eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
297 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
استوری سوگل طهماسبی😊
پخش سریال گاندو ✨ قسمت21🌟 امشب ساعت:20:34💫
خوب خوب خوب وقت رمانه😄 ۲ پارت تایپ شده و آماده باشید 🌾🌴
✨آغاز پارت گذاری ✨
🌳🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳 🌳🌳 🌳 رمان✨امنیتی ✨ نرگس:(چی بگم! )...معاون رئیس یه شرکت خارجی. بلیک:آها ، خودت کار نداری ؟ نرگس:چرا ، خودم همکارشم . بلیک:خوبه نرگس:تو چی کاره ای ؟ بلیک:امممم...از یه شرکت خارجی برای بیزینس به ایران اومدم . نرگس:موفق باشی ، بفرمایید چایی. بلیک:ممنون. نرگس:نوش جان رفتم روی کاناپه جلوش نشستم. چند ساعت با هم حرف زدیم . یه دفع در باز شد و آقا داوود اومد داخل. قبلش با آقا محمد هماهنگ کرده بودیم. یه نایلون موز و سیب و انگور دستش بود. سلام کرد و رفت داخل آشپز خونه. بلیک:سلام آقای... داوود:امینی هستم ،داوود امینی. بلیک:بله...آقا امینی...ببخشید مزاحم شدم ! داوود:نه بابا این چه حرفیه، من میرم بیرون که راحت باشید ، فقط نرگس جان بهم خبر بده . نرگس:(خدایا این چه ماموریتی بود،خیلی خجالت کشیدم وقتی گفت نرگس جان)چشم. داوود رفت بیرون و در رو بستم . بلیک:باهم دیگه خوبید؟ نرگس:یعنی چی؟ بلیک:رابطه خوبی دارید؟ نرگس:آها ، آره . بلیک:کی ازدواج کردید؟ نرگس:یک سالی میشه ! بلیک:آها، خوش اخلاق هست؟ نرگس:آره بلیک:بهش میخوره مرد خوبی باشه! نرگس: هههه، آره . بلیک:راستی تو فردا بیا خونه من اگه کاری نداری. نرگس:نه بابا مزاحم نمیشم . بلیک:این چه حرفیه، منتظرم . نرگس:فردا نمیتونم، میخواهم برم سفر کاری با داوود ،۳ روز دیگه بر میگردم . بلیک:باشه هر وقت اومدی بیا . پ.ن:میخواهد بره در قلب خطر 😢 ادامه دارد...🖇🌻 آنچه خواهید خواند: حالا میخواهم برم خونه ✨با ما همراه باشید ✨ نویسنده:آ.م
🌳🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳 🌳🌳 🌳 رمان✨امنیتی ✨ نرگس:باشه عزیزم بلیک:من دیگه برم ، یه کار خیلی مهم دارم . نرگس:بودی حالا! بلیک:نه ، ممنون، خدا حافظ عزیزم . نرگس:خدا حافظ. وقتی رفت سریع زنگ زدم به آقا محمد. محمد:بله؟ نرگس:سلام آقا محمد:سلام ، خسته نباشید. نرگس:ممنون آقا ، تموم شد ! محمد:دوبینا رو گرفتی؟! نرگس:نهههه محمد:پس چی؟ نرگس:مهمونی امروز تموم شد،قرار شد یه روز هم من برم اونجا . محمد:آفرین!خیلی خوبه . نرگس:ممنون ، حالا میخواهم برم خونه . محمد:کجا؟ نرگس:مگه نگفتید که تا ۲ روز میتونم برم مرخصی ؟ محمد:بله ، گفتم، از الان آزاد هستی . نرگس:ممنون آقا ، نرجس اونجاس ؟ محمد:نه ، دیشب رفت مرخصی . نرگس:ممنون ، خدا حافظ. محمد:یاعلی هورااااا، سریع چمدونم رو جمع کردم و رفتم توی آسانسور . به پارکینگ که رسیدم چمدون رو گرفتم پشت ۲۰۷ آلبالوییم . حرکت کردم به سمت خونه . توی راه به فکر این بودم که نیما منو ببینه چی کار میکنه ! کلید رو انداختم و وارد شدم . آخ فدای داداش گلم ! روی مبل خوابش برده بود ! پس نرجس کو ؟ رفتم داخل اتاق دیدم نرجس دراز کشیده توی اتاقش و هندزفری زده در گوشش. آروم نزدیک شدم و یکی از گوشی ها رو کندم و گفتم چی گوش میدی که مثل برق گرفته ها پرید بالا ! نرجس:... پ.ن:😁 ادامه دارد ‌...🖇🌻 آنچه خواهید خواند: خیلی مریضی ! نرگس! ✨با ما همراه باشید ✨ نویسنده:آ.م