eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
299 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
✨آغاز پارت گذاری ✨
🌳🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳 🌳🌳 🌳 رمان✨امنیتی ✨ رفتم در خونه بلیک و در زدم . می ترسیدم که برام اتفاقی بیفته . ولی باید می فهمیدم اون مرد کیه! بلیک در رو باز و گفتم نرگس:سلام عزیزم، خوبی؟ اتفاقی افتاده؟ بلیک:س.سلام ،ممنون شما خوبی نه چیزی نشده! نرگس:آخه یه صدایی اومد! همون لحظه مرد اومد جلو در و گفت امیر ارسلان:با زندگی شخصی مردم چی کار داری؟ نرگس:شما کی هستی و داخل خونه دوست من چی کار داری؟ امیر ارسلان:چییی؟بلیک این چی میگه؟ مگه ما زن و شوهر نیستیم؟ بلیک:ن.نه همون لحظه سیلی پسره روی صورت بلیک پیاده شد. از ترس ۱ قدم به عقب رفت! با داد گفتم نرگس:چی کار میکنی نکبت!ولش کن! وگرنه زنگ میزنم به پلیس! همون لحظه داخل گوشی ریحانه گفت ریحانه:آقا داوود الان میرسه ! سعی کن زیاد عصبانیش نکنی! قبلا پرونده این پسره رو خونده بودم اسمش امیر ارسلان بود ، همکار بلیک. چند دقیقه به جر و بحث گذشت که یه دفع آقا داوود بدو بدو از پله ها اومد بالا گفت داوود: چی شده! نرگس:سلام ، این مرده اومده خونه بلیک! امیر ارسلان:شما کی باشی؟ داوود:تو اینجا چی کار میکنی ؟ چرا مزاحم شدی؟ امیر ارسلان: به تو چه؟اومدم خونه زنم! بلیک:من زن تو نیستم! امیر ارسلان :خفه شو بلیک! داوود:یا همین الان گورتو گم میکنی یا... امیر ارسلان: یا چی؟ مصطفی داخل گوشی بهم گفت که آقا محمد گفته اجازه در آوردن تفنگ رو دارم! منم تفنگم رو در آوردم و گرفتم سمتش،که نرگس خانم و بلیک جیغ زدن ، بلیک بدو رفت طرف نرگس. داوود:وگرنه مغزت میره رو هوا !!! امیر ارسلان :یواش داداش!باشه باشه !میرم . بعد سریع از پله ها رفت پایین و گم و گور شد. ولی فرشید از داخل راهرو ها زیر نظرش داشت. داوود:نترسید تموم شد نرگس:اون تفنگ... داوود:میدونم ، اجازه دارم . بلیک:چی میگید شما! اون تفنگ رو از کجا آوردید؟اجازه چی؟ داوود:... پ.ن:حال کردید؟😜😂 ادامه دارد...🖇🌻 آنچه خواهید خواند : مجوز دارم:) ✨با ما همراه باشید ✨ نویسنده:آ.م
🌳🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳 🌳🌳 🌳 رمان✨امنیتی ✨ اقا داوود گفت داوود:مجوز دارم ! بلیک:واقعا ؟ داوود:من اطلاعات مهمی از شرکتی که داخلش کار میکنم دارم ، باید بتونم از خودم محافظت کنم. بلیک:واقعا دستتون درد نکنه! نرگس:عزیزم بیا بریم داخل. بلیک رو بردم داخل خونمون و آقا داوود هم رفت سایت. صورت بلیک قرمز شده بود . کمی یخ آوردم که بزاره روش . بلیک:ممنون نرگس: خواهش میکنم، یه توضیح کامل میخواهم ،کی بود و چرا اومده بود خونت!اگه ما نبودیم که معلوم نبود چی میشد! بلیک:یکی از همکارامه ! داخل شرکت با هم آشنا شدیم. اسمش امیر ارسلانه ! نرگس:با تو چیکار داره؟ بلیک:قرار بود یه سری اطلاعات از شرکتمون بهم بده ، زده به سرش . نرگس:پس میگفت شوهرته! بلیک:نه بابا ، جلو شما اون طوری میگفت. نرگس:خوب ، بهش اهمیت نده ! اگه میخواهی امروز رو پیش من بمون! بلیک: نه به اندازه کافی مزاحم شدم تا الان، شاید بعدا اومدم ، فعلا باید برم کارای شرکت رو راست و ریست کنم. نرگس:باشه ، خدا حافظ. بلیک رفت ولی داشتم صدا های خونش رو با میکروفن گوش میکردم . رفتم خونه خودم . فکر نمی کردم ایرانی ها انقدر مهربون باشن . اگه بفهمند که من جاسوس هستم ! بازم انقدر مهربونن؟ فکر نکنم! با امیر ارسلان سر اینکه کی اطلاعات رو داخل عراق به احسان تحویل بده جنگمون شد . آخرش هم من باید تحویل بدم ! چیزایی که امیر ارسلان اورده بود رو کامل برسی کردم و دسته بندی کردم. اطلاعات بسیار مهمی درباره نیروگاه های هسته ای ایران بود. پ.ن:اینم ۲ پارت امروز 🌿 ادامه دارد...🖇🌻 آنچه خواهید خواند: باید به MI6خبر بدم! ✨با ما همراه باشید ✨ نویسنده:آ.م
✨پایان پارت گذاری ✨
درباره این چند پارت داخل ناشناس نظر بدید و پیش بینی کنید .🌾🌻🌿 منتظرم ،فعلا خدا حافظ 💕😉 💛⭐️🍄🧡💙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱. عزیزم پیام ها خیلی زیاده حتما جا انداختم شرمنده از قصد نبوده ، اگه میشه دوباره پیامتون رو ارسال کنید 🙏🏻❤️ ۲. ☝️🏻 ۳. این از لطف شماس 🌸 ۴. سلام متشکرم ، بله چشم ، فکر میکنم گذاشته باشیم ، دوستان عزیزم اگر این سکانس و دارید ارسال کنید ۵. سلام به روی ماهتون چشم ۶. ۷. من ندارم ادمینای دیگه اگر دارید بفرستید با تشکر ۸. حمایت شن لطفا @GandoNottostop
بچه ها اگر توی ناشناس حرفی زدید که اینجا ارسال نشده دوباره پیامتون رو ارسال کنید چون من به خیال خودم همه پیام ها رو گذاشتم اگر چیزی ارسال نشده اشتباه از من بوده پیامتون رو دوباره در لینک ریپلای شده بفرستید 🙏🏻❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچه ها این چیه؟؟؟؟؟؟؟شهادت محمد😱😱 وای خدا نه دروغ باشه😥😪😭😱😱😱😭😭
یکی بگه این دروغه 😰😭😭
『حـَلـٓیڣؖ❥』
بچه ها این چیه؟؟؟؟؟؟؟شهادت محمد😱😱 وای خدا نه دروغ باشه😥😪😭😱😱😱😭😭 #خادم_المهدی
اینکه دروغه این سریاله رو من دیدم اصلا ماله شبکه دوعه و اینکه صد سال پیش ساخته شده کیفیتشو ببین
🌷شهادت 🌷 به کانال ما خوش امدین بترسید از کسانی که دعای بعد از نمازشان شهادت است ⛥زندگی زیباست ولی شهادت زیبا تر ⛤ کپی حرام است ❌❌ https://eitaa.com/Witnessing
『حـَلـٓیڣؖ❥』
بچه ها این چیه؟؟؟؟؟؟؟شهادت محمد😱😱 وای خدا نه دروغ باشه😥😪😭😱😱😱😭😭 #خادم_المهدی
من قبلا این رو تکذیب کرده بودم😑🖤 ولی فک کنم اون موقع ادمین نداشتم😂❤️
『حـَلـٓیڣؖ❥』
من قبلا این رو تکذیب کرده بودم😑🖤 ولی فک کنم اون موقع ادمین نداشتم😂❤️
😂خدا رو شکر که تکذیب شد چرا میان همچین کلیپ هایی رو درست میکنن و نشر میدن شاید عوامل گاندو ببینن و ناراحت بشن چرا خبر های الکی رو نشر میدید فقط برای چند تا ممبر🙃
『حـَلـٓیڣؖ❥』
😂خدا رو شکر که تکذیب شد چرا میان همچین کلیپ هایی رو درست میکنن و نشر میدن شاید عوامل گاندو ببینن
😂♥️من الان فکرم درگیر قسمت امشب.. هیچی حالیم نیست😂 ولی مطمئنم کسی چیزیش نمیشه😉💖 البته.. آقا محمد گفت همیشه ادم از جایی که مطمئنه ضربه میخوره😂❤️ خدایا جون فرشته هات بیخیال شو😂❤️
۱. نه بابا فکر نکنم شهید بشن ، الکی خودتون رو ناراحت نکنید ۲. الکیه عزیزم ۳. لینک خاصی نداره ، توضیحاتی که در مورد ساخت ناشناس فرستادم رو ببینید ۴. سلام مرسی عزیزم ، خودمم دنبالشم پیدا کردم حتما میفرستم @GandoNottostop
به نام خدا💕🖤 آفتاب خورد رو صورتم... پاشدم پرده رو کشیدم.. موسیقی ارومی گذاشتم... حس میکردم حالم خیلی بهتر شده.. احتمالا اثر قرص ارام بخشه... شروع کردم به ورزش کردن... گوشیم زنگ خورد... الهام بود... ◇ چیه... دو دقیقه آدم نمیتونه از دست شما راحت باشه... باز چتون شده... @ وا .. شری ... چته تو اول صبحی... آروم تر.. ◇ هوف.. خیلی خوب.. بگو چی میخوای.. @ انجام شد.. ◇ چی انجام شد.. @ میشه بگی چت شده اول صبح؟؟ ◇ ببخشید... دیشب حالم خوب نبود... تازه امروز صبح یکم بهتر شده بودم.. @ جد ییدا خیلی کم حوصله شدیا شری... گوش کن... ۲ تا کار ازم خواسته بودی.. هر دوتا انجام شد.. فقط .. به نظرت راهی که داریم میریم درسته؟؟ واقعا اطلاعات یه مامور زپرتی آنقدر ارزش ریسک داره؟؟ ◇ اون دیگه به تو ... هعی... بی خیال.. چه خبر از ویشکا و اون رفیقش.. @ میگم شری این دختره خیلی اطلاعات خوبی داره ها... تازه زبونش هم چربه.. چرا ازش استفاده نکنیم؟؟؟ باباشم که آدم با نفوذیه.. صدای زنگ در اومد.. ◇ من باید برم... فک کنم صبحانمو آوردن.. بای.. پاشدم رفتم دم در ... این اینجا چی کار میکنه؟؟؟ تا در رو باز کردم هولم داد رو زمین... ♤ تو بیشعور تر از اونی هستی که فکر میکردم.. ◇ چته شهرام؟؟؟ باز چه غلطی کردی .. چی مصرف کردی ؟؟ اومدی سراغ من... ♤ خفه شو .. خفه شو دختره ... ◇ بس نبود؟؟ بس نبود مادرمو به کشتن دادی؟؟ پدرمو این سازمان مسخره تون به کشتن داد.. بس نیست ؟؟؟؟..؟؟؟؟؟؟؟؟ این همه سال آواره کوچه و خیابون شدم بس نبود؟.. حالا ه به یه کوفتی رسیدم اومدی سراغ خودم... بسه دیگه... تمومش کن😡 کشیده ای زد رو صورتم... به خودم اومدم دیدم افتادم رو زمین... اونقدر محکم زد که صورتم زخم شد.. از دماغم خون اومد... ♤ حالا دیگه واسه من آدم شدی؟؟ راپرت منو به رکس میدی؟؟ فک کردی منم مثل خودت احمقم... رو دم بد کسی پا گذاشتی... من شهرام نیستم اگه یه کاری کنم که آوردن اسم من بشه ارزوت... بسه دیگه هرچی راحتت گذاشتم.. ◇ از خونه من گمشو بیرون... ♤ هع... خونه... اینجا هتله.. نه خونه ... در ضمن... اگه یه بار دیگه راجب سازمان اینجوری حرف بزنی جوری میزنم تو دهنت که از چشم و گوش هاتم خون بیاد... بابا رو سازمان نکشت... همین انقلابیای مفت خور کشتن... تو ام عوض اینکه راپرت منو به رکس بدی... انتقامت رو از همون مردم کودن و .. اون نظامیای پاپتی شون بگیر... محکم در رو بست... خون دماغم بند نیومد... گریه امونم نمیداد... ◇ آشغال.... غرورم شکسته بود... تیکه شده بودم... فقط دلم میخواست انتقام بگیرم... پ.ن بسی حرف مفت از شهرام😒🖤