eitaa logo
سبعه ابحر
150 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
33 فایل
ـ✨﷽✨ـ 😍تو فقط لیلی باش(رمان واقعی) @WomanArt 💡استاد می‌گفت(متن‌کوتاه) @RezgheSoty 📀صوت رایگان مزاج شناسی @Zendegi_Bakhsh 💟منِ دیگرِ ما @manedigarema 💌نسل ظهور @manedigaremaa ☂طب اسلامی کودکان @tebeslami_koodakan ارتباط: https://gkite.ir/es/9700924
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دوران کودکی
یه شب خنک توی یه تابستون گرم... یه حیاط جارو شده و باغچه آب داده شده... با عطر خاک خیس و اطلسی‌ها و شب‌بوها یه قالیچه پهن شده و چندتا تشک و پتو و بالش با خنکای لذت بخش اولشون چندتا مهمون و بچه‌هاشون... و مخصوصا یکی دو تا از بزرگترا که هنوز شیطنت کودکی یادشون نرفته و حسابی پایه‌ن! ‌ آخر تفریح و عشق و حال بود!! تا پر و پنبه توی بالش و متکاها روی سر و کله‌هامون خالی نمی‌شد بی‌خیال نمی‌شدیم! ‌ یادش به خیر واقعا ‌ ‌ ‎ @alimiriart عکس ها و داستان های بیشتر 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1049624617Cb56a7be9f6
هدایت شده از به سوی او
۲ ـــــــــــــــــــــــــ نزدیک به ده سال پیش برای مدتی با جمعی از بچه های سوم راهنمایی کلاس داشتم. یک روز پدر یکی از بچه ها تماس گرفت و گفت که پسرش این هفته برای تمریناتش نرفته، هرچه هم اصرار میکنند حرفی نمی‌زند فقط می‌گوید دیگر نمی‌روم. پسرش توی نونهالان صبای قم توپ میزد و به قول مربی‌هایش از امیدهای آینده صبا بود. کمی هم سربه هوا و سرشار از تمام شیطنت‌های نوجوانی. خلاصه پدرش پشت تلفن چندبار خواهش کرد که پیگیر ماجرا بشوم. جلسه بعد از اون خواستم بعد از کلاس بماند. سر صحبت را باز کردم. علاقه ای به گفتن نداشت. اصرار کردم تا بالاخره گفت: حاج آقا یادتون هست چند وقت قبل در مورد شخصیت آدمها و اینکه آدم نباید زود تحت تاثیر قرار بگیره و جوگیر بشه صحبت کردید؟ - بله خب یادتون هست داستان امام خمینی رو تعریف کردید که وقتی از پاریس می‌اومد چند میلیون نفر برای استقبالش اومده بودن اما ایشون... حاجاقا من هرچی فکر کردم دیدم بازی توی اون تیم همش جوگیریه، به خاطر یه بُرد آدم مغرور میشه و خودشو گم میکنه و... اینها را که می‌گفت انگار برق من را گرفته باشد، اصلا باورم نمی‌شد این همان نوجوان سر به هوا و شر و شور باشد. اصلا یادم آمد آنروز که این حرفها را در کلاس می‌زدم چقدر ناراحت بودم که چرا این بچه ها به همه چیز توجه دارند جز حرفهای من! خلاصه کمی با او حرف زدم شاید نظرش عوض شود و از تصمیمش برگردد اما محکم بود و زیر بار نرفت. چند سال بعد یک روز زنگ در را زدند. خودش بود. آمده بود دیدنم. برای خودش مردی شده بود. حرف را به فوتبال کشاندم. گفت حاج آقا یادتونه؟ گفتم مگر می‌شود یادم برود؟ و دوتایی خندیدیم. بعد به خاطر آن اتفاق از من تشکر کرد و من خوشحال بودم از اینکه از تصمیمش پشیمان نشده است. همیشه فکر میکنم در کلاسهایی که با دوستان نوجوان‌ و جوان‌م داشته‌ام معلم خوبی نبوده‌ام. اما امیدوارم شاگرد خوبی برایشان بوده باشم. ✍️ محمد علیزاده
هدایت شده از دوران کودکی
دلم صبح تابستون میخواد... روی تراس خونه بابابزرگم... بیدار شدن توی هوای سرد صبحگاهی، ولی زیر یه لحاف گرم و سنگین. ‌‌ بابابزرگم سر صبح باغچه‌ها رو آب داده و بوی باغچه خیس و گل محمدی‌هایی که مادربزرگم چیده و توی سبد ریخته فضا رو پر کرده. ‌ سفره صبحونه پهن شده و چای تازه‌دم... و رادیوی همیشه روشن بابابزرگ و صدای دلنشین عباس شیرخدا... که یک روز پرتکاپوی دیگه رو وعده میداد. دلم لحظه لحظه شادی‌های بی‌بهانه کودکی رو میخواد، در عصری که نه پدربزرگ هست، نه مادربزرگ نه اون تراس و نه حتی اون خونه... ‌ دلهاتون پر از شادی‌های بی‌بهانه... ‌ ‌‌ ‎ @alimiriart عکس ها و داستان های بیشتر 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1049624617Cb56a7be9f6
هدایت شده از دوران کودکی
در سال مناسبتهایی وجود داشت که جدا از خود اون مناسبت، برای ما که در مشهد زندگی می‌کردیم یک ویژگی دیگه هم به دنبال داشت. اعیادی مثل ولادت امام رضا علیه‌السلام از جمله این مناسبتها بود و اون اتفاق ویژه هم آمدن بعضی از اقوام از شهرهای دیگه برای زیارت بود و موندنش برای چند روز تو خونه ما. خیلی هم راحت و یهویی این اتفاق میفتاد. اینجوری نبود که از قبل برنامه‌ریزی خاصی براش شده باشه. نشسته بودیم تو خونه که صدای زنگ خونه میومد و میدیدیم از یه نفر تا یه ایل آدم یهو یالله یاالله گویان میومدن توی خونه و با استقبال، بویژه نوع ذوق مرگ شدگی از سمت ما بچه‌ها مواجه می‌شدن. اون زمانا کلی وقت برای با هم بودن وجود داشت و کلی حرف برای تعریف کردن. همه چی یهو از یکنواختی درمیومد و هیجان انگیزتر میشد. مخصوصا لحاف تشکهای مخصوص مهمان که همیشه چشم میکشیدیم برای درومدن و ولو شدنشون! به نظرم با وجود همه شرایط فعلی و همه محدودیتهایی که وجود داره، باید به یه روش و ترتیبی برنامه‌هایی برای دورهمی‌ها و دیدن همدیگه بذاریم و هوای زندگیمون رو بهتر کنیم. آفتهاش هم هر چه باشه به مرور قابل اصلاح کردنه... به شرط این که واقعا به ضرورت این کار برسیم. اگه به این ضرورت برسیم راهشو پیدا میکنیم و اگه نرسیم بهانه‌ش رو. ‌ ولادت امام هشتم، حضرت علی‌بن موسی‌الرضا علیه‌السلام بر همه مبارک🌸🌸 ‌ ‌ ‎ @alimiriart عکس ها و داستان های بیشتر 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1049624617Cb56a7be9f6
هدایت شده از حوزه انقلابی
↙️ پای کار اسلام ♦️خاطرات محسن مومنی از طلبه مجاهد مرحوم دکتر محمدحسین 💢 قسمت۲۱: از جنس مردم ♨️ مردمی بودن به شعار نیست، در عمل باید ثابت بشه. 🔻حسین یه نیروی مردمی بود، یعنی دغدغه مردم را داشت، دلش برای مردم می‌سوخت و برای مردم کار میکرد. ♦️حتی نسبت به خوراک و پوشاک و تغذیه و تفریح مردم حساس بود. ♨️مدام از نقشه های صهیونیستها برای نابودی مردم میگفت. ♦️حسین ساعتها روی تاریخ ورزش و انواع ورزشها در فرهنگ های مختلف جهان وقت گذاشته بود. ♨️یادمه میگفت: "محسن ۲۰۰تا پروژه نوشتم که باید کار کنیم و تبدیل به کتاب بشه، یکیش تاریخ ورزشه" 💢روی خیلی کار کرده بود، تاریخ شکل گیری فوتبال و اهداف پشت پرده اش را در آورده بود، فوتبال را یک ورزش مدرن میدونست که با هدف گسترش و تثبیت بوجود آوردن. ♦️شاید بپرسید این مطلب چه ربطی به مردمی بودن حسین داره؟ ربطش اینجا روشن میشه که میگفت ورزشهای مدرن و حتی پست مدرن مثل و مدیتیشن و... که رسما باشگاه ورزشی دارن، همه جزء پدیده‌های مدرن دنیای جدید هستن که در راستای و استعمار مردم و ملتها بوجود اومدن. ⏪ به خاطر همین دلش برای مردمی میسوخت که وقت خودشون رو صرف این چیزهای بیهوده میکردن. ↙️ نسبت به تغذیه و بهداشت هم اساسا را یک جنگ آرام و خاموش میدونست برای نابودی مردم، به خاطر همین مبارزه با مافیای دارو و تغذیه رو خیلی جدی دنبال میکرد و هرجا میرفت علیه اونها افشاگری میکرد. بخاطر همین هم بارها شده بود. ⏪همین چند سال پیش که بحث ها داغ شده بود، کلی جزوه و مقاله تهیه کرد و این طرف اون طرف سخنرانی کرد. ❗️حسین، افشاگر توطئه ها بود. 💢دلسوزی حسین برای مردم، این مدلی بود. او بُعد دیگه ای از مردمی بودن رو نشون ماها داد. 💢حتی در مباحث سیاسی فقط طرفدار مردم بود و خودش رو منتسب به هیچ دسته و گروهی نمیدونست. اصلاح طلب و اصولگرا را قبول نداشت. با مسجدهای مختلف توی قم و یزد در ارتباط بود، معتقد بود کار مردمی باید از شروع بشه. ♨️یه بار همین چند ماه قبل از انتخابات۱۴۰۰ به شوخی بهش گفتم: حکیم برای انتخابات داری چی کار میکنی؟ با کی کار میکنی؟ با بالا بالاها؟ 🔴گفت: دارم کار مردمی میکنم و کار به هیچ ارگان و نهادی ندارم. برکت توی کارهای مردمیه. 🔴راست میگفت، زیر بلیط هیچ کس نمیرفت، کار را مردمی تعریف میکرد، از جاهای مختلف پیشنهاد کار و همکاری داشت، اما میگفت میخواهم آزاد باشم. در عین حال که با همه کار میکرد، آزادی و استقلال خودش را نیز حفظ میکرد. 🌹 حوزه انقلابی ╭┅──────────────┅╮ 🕌https://eitaa.com/joinchat/307429376Ccb9b7c02da ╰┅──────────────┅╯
هدایت شده از  سلیمانی‌آسمانی
🔴 حاج قاسم شروع کرد به سخنرانی در جمع رزمندگان قدیمی جنگ. همان سخنرانی معروف که حاجی می پرسد: آیا من در ذهن شما آدم خوبی هستم؟ آیا شهادت میدهید؟ بعد خطاب به همین کسانی که از آنها شهادت گرفته بود ادامه‌ داد : ای برادران عزیزی که من در پیشگاه الهی به گواهی شما در صحرای هولناک محشر احتیاج دارم ، همین شما اگر همه تان یک طرف قرار داشته باشید و حضرت آقا طرف دیگری ایستاده باشد یقین داشته باشید که من سمت شما و کنار خواهم ایستاد.... ❌ باشیم ❌ باشیم ❌در دفاع از شجاع باشیم @soleimaniasemani
🍃 | امام و روحیۀ اخلاص 🔹حجت‌الاسلام و المسلمین محمدرضا ناصری روایت می‌کند: روش امام با دیگران تفاوت داشت. روش دیگران این بود که هر چه کسی به آن‌ها‌‎ ‌‏نزدیکتر بود، به او بیشتر توجه می‌کردند. اما امام به هر کس که به ایشان نزدیکتر بود، ‌‏کمتر توجه می‌کردند 🔹حتی اگر در مجلس طلبه‌ای عادی می‌آمد، امام برایش احترام‌‎ ‌‏بیشتری قائل می‌شدند، اما اگر مثلاً فرزندشان می‌آمد یا یکی از ما می‌آمدیم که خیلی به‌‎ ‌‏ایشان نزدیک بودیم، طوری نمی‌کردند که ما احساس کنیم به ایشان نزدیکیم و در ما‌‎ توقع ایجاد شود. ایشان سعی می‌کردند در ما روحیۀ اخلاص ایجاد شود. 📚 برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی(ره)، جلد ۳، صفحه ۲۱۳ ✅ @EMAM_COM