🌳🌳🌳🌳🌳🌳
🌳🌳🌳🌳🌳
🌳🌳🌳🌳
🌳🌳🌳
🌳🌳
🌳
رمان✨امنیتی ✨
#در_قلب_خطر_به_دنبال_امنیت
#پارت_بیست_و_دوم
#نرگس
داوود که رفت بیرون در خونه رو از ترس قفل کردم .
یادداشت رو خوندم نوشته بود
《سلام خانوم میرزایی ماموریت فردا ساعت ۱۱صبح شروع میشه.
قبلش ساعت ۱۰ داوود بر میگره و ۱۱ برق قط میشه ، خیلی طبیعی جلوه بدید ،فقط شما باید به بهانه شناسایی مشکل ، بلیک رو از خونش بیرون بکشید .》
خوب اینم از ماموریت فردا .
خیلی خسته بودم نصف غذام رو خوردم و خوابیدم .
ساعت ۴ بود که بیدار شدم تا وضو گرفتم اذان دادن و نمازم رو خوندم .
ساعت ۵ صبحانه خوردم ، شروع کردم به خوندن کتاب های دفاع شخصی ، خیلی خوب بود همزمان تمرین هم میکردم .چند دقیقه بعد سیستم رو روشن کردم و گوشی رو زدم در گوشم ، باز داشت با تلفن رمزی حرف میزد ، همه رو نوشتم ، حدودا ۵ صفحه شد !
به خودم که اومدم ساعت ۹ونیم بود !
سریع خونه رو جمع و جور کردم .
ماموریت خوبی بود ، حداقل خونه داری یاد گرفته بودم ، معمولا داخل خونه خودمون نرجس غذا درست میکرد می شست و من تمیزی میکردم .
بعد مرگ بابا دیگه کسی رو به جز نیما نداشتیم که اونم چند ماه بعد ...
اهههههههه ... خدا رو شکر الان زندس !
تو همین فکر بودم که زنگ در خونه رو زدن .
رفتم درو باز کردم دیدم آقا داووده
اومد داخل و گفت
داوود:سلام
نرگس:سلام
داوود:چه خبر ؟ چیزی نگفته ؟
نرگس:خیلی حرف میزنه ، چطور شارژش تموم نمیشه :/؟
داوود:چه میدونم ،حالا چی میگه ؟
نرگس:رمزی...
داوود:کار بلده
نرگس:بچه ها برای ماموریت آماده هستن ؟
داوود:اره ، راستی حرفای دیروزش رو دادم علی سایبری گفت رمزگشایی میکنه هر وقت تموم شد میگه .
نرگس:خوبه
۱ ساعت بعد
رسول اومده بود و مثلا داشت مشکل قطی رو شناسایی میکرد ، رفتم در خونه بلیک و در زدم .
استرس داشتم ! درو باز کرد با دیدنش ۱ قدم عقب رفتم و با مِن مِن گفتم :
نرگس:س.سلام
بلیک:سلام ، کاری داشتی ؟
نرگس:من همسایه بغلی شما هستم ... برق شما قط نشده ؟
بلیک :خوشبختم ، چرا قط شده !
نرگس:مال ما هم همینطور، این آقا اومدن که درستش کنن .
بلیک:خیلی هم خوب .
رسول:با اجازه من یه نگاه به مدار شما بندازم خانوم .
بلیک:بفرمایید
رسول رفت سر پله و سریع یه دوربین کوچولو وصل کرد . کارشو خوب بلد بود !
داوود:آقا خوب درستش کن من شبا خونه نیستم هستم سر کار ، اگه برق بره خانومم می ترسه .
بلیک :درست شد ؟
رسول:مشکل از اینجا نیست !
پ.ن:بلیک مهربونه ها😐
ادامه دارد...🖇🌻
آنچه خواهید خواند :
درست شد !
✨با ما همراه باشید ✨
نویسنده:آ.م
『حـَلـٓیڣؖ❥』
🌳🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳 🌳🌳 🌳 رمان✨امنیتی ✨ #در_قلب_خطر_به_دنبال_امنیت #پارت_بیست_و_دوم #نرگس داوود که
خدمتتون 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
🙈💕🙈💕🙈💕🙈💕🙈💕🙈💕🙈💕🙈💕
#سرباز_مهدی_عج
شات😬
یه شباهت خاصی به این ایموجی نمیده؟؟
==>😬
😂😂😂😂واقعا ..
#گاندو
#فرمانده
#آقا_محمد
#آقا_سعید
به ما بپیوندید💕👑
@GandoNottostop
واقعا آقا محمد واقعی انقدر جسور و جذاب و قهرمان؟؟؟😢
کاش میشد حد اقل برای یه بار یه مامور امنیتی رو دید🕊😍🖤
#گاندو
#نه_به_توقیف_گاندو
#حمایت_از_گاندو
#آقا_محمد
#فرمانده
به ما بپیوندید💕🕊🖤
===={ @GandoNottostop }====
『حـَلـٓیڣؖ❥』
به نام خدا🌹🖤 #رمان_پرواز_تا_امنیت #پارت_صد_و_بیست_و_چهار #رسول لنگان لنگان به طرف سالن رفتم... داو
به نام خدا😊🦋
#رمان_پرواز_تا_امنیت
#پارت_صد_و_بیست_و_پنج
#رسول
پاشدم لنگ لنگ به سمت پروژوکتور رفتم...
€ رسول میخوای نشسته توضیح بدی...
داوود سعید خیلی سربه زیر میخندیدن😒😐
محمد متوجه شد ...
چشم غره ای رفت که دلم خنک شد😂
با چشم و ابرو جر سعید رو در آوردم...
$ نه آقا... ممنون... راحتم..
$ همونطور که آقا محمد توضیح داد رئوف دائم در حال جست و جو و پیدا کردن اطلاعات جدید راجب کارخونه هاست...
بهرام راد ... یه کارخونه دار .. یه شرکت خیلی بزرگ دارو سازی ... که یه جورایی مربوط به بخش هسته ای هم میشه...
صنعت دارو سازی یکی از صنایع مهم و قابل توجه کشور که البته هدف خیلی از دشمنای کشور هم توی این سال ها بوده....
سینا راد رو تقریبا میشه یه آقازاده معرفی کرد که نقطه اشناییش با رئوف همین کارخونه داری پدر سینا یعنی راد بزرگه...
یعنی در قبال خدماتی که از رئوف می گرفته اطلاعات شرکت داروسازی پدرش و بعضا شرکت هایی که برای شراکت مجبور بودن به این شرکت اطلاعات بدن رو شناسایی و اطلاعات مهمشون رو تحویل رئوف میداده...
تا زمانی که پدرش متوجه میشه و پسرش رو از کارخونه اخراج میکنه...
سرمایه ناچیزی هم به عنوان ارث کوچیکی بهش میده و ... میگه که دیگه پسری به نام سینا نداره..
از اون زمان سینا چند سال به خارج از کشور سفر میکنه و...
برای ادامه تحصیل به ایران برمیگرده...
با رشوه دادن به برخی رئسای دانشگاه نخبه های دانشگاهی رو شناسایی میکنه...
اخیرا هم...
تنها فعالیتی که ..
داشته🙂.. هعی...
نزدیک شدن به خواهرم برای رسیدن به اطلاعات من بوده...
€ کافیه... برو سراغ فضلی...
$ چشم... علیرضا فضلی... رابط بین رئوف و راکس جونیفر....
این اواخر رد پای منابع خارجی هم..
& رسول جان ... قرار شد هرکسی کیس خودش😐😂 اینجوری که شما داری پیش میری میترسم بخوای ما رو هم معرفی کنی😂
₩ البته منم از آقای عبدی معذرت میخوام...
ولی دیگه به صلاح نیست که آقا رسول با این وضعیت روی پا وایستن... ضرر داره براشون... فشارش میوفته😂😒😐
€ بچه ها...
÷ بله دیگه ... مگه دروغ میگن..
€ خیلی خوب... استاد رسول بفرمایید..
$ چشم😒🙄
€ داوود...
& پاشو سعید...
& کیسی که ما روش کار کردیم همون راکس جونیفره...
منبع خارجی که به تازگی شناساییش کردیم...
یکی از اعضای مهم پرونده ...
رئوف و علیرضا راد و البته با همکاری دیگر کیس هایی مقل خانم ویشکا شهسواری و سینا راد اطلاعاتی رو که توی ایران از طریق نفوذ در دستگاه های دولتی به دست میارن رو برای این آقای جونیفر ارسال میکنن...
اما ما هنوز اطمینان کامل نداریم که سر شبکه اصلی همین آقا باشه...
بالاخره جلسه بعد از توضیحات بچه ها تموم شد...
" بچه ها... خیلی عالی بود... تمرکز کنید... به زودی ممکنه وارد فاز عمیلیاتی بشیم...
به محض اینکه آقای عبدی خارج شد تلفنم زنگ خورد....
₩ یا ابوالفضل باز شروع شد😂
& ایح.. ایح... نگاش کن...
$ شما دوتا ساکت که من دارم براتون...
الو...
@ سلام .. خوب هستید؟؟
$ شما؟؟؟
@ ام.... من همون خانمی هستم که امروز باهم تصادف کردیم... یادتون میاد...
نگاهی به شماره انداختم..
@ الو؟؟؟
$ بله .. در خدمتم..
@ میخواستم ببینم کی وقت دارید که ماشین ها رو برای تعمیر ببریم....
بالاخره هم شما مقصر بودی هم من..
$ من؟؟؟ چرا من مقصر بودم... شما سرعت غیر مجاز رفتی...
@ به هر حال پلیسی اونجا نبود که مقصر اعلام کنه.... حالا یه جوری باهم کنار میایم...
$ امروز که به هیچ عنوان.... برای فردا صبح چه ساعتی ؟؟؟
@ ام... ۹ عالیه..
$ بسیار خوب....
پس فردا صبح راس ساعت ۹ بیایین به لوکیشن که براتون میفرستم...
@ بله... حتما
『حـَلـٓیڣؖ❥』
به نام خدا😊🦋 #رمان_پرواز_تا_امنیت #پارت_صد_و_بیست_و_پنج #رسول پاشدم لنگ لنگ به سمت پروژوکتور رفتم.
به نام خدا🕊🖤
#رمان_پرواز_تا_امنیت
#پارت_صد_و_بیست_و_شش
#مهرابی
وارد مهمونی شدم...
خیلی استرس داشتم...
از مواجه با رئوف یکم می ترسیدم...
آخه...
اون یه جاسوس حرفه ای و کار کشته بود...
اما نباید اعتماد به نفس خودم رو از دست میدادم...
نفس عمیقی کشیدم و وارد شدم...
فک میکردم الان انواع لوستر و نور های تزئینی باید باشه...
اما وارد که شدم برق از چشمام پرید...
هیچ نوری نبود ..
برق های خاموش... و رقص نور .. همرا ها با آهنگ ملایم و کلی آدم که با دیدن من هیچ واکنشی نشون ندادن...
هعی....
حتی از دیدنشون هم حالم بهم میخورد...
خیلی آروم گفتم
< آقا رسول شما از ریز دوربین دیدی دارین ؟؟؟
$ لطفا اگر امکان داره پرنور ترین جای خونه بشینید.... و اینکه... آقا محمد سفارش کرد که سعی کنید به رئوف و افرادی که باهاشون گرم میگیره بیشتر آشنا بشید...
< چشم... یعنی... یعنی سعی میکنم...
$ وای.... خانم مهرابی اینطوری که من دارم میبینم شما آمادگی ندارید..... اعتماد به نفستون رو از دست ندید... چرا اینقدر با تردید حرف میزنید؟؟؟؟
الان مه چی به شما بستگی داره....
خواهش میکنم یکم فکر کنید....
با این کار یه زمان تمام زحمات تیم رو به باد میدین...
< چشم..چشم..
ویشکا به استقبالم اومد..
~ اوووو... هعی خدا... بچه ها.... ببینید کی اومده .. مهمون ویژه مون رسید😁
< س.. سلام..
اجازه نداد حرف بزنم..
دستم رو کشید به طرف چند تا خانم برد...
سعی کردم عین خودشون باشم.
< سللام.. خوشبختم.... او.. مای گاد. تبریک میگم
واقعا رفیقای جذابی داری😀
🌹لبیک یا حسین❤️
دنبال متن ، عکس ، فیلم و رمان حجابی؟
یا دنبال آموزش قرآنی؟
منم دنبال اینا بودم
اینقدر گشتم و پیدا نکردم دیگه کم کم داشتم نا امید میشدم
تا اینکه این کانال و دیدم
اینقدر خوبه فعالیت هاش حرف نداره
مطمئن باش بری توش دیگه دوست نداری از کانالش بیای بیرون😍😁❤️
❤️👑°•♡[ @HEJABFATEMI13 ]☆•°👑❤️
هدایت شده از #جوانان _گاندو
#سیاست_به_وقت_گاندو🐊
شارلوت والرِ گاندو ۲ کیست؟!
شارلوت، افسر اطلاعاتی انگلیس (۳۲ساله) با نام مستعار لوتی بود که در پوشش بخش سیاسی سفارت انگلیس در شهریور ۹۴ وارد ایران شد.
او دارای سطح اطلاعاتی بالا بود به طوری که سفیر انگلیس در تهران و هیچ کدام از اعضای سفارت حق پرسوجو از اقدامات وی را نداشتند و به طور مستقل وارد عمل میشد.
اهانت به سایر دیپلمات ها و معطل نمودن آنها در امور دیپلماتیک، از شاخصه های رفتاری اوست.
لوتی با دیپلمات کشورهای مصر، پاکستان، کویت، گرجستان، آلمان، فرانسه ارتباط داشت و شبکه جمع آوری گسترده اطلاعات را از دیپلماتهای سایر کشورها فراهم کرده بود.
شارلوت علاوه بر ایران، تمرکز ویژه ای بر حوزه یمن، سوریه و نقش ایران در این کشورها داشت و محل جلسات هماهنگی را در سفارت انگلیس و عموما با حضور دیپلمات های فرانسوی برگزار میکرد.
شارلوت در انتخابات سال ۹۴ ایران به صورت مخفیانه اقدام به فیلمبردای از مجموعه های حساس کشور کرده بود.
وی همچنین در زمان حضور خود در ایران به طور جدی پیگیر بورسیه چونینگ (برای جذب نخبگان ایرانی توسط سرویس انگلیس) بود.
✍️علی قلهکی
پ.ن: صفحه دوم رو هم ببینید
خوشبختانه فصل دوم سریال جاسوسای خارجی رو با اسم خودشون نام میبره
امیدوارم فصل سوم جاسوسای داخلی هم با اسم خودشون نام ببره :)
پ.ن۲:نویسنده عزیز خودشو کشت بگه این کایلی مور گیلبرت نیست این پست هم جهت اثباتش😂
#سیاست
#شارلوت
#جاسوس
#انگلیس
.
.
#گاندو
#جوانان_گاندو
@javanan_gando
『حـَلـٓیڣؖ❥』
#سیاست_به_وقت_گاندو🐊 شارلوت والرِ گاندو ۲ کیست؟! شارلوت، افسر اطلاعاتی انگلیس (۳۲ساله) با نام مست
جذاب و جالب 💚🕊💚
🌿🍒 بخونین خصوصا پ.ن هاش رو😂
『حـَلـٓیڣؖ❥』
پست جدید اشکان دلاوری #سرباز_مهدی_عج
من امشب ندیدم..
با این عکس های شما از فکر فک نکنم خواب برم😂
پ.ن شوخی کردم☺️🕊 شبتون خوش🐰🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری جدید علی افشار
اشکان میگه می خواهم برم متهم رو بگیرم 😐بعد دستش رو به نشانه یا علی بالا میبره و از دیوار خونه مردم بالا میکشه😂اون طرف هم علی داره با تلفن حرف میزنه میگه الوووووووو اون ۱۰۰تومان زد یا نع ؟🤨😅😂
#سرباز_مهدی_عج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آزار و اذیت به سبک رسول 😂
میگه خیلی حیف شدا!یه وجب بالا تر بود ساف تو پیشونیت بود 😁😂
تازه سعید هرچی آبمیوه تو سایت بوده رو خورده 😜
فکر نکنم سعید خورده باشه ها چون فقط فرشید داشت آبمیوه میخورد 😐
رسولم که جنتلمن سریع ۵ تا آبمیوه دیگه سفارش داد 👌😂
محمد هم از همه بهتر رسول رو ادب کرد تا دیگه پر رو نشه 👏😉
در نهایت هم نخود نخود هرکه رود خانه خود به جز رسول بد بخت که باید گذارش بنویسه 😢
بریم بخوابیم وقت کائنات رو نگیریم 😂😂
#سرباز_مهدی_عج