eitaa logo
💕به #سمت_خــﷲـــدا💕
5.3هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
11.2هزار ویدیو
88 فایل
👈حضورشمادرکانال باعث افتخارماست♥ . . ☑️با فورواردکردن مطالب درثواب آن شریک شوید♥ . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤 🖤 ◼️ نکاتی درباره مراقبت از ایام فاطمیه 🔊 حجت‌الاسلام سعیدی 🖤 🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤 «#سمت_خدا» 🖤join ➣ @God_Online 🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🖤نشر_صدقه _جاریست🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
آرامش_12.mp3
9.31M
🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤 🖤 🔸آسایش برای اهل دنیا آفریده نشده 🔸کسی که دنبال آسایش مطلق در دنیا است نه تنها به آسایش مطلق میرسد بلکه آرامش خود را هم از دست میدهد 🔸در دنیا باید دنبال آرامش باشیم نه آسایش مطلق 🔊 استاد شجاعی 🖤 🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤 «#سمت_خدا» 🖤join ➣ @God_Online 🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🖤نشر_صدقه _جاریست🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤 🖤 🌹 پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله: ❗️هرکس فریاد کمک‌خواهی کسی را بشنود و به کمکش نشتابد، مسلمان نیست. 📙کافی /ج۲ /ص۱۶۴ 🖤 🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤 «#سمت_خدا» 🖤join ➣ @God_Online 🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🖤نشر_صدقه _جاریست🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💕به #سمت_خــﷲـــدا💕
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 🌹#رمان _مذهبی🌹 💞#بچه_مثبت💞 #قسمت_94 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 چند بار باهاشون حرف بزنم؟ زبونم م
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 🌹 _مذهبی🌹 💞💞 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 اوه، اگه می دونستم با دادن یه کادو انقدر با ادب می شی زودتر می دادم. - زهر مار! - آهان، حاالا شد. اون طوری باهات حال نمی کردم. - وای ملیسا می گی چی می خوای؟ - هیچی به خدا. می خواستم بدونم چرا از اقوام مادریت کسی نیومد؟ - خب من اونا رو ندیدم. داستانش مفصله، شب برات می گم. - اوکی. بعد از رفتن متین و مادرش به اتاق مائده رفتیم و اون برام گفت که مامانش از دنیای آدمایی مثل من بوده، مرفه و بی درد که توی بیمارستان پزشک بوده و پدر مائده هم به عنوان مجروح جنگی می ره اون جا و عاشق هم می شن. مادرش با پدر مائده ازدواج می کنه؛ اما از خونوادش ترد میشه و مائده اصلا نمی دونه اونا کی هستن و چه شکلی هستن. تمام شب به این فکر می کردم اگه به فرض محال، دور از جونم، از هفت پشتم به دور، من و متین عاشق هم می شدیم عکس العمل خونوادم چی بود. احتماالا مامان تیر بارونم می کرد! * تصمیمم رو برای برگشتن به خونه گرفتم. حق با متین بود، این طوری هیچ مشکلی حل نمی شد. نفس عمیقی کشیدم و به مائده گفتم: - می خوام برگردم خونه. مائده با لبخند گفت: - با این که بدجور بهت عادت کردم؛ اما درست ترین تصمیم همینه. با یه عالمه تشکر از خودش و پدرش راهی خونه شدم. می دونستم که برای یه جنگ حسابی باید آماده باشم. * از قصد بلند گفتم: - یوهو، من اومدم. مامان از اتاق بیرون اومد و سوسن هم از آشپزخونه. - سلام خانم. به خونه خوش اومدید. جاتون خیلی خالی بود. بغلش کرم و زیر گوشش گفتم: - یادم باشه کلاس بازیگری ثبت نامت کنم. این سوسن عجب ناکسی بودا. خوبه دو روز پیش براش سمنو آوردم و تاکید کردم که به کسی نگه. االان همچین از دیدنم هیجان زده شد که خودم باورم شد شمال بودم. به سمت مامان که دست به سینه مثل طلبکارا نگاهم می کرد، رفتم و گونش رو بوسیدم. - سلام مامان جونم. مرسی، انقدر از دیدنم ذوق نکن. وای مامانی مردم از بس تحویلم گرفتی. مامان به همون حالت دست به سینه گفت: - معلوم هست داری چی کار می کنی؟ این چند روز رو با کی و کجا بودی؟ کولم رو روی شونم جا به جا کردم و رو به سوسن گفتم: - من خستم، واسه ناهار صدام نکن. - مگه با تو نیستم؟ از داد مامان جا خورم. سعی کردم خودم رو کنترل کنم. - بفرمایید خانم خانما. - پرسیدم با کی رفتی شمال که هیچ کدوم از دوست جون جونیات رو نبردی؟ - خب با یه دوست جدید رفتم. - صحیح. اون وقت تو این ... - وای مامان بسه. بذار برسم بعد شروع کن. یادت که نرفته به خاطر حرفا و کارای شما ول کردم و رفتم؟ - چی کار کردم مگه؟ بده صلاحت رو می خوام؟ تو ... - آره می دونم مامان، من بچه ام، حالیم نیست، نفهمم، نمی فهمم تو این دنیا فقط با آرشام خوشبخت می شم، ثروتش ده برابر باباس، بازم بگم؟ با اخم نگام کرد و گفت: - قرار خواستگاری رو می ذارم واسه فردا شب. از االانم تا بعد از مراسم خواستگاری حق نداری از خونه بری بیرون. - اون وقت چرا حق ندارم؟ - چون من می گم. دارد... 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 :الف_ستاری 🍃🍃🍃💞💞💞🍃🍃🍃 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💕به #سمت_خــﷲـــدا💕
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 🌹#رمان _مذهبی🌹 💞#بچه_مثبت💞 #قسمت_95 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 اوه، اگه می دونستم با دادن یه کاد
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 🌹 _مذهبی🌹 💞💞 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 مامان کوتاه بیا. نکنه می خوای مثل دخترای عهد دقیانوس بزنی تو سرم و بشونیم پای سفره ی عقد؟ - لازم باشه اون کارم می کنم. دلخور گفتم: - مامان؟! بی توجه به من رفت تو اتاقش و در رو بست. "کاش برنگشته بودم." باید دیر یا زود با آرشام مواجه می شدم؛ پس تصمیم گرفتم هیچی به مامان نگم و بذارم هر کاری که دوست داره انجام بده. تو یه چشم به هم زدن آماده شدم و خواستم برم پیش مهمونا که گوشیم زنگ خورد. با دیدن اسم مائده با خوشحالی گوشی رو برداشتم. - سلام مائده جونم. - سلام ملیسا. خوبی عزیزم؟ تو این یه روز دلم قدر یه دنیا واست تنگ شده. - منم همین طور، ممنون. - اوه چه با ادب! گفتم حاالا حرف کلفت بارم می کنی. - حوصله ندارم. - واسه چی؟ - خواستگارام اومدن، پایینن. صداش غمگین شد و گفت: - واقعا؟ - آره، دیگه دارم کم میارم. با عجله پرسید: - یعنی چی؟ - خب ... نمی دونم. راستش دیگه حوصله ی این همه کش مکش رو ندارم. سوسن در زد و گفت:خانم، مادرتون چند بار صداتون کردن. - دارم میام. بعد به مائده گفتم: - فعلا عزیزم. - صبر کن. - طوری شده؟ - خب ... خب ... - چیه مائده؟ - نمی دونم چطوری بگم، راستش من ... اَه نمی تونم! - با من رودربایستی داری؟ - نه. یه نفس عمیق کشید و گفت: - باید حضوری باهات حرف بزنم، خیلی مهمه. فقط تو رو خدا تصمیم عجولانه نگیر. خداحافظ. - الو مائده؟ مائده سریع گوشی رو قطع کرد و منو تو خماری حرفی که می خواست بهم بزنه گذاشت. با ذهنی درگیر رفتم پیش مهمونا. با ورودم به سالن پوزخند معنی دار آرشام رو دیدم. "حتما پیش خودش فکر می کنه من راضی شدم." - سلام. زیر تف مالیای مهلقا و خواهرش نزدیک بود باالا بیارم. با پدر آرشام فقط دست دادم و می خواستم همین کار رو با آرشام بکنم که سریع دستم رو بوسید و گفت: - عزیزم دلم واست تنگ شده بود. خوش گذشت؟ اخمی کردم و محکم دستم رو از بین دستاش بیرون کشیدم و گفتم: - جای شما خالی. اون قدر درگیر حرفای مائده بودم که اصلا نفهمیدم بحث کی کشیده شد سر مهریه و این حرفا. تا متوجه بحث شدم سریع پا شدم. همه از عکس العمل ناگهانیم تعجب کردن جز آرشام که انگار منتظر همین حرکت بود. دارد... 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 :الف_ستاری 🍃🍃🍃💞💞💞🍃🍃🍃 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤 🖤 راه بدست آوردن هزار رحمت الهی در عصر جمعه، خواندن صد مرتبه سوره قدر است ❣ 💬از موسی بن جعفر (ع) نقل شده است که: ✳️ هرکس عصر روز جمعه ۱۰۰ مرتبه سوره قدر را بخواند خداوند به او هزار نسیم رحمتش را عنایت می فرماید که جامع خیر دنیا و آخرت است. 📌حضرت فاطمه علیهاالسلام گویند: شنیدم پیامبر اکرم صلّى‏ اللّه‏ علیه ‏و ‏آله مى‏ فرمودند: ✅در روز جمعه ساعتى است که هرکس آن را مراقبت کند و در آن لحظه دعا کند دعایش مستجاب شود، و آن زمانى است که نیمى از خورشید غروب کرده باشد. ✨حضرت فاطمه علیهاالسلام براى درک آن ساعت به خدمتکارش مى ‏گفت: بر فراز بلندى برو و هرگاه دیدى نیمه خورشید غروب نمود مرا خبر کن تا دعا کنم. 📚معانى الاخبار 🌻فایده عجیبه در اجابت دعا🔸 🌸✨نقل است ؛ جهت اجابت دعا ، آیت الکرسی را در روز جمعه بعد از عصر در خلوت هفتاد (70) مرتبه بخواند . 🌸✨پس از این عمل در قلبش کیفیت و حالتی عجیب پیدا می شود تا هر دعا که می خواهد قبول گردد. 📚خزینه الاسرار ، ص87 🖤 🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤 «#سمت_خدا» 🖤join ➣ @God_Online 🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🖤نشر_صدقه _جاریست🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤 🖤 🎬 کلیپ : چرا در قیامت حضرت زهرا سلام الله علیها جلوتر از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)حرکت می کنند ؟ 👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_عاملی 🖤 🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤 «#سمت_خدا» 🖤join ➣ @God_Online 🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🖤نشر_صدقه _جاریست🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
 🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤 🖤 🖤ای روح آفتاب چرا پا نمی شوی   🥀بانوی بو تراب چرا پا نمی شوی 🖤پهلوی من‌هم از خبر رفتنت شکست  🥀رکنم شده خراب چرا پا نمی شوی 🖤با قطره قطره اشک سلامت نموده ام         🥀زهرا بده جواب چرا پا نمی شوی 🖤خورشید لطمه دیده حیدر بلند شو    🥀بر جمع ما بتاب چرا پا نمی شوی 🖤رفتی و روی صورت خود را کشیده ای 🥀  ای مادر حجاب چرا پا نمی شوی 🖤بی تو تمام ثانیه ها دق نموده اند     🥀  رفته زمان بر آب چرا پا نمی شوی 🖤روی کبود تو به نگاهم اشاره کرد   🥀 مردم از این خطاب چرا پا نمی شوی 🖤می میرد از تنفس دلگیر کوچه ها      🥀 ای غنچه های ناب چرا پا نمی شوی 🖤 🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤 «#سمت_خدا» 🖤join ➣ @God_Online 🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🖤نشر_صدقه _جاریست🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤 🖤 🎥زیارت امام زمان (عج) در روز جمعه 🎤با نوای استاد فرهمند 🖤 🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤 «#سمت_خدا» 🖤join ➣ @God_Online 🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🖤نشر_صدقه _جاریست🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤 🖤 🔸#موشن_گرافیک | تازه شروع شده...‌ حاج اسماعیل قاآنی انتشار برای اولین بار #انتقام_سخت 🖤 🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤 «#سمت_خدا» 🖤join ➣ @God_Online 🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🖤نشر_صدقه _جاریست🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤 🖤 ⭕️سخنان تکان‌دهنده شهید احمد کاظمی از پیروزی مومنین بر تجهیزات پیشرفته آمریکایی "یقین داشته باشید آمریکا در برابر اراده ی آدمهایی که برای خدا کار میکنند شکست خواهد خورد تاریخ اینو اثبات کرده" 🔹یاوران آخرالزمانی مهدی موعود(عج) پ.ن: انتشار به مناسبت شکست آمریکا مقابل ایران/ سپاه سایبری ایران 🖤 🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤 «#سمت_خدا» 🖤join ➣ @God_Online 🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🖤نشر_صدقه _جاریست🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤 🖤 🍃 صلوات بر حضرت صدّیقه طاهره صلوات الله و سلامه علیها ▪️أَللّهمّ عَجِّل لِوَلیِّك الفَرَجَ▪️ 🖤 🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤 «#سمت_خدا» 🖤join ➣ @God_Online 🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🖤نشر_صدقه _جاریست🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤 🖤 نیایش شبانه با حضرت عشق ❤️ خدایا 🙏 مردمِ کشورم را به تو می‌سپارم🇮🇷🙏 از بلاها، سختی‌ها، مصیبت‌ها و گرفتاری‌ها؛ خدایا خودت پناه و تسکینِ دردهایشان باش خدایا🙏 دلشوره و دلواپسی را از کشور ما دور کن🙏 ✨آمیـــن یا رَبَّ 🙏 به امید اینکه فردا ✨ حال همتون خوب باشه ❣ شبتون در پناه امن الهی ✨🤍🙏 🖤 🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤 «#سمت_خدا» 🖤join ➣ @God_Online 🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🖤نشر_صدقه _جاریست🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌🙏🌺🙏🌺🙏🌺🙏🌺🙏 💛دعا برای شروع روز 💛 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 🙏🌺اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار 🙏🌺اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن 🙏🌺اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن 🙏🌺الـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة 💜امين يا رب العالمین💜 🙏🌺🙏🌺🙏🌺🙏🌺 🖤 🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤 «#سمت_خدا» 🖤join ➣ @God_Online 🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🖤نشر_صدقه _جاریست🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤 🖤 🗓 امروز شنبہ ↯ ☀️ ٢١ دی ١٣٩۸ 🌙 ١۵ جمادی الاولی ١۴۴١ 🎄 ١١ ژانویه ٢٠٢٠ 📿 ذکر روز : یا رب العالمین #حدیث_روز 🍃🌸 از خشم بپرهيز كه آغاز آن، ديوانگى و پایان آن، پشيمانى است 🖤 🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤 «#سمت_خدا» 🖤join ➣ @God_Online 🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🖤نشر_صدقه _جاریست🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤 🖤 ┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄ 🌹 امام ســـــجاد (ع) بار خــــــــــدايا همه ے درخواست هايم را به من عطا فرما حوايجم را برآور ؛ و اجابت را كه برايم تضمين كرده اے، از من دريـــــغ مكن ... و دعايم را كه تو خود به آن دستور داده اے، از درگاهت محجوب مگردان ... و هر آنچه را كه سبب اصلـــاح من در دنيا و آخرتم شود، به من عطا فرما ؛ چه آنهايے را كه ياد كردم و يا فراموش نمودم چه آنهايے را كه اظهار كردم و يا نهان داشتم، چه آنهایے را كه آشكارا گفتم و يا در دل، بيان داشتم ... (📗 صحیفه سجادیه، دعا ۲۵) 🖤 🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤 «» 🖤join ➣ @God_Online 🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🖤نشر_صدقه _جاریست🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤 🖤 🔻افشای جزئیاتی تازه از ترور سردار سلیمانی 🔹 رویترز به نقل از یک منبع امنیتی در عراق: تحقیقات اولیه نشان می‌دهد یک شبکه جاسوسی در داخل فرودگاه بغداد در عملیات ترور سردار شهید سلیمانی و همراهان او دست داشته است. 📲 #منتشرکنید 🖤 🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤 «#سمت_خدا» 🖤join ➣ @God_Online 🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🖤نشر_صدقه _جاریست🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤 🖤 #شرط_سعادت 🍃آیت الله بهجت ره: هر کس به هر کدام از 14 معصوم محبت داشته باشد ، کارش تمام است. فقط شرطش این است که محبتش راست باشد. 📗 نکته های ناب ؛ ص 74 🖤 🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤 «#سمت_خدا» 🖤join ➣ @God_Online 🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🖤نشر_صدقه _جاریست🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤 🖤 🎥 آغاز نشست خبری سردار حاجی‌زاده درباره سقوط هواپیما ی اوکراینی فرمانده هوافضای سپاه پاسداران: 🔹بعد از شنیدن خبر سقوط هواپیمای اوکراینی آرزوی مرگ کردم 🔺ای کاش می‌مردم و چنین سانحه‌ای را شاهد نبودم 🔹ما یک عمر خودمان را پیش‌مرگ مردم کردیم 🔺گردن ما از مو باریک‌تر است و هر تصمیمی مسئولان بگیریم مطیع اجرای آن هستیم 🖤 🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤 «#سمت_خدا» 🖤join ➣ @God_Online 🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🖤نشر_صدقه _جاریست🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💕به #سمت_خــﷲـــدا💕
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 🌹#رمان _مذهبی🌹 💞#بچه_مثبت💞 #قسمت_96 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 مامان کوتاه بیا. نکنه می خوای مثل
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 🌹 _مذهبی🌹 💞💞 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 راستش فکر کنم االان واسه این حرفا زود باشه. بی توجه به چشم غره ی مامان و پشت چشم نازک کردن مهلقا گفتم: - من و آرشام خان هنوز به نتیجه نرسیدیم. آرشام با تفریح نگاهم کرد و پاهاش رو هم انداخت و گفت: - عزیزم دقیقا چقدر فرصت می خوای تا نتیجه نهایی رو بهم بگی؟ کثافت منو تو منگنه قرار داد. - یه ماه. - زیاده، من می خوام هفته دیگه برم آمریکا، چندتا کار عقب افتاده دارم که انجام بدم. - خب وقتی برگشتی. - نه نشد، می خوام کارای اقامتت رو درست کنم. بعد بلند شد و نزدیک من اومد. - یه هفته، فقط یه هفته وقت داری. "لعنت به تو، لعنت به همتون." فقط سرم رو تکون دادم و نشستم. سر شام هم اصلا حرفی نزدم؛ اما آرشام به قدری خوشحال بود که شک کردم نکنه جواب مثبت بهش دادم. با رفتن مهمونا سریع به اتاقم رفتم تا قبل از گیر دادنای مامان خودم رو به خواب بزنم. *** - وای ملیسا تصور کن مثل نود و هشت درصد از رمانایی که خوندم دختره به زور با پسره ازدواج می کنه و بعد یه مدتی عاشق هم می شن، ولی به روی هم نمیارن چون از اون یکی مطمئن نیستن، آخرم یه اتفاقی می افته که دختره برمی گرده خونه باباش و پسره میاد دنبالش و ... با اخم به شقایق که داشت چرت و پرت می گفت نگاه کردم و گفتم: - خب اینا به من چه ربطی داره؟ - استپ! معلوم هست چی می گی؟ از بس رمان خوندی مخت عیب پیدا کرده. خاک بر سر من که اومدم پیش شماها￾نگرفتی خب. تو هم به زور شوهرت می دن به آرشام و بعد یه مدتی ... درد و دل ...نازنین با بی حوصلگی گفت: - چرا آرشام رو قبول نمی کنی؟ - دوستش ندارم. - ببین ملیسا، عشق نون و آب نمیاره. به نظر من ... - صبر کن ببینم. نازنین باز چی شده که تو از موضع عشق و علاقه قبل ازدواج عقب نشینی کردی؟ اشکی که تو چشاش جمع شد باعث تعجب هممون شد. - نمی تونم با بهروز ازدواج کنم. احساس می کنم خیلی بچه س. یلدا با صدای نسبتا بلندی گفت: - وای نازنین، نگو بعد سه سال آشنایی و تصمیم به ازدواج حاالا تازه فهمیدی. - نه، االان نفهمیدم، شاید یه هفته هم نگذشته بود که فهمیدم، اما تا االان خودم رو به نفهمی زدم. بهروز هنوز تو دنیای بچگیشه، اگه باهاش ازدواج کنم تازه باید بچه داری کنم. بعد چشماش رو بهم دوخت و گفت: - به خاطر اینه که می گم دنبال عشق نگرد، نیست، اگه هم باشه اون قدر مسخره س که اسمش عشق نیست. با ناراحتی گفتم: - نازی؟! - پسر عمم اومده خواستگاریم. می خوام قبول کنم. فقط می مونه بهروز که شماها باید قانعش کنید. - پس احساستون به هم؟ - وای شقایق تو رو خدا بذار عاقلانه تصمیم بگیرم. - آخه این طوری بهروز رو نابود می کنی. - فکر کردی واسه چی دارم به شماها می گم کمکم کنید؟ از جاش بلند شد و قدم زنون از ما دور شد. سکوت بدی بین ما سه تا حاکم شد. به تنها چیزی که فکر نمی کردم این بود که نازنین و بهروز بعد اون همه الو ترکوندن به هم نرسن. دارد... 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 :الف_ستاری 🍃🍃🍃💞💞💞🍃🍃🍃 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💕به #سمت_خــﷲـــدا💕
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 🌹#رمان _مذهبی🌹 💞#بچه_مثبت💞 #قسمت_97 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 راستش فکر کنم االان واسه این حرفا
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 🌹 _مذهبی🌹 💞💞 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 به محل قرارم با مائده رسیدم. ماشین رو که پارک کردم، پیاده شدم و رفتم تو کافی شاپ. - سالم مائده جونم. مائده در آغوشم کشید و گفت: - سلام ملیسا جون. چه خبر؟ - هیچی، سلامتی. - دیشب چی کار کردی؟ - هیچی، یه هفته وقت دارم بهش جواب بدم. - جوابت چیه؟ - می دونی مائده، با اتفاقایی که داره پشت سر هم می افته واقعا بین دو راهیم. - یعنی ممکنه قبول کنی؟ - بی خیال! دیشب چی می خواستی بگی؟ سرش رو انداخت پایین و گفت: - ملیسا تو مثل خواهرمی، به خدا اندازه خواهر نداشتم دوستت دارم. - می دونم عزیزم، منم همین طور. - از طرفی متین هم مثل داداشمه، بهترین دوستم از بچگیم تا همین االان، نمی تونم ناراحتیش رو ببینم، نمی خوام ببینم داره نابود میشه و به روی خودشم نمیاره. بی اختیار دلم لرزید. - مائده واسه متین اتفاقی افتاده؟ چشمای اشکیش رو بهم دوخت و گفت: - اگه بفهمه بهت گفتم هیچ وقت نمی بخشم؛ اما مجبورم، به خدا مجبورم. - چی رو بهم بگی؟ جون به لبم کردی! - ملیسا متین خیلی وقته عاشقت شده. خودش می گفت نفهمیده دقیقا از کی؛ اما از همون اول که دیده تو با همه فرق داری جذبت شده.خندیدم و گفتم: - مائده حالت خوبه؟ معلوم هست چی می گی؟ جذب من شده؟ اون حتی یه بار دقیق به چهرم نگاه نکرده. - گفت بهم، خودش گفت. وقتی دیدم خیلی داغونه، قسمش دادم بهم بگه چشه. گفت عاشق شده، عاشق همکلاسیش، گفت یه دختر شیطون و بازیگوش که از هر فرصتی واسه تحقیرش استفاده می کنه، گفت نمی خواد گناه کنه، گفت می دونه دنیای خودش و دختر رویاهاش متفاوته. گفت و گریه کرد، خون گریه کرد. متین عزیزترین کسم بود، نمی تونستم غمش رو ببینم. خواستم بهم نشونت بده قبول نکرد. همون روز تو اون کافی شاپ باهاش اومدم تا راضیش کنم بهم نشونت بده، قبول نکرد، اما تو خودت اومدی. از هول کردناش فهمیدم طرف تویی. همون جا بود که تازه معنای حرفای متین رو فهمیدم، تو اصلا تو یه دنیای دیگه بودی، راه تو با امثال ماها خیلی فرق داشت. نمی دونم چطور شد پیشنهاد مشهد اومدن رو قبول کردی؛ اما اون جا منم شیفتت شدم، فهمیدم دنیات اگر چه با ماها متفاوته، اما پاکی که تو وجودت بود تو هیچ کدوم از من و امثال من نبود. تو بی خیال تر از این حرفا بودی که عاشق بشی. تو ترمینال وقتی کوروش بغلت کرد، متین خرد شد. بهم گفت می دونه که هیچی بینتون نیست؛ اما نمی خواد تو رو تو بغل کس دیگه ای ببینه. اون شب منو رسوند خونشون و تا صبح تو کوچه قدم زد. وقتی اومد خونه گفت هیچ رقمه نمی تونه ازت بگذره. ملیسا تو رو خدا با عجله تصمیم نگیر. متینم نابود میشه. اون مغروره. اون ... گریش شدت گرفت و من ناباورانه بهش نگاه می کردم و حرفاش تو سرم چرخ می خورد. از جا با شدت بلند شدم. مائده دستم رو گرفت و گفت: - ملیسا تو رو خدا درباره حرفای من چیزی به متین نگو. من بهش قول داده بودم به هیچ کس نگم، اما ... دستم رو از زیر دستش بیرون کشیدم و با عجله از کافی شاپ خارج شدم. اون قدر شوکه بودم که نفهمیدم چطور به خونه رسیدم و خودم رو تو اتاقم حبس کردم. *** انگار همه فهمیده بودن کاری به کارم نداشته باشن؛ فقط سوسن می اومد و غذام رو می آورد و بعدم ظرفا رو می برد بیرون. قبول این که متین دوستم داشته باشه برام سخت بود. اون قدر ذهنم رو درگیر کرده بود که در این بین اصلا یادم رفت به آرشام فکر کنم. متین آدمی بود که هر دختری رو می تونست خوشبخت کنه و این که مطمئن بودم نسبت به اون بی میل هم نیستم. یه جورایی ازش خوشم می اومد. اون متفاوت ترین پسری بود که تا حاال دیده بودم، حتی عاشقیشم متفاوت بود. یه روزم یه نگاه بد بهم ننداخت همش نگاهش رو ازم می دزدید. یه بارم کاری نکرد که متوجه بشم دوستم داره. برعکس من، همیشه معقولانه ترین عکس العمل ها رو نشون می داد. تصمیم گرفتم اون رو وادار به اعتراف کنم. به خونشون زنگ زدم. اون قدر آنی تصمیم گرفتم و عمل کردم که با صدای الو گفتن مادرش یهو جا خوردم. - سلام ... دارد... 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 :الف_ستاری 🍃🍃🍃💞💞💞🍃🍃🍃 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤 🖤 #اصحاب_امام_مهدی_عج ⑬ ✠اصحاب امام مهدی (عج) در روایات ↜اوصاف اصحاب ↜↜ جوان بودن از نظر ویژگی‌ها و اوصاف، اصحاب مهدی (عج) همگی جوانند، مگر تعداد اندکی مانند سرمه در چشم و یا نمک در غذا.  #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🖤 🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤 «#سمت_خدا» 🖤join ➣ @God_Online 🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🖤نشر_صدقه _جاریست🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤 🖤 🎬 کلیپ : چگونه میتوان به منزل یقظه وارد شد ؟ 👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_عاملی 🖤 🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤 «#سمت_خدا» 🖤join ➣ @God_Online 🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🖤نشر_صدقه _جاریست🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤 🖤 🔸 من اومدم از شخصیت نظام دفاع کنم... اومدم جونمو پای اعتقادم بذارم... 🔻سکانسی از فیلم سینمایی بادیگارد #سردار_حاجی_زاده 🖤 🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤 «#سمت_خدا» 🖤join ➣ @God_Online 🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🖤نشر_صدقه _جاریست🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌