eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
299 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
🌳🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳 🌳🌳 🌳 رمان✨امنیتی ✨ اقا داوود گفت داوود:مجوز دارم ! بلیک:واقعا ؟ داوود:من اطلاعات مهمی از شرکتی که داخلش کار میکنم دارم ، باید بتونم از خودم محافظت کنم. بلیک:واقعا دستتون درد نکنه! نرگس:عزیزم بیا بریم داخل. بلیک رو بردم داخل خونمون و آقا داوود هم رفت سایت. صورت بلیک قرمز شده بود . کمی یخ آوردم که بزاره روش . بلیک:ممنون نرگس: خواهش میکنم، یه توضیح کامل میخواهم ،کی بود و چرا اومده بود خونت!اگه ما نبودیم که معلوم نبود چی میشد! بلیک:یکی از همکارامه ! داخل شرکت با هم آشنا شدیم. اسمش امیر ارسلانه ! نرگس:با تو چیکار داره؟ بلیک:قرار بود یه سری اطلاعات از شرکتمون بهم بده ، زده به سرش . نرگس:پس میگفت شوهرته! بلیک:نه بابا ، جلو شما اون طوری میگفت. نرگس:خوب ، بهش اهمیت نده ! اگه میخواهی امروز رو پیش من بمون! بلیک: نه به اندازه کافی مزاحم شدم تا الان، شاید بعدا اومدم ، فعلا باید برم کارای شرکت رو راست و ریست کنم. نرگس:باشه ، خدا حافظ. بلیک رفت ولی داشتم صدا های خونش رو با میکروفن گوش میکردم . رفتم خونه خودم . فکر نمی کردم ایرانی ها انقدر مهربون باشن . اگه بفهمند که من جاسوس هستم ! بازم انقدر مهربونن؟ فکر نکنم! با امیر ارسلان سر اینکه کی اطلاعات رو داخل عراق به احسان تحویل بده جنگمون شد . آخرش هم من باید تحویل بدم ! چیزایی که امیر ارسلان اورده بود رو کامل برسی کردم و دسته بندی کردم. اطلاعات بسیار مهمی درباره نیروگاه های هسته ای ایران بود. پ.ن:اینم ۲ پارت امروز 🌿 ادامه دارد...🖇🌻 آنچه خواهید خواند: باید به MI6خبر بدم! ✨با ما همراه باشید ✨ نویسنده:آ.م