eitaa logo
. حَنیفـھ☁️ .
3.3هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
753 ویدیو
5 فایل
__ _ بھ‌توکل‌نام‌اَعظمـت🌿 . رسانہ‌فرهنگی‌/هنرۍحنیفھ . وَ بڪاوید ؛ 🐋| @Haniinfo * نشـرمُحتواهمراھِ‌حفظ‌نشـان‌واره ! بیمه‌شده‌ۍ‌حضـرت‌زهـراۜ . 🤍 .
مشاهده در ایتا
دانلود
💖✨💖✨💖✨ ✨💖✨💖✨ 💖✨💖✨ ✨💖✨ 💖✨ ✨ چیزے نگفت. از جاش بلند شد و رفت سمت کمد ، درشو باز کردو یہ ساک نظامے بزرگ کہ لباس هاے نظامے داخلش بود و آورد بیرون.👜 ساک رو ازش گرفتم و لباس ها رو خارج کردم. _خب علے وسایلے رو کہ احتیاج دارے و بیار کہ مرتب بزارم داخل ساک. وسایل ها رو مرتب گذاشتم. باورم نمیشد خودم داشتم وسایلشو جمع میکردم کہ راهیش کنم!😣 _علے مامان اینا میدونن؟ _آره. ولے اونا خیالشون راحتہ تو اجازه نمیدے کہ برم خبر ندارن کہ... حرفشو قطع کردم: _اردلان چے؟ اونم میدونہ؟ سرشو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ داد. اخمے کردم و گفتم: _پس فقط مـݧ نمیدونستم؟😒 چیزے نگفت. _اسماء جمع کردن وسایل کہ تموم شد پاشو ناهار بریم بیرون.🙂 قبول نکردم: _امروز خودم برات غذا درست میکنم...🙂 پلہ هارو دوتا یکے رفتم پایین. بابا رضا طبق معمول داشت اخبار نگاه میکرد.👀 وارد آشپز خونہ شدم مادر علے داشت سبزے پاک میکرد. _سلام مامان _اِ سلام دخترم بیدار شدے؟ حالت خوبہ؟🤔 لبخندے زدم و گفتم: _بلہ خوبم ممنون ماماݧ ناهار کہ درست نکردید؟🤔 _الان میخواستم پاشم بزارم. شماها هم کہ صبحونہ نخوردید. _میل نداریم مامان جان اگہ اجازه بدید من ناهارو درست کنم. _اسماء جان خودم درست میکنم شما برو استراحت کن با اصرار هاے مـݧ بالاخره راضے شد. _خب قورمہ سبزے بزارم؟ ‌_الان نمیپزه کہ _اشکال نداره یکم دیرتر ناهار میخوریم. علے دوست داره امشبم کہ میخواد بره گفتم براش درست کنم. مادر علے از جاش بلند شدو اومد سمتم: _کجا میخواد بره؟😟 واے اصلا حواسم نبود از دهنم پرید.🤦🏻‍♀ _امم امم هیچ جا مامان. _خودت گفتے امشب میخواد بره ابروهامو دادم بالا و گفتم: _من؟ حتما اشتباه گفتم🙂 خدا فاطمہ رو رسوند.. 😊☺️
۹ دی ۱۴۰۰