eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
299 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
🎐 ما جامعه را مقصر میدانیم در حالی که که خودمان "جامعه"هستیم... باشیم . . . ! ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• @shohaadaae_80
『حـَلـٓیڣؖ❥』
شماره۷. من هم تا جایی که بتونم روزی چندتا مطلب خوشــــــــــگل 🤩 در مورد نماز اول‌وقت میزارم.. #خط‌_
نماز اول وقت سيره شهدا 🌹شهید مدافع حرمی که به اربابش اقتدا کرد در وسط عملیات خان‌طومان و هنگام اذان ظهر به گوشه ای رفت تا برای تیمم کند که ترکشی که سال‌ها منتظر او بود بر شاهرگش نشست. به دلیل در تیر رس بودن ، پیکر مطهرش مانند اربابش سه روز بر زمین ماند.
✨آغاز پارت گذاری ✨
🌳🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳 🌳🌳 🌳 رمان✨امنیتی ✨ بعد از به پایان رسیدن جلسه با آقای شهیدی رفتم داخل اتاق بازجویی. بلیک تا منو دید لبخند ژیگولی تحویلم داد 😒 با اخم کنار دیوار وایسادم . آقای شهیدی:خوب خانم پاتاکی اینم از عمل به قول ما شما حالا نوبت شماست که حرف بزنید. بلیک:میخواهم با نرگس تنها باشم ، تنهای تنها ، من فقط با نرگس حرف میزنم ! شهیدی: این خارج از قوانین اینجاست ، بهتره همکاری کنید . بلیک:همین که گفتم ! نمیدونم آقا محمد چی داخل گوشی به اقای شهیدی گفت که از روی صندلی بلند شد و شهیدی: باشه ، ولی یادتون باشه الان دیگه بهانه ای نداری . بعد از اتاق بیرون رفت ، منم رفتم جلوی بلیک نشستم . بلیک:س..سلام نرگس:سلام ، خوب ، بگو بلیک:لطفا بهشون بگو که میکروفن ها و دوربین ها رو خاموش کنن ، اینی که ازت خواستم واقعی هست ، شوخی هم نمیکنم ! به دوربین گوشه اتاق نگاه کردم و با سر علامت دادم که انجام بدن ، بعد چند دقیقه آقا محمد داخل گوشی بهم گفت که محمد:دوربین ها و میکروفن ها غیر فعاله ، حالا نوبت بلیکه ! نرگس: اینم از این حالا بگو ؟! بلیک:تو من رو بهتر از همه میشناسی ، کمکم کن ! پ.ن: از نرگس کمک خواست 😳 ادامه دارد...🖇🌻 آنچه خواهید خواند: رئیسمونه!!! ترو خدا !هر کاری میکنم فقط کمکم کن ! ✨با ما همراه باشید ✨ نویسنده:آ.م
✨پایان پارت گذاری ✨
هدایت شده از گانــدو↫ⓖⓐⓝⓓⓞⓞ
چالش جمله سازی! حتما بخونید و برای دیگران ارسال کنید 👌🏻✨ 1⃣رقم اخر شمارت: ۰.بعداز سال تحویل برای ۱:دودقیقه دیگه برای ۲.بعداز نماز ظهر برای ۳.بعد از نماز مغرب برای ۴.نیمه شعبان برای ۵.روز پدر برای ۶.یک فروردین برای ۷.همین الان برای ۸.فردابرای ۹.بعداز نماز صبح برای 2⃣یکان روز تولدت: ۰.شهید بابک‌نوری ۱.شهید محمود رضا بیضیایی ۲.شهیدجهادمغنیه ۳.شهید هادی ذوالفقاری ۴.شهید احمد مشلب ۵.شهید مصطفی صدرزاده ۶.شهید قاسم سلیمانی ۷.شهید محسن حججی ۸.شهید حمیدسیاهکالی ۹.شهید علاحسن نجمه 3⃣ماه تولدت: ۱.بیست تا صلوات میفرستم ۲.یه صفحه قران میخونم ۳.دورکعت نماز میخونم ۴.یه سوره حمد میخونم ۵.چهارقل میخونم ۶.سی تا صلوات ۷.پنج تا سوره کوثر ۸.دوصفحه قرآن ۹.پنجاه تا صلوات ۱۰.سه صفحه قران میخونم ۱۱.سوره شمس میخونم ۱۲.زیارت عاشورا میخونم ‌
•{🌙} شما نخونے چپ نمیکنے بیفتے توی درّه📛▒ ولی سحرها یه چیزایی میدن ○● که هیچوقتِ دیگھ نمیدن 😍●○ 🌸• •• تصویر‌رو‌باز‌کن‌به‌همین‌سادگیه‌ها✌️ 💫
『حـَلـٓیڣؖ❥』
به نام خدا #رمان_پرواز_تا_امنیت #پارت_دویست_و_بیست #رها چشمام رو باز کردم... نگاهی به دور و برم کر
به نام خدا✨🖤 خودمونیم.. ولی بد حالشونو گرفتم😂.. آنقدر شارژ شدم که اصلا وضعیتی که توش هستم رو یادم رفت.. برگشتنی از راهرو قبل نرفتیم.. فقط همون دختری که اسمش الهام بود... حالا دیگه وقتش بود که خودی نشون بدم.. اول ترسیدم... هع.. من و ترس؟؟ اما واقعا هراس داشتم.. با دستم ضربه محکمی به گیج گاهش وارد کردم.. پخش زمین شد... سریع گشتمش.. گوشیشو پیدا کردم... خدایا.. رمز.. نگاهم به ایکون تماس های اضطراری افتاد... سریع شماره رسول رو گرفتم... زنگ خورد... بوق.. بوق.. جواب بده رسول .. تو رو خدا جواب بده... $ الو... ٪ الو... رسول😘🙂😰😭 $ رها.... رها.. تو.. تو کجایی ٪ آه... $ الو رها... رهااا... الو.. جواب بده ..رها....... .................................. کلافه نشسته بودم پای لپ تاپ... از دست محمد کلافه بودم... آخه من دلسوز نخوام..... هعی... چی دارم میگم... محمد خیلی حق به گردنم داره.. $ ببینم... شما دوتا کار و زندگی ندارین😠.. & با منی!؟🙁😐؟! $ هوم😬 .. با شما و ایشون.. □ کار و زندگیمونو به خاطر جنابعالی ول کردیم.. طلب کار هم هستی😳؟!.. $ خب چرا .... ببخشید... دست خودم نیست... & تونستی ردی پیدا کنی؟؟ $ آخه اینجا دسترسی ندارم.... اصلا.. نمیدونم باید از کجا شروع کنم... سکوت کردم.... هعی خدا... گوشیم شروع کرد به زنگ خوردن.. حوصله جواب دادن نداشتم... & گوشیت زنگ میخوره رسول! $ ولش کن.. & رسول شماره ناشناس.. جواب بده... سریع بر داشتم.. $ الو.. ٪ الو.. رسول😘🙂😰😢😭 $ رها.... رها.. تو .. تو کجایی؟؟ بغض گلوم رو گرفت.. چشمام سنگین شد.. صدای حرف زدن دو تا مرد اومد.. ٪ اه... $ الو... رها.. الو.. جواب بده.. رهااا.. کسی جواب نمیداد.. داوود مثل سیر و سرکه می جوشید... $ ولش کنین نامردااا... رهاااا.. قطع شد... & دوباره بگیر.. دوباره بگیر... رسول بگیرششش $ خاموشه... مشترک مورد نظر در شبکه موجود نمی باشد.. & خط بده... خط رو بنداز رو شبکه ردیابیش کن.... بدو تا از بین نبرده.. سریع وارد سیستم شدم... نمیشه!! $ تماس کمتر از ۲۰ ثانیه بوده🙂.. نمیشه ..! & یعنی چیییی؟؟؟ مگه تو هکر نیستی رسوللللل.. مگه تو مغز تیم نیستی!!!!!! زود باش... □ آروم باش داوود.. از اتاق زد بیرون... حالم بد شد.. نکنه بلائی سرش بیارن... □ نمیخوای به محمد خبر بدی؟! $ ن... درگیر کاره... □ ولی بهتره که بدونه! $ نیاز نیست امیر...
🌸🕋 🌹شهید مصطفی صدرزاده ‌ از جمله مواردی که در خانواده شهید محسوس بود و سخت از آن خوشم آمد و برایش خدا را شکر کردم، پایبندی افراد خانواده به نماز اول وقت، طوری که وقتی آنجا بودم تا صدای اذان بلند میشد، میدیدم همه به دنبال وضو گرفتن و پهن کردن سجاده اند، و دیگر اینکه هیچ کدام به دنبال خرافات نبودند.‌‌ به نقل از همسر شهید 📿 🤲
بخش اول سرود | خورشیدِ وجودت دلم رو گرم میکنه_۲۰۲۱_۱۰_۱۵_۱۹_۲۲_۱۷_۵۳۷.mp3
12.97M
💐خودشید وجودت دلمو گرم میکنه کربلایی سید رضا نریمانی🎤 (جشن امامت امام زمان‌عج)
‌ ‌جمیعِ آماج‌هایِ جلوگهِ جایگاهِ تو، تو را صدا می‌زند؛ مثلا امواجِ دریاۍ کشتی‌ها(: 💙' ⸤چـیریـکیـون‌انـقـلابـی
السلام علیک یا صاحب‌الزمان (عج) آغاز امامت امام حیّ و حاضر حجت ابن الحسن ارواحنا لتراب مقدمه الفداه را تبریک عرض میکنیم💚🌱 +هم اکنون جمکران دعاگوی همگی(:
قصه جوان زیبارویی که سوریه را به آلمان ترجیح داد سید محمد مشکوهًْ‌الممالک در روزهای آخر آبان 96 خبر شهادت یک جوان خوش چهره گیلانی در رسانه‌های خبری و شبکه‌های اجتماعی دست به دست شد و نگاه خیلی‌ها را به سمت خودش کشید، کسی از شخصیت و زندگی‌اش اطلاعی نداشت ولی همین عکس‌های کمی متفاوت او را خیلی زود در بین مردم مشهور کرد... ما هم مثل همه مشتاق آشنایی بیشتر با این شهید عزیز بودیم. البته بابک نوری هریس تفاوت چندانی با سایر شهدای جوان جبهه دفاع از حرم نداشت؛ همه آنها مثل جوان‌های ایران زمین هم خوش‌پوش و خوش‌چهره بودند و هم شاداب و پر انرژی... به هر حال بابک مرا به همراه بچه‌های برنامه از آسمان شبکه دو سیما به شهر و دیار خودش دعوت کرده بود. به رشت که رسیدیم‌، حال و هوای دیار میرزا کوچک‌خان مثل همیشه خوب و لطیف بود... دلمان می‌خواست زودتر وارد دنیای بابک شویم و چشم‌مان دست از سر منظره‌های آنجا برنمی‌داشت. گیلان در جبهه دفاع از حریم اسلام هم شرافت و مردانگی و بزرگی خودش را نشان داد؛ درست مثل روزهای دفاع مقدس... بابک در بوکمال به شهادت رسید؛ در خط پایان گروهک تکفیری داعش... در همان دقایق نخست آشنایی فهمیدیم که مرد روایت ما، با اینکه سن و سال زیادی نداشت، دفاع از اعتقادات و باورهایش را به خیلی چیزها ترجیح داده است... به زندگی در اروپا؛ به خوشی‌های دنیا؛ به دغدغه‌های شخصی و هزار چیز دیگر... هم بسیجی بود، هم هیئتی، هم مسجدی، هم دانشجو، هم ورزشکار، هم اهل تفریح و هم جوان و خوشدل و خوشحال... گفتن از همه ویژگی‌های او در یک صفحه روزنامه هیچ‌گاه ممکن نبوده و نیست.... ما به قدر ماندن در تاریخ‌، شهیدمان را معرفی می‌کنیم... پرسه‌زدن در کوچه و پس کوچه‌های دل پسر کوچک خانواده نوری حال و هوای قشنگی به ما داد... به قول معروف به ظاهرش می‌رسید ولی از باطن‌اش غافل نبود؛ دوست و رفیق هم زیاد داشت، از همه اقشار جامعه. مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی و عام‌المنفعه مثل هلال احمر و نظایر آن یکی دیگر از درخشش‌های زندگی شهید بابک نوری است، جالب اینجاست که در زمان حیاتش، خانواده اطلاعی از این حرف‌ها و گفتنی‌ها نداشتند. 🕊🥀🕊🥀🕊
سلام بر همه عزیزان. 🌿🖇💕 صبحتون به خیر و شادی. 🌿🖇💕 انشالله در پناه شهدا باشید 🌿🖇💕 روی دیوار دل خود بنویسید خدا هست 🌻🌻🌻🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کمی ناشناس....
1592689528.pdf
361.7K
📗 شهید احمد مشلب تعداد صفحات:۲
هدایت شده از مطالب کاربردی
💐لحظاتی با طلایه داران اسلام و ایران 💐 شهید بابک نوری هریس 🙏خداوندا شهدا را شفیعان ما در قیامت قرار بده ما را از پایمال کنندگان خون شهیدانمان قرار نده آخرت و عاقبت ما را به خیر و عافیت و شهادت در رکاب امام زمانمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار بده🙏 🌷شادی ارواح پاک شهدای اسلام صلوات🌷 https://eitaa.com/joinchat/2077818924Cfa226b0dc3
هدایت شده از 🌴سنگر عشق🌴
یک سال زحمت کشید... کنکور کارشناسی ارشد داد... ارشد حقوق دانشگاه شهید بهشتی تهران قبول شد.... ثبت نام کرد.... ولی... ولی یهو رگ غیرتش زد بالا:☝️ +وحالا دست هایی بلند شده و زینب هایی غریب و تنها مانده اند و حسینی در میدان نیست(وصیتنامه) غیرتی شد:😢 ما برای دفاع از اعتقادات و ناموس خودمون اینجاییم .ما مدافعان خود و ناموس کشورمونیم(فیلم) از تعلقات دنیایی دل برید...💔 و حضرت زینب دعوتش کرد....😍 +من خواب حضرت زینب س رو دیدم دیگه طاقت ندارم باید برم از حرمش دفاع کنم.. کوله بار سفر بست...😌✌️ +نگران من نباشید من اونجا برم بی مادر نمی مونم که، میرم پیش مادر اصلی همه امون حضرت زینب س... راهی سفر عشق شد....😢 +اینجوری نمیشه..مسجد باب الحوائج باید یه شهید بده.🕊 +دوست دارم شهید بشم..میشه منم بخرین؟؟!!!حضرت زینب خانوادمو سپردم به خودت.بعد از من..... و خدا خریدارش شد....😭 چه کسی میداند.شاید واسطه ی اجابت دعای اهالی مسجد باب الحوائج تو باشی...... خوشتیپ اسمانی(شهید رضویه مدافع زینبی بابک نوری هریس)