eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
2.8هزار ویدیو
420 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
[• 👜•] . . من دنبال ✌️ هستم... 😎..... حقوق زن👱🏻‍♀ و مرد👨🏻. . . گفتم: فرمودین مفاهیم حول موضوعات جنسے باید دقیق تعریف بشن و در ڪشور ما خلأ قانونے هست😐. درست میگم⁉️ گفت: بله.مثلا در بحث تجاوز به محارم، با زنا فرق دارد. زنا یعنے دو طرف راضے بودند و با تمایل انجام گرفته ولے تجاوز یعنے خانوم نمیخواسته و به اجبار مورد سوءقصد قرار گرفته. ولی متأسفانه در قانون، زنا به محارم را داریم ولے "تجاوز به محارم" را نداریم‼️ گفتم:🤭 اصلا همچین مواردے در پیش میاد؟ گفت: بله متأسفانه، موردش بوده. مثلا خانومے که رفته و شڪایت کرده که برادرش بهش تجاوز کرده ولی اگر نتونه اثبات کنه یا برادرش اقرار نکنه، برادرش رو آزاد میڪنن و خود خانوم رو بخاطر اعترافش تحت عنوان زنا با محارم، میگیرند و حد هم براشون جارے میشه. گفتم: 😓😑 (فڪر میڪردم زیادے دارن جو میدن و واقعا نمیدونستم توے ایران هم خلأ قانونے وجود داره‼️) گفت: بنابراین اگر گفته میشه به امر جنسے فڪر ڪنین، اصلا تعریفی ازش نداریم یا مثلا رابطه جنسے در چه حد و چگونه باید تعریف بشه؟! هنجار جنسے چیست و...هر ڪدوم تعریف دقیقی ندارن خصوصا وقتے وارد بحث میشن. ✅ . . یہ عالمہ نڪتہ ،جانمونے😍👇 [•👒•] @heiyat_majazi
[• 📿 •] . . 😇|• امام على عليه‌السلام: ✋|• انصاف، مايه آسايش است. 📚|• تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۳۹۴، ح۹۱۱۳ . . پاتوق نخبگـــان😌👇 [•⏳•] @Heiyat_Majazi
Yad.Avini.Chamran.Sa.wav
469K
📱🍃 •[ #ڪد_عاشقــے☎️ ]• 💞🍃 یاد آوینـے و چمـران بخیر . . . یاد آن عزم و شڪوه و صبر و ایمان بخیر همــراه اول ⬅️ ارسال کد 48561 به شماره ۸۹۸۹ ایراݩــسل⬅️ ارسال کد 44127421, 44127481 بہ شماره۷۵۷۵ 📱🍃 @heiyat_majazi
📚|ختم قران امروز ارسال تعـداد به آے دی☺️👇 •📮• @F_Delaram_313 تعداد صفحات • ۳۰۱ • هر روز میزبان فرشته ها😇👇 [💌🍃••] @heyat_majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هیئت مجازی 🚩
💚🍃 🍃 #خـادم_مجـازے سلام و صد سلام بر کاربران عزیز و بزرگوآر هیئت مجازے🌸 اینجانب ☺️خآدم #مهدیار به
[• 👳🏻•] . . ☺️👇: درسته که آقا اين همه ظلم رو در کشور مي بينه و بي تفاوت هيچ عکس العملي نشان نمي دن؟! ✅: با سلام. ما باید دقت کنیم و ابتدا با خودمان صادقانه بررسی کنیم که وقتی می‌گوییم: «دخالت رهبری»، یعنی چه؟! 👈آیا به جای مجلس قانون تصویب کند 👈 به جای دولت کار قوه مجریه نماید 👈به جای دستگاه‌های اطلاعاتی، تحقیق کند 👈به جای قوه قضاییه و دستگاه دادگستری، خودش متهمین را دستگیر کند و سپس محاکمه و محکوم و مجازات نماید 👈به جای بازرسی کل کشور، همه جا بازرسی کند و پرونده تخلفات را تشکیل دهد 👈 به جای رییس صدا و سیما، کارگردان و هنرپیشه بیاورد و فیلم و سریال بسازد 👈 به جای موسیقی‌دان‌ها آهنگ و ترانه درست و هنرمندانه و جهت‌دار بسازد 👈 به جای مدیریت نظام بانکی و بانک مرکزی وارد عملیات اقتصادی و جلوگیری از وام‌های کلان یا جابجایی دلارها بشود، به جای شهرداری‌ها وارد صحنه شود جلوی ارتشاء، قطع درختان، برج‌سازی‌های غیر اصولی و … را بگیرد 👈به جای دستگاه‌های اقتصادی و بازرگانی و گمرکات، واردات و صادرات و … را کنترل کند و کنار هر پزشک جراح یک بازرس بگذارد که زیر میزی نگیرد؟" هیئت علمی دانشگاه‌های دولتی و آزاد را در هر رشته‌ای انتخاب کند که شاهد این وضعیت نابسامان نگردیم و … . ✨ آیا اصلاً این کارها ممکن است؟! ✨آیا نخواهند گفت که پس قانون اساسی، تعریف جایگاه‌ها و شرح وظایف و تشکیلات حکومتی یعنی چه؟! ✨پس کی در این مملکت چه کاره است؟! آیا شالوده نظام از هم نمی‌پاشد و عرصه برای حمله گرگان خارجی و کفتارهای داخلی مساعد نمی‌گردد؟ ✨ آیا رهبری می‌تواند از آسمان یک تعداد نیروی صالح، متقی، متخصص و کارآمد بیاورد؟ ✨ آیا می‌تواند (یا عاقلانه است که) به جای مردم رییس جمهور و نمایندگان مجلس را که بازوهای مردمی رهبری هستند انتخاب کند؟ ✨ بعد از کجا انتخاب کند، از فرشتگان عرش، یا از همین مردم؟! ✨پس رهبری، رییس جمهور، رییس مجلس، رییس دادگستری، رییس بانک مرکزی، وزیر اطلاعات، رییس ستاد مبارزه با قاچاق و رییس گمرکات کشور نیست. بلکه ایشان رهبریِ نظام را بر عهده دارد، با تعاریف مشخصی که در قانون اساسی و قوانین فقهی روشن است. … . . ⛔️ 🍃 هیچ شبهـه‌اےبے پاسخ نمونده😉👇 [•📖•] @Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
[• #قصه_دلبرے📚•] #چمران_از_زبان_غاده #قسمت_بیست_و_نهم😌🌸🍃 اما او که خیلی شبها از گریه های مصطفی ب
[• 📚•] 😌🌸🍃 تازه داشتم متوجه می شدم چرا اینقدر اصرار داشت و تاکید می کرد امروز ظهر شهید می شود . مصطفی هرگز شوخی نمی کرد . یقین پیدا کردم که مصطفی امروز اگر برود ، دیگر برنمی گردد. دویدم و کلت کوچکم را برداشتم ، آمدم پایین . نیتم این بود که مصطفی را بزنم ، بزنم به پایش تا نرود . مصطفی در اتاق نبود. آمدم دم ستاد و همان موقع مصطفی سوار ماشین شد . من هرچه فریاد می کردم: می‌خواهم بروم دنبال مصطفی ، نمی گذاشتند .   فکر می کردند دیوانه شده ام ، کلت دستم بود ! به هرحال ، مصطفی رفته بود و من نمی دانستم چکار کنم. در ستاد قدم می زدم، می رفتم بالا،می رفتم پایین و فکر می کردم چرا مصطفی این حرفها را به من می زد . آیا می توانم تحمل کنم که او شهید شود و برنگردد. خیلی گریه می کردم ، گریه سخت . تنها زن ستاد من بودم . خانمی در اهواز بود به نام "خراسانی" که دوستم بود . باهم کار می کردیم . یکدفعه خدا آرامشی به من داد . فکر کردم ، خُب ، ظهر قرار است جسد مصطفی بیاید ، باید خودم را آماده کنم برای این صحنه . مانتو وشلوار قهوه ای سیری داشتم . آن هارا پوشیدم و رفتم پیش خانم خراسانی . حالم خیلی منقلب بود. برایش تعریف کردم که دیشب چه شده و از این که مصطفی امروز دیگر شهید می شود.   او عصبانی شد گفت: چرا این حرفها را می زنی ؟ مصطفی هر روز در جبهه است . چرا اینطور می گویی ؟ چرا مدام می گویی مصطفی بود ، بود ؟ مصطفی هست ! می گفتم: اما امروز ظهر دیگر تمام می شود. ادامه دارد...💕😉 🖊:نقل از همسر شهید مصطفےچمران👌😍 ... [•📙•] @Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
[• #قصه_دلبرے📚•] #چمران_از_زبان_‌غاده #قسمت_سی‌ام😌🌸🍃 تازه داشتم متوجه می شدم چرا اینقدر اصرار داش
[• 📚•] 😌🌸🍃 می گفتم: اما امروز ظهر دیگر تمام می شود . هنوز خانه اش بودم که تلفن زنگ زد ، گفتم: برو بردار که می خواهند بگویند مصطفی تمام شد . او گفت: حالا می بینی اینطور نیست ، تو داری تخیل می کنی . گوشی را برداشت و من نزدیکش بودم ، با همه وجودم گوش می دادم که چه می گوید و او فقط می گفت: نه ! نه ! بعد بچه ها آمدند که ما ببرند بیمارستان . گفتند: دکتر زخمی شده . من بیمارستان را می شناختم ، آن جا کار می کردم . وارد حیاط که شدیم من دور زدم طرف سردخانه . خودم می دانستم که مصطفی شهید شده و در سردخانه است ، زخمی نیست . به من آگاه شده بود که مصطفی دیگر تمام شد . رفتم سردخانه و یادم هست آن لحظه که جسدش را دیدم، گفتم: اللهم تقبل منا هذا القربان . آن لحظه دیگر همه چیز برای من تمام شد ، آن نگرانی که نکند مصطفی شهید ، نکند مصطفی زخمی ، نکند ، نکند. اورا بغل کردم و خدا را قسم دادم به همین خون مصطفی ، به همین جسد مصطفی، که آنجا تنها نبود ، خیلی جسد ها بود، که به رفتن مصطفی رحمتش را از این ملت نگیرد . احساس می کردم خدا خطرات زیادی رفع کرد به خاطر مرد صالحی که یک روز قدم زد دراین سرزمین به خلوص . وقتی دیدم مصطفی در سردخانه خوابیده و آرامش کامل داشت احساس کردم که او دیگر استراحت کرد . مصطفی ظاهر زندگی‌اش همه سختی بود. واقعاً توی درد بود مصطفی . خیلی اذیت شد . آن روزهای آخر ، مسئله بنی صدر بود و خیلی فشار آمده بود روی او . شبها گریه می کرد ، راه می رفت ، بیدار می ماند. احساس می کردم مصطفی دیگر نمی تواند تحمل کند دوری خدارا . آن قدر عشق در وجودش بود که مثل یک روح لطیف می خواست در پرواز باشد . تحمل شهادت بهترین جوانها برایش سخت بود . آن لحظه در سردخانه وقتی دیدم مصطفی با آن سکینه خوابیده ، آرامش گرفتم . بعد دیگران آمدند ونگذاشتند پیش او بمانم . نمی دانم چرا این جا جسد را به سردخانه می برند. در لبنان اگر کسی از دنیا می‌رفت می‌آوردند خانه اش ، همه دورش قرآن می خوانند ، عطر می زنند .    برای من عجیب بود که این یک عزیزی است که این طور شده ، چرا باید بیندازیش دور ؟ چرا در سردخانه . خیلی فریاد می‌زدم؛ این خود عزیز ماست . این خود مصطفی ماست ، مصطفی چی شد ؟ مگر چه چیز عوض شده ؟ چرا باید سردخانه باشد ؟ اما کسی گوش نمی کرد . ادامه دارد...💕😉 🖊:نقل از همسر شهید مصطفےچمران👌😍 ... [•📙•] @Heiyat_Majazi
•°• حاج حسین یڪتا: امشب گریۀ اِنقطاع بکن؛ [بگو:] خدایا بسه دیگه؛ نگاه کن سَرِ زانوهام زخم شده! از بس که شیطون منو زده زمین... .. .. .. •°|` @tasmim_ashqane •°
بسم الله (75) موضوع:تولدی دوباره...💔
سلام،شبتون بخیر و مهدی‌پسند ان‌شاالله حالِ دلتون خوبه؟! میزونه یا نامیزون؟!