eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
299 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『حـَلـٓیڣؖ❥』
سلام‌به روی ماهتون🙋‍♀️ ملیکا تند تند داشت از منو گذشته ام میگفت. دیگه داشتم بهش شک میکردم که این اط
سلام به روی ماهتون🙋‍♀️ رسیدم خوابگاه،یک پیام از بانک اومدازحسابم ۳۵۰ هزار تومن برداشت شدبود،۱۰۰ هزار تومن بیشترته حساب نبود.دودقیقه بعداون ۱۰۰ هزارتومن هم برداشت کردوحسابم خالی شد.ازاسترس قلبم تندتندمیزد.شمارشو نداشتم بهش زنگ‌بزنم.منتظرش موندم تابرگشت.گفتم من بهت گفته بودم کرایه این ماهو ندارم،گفت اوناشام هم مهمون من بودند.الان برات پول نقد میارم.رفت وبا۴۵۰ هزارتومن برگشت. گفتم‌ملیکاجون پسرت بگو کی بهت آمارمنوداده؟گفت به جون پسرم همه روتوفالت خوندم.گفتم اخه اینقدردقیق؟زدروشونه ام وگفت منودست کم نگیر. یه مدت دائم با بچه هابیرون‌میرفت وبهشون میگفت من یادم رفته کارت بیارم تو خوابگاه نقددارم بهتون میدم. چندروزبعدملیکایهوغیبش زد. رفتم باخوابگاه حساب کتاب کنم مدیرساختمون گفت ستاره جان ازتوبعیده!گفتم‌چی شده؟گفت پولا تقلبیه!انگارآب سرد ریختند روسرم.گفتم اینارو ملیکادادبهم.بدوبدو رفتم به بچه ها اعلام کردم پول های ملیکاتقلبیه.یکسریاپولارو خرج کرده بودندوکسی متوجه نشده بود.بچه هاتوسرومغزخودشون‌میزدندکه چطورپیداش کنیم؟.آب شده بودرفته بود توزمین. یکی ازدختراهراسون اومدگفت پولایی که ملیکاداده همه اش تقلبیه!نگاش کردموگفتم به ماهم کلک زده.گریه افتادو گفت باهزار جون کندن یک‌میلیون پس اندازجمع کردم.منوباخودش برد خریدگفت کارت نیاوردم پول نقد بهت میدم امروز رفتم بانک رئیس بانک میخواست زنگ بزنه به پلیس که التماسش کردم بخدامن کلاه بردار ... قسمت آخر ادامه دارد ...❤️ کپی این مجموعه داستان ممنوع است❌ فقط و فقط فوروارد ✅ @GandoNottostop
『حـَلـٓیڣؖ❥』
سلام به روی ماهتون🙋‍♀️ رسیدم خوابگاه،یک پیام از بانک اومدازحسابم ۳۵۰ هزار تومن برداشت شدبود،۱۰۰ هزا
... کلاه بردارنیستم حسابم رو مسدود کردند. فهمیدیم ملیکاخانم کارش کلاه برداری ازبچه های خوابگاه بوده که باچهارتاکلمه آلمانی صحبت کردن ونشون دادن یه مدرک الکی بچه هارو دور خودش جمع کرده.اون‌بسته قرص رو بردم داروخانه گفت اینو ازکجا اوردی؟گفتم یکی ازدوستام ازآلمان‌آورده گفته واسه پوست خوبه!قرص روتودستاش له کردو گفت چندتاخوردی؟گفتم هیچی بخدا!گفت ایناقرص های توهم زاست واگه میخوردی تا یک هفته بعدافسرده میشدی وخودکشی میکردی!بروخداروشکرکن عقلت رسیدنخوردی!چادراز سرم افتادو همونجانشستم. نمیدونستم چکاربایدمیکردم.رفتم خوابگاه به تک تک اتاق هاسر زدم و گفتم کی ازملیکاقرص گرفته؟ازبین اون بچه هایه نفربود که دوتاشوخورده بود.گفتم جون عزیزت نخور.ایناروانگردانه.دستاش شروع کردبه لرزیدن گفت من میبینم دوروزه همه اش دلم میخوادگریه کنم وبخوابم قرص روازش گرفتم و دونه دونه انداختم توی توالت ونفرینش میکردم.بعدها فهمیدم وقتی من داشتم بایک مشاور راجع به شهرام وزندگیم صحبت میکردم تمام حرف هاموازپشت درشنیده وفال هاش هم همه دروغ بود! تمام شد ❤️ کپی این مجموعه داستان ممنوع است❌ فقط و فقط فوروارد ✅ @GandoNottostop
خب قصه ستاره خانم تمام شد امیدوارم لذت برده باشید ☝️🏻❤️
29.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سریال گاندو 🎞 فصل ۲ 💿 قسمت ۲۶ 📺 بخش اول @GandoNottostop
30.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سریال گاندو 🎞 فصل ۲ 💿 قسمت ۲۶ 📺 بخش دوم @GandoNottostop
31.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سریال گاندو 🎞 فصل ۲ 💿 قسمت ۲۷ 📺 بخش اول @GandoNottostop
29.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سریال گاندو 🎞 فصل ۲ 💿 قسمت ۲۷ 📺 بخش دوم @GandoNottostop
امروز ساعت ۶ صبح براتون پارت تایپ کردم که دیگه بد قول نشم😂😜 آماده رمان ؟؟؟😃☺️ ✨آغاز پارت گذاری ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌳🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳 🌳🌳 🌳 رمان✨امنیتی ✨ خودم یکم به موش مردگی زدم و بعد چند دقیقه رفتیم داخل . برای ناهار لازانیا و سالاد یونانی با دسر عربی درست کرده بود. خیلی بابت کیفی که براش برده بودم تشکر کرد و بالاخره ساعت ۵ شد و به بهانه این که میخواهم برم خونه مادر شوهرم از خونش زدم بیرون. نرگس:من دیگه کم کم رفع زحمت کنم! بلیک:چرا؟بودی حالا! نرگس:نه دیگه دیره میخواهم برم خونه مادر شوهرم گناه داره یه سر بهش بزنم . بلیک:باشه عزیزم خوش بگذره. نرگس:خدا حافظت عزیزم. بلیک:خدا حافظ از خونش زدم بیرون و سریع حاضر شدم و به سمت سایت حرکت کردم. به محذ رسیدن ریحانه پرید بغلم و گفت ریحانه: عالییییییییییییی بودییییییی! نرگس:ممنون ، دوربینا خوب جایی هست؟ ریحانه:بهترین جا! نرگس:خوب چه خبر؟ ریحانه:نرجس پای دوربیناس،چند ساعت دیگه شیفتش تموم میشه. نرگس:خوب بهش بگو من داخل خوابگاه منتظرم ،شیفتش که تموم شد بیاد تا بریم خونه. ریحانه:باشه. رفتم داخل خوابگاه و چون خیلی خسته بودم و این چند روز هم مهمون داشتیم ، از فرصت استفاده کردم و خوابیدم . پ.ن: ببخشید اگه کمه ،ساعت ۶ صبح تایپ کردم😐😂 ادامه دارد...🖇🌻 آنچه خواهید خواند: تموم شد؟ ✨با ما همراه باشید ✨ نویسنده:آ.م
🌳🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳 🌳🌳 🌳 رمان✨امنیتی ✨ حس کردم دارم تکون میخورم . چشمام رو که باز کردم نرجس بالا سرم بود. نرجس:پاشو کم بخواب نرگس! نرگس:ساعت چنده؟ نرجس:ساعت ۷ نرگس:تموم شد؟ نرجس: چی تموم شد؟ نرگس:کارت دیگه! نرجس:آره بابا،پاشو بریم خونه. بلند شدم و یه ابی به صورتم زدم. از در سایت که میخواستم بیام بیرون آقا محمد اومد جلوم ،بعد سلام و احوال پرسی گفت که کارم عالی بوده و به نرجس،گفت محمد:پُست رو به کی تحویل دادی؟ نرجس:به ریحانه! محمد:خوبه ، فقط نرگس خانوم شب حتما برگرد خونه ای که پیش بلیکِ بخواب ! نرگس:چشم آقا . رفتیم و سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم . بعد چند دقیقه رسیدیم. زنگ زدم که نیما در رو باز کرد . نرجس برای شام قرمه سبزی پخت بود . ساعت ۹ بود که شام خوردیم و بعد اون به تفریح و فیلم نگاه کردن گذشت. تا به خودم اومدم ساعت ۱۲ بود و باید برمی گشتم سایت و از اون طرف میرفتم خونه ای که کنار بلیک بود . وسایلم رو جمع کردم و نیما بردم سایت . بعد اون هم با آقا داوود رفتم به طرف اون یکی خونه و آقا داوود بعد اینکه منو گذاشت خونه خودش رفت. خیلی خسته بودم و سریع خوابم برد. ساعت ۵ونیم بود که با صدای ساعت بیدار شدم . نمازم رو که خوندم و صبحانه خودم کم کم ساعت شده بود ۷ که حس کردم صدا هایی از داخل خونه بلیک میاد ! همون موقع بود که گوشیم زنگ خورد و ریحانه گفت که شب که من رفتم برای بلیک مهمون اومده ، یه مرد بوده ،تا الان بیدار بودن و داشتن حرف میزدن که یه دفع با بلیک دعواش شده! پ.ن:دعوا😁 ادامه دارد...🖇🌻 آنچه خواهید خواند: شما کی هستی ؟ ✨با ما همراه باشید ✨ نویسنده:آ.م
✨پایان پارت گذاری ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوشحال میشم داخل ناشناس پیش بینی کنید که قراره چی بشه و درباره رمان نظر بدید .🌻🌻🌻
سلام بچه ها ادیت اول سریال گاندو قسمت ۳۴ رو بفرستید😍😉
راستی داوود و فرشید و سعید هم تو قسمت بعدی بر اساس شواهد و مدارک تصادف میکنن مطمئن نیستم اما شواهد و مدارک اینطور نشون میده🙃🙂
هدایت شده از گاندو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدن این فیلم از ضروریاته🤣🤣🤣 ازونجایی که خیلی یزیدم ، با اینکه گفتم اینا هیچیشون نمیشه ولی با دیدن این میکس حرفه ای ، خودمم داشت گریم می‌گرفت😂😶💔 تاکید میکنم که اینا همه زنده میرن مهاباد و نهایتا یه خراش برمیدارن ، پس شما دیگه زار نزنید😂😂 ادیت و پست از گاندو اکیپ عزیز🙃❤️ @gando12
هدایت شده از  گاندو
📲📸 گزارش تصویری قسمتهای ۳۳و ۳۴ 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
دیدن این فیلم از ضروریاته🤣🤣🤣 ازونجایی که خیلی یزیدم ، با اینکه گفتم اینا هیچیشون نمیشه ولی با دیدن
بچه ها نترسید همه زنده میمونن . مگه عکس داوود رو با لباس کردی ندیدید؟ پس یعنی زندس و قراره شارلوت رو که میخواهد از مرز غرب کشور و کردستان فرار کنه رو دستگیر کنه 😍❤️
هدایت شده از گاندو
حاجیه حاجی😍😂 پست جدید پیج رسمی 😌❤️ @gando12