انتساب نادرست ملحق نهج البلاغه به ابن ناقه (477-559ق) در اثر پدیده تسری اسناد
https://deraayaat.ir/mulhaq-nahj/
بررسی دیدگاهها دربارۀ رد یا قبول روایات ابوالخطاب اسدی
عمیدرضا اکبری
deraayaat.ir/Abul-Khattab
ابوالخطاب مشهورترین غالی عصر امام صادق (ع)، پیشتر امامی بوده، و دربارۀ روایات او در دوران مختلف عمرش اختلاف شده است. علیرغم نظر شیخ طوسی مبنی بر عمل اصحاب به اخبار ابوالخطاب در دوران استقامت، شواهد نشان میدهد که روایات او در منابع معتبر بسیار محدود و بسیاری اوقات با نگاه منفی ثبت شدهاند. در کنار رویگردانی اصحاب از او و عدم اطمینان به روایاتش، مجموعه روایاتی از امامان وجود دارد که در ضابطیت و نقل صحیح در دوران استقامتش نیز اشکال میکند. همچنین، مرز میان دوره استقامت و انحراف چنین راویانی به وضوح مشخص نیست و همۀ اصحاب لزوماً در تشخیص این مرز موفق نبودهاند...
@Gholow
غلوپژوهی | یادداشتهای حدیثی و رجالی
📜 خلاصه فصول کتاب نصیریه: تاریخ، منابع و عقاید ✍️ عمیدرضا اکبری مطالعه در سایت درایات: deraayaat.ir
خلاصه فصول رسالۀ «نقش بازشناسی عقاید و احادیث نُصَیریان در اعتبارسنجی و فهم میراث روایی امامیه»
رسالۀ دکتری رشتۀ علوم قرآن و حدیث، دانشگاه قم، ۱۴۰۲ش.
عمیدرضا اکبری
چکیده:
امروزه آثار بسیاری از فرقۀ نصیریه به عنوان شاخصترین فرقه از غالیان خطابی زمان ائمه (ع) در دسترس عموم قرار گرفته است. با وجود قرائن بسیار بر کثرت جعل و تحریف در تراث غالیان، روایاتشان در میان عموم مسلمین بسیار کماهمیت جلوه کرده است. اما باز جای این پرسش باقی است که آیا با تاریخگذاری کتب نصیریان و انگارههایشان میتوان از میان روایات پرآسیب آنان، قرائن مفیدی برای شناخت جریانهای غالی و اعتبارسنجی یا فهم روایات در منابع شیعی به دست آورد؟ با گستردگی دادههای مرتبط در منابع نصیری و امامی و نبودِ پژوهشی تفصیلی در تحلیل این روابط و اشتراکات و نسبتسنجی دادهها، تحقیق در این زمینه اهمیت بهسزایی دارد. برای رسیدن به پاسخ تلاش شد با مطالعۀ منابع متقدم نصیریان و تاریخگذاری آنها، جزئیات عقاید و تاریخ متقدم غالیان و مصطلحات و رجال آنان شناسایی، و از آن برای بررسی برخی ابهامات در منابع شیعی بهره گرفته شود. در نتیجه، این مطالعات در اصالتسنجی برخی منابع کهن روایی شیعی و جریانشناسی برخی دیگر راهگشا است. در میراث نصیریان، شواهد قابل توجهی برای بسیاری از قضاوتهای قدمای امامیه دربارۀ فرقههای غالیان و راویان متهم به غلو و بعضی تضعیفات رجالی وجود دارد، و اصالت روایات مرتبط و منابع آن را تأیید میکند. این برخلاف نگاه نسبتاً بدبینانۀ برخی از متأخران امامی به آرای غلوپژوهانۀ قدما و خاصه به تضعیفات مرتبط با غلو از سوی امثال ابن غضائری است. با این بررسیها، گاهی شواهد ناشناختهتر از غلو راویان در منابع امامی نیز کشف میشود. همچنین، تلاش غالیان متقدم برای توجیه وقایعی ناهمسو با عقایدشان، مؤید اصالت اخبار آن وقایع است. دیگر آنکه شناخت دقیق میراث نصیریان و نوع استدلالها و مبانی ایشان در اثبات معتقداتشان، ریشهیابی بعضی از گزارشهای مشکوک در منابع امامیه و نیز مرزبندی میان آرای فرقهها را ممکن میکند. از آن جمله، در این پژوهش، گفتمان غالیانۀ برخی اخبار بابیت، نفی بلایا و تأویل باطن برای نخستین بار آشکار شد و قضاوتی محکمتر دربارۀ اعتبار و معنای این روایات صورت گرفت.
نتایج فصول و فهرست مطالب:
https://deraayaat.ir/imami-nusayri/
@gholow
مدح و توثیقهای بیحساب در آثار متأخران
قضاوت دربارۀ میزان اعتبار روایات و جایگاه راویان نیازمند توجه به همۀ جنبههای ضعف و قوت آنان است. توانمندی در توثیق راویان، نیازمند توانمندی در جرح و توجه به انواع آسیبها و اشکالات است. کسی که با خوشبینی اشکالات را نمیبیند، توثیقش چندان ارزشمند نیست؛ و برعکس، جرح کسی پذیرفتنیتر است که به قرائن قوت روایتگری راوی هم توجه کند و مثلا صرف انحراف راوی در یک جهت، بدبینی به او را در همۀ جهات رقم نزند.
از جرح و تعدیلهای ارزشمند متقدمانی مانند ابن الولید، ابن نوح، ابن غضائری و نجاشی و تلاشهای متأخرانی مانند مرحوم محقق شوشتری که بگذریم، رجال و تراجمنگاری ما -به ویژه در قرون اخیر- دچار سهلانگاری و خوشخیالی شده و نیازمند «جرّاحی» اساسی است. بدون مقدمهچینی بیشتر به سراغ چند نمونه از نگاشتههای متأخران درباره افرادی میرویم که یا وجود خارجی نداشتهاند یا برای آنها مجهول مطلق بودهاند و یا واقعیت آنها با گمانههای تراجمنگاران از زمین تا آسمان فرق داشته است...
مطالعۀ نمونهها:
https://deraayaat.ir/new-tawthiq
@gholow
حدیث اسید بن صفوان؛ نقش جریانشناسی راویان و ساختار اسناد در اصالتسنجی روایت، علی عادلزاده و عمیدرضا اکبری، علوم قرآن و حدیث، 1400.pdf
729.7K
حدیث اسید بن صفوان؛ نقش جریانشناسی راویان و ساختار اسناد در اصالتسنجی روایت
✍️ علی عادلزاده و عمیدرضا اکبری
علوم قرآن و حدیث، ش106، 1400ش.
در چند منبع متقدم فریقین، تك حدیثی بلند به اسید بن صفوان منسوب است. این حدیث دو تحریر دارد. در تحریر نخست -که تنها محمد بن خالد برقی آن را از راویان عامه نقل کرده- شخصی ناشناس بعد از شهادت امیرالمؤمنین(ع) خطابهای طولانی در ستایش ایشان خوانده است. در تحریر دوم -که در منابع اهل سنّت آمده- همان خطابه از زبانِ امیرالمؤمنین(ع) در مدح ابوبکر روایت شده است. بررسی متن و سند هر دو تحریر، ساختگی بودن آنها را اثبات میكند؛ بااینحال، حتی بدون استفاده از جرح و تعدیل رجالیان، با سه طریق همسو، میتوان نشان داد تحریر منقول از برقی وابسته به تحریر سنی است: ۱. بررسی ساختار و نمودار اسناد؛ ۲. جریانشناسیِ راویان مشترک در همه اسناد -كه از تناسب فضای ایشان با تحریر عامی حكایت میكند-؛ ۳. مقایسه متن دو تحریر که نمایانگر تحریفاتي پسینتر در تحریر برقی است. همچنین، متن حدیث اسید با متن برخی زیارتنامهها و روایات دیگر همبستگی دارد که در این مقاله بررسی شده است.
@Gholow
هدایت شده از یادداشت های سید جمال
غالی همتای ناصبی.pdf
8.38M
📗کتاب غالی همتای ناصبی
استاد مهدی صدر
متنی بسیار ساده و وروان
#کتابشناسی #فرق_باطنی_غلات_و_صوفیان
یادداشت های سید جمال
@SeyyedJamalHosseini
نامه عمر به معاویه (1).pdf
854.8K
اصالتسنجی نامه خلیفه دوم به معاویة بن ابی سفیان درباره حوادث صدر اسلام
چکیده:
در برخی منابع حدیثی شیعی مانند بحار الأنوار، روایتی طولانی نقل شده که بنابرآن عبدالله بن عمر پس از شهادتِ امام حسین (ع) اعتراض گستردهای بر ضدّ یزید به راه میاندازد. یزید در پاسخِ ابنعمر، نامهای را که خلیفه دوم برای معاویة فرستاده، نشان میدهد. او در این نامه اقداماتِ منافقین برای غصبِ خلافت را شرح داده است. در این مقاله اعتبار این روایت و خاستگاه آن بررسی شده است. افزون بر ذکر شماری از اشکالات تاریخی و ادبی این روایت، با تحلیل متن و سند نشان داده شده که مسئول پردازش این داستان، بهاحتمال زیاد حسین بن حمدان خصیبی است؛ هر چند نام او در سندِ روایت نیامده است. تقدّم خصیبی در اشاره به این عهدنامه، اشتراکات متنی و سندی برجسته با روایات خصیبی، نمود ویژگیهای سبکی و منفرداتِ خصیبی در متن عهدنامه، از جمله دلائل این مدّعا است. تحریر دیگری از این داستان در نسخ خطی وجود دارد که فرضیه تقدّم آن مطرح شده است. گزارشی هم به بلاذری منسوب است که اصالتش قابل دفاع نیست و احتمالاً دراثر نقلبهمعنا و خلط پدید آمده است.
📎تکمله۱
📎تکمله۲
@Gholow
بعد از انتشار مقاله بالا دوستان
این نقل موجود در «نزهة الکرام و بستان العوام» محمد بن حسین رازی را معرفی کردند که در سند آن به نام «حسین بن حمدان الجنبلانی» (= خصیبی) تصریح شده است.
این سند نیز مؤید بسیار خوبی است بر درستی نظریهای که در مقاله بالا بر اساس ادبیات متن مطرح شده است.
@Gholow
نقل تحریر دوم نامه عمر به معاویه در کتاب ابن مشهدی
در برخی منابع حدیثی مانند بحار الأنوار نامهای از خلیفه دوم به معاویة نقل شده که در آن اقداماتِ منافقین برای غصبِ خلافت را شرح داده و معاویه را به سرکوب اهل بیت (ع) و شیعیان تشویق کرده است.
در مقاله «اصالتسنجى نامه خلیفه دوم به معاوية بن ابىسفیان» منابع این نامه بررسی و دو تحریر اصلی آن معرفی شد. اشکالات تحریر نخست و ارتباط آن با حسین بن حمدان خصیبی مورد بحث قرار گرفت.
تحریر دوم در برخی نسخ خطی با این سند نقل شده است: «و بالاسناد عن الودعی التمیمی عن قاسم البشری خلیفة بنی خزام عن القعقاع بن زهیر قال لما قتل الحسین بن علی...» که نکاتی درباره آن گفته شد.
علاوه بر نسخ ذکرشده، به نقل دیگری از تحریر دوم در کتابِ «إقرار الصحابة بفضل إمام الهدی والقرابة أو ما اتفق فیه من الأخبار في فضل الأئمة الأطهار» تألیف محمد بن جعفر بن علی المشهدی الحائری (قرن ۶ ق) برخوردیم. جالب است که متن آن کاملتر است و بخش پایانی آن به تحریر خصیبی شبیه است و شعر پایانی تحریر خصیبی را دربردارد. سند ابن مشهدی چنین است:
«وأخبرني الشيخ العفيف أبو البقاء هبة الله بن نما رحمه الله عن الشيخين الفقيهين أبي محمد إلیاس وأبی عبد الله بن الحسین بن طحال، عن الشیخ أبي علي عن الشيخ أبي جعفر الطوسي عن برحبران عن الودعي التميمي قال: ثنا قسام اليسري حليف بني حزام عن القعقاع بن زهير قال: لما قتل الحسين بن علي (ع)...» (ابن المشهدی، إقرار الصحابة، ص۳۰۰)
مفهوم کلمه «برحبران» روشن نیست و ممکن است تصحیف باشد. روشن است که اگر برحبران نام شخص است شیخ طوسی (د ۴۶۰ق) نمیتواند با یک واسطه از الودعي التميمي -که با توجه به آن چه در مقاله گذشت به عنوان شیخِ عباد بن یعقوب (د ۲۵۰ ق) معرفی شده- روایت کند. و اگر نام شخص نیست و تصحیف عبارتی برای بیان رفع و ارسال است، وجه مقبولی برای رفع و ارسال از شیخ طوسی تا ودعی به نظر نمیرسد.
بنابراین به احتمال زیاد سند از ابن نما تا شیخ طوسی الحاقی است یعنی روایت ودعی تمیمی در جایی یافت شده و سند آن از طریق اجازات یا تسرّی یا ... تکمیل شده است. شاهد آن که این اختلال در سند مشابه دیگری هم تکرار شده است:
«أخبرنا الشیخ العفیف أبو البقاء هبة الله بن نما رحمة الله علیه قال حدثنی الشیخ الفقیه العالم الحسین بن أحمد بن طحال عن الشیخ أبی علی قال حدثنی الشیخ ابو جعفر الطوسی عن الشیخ المفید عن ابن قولویه عن محمد بن یعقوب عن مصبح بن هلقام العجلی عن أبی عوانة عن الأعمش عن عبد الله بن عمر قال: لما ثقل أبی أرسلنی إلی علی بن أبی طالب...» (ابن مشهدی، اقرار الصحابة، ص۲۹۲)
در این سند محمد بن یعقوب کلینی (د ۳۲۹ق) نمیتواند بیواسطه از مصبح بن هلقام روایت کند (نک: الکافی، ج۲، ص۳۶۲؛ نجاشی، ص۴۲۱). در این جا هم به نظر میرسد سند روایتی وجادهای با طریق متصل ابن نما تا شیخ کلینی کامل شده است.
این در حالی است که در کتاب کلّا ۴ بار از ابن نما از ابن طحال روایت شده (دو مورد دیگر: ابن مشهدی، اقرار الصحابة، ص۱۸۰، ۱۸۹) و اختلال دو مورد درصد چشمگیری را شامل میشود. بنابراین به نظر میرسد این اسناد اصیل و قابل اتکا نیست.
در هر صورت نقل ابن مشهدی نشان میدهد تحریر دوم نامه عمر دست کم در قرن ششم وجود داشته و منحصر به نسخ متأخرتر نیست.
@Gholow
JQURAN_Volume 56_Issue 2_Pages 131-165.pdf
1.13M
ارزیابی متنی صحیفة الرضا (ع)
علوم قرآن و حدیث (فردوسی مشهد)، پاییز و زمستان ۱۴۰۳
چکیده:
صحیفة الرضا(ع) از مشهورترین مجموعههای حدیثی منسوب به اهل بیت(ع) است که به سبکِ روایی عامه نقل شده است. بهترین راه برای ارزیابی اعتبار این کتاب، تخریج و مشابهیابی تمام احادیث آن است که این پژوهش براساس آن شکل یافته است. بیشتر احادیثِ صحیفة الرضا بهطریق معتبر دیگری از اهل بیت(ع) نقل نشده و بخش عمده آن ازنظر متنی به روایاتِ اهلسنت -که معمولاً بر صحیفة الرضا تقدم زمانی دارند- نزدیک است. مشکلاتِ متنوعی، مانند ناهمخوانی سند و متن، تغییر شخصیتهای روایات، ترکیب احادیث، خطا در خوانش و نقل متن، زمانپریشی و ناسازگاری با قرآن و احادیث شیعی در احادیث این مجموعه دیده میشود که ضمن به چالشکشیدن اصالت آنها نشان میدهد که گردآورندهٔ این مجموعه از منابع مکتوب پیشین استفاده کرده و اسنادِ آنها را تغییر داده است. مهمترین منبع مکتوبی که برای صحیفة الرضا(ع) شناسایی شد، کتاب سکونی است. احتمالاً بیش از ده درصدِ روایات صحیفة الرضا از کتاب سکونی اقتباس شده است.
@Gholow
هدایت شده از میراث امامان
امکانسنجی_استفادۀ_تفسیر_عیاشی_از_کتاب_القراءات_سیاری.pdf
395.6K
امکانسنجی استفادۀ تفسیر عیاشی از کتاب القراءات سیاری
✍️امیرحسن خوروش
کتاب القراءات سیاری و تفسیر عیاشی از جمله مصادر متقدم حدیثی شیعی به شمار میآیند که روایات فراوانی در موضوع اختلاف قرائات قرآنی و «تحریف» قرآن دربردارند؛ در این میان، تفسیر عیاشی در روزگاری دچار حذف اسناد شده و این امر امکان حدسهای گوناگون دربارۀ تکمیل اسناد و بازیابی مصادر آن را به وجود آورده است. روایات کتاب القراءات و تفسیر عیاشی در سدۀ اخیر مورد انتقاد قرار گرفته و انتقادهای متنی-اِسنادی متوجه آنها شده است؛ از جملۀ این انتقادها آن بوده که بسیاری از روایات عیاشی در موضوع قرائات و «تحریف» در حقیقت از کتاب القراءات سیاری گرفته شده که حذف اسناد موجب مخفیشدن این امر شده و بر این اساس، ضعف رجالی سیاری به روایات عیاشی تسری پیدا میکند. بررسی این موضوع میتواند به شناخت ریشههای بخش مهمی از روایات تفسیری عیاشی بیانجامد؛ به نظر میرسد به دلیل برخی تفاوتهای اسنادی و زیادات متنی در روایات عیاشی و شواهد بیارتباطی حوزۀ حدیثی این دو و نبود نقلی از سیاری در دیگر میراث عیاشی، فرضیۀ اثرپذیری عیاشی از سیاری پذیرفتنی نباشد.
@Al_Meerath