eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
299 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
عسگری ترین بهار😂😂😂
🌹لبیک یا حسین❤️ دنبال متن ، عکس ، فیلم و رمان حجابی؟ یا دنبال آموزش قرآنی؟ منم دنبال اینا بودم اینقدر گشتم و پیدا نکردم دیگه کم کم داشتم نا امید میشدم تا اینکه این کانال و دیدم اینقدر خوبه فعالیت هاش حرف نداره مطمئن باش بری توش دیگه دوست نداری از کانالش بیای بیرون😍😁❤️ ❤️👑°•♡[ @HEJABFATEMI13 ]☆•°👑❤️
هدایت شده از #جوانان _گاندو
پست مجید نوروزی
استوری پندار اکبری
استوری اشکان دلاوری
『حـَلـٓیڣؖ❥』
پست جدید اشکان دلاوری #سرباز_مهدی_عج
من امشب ندیدم.. با این عکس های شما از فکر فک نکنم خواب برم😂 پ.ن شوخی کردم☺️🕊 شبتون خوش🐰🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری جدید علی افشار اشکان میگه می خواهم برم متهم رو بگیرم 😐بعد دستش رو به نشانه یا علی بالا میبره و از دیوار خونه مردم بالا میکشه😂اون طرف هم علی داره با تلفن حرف میزنه میگه الوووووووو اون ۱۰۰تومان زد یا نع ؟🤨😅😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آزار و اذیت به سبک رسول 😂 میگه خیلی حیف شدا!یه وجب بالا تر بود ساف تو پیشونیت بود 😁😂 تازه سعید هرچی آبمیوه تو سایت بوده رو خورده 😜 فکر نکنم سعید خورده باشه ها چون فقط فرشید داشت آبمیوه میخورد 😐 رسولم که جنتلمن سریع ۵ تا آبمیوه دیگه سفارش داد 👌😂 محمد هم از همه بهتر رسول رو ادب کرد تا دیگه پر رو نشه 👏😉 در نهایت هم نخود نخود هرکه رود خانه خود به جز رسول بد بخت که باید گذارش بنویسه 😢 بریم بخوابیم وقت کائنات رو نگیریم 😂😂
شب مون رو با یه جمله انگیزشی به پایان می رسونیم .🌸🌸🌸 《ساحل دلت رو بسپر به خدا ...✨🏝》 《خودش قشنگ ترین قایق رو برات میفرسته...🌻🌳💕❤️🖇》 🌼🌹🌼🌹🌼🌹🌼🌹🌼🌹🌼🌹🌼🌹🌼🌹 ☆☆شبتون خوش☆☆
سلام بر همه عزیزان 😉 صبحتون به خیر و با یاد خدا 🌻 انشالله هر جا که هستید سلامت و تن درست باشید 💕 جمله انگیزشی امروز: ✨خدایا بدون ذکر جزئیات شکر ✨
🌳خوب خوب خوب 🌳 ✨به وقت رمان ✨ 💕آماده باشید برای ۲ پارت امروز 💕
آغاز پارت گذاری 👇🖇❤️:
🌳🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳 🌳🌳 🌳 رمان✨امنیتی ✨ از صندلی پایین اومدم و گفتم مشکل از اینجا نیست ! بلیک:واقعا؟ نرگس:تنها جایی که ممکنه باشه مدار ما هست . رسول:اره ، مشکل از مدار شماست . داوود:آقا ترو خدا زود تر درستش کن . رسول:چشم بلیک:اسم شما چیه خانوم ؟ نرگس:من نرگس هستم و شما ؟ بلیک:من از خارج اومدم و اسمم بلیکه . نرگس:به به خوشبختم ! بلیک:منم همینطور . نرگس:ازدواج نکردی ؟ بلیک:نه ، ولی شما کردی ، چون این آقا گفت که اگه برق بره می ترسی پس شوهرته. نرگس:بعله بلیک:چند سالته ؟ نرگس:۲۹ سال بلیک:اصلا بهت نمیاد ! خیلی خوب موندی ! نرگس:ممنون شما چند سالتونه ؟ بلیک:۳۲ سال نرگس:عه وا چرا ازدواج نکردی ؟ دختر به این خوبی ؟ ولی شما هم خوب موندی ها ! بلیک:ممنون ، دوست ندارم ازدواج کنم . رسول :درست شد! داوود:ممنون ، دیگه خراب نمیشه که ؟ رسول:نع ، درست درست. بلیک:ممنون ، با اجازه من برم کار دارم ، نرگس جان خدا حافظ عزیزم . نرگس:به سلامت گلم ، خدا حافظ . داوود:آقا بیا بریم خونه یه آبمیوه بخور رسول:نه ممنون داوود:میگم بیا بریم خوووونهههه یه آبمیوه بخور خسته شدی . رسول:زحمت افتادی ، ببخشید ترو خدا ، با اجازه . رفتم داخل و روی کاناپه نشستم . نرگس خانوم یه لیوان شربت آورد . داوود:... پ.ن:دوستی بلیک و نرگس ادامه دارد...🖇🌻 آنچه خواهید خواند : رسول خوب خوب؟ عه داداش مگه چیه ؟ یه دوربین کوچولو ! ✨با ما همراه باشید ✨ نویسنده:آ.م
🌳🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳 🌳🌳 🌳 رمان ✨امنیتی ✨ داوود گفت داوود:رسول خوب وصل کردی دیگه ؟ رسول:آره داوود:رسول خوب خوب ؟ رسول:عه داداش مگه چیه ؟یه دوبین کوچولو! داوود:شربتت رو بخور شربتم رو تا آخر خوردم و تشکر کردم . داوود:پاشو بریم اداره رسول:ها ! عقل کل دختره ما رو با هم ببینه خوب میفهمه که ! داوود:تو اول میری چند دقیقه بعد منم میام . خدا حافظی کردم و رفتم سایت . اونجا از داخل دوربینا دیدم که داوود از خونه اومد بیرون ، داشت میومد سایت . ۵ روز بعد خیلی دلتنگ نیما و نرجس بودم ! آقا علی تمام حرف های بلیک رو رمز گشایی کرده بود و اینطور که معلوم بود درباره یک ماموریت داخل کردستان بود . تلفنم زنگ خورد با دیدن اسم آقا محمد سریع جواب دادم . نرگس:الو محمد:سلام دخترم، خوبی ؟ نرگس:ممنون آقا شما خوبید؟ محمد:ممنون ، ببین الان داوود میاد اونجا ، آماده باش با هم بیاید اداره . نرگس:چشم محمد:کاری نداری نرگس:نه ، یا علی یه لباس طوسی ست با کتونیم و یه روسری سفید و مشکی با شلوار لی پوشیدم . چادر عربیم رو سرم کردم و رفتم دم در وایسادم . آقا داوود که اومد سوار شدم و رفتیم اداره . اونجا اولین کاری که کردم پریدم بغل نرجس ، خواهر گلم خیلی دلم براش تنگ شده بود . نرجس:فدات بشم من نرگس:خدا نکنه چه خبر ، از نیما خبری نداری ؟ نرجس:دو سه بار رفتم خونه پیشش ولی نه زیاد وقت نکردم . نرگس:آقا محمد کجاست؟ نرجس:توی اتاقش منتظره که بریم و جلسه رو شروع کنه نرگس:خوب بدو بریم رفتیم دم در اتاق و در زدیم و وارد شدیم . پ.ن:پارت بعد قراره بیشتر نزدیک بشیم به بلیک 😉 ادامه دارد...🖇🌻 آنچه خواهید خواند: آقا من بلد نیستم ! قراره با بچه های گروه آقای جمالی همکاری کنیم . ✨با ما همراه باشید ✨ نویسنده:آ.م
💕🌻پایان پارت گذاری 🌻💕
راستی دوستان اگه تا فردا بشیم۴۷۰چهار پارت میزارم .👏😉 اینم بگم پارت های بعدی خیلی خفنه 😜 منتظریم 😍💕😍💕😍💕
استوری اشکان دلاوری پ.ن: خدا رحمتش کنه آدم خوبی بود @GandoNottostop
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین پست خانم ستاره سادات قطبی کپشن پست : اینم ما در برنامه ی خندوانه...۰ پ.ن: حضور ایشون و همسرشون آقای شهرام شکیبا در برنامه خندوانه @GandoNottostop