eitaa logo
حاجےمشتے|𝘏𝘢𝘫𝘪 𝘔𝘢𝘴𝘩𝘵y
2.7هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
3.2هزار ویدیو
100 فایل
اگه مقام و صندلی موندنی بود که به تو نمیرسید.😌 خودت رو نگیر دوست من🥇 کپی حلال با ذکر صلوات 💐 شرایط ادمینی ، تبادل و... 👇👇 https://eitaa.com/teb_hajimashty
مشاهده در ایتا
دانلود
زمان این مشاعره هم به پایان رسید امیدوارم لذت برده باشین🌸 سر سفره افطار مارو هم دعا کنید🌻
چند تا ناشناس مونده تا نماز میزارمشون🤚🏻
سلام شهیدی که در موردش گذاشتین یعنی شهید محمدامین کریمیان از شهر ما و مسجد ما هستن منزلشون در محله ماست خیلی خوشحال شدم از ایشون گذاشتید! . . . به به ارادت ویژه دارم خدمت ایشون
https://eitaa.com/Ekip_haji739/96340 نهههههه قصدم مزاحمت نیست  آخه می دونی چیهههه سیسمونیه انقد نازننننننننن😍😍🥰🥰منم خوشم اومده می خوام ببینم چنده . . . 😍
مجنون ت بده دیگه . . . من خوابم برد😂😂😂
تا حالا دلتنگی عذابت داده‌؟ . . . کسی هست تا حالا درد دلتنگی نکشیده باشه؟🙃🙃🙃🙃🙃🙃🙃
پروفت و خودت درست کردی؟؟🤤 . . . بلی😍 همینا امروز به شدت خستم کرده
دارم میمیرم از گشنگی و تشنگی رفته بودم دم دانشگاه داداشم منتظرش بیاد بریم انقدر هوا گرم بود از گرما تشنه وگشنه شدم 😩😫🚶 . . . قبول باشه🤚🏻 دووم بیار دیگه دم اذانه
بچه داشتن تو ماه رمضون خیلی سخته . . . تایید مینمایم در همه حالت سخته
حاجےمشتے|𝘏𝘢𝘫𝘪 𝘔𝘢𝘴𝘩𝘵y
در خدمت Payamenashenas.ir/shohada
کاری باری ماری داری نداری، حرفی سخنی پندی اندرزی؟
من اومدم . . . عه من میخواستم برم تازه😁
https://eitaa.com/Ekip_haji739/96407 میفرستیش؟؟ مام ببینیم . . . چون دم افطاره باش، میفرستم
https://eitaa.com/Ekip_haji739/96409 برا من آن هفتش سحر که پامیشم می‌خوام سحری حاضر کنم میزنم زیر گریه اصلا یه وضعی هر روز سحر باید باید این فسقلی بغلم باشه تا آروم شه . . . عزیزممم خدا کمکت کنه
https://eitaa.com/Ekip_haji739/96413 شما بزرگی؟ ازدواج کردی؟ بچه داری؟ . . . بلی
واووو خودتون درست کردین؟؟ میشه دستورش رو بفرستین . . . بلی فرستیدم
بامیه خونگی خیلی خوبه مامان منم درست میکنه میمونه یکم خوشمزه تر هم میشه . . . عالیه
خب رفقا دیگه اذانه التماس دعا افطار میکنید بگید خدایا حاجت دل مجنون رو بده🙏🏻 یاعلی
افطار چهارم💫 وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ* و آنان که به خدا عارف شدند عاشق تر شدند به او و عاشقی رسم دیرینه‌ی دنیاست و عاشقی را راهی است به مقصد ابدیت و عاشقی را معشوقی است که نتوان از آن دل بریدن و هر عاشقی معشوقی دارد و آن را تا لحظه مرگ دوست خواهد داشت عاشق جان می‌دهد برای معشوق خویش و چه بسیار عشاقی که یا به وصال نرسیدند و یا وصل آن‌ها به معنای پایان حرارت عشق بود و عشق آزمونی است برای بندگان الهی تا صدق خویش در مسیر بندگی را به اثبات برسانند و ما مسافران مسیر عاشقی را مولا و مرید و معشوقی است به غایت مهربان و عاشق شدن لیاقت می‌خواهد و من آشفته حال لیاقت نداشتم و تو درست مثل همان بچه آهوی ترسیده از بیم شکار مرا در آغوش کشیدی و با کاسه‌ای اب خنک از جنس همان آب سقاخانه کویر دهانم را سیراب کردی اینجا ایستگاه چهارم و در اولین چهارشنبه ماه عشق من به پنجره فولاد تو دخیل می‌بندم یا امام عشق روز چهار است و چهارمین روز و هشت که دلبرانه از میان این دو دلبری می‌کند یا امام هشتم💛 دو هفته‌ای است ظرف نبات دلمان خالیست و من چای میخورم و حسرت خراسان را💛 برگرفته از سوره بقره آیه ۱۶۵ ع💛
AUD-20220404-WA0000.m4a
1.07M
-قسمت¹⁴: نشانه‌هایِ بی‌همتا✨ تاریخ انسانیت جز علی(؏) کسی را سراغ نداشت؛ از اهالیِ ایمان، اقامه کنندۀ نماز و انفاق کننده در حال رکوع؛ که انگشتر خویش را به نیازمندی صدقه دهد..♥️🌿 اڪیپ‌حاجۍ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاجےمشتے|𝘏𝘢𝘫𝘪 𝘔𝘢𝘴𝘩𝘵y
🌼✨🌼 ✨🌼 🌼 #شب_رمان #خاطرات_یک_انتخاب #قسمت_سوم قاری قرآن مدرسه بود. به سبک عبدالباسط. بسیار خوش صدا!
🌼✨🌼 ✨🌼 🌼 محمد و محسن و حسین. همین سه نفر در دبیرستان شاپور بابل بچه مثبت بودند. محسن رسالۀ آیةالله بروجردی را آورد و نشانش داد که ریش‌تراشی حرام است. حسین هم که مطیع شرع بود، بی چون و چرا پذیرفت. البتّه حسین قبالاً هم هیچ وقت با تیغ نمی‌تراشید، چون شنیده بود ضرر دارد ولی حالا فهمیده بود اگر با ماشین هم طوری اصلاح کند که شبیه تراشیدن بشود، حرام است! روزهای بعد، تاوان حق‌پذیری خودش را پس داد. آن هم در سنّ حساسّ جوانی! از در مدرسه که وارد میشد بچّه‌ها با انگشت نشانش میدادند و با تمسخر میگفتند: هووووو!... ریـــــــش!!!... میان فامیل هم که میرفت ریش را چیز کثیفی میدانستند و جور دیگری مسخره میشد. امّا حسین میگفت: موی سر که کثیف‌تر است! پس باید آن هم تراشیده شود! رژیم رضاخان، همۀ علمای شهر را برای شرکت در جلسۀ کشف حجاب که به قصد شکستنِ حرمتِ روحانیّت برگزار میشد، دعوت کرده بود، امّا فقط با یکی از علما جرأت نکرد روبرو شود و نتوانست در خانۀ او را بکوبد: «شیخ محمّد رفیع مازندرانی» عالم بزرگ آن دیار. محمد و محسن قائمی نوه‌های دختری او بودند. محسن، وزین و محمد، شوخ طبع؛ هردو مقیّد و متدیّن. برادرهای دینی حسین که دوستیشان روز به روز تقویت میشد. اجتماعشان در خانۀ کبل زهرا (دختر شیخ محمّد رفیع و مادر محمّد و محسن) شور و حال خاصّی داشت. با طبع شاعرانۀ محمد و ادیبانۀ حسین، شب‌ها بساط مشاعره پهن میشد. حافظۀ حسین که پر بود از گلستان سعدی، از محمد کم نمی‌آورد. کبل زهرا از رفت و آمد رفقای مذهبی پسرانش به خانه و برگزاری محافل دینی در آنجا به خوبی استقبال میکرد. او حسین را دوست داشت و از اوضاع خانواده‌اش نیز باخبر بود. حسین شب‌های جمعه به جُرم شرکت در تنها جلسۀ دعای کمیل که آن زمان در شهر بابل برگزار میشد، نمی‌توانست به خانه برگردد چون پدر عصبانی میشد! یا باید کتک نوش جان میکرد، یا محرومیت‌هایی نصیبش میشد و... خانۀ کبل زهرا مأمن گرم شب‌های جمعه بود. 💛🌱 🆔 @Ekip_haji739 🔷🔸 🌼 ✨🌼 🌼✨🌼
ممبراااااااااا سلاااااااامممممم