eitaa logo
فاروق ؛
86 دنبال‌کننده
113 عکس
66 ویدیو
0 فایل
- ای یادگارِ یاد ها -‌‌ این گذر زمانه که مشخص میکنه چیزی ارزشه یا فضاحت ؛ و گذر زمان همیشه در حال وقوعه . حتی الان! - زایو - *لطفاً سنجاق‌های کانال رو بخونید. برای درد دلاتون : - https://daigo.ir/secret/8135751992 - @Haed_ar
مشاهده در ایتا
دانلود
این گوشه از زمین که مرا اختیار نیست ؛ در بوسیدنِ این خاک ، خاکِ اجدادیم . این گوشه از زمین که جانِ سرخِ کبوتر فداییش! این گوشه از زمین که بود ؛ نزدیک به آسمان :)) این گوشه از زمین که کسی بی‌قرار نیست . در رفتن و دل‌کندن از این خاک ؛ که زیر علم کبودش ماند ؛ و آسمان آبی را با کبوترانش تقسیم کرد . در این گوشه از خاک ؛ که یارانِ شهیدم گذاشتند ، نامش را وطن . عکس : موزیک ویدیو هایِ دل‌انگیزِ حسین حقیقی . اِرمیا '
+ دلم تنگ شده برات . _ برو بخواب . خوب میشی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-- ما داریم کشتی می‌سازیم! . سخنانِ دلنشین استاد پناهیان 🌿' .
اگه ایران ببازه چی؟!
هدایت شده از فاروق ؛
بسمِ ربی ؛ و به یاریِ علی .
شهر اگر سقوط کرد . آن را پس می‌گیریم مواظب باشید ، که ایمانتان سقوط نکند .
اگه این اشکا رو دیدی و از باخت تیمت خوشحال بودی ؛ باید بهت تبریک بگم . چون تو یه بی وجدانی تو وطنتو باختی...
فرق وطن فروش با آمریکایی ..
راهی که رفته بودیم را باز گشتیم همه چیز در آن شب جا ماند و ما؛ دوباره آغاز کردیم ...
.
+ با چی نفس می‌کشی؟ - اکسیژن خالصِ ایران .
22.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
- میتونم روزمو باهاش بسازم :))) اکسیژژژننننن !!♥️🙇‍♀ - - با تصور شکوهِ جاودانِ تو زنده‌ام -
+ اگه بمیری چی ازت باقی می‌مونه؟ - دیر رسیدن به مدرسه
+ اگه بمیری چی ازت باقی می‌مونه؟ - قلم و خودکار :))
+ اگه بمیری چی ازت باقی می‌مونه؟ - حسرتِ یه شب جمعه کربلا ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خام‌سوزیم الغرض بدرود ! تو فرود آی ، برفِ تازه سلام :))
وقتی میخوای درس بخونی ولی نمیزارن ..
هر کس که رفت زِ خود ردِ پا گذاشت . اما چرا زِ رفتنِ تو ردِ دست ماند؟!
ایتایم را خدا آزاد کرد ..
من همیشه و همه‌جا و در هرساعتی : خدایا توروخدا.
نیاز دارم زنگ بزنم به حضرت سلیمان بزارم رو اسپیکر بعد ببینم ایشون زبونِ اینا رو میفهمن یا نه ..
-
انتظار برای خالی کردنِ خود میونِ جمعیت ..
پیکرِ فردوسیِ‌کبیرو تو گور لرزوندن عزیزان ..
هدایت شده از ـ ماهورا ـ
باورم نمیشد . . . برای صدمین بار به دستام نگاه کردم یعنی ، واقعا؟ واقعا من این دستو به تابوتت رسوندم ؟ قطره قطره اشک میریزم و لبخندِ روی صورتم خشک نمیشه . دلم برای پارچه ی دور تابوتت میره . وقتی نگام به تابوتت میوفته انگار که جون از بدنم خارج میشه . با خودم زمزمه میکنم . . شهیدگمنام ِمن . خوش اومدی به شهرمون رفیق ، نمیدونی چقدر آرزوی دیدنت رو داشتم :) و از اونجا دور میشم و قلبم و پیشت جا میذارم . . اشکالی که نداره بعدا شخصا بیام ازت بگیرم ، مگه نه؟
- اعوذ باللّٰه مِن الزلف آشفته‌اش.