【• #ازخالق_بہمخلوق📞 •】
.
.
سوره 👈 ڪهف
آیه 👈 1
.
.
الابِذِڪــرالله تَطمَئِنّ القلـــوب🤩👇
[•♥🍃•] @heiyat_majazi
【• #حرفاے_خودمـونے🗣 •】
😍🍃
|🌹| تنها پرنده ای بر شاخه لرزان
آواز میخواند که به خدایش
اعتماد دارد.
👌میداند ڪه او هوایش را دارد✋
از اینجآ صآف بـرو ٺو بغـل خـدا😍👇
[•❣🍃•] @Heiyat_Majazi
【• #منبر_مجازے☺️ •】
.
.
😇•• امام کاظم علیهالسلام:
😃•• كمك تو به ناتوان، از بهترين
صدقه هاست.
📚•• تحف العقول، ص۴۱۴
.
.
یـه حبـه مـوعــظـهِ شیریـن😉👇
[•📿🍃•] @Heiyat_Majazi
【• #ڪلید_زندگے🔑 •】
🍃بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـ🍃
😔 من خیلی گناهکارم . نمیدونم
چیکار کنم.
☺️ استغفار کن.
😖 کار من با استغفار تنهای خودم
درست بشو نیست.
☺️ منم نگفتم تنها. با بچهای که
داری تربیت میکنی میشه. با خوب
تربیت کردن میشه.
📕|• #مفاتیح_الحیاة. ص: ۲۴۷
#آیتالله_جوادی_آملی.
نڪتہ ـهای نابِـــ👌 زندگے بـا😌👇
[°☀️°] @Heiyat_Majazi
جوان انقلابی.wav
456.8K
【• #ڪد_عاشقے☎️ •】
.
.
💞🍃 جوان های انقلابی
همــراه اول ⬅️
ارسال کد 57483 به شماره ۸۹۸۹
ایراݩــسل⬅️
ارسال کد 44129000 بہ شماره۷۵۷۵
رایتــل⬅️
ارسال کد on40010308 بہ شماره ۲۰۳۰
.
.
پـیشوازِ صـداتـو خوشگل ڪن😃👇
[•📱🍃•] @heiyat_majazi
••🍃🎙••
#ختمقرآن
😍: #ویژهبرنامههیئتمجازے
#امامباقر(عَلیه السَلام):
اگر مسلمانی بخواهد از #غافلان
و #بےخبران نباشد بایستی روزانه
حداقل ده آیه از قرآن بخواند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اعلام تعداد صفحات تلاوت شده😃👇
•| @f_delaram_313
@heiyat_majazi
••🍃🎙••
【• #رزق_معنوے •】
.
.
+⚠️
.
.
•|• خودت را
که خالص کنی #بــرایخــدا،
خدا تو را برای خــودش سوا میکند!
آنوقت است که
#دردانهخـدا میشوی؛
آنقدر که
چهرهات را هم،
فقط برای خودش میخواهد...!
.
.
+⚠️
↫ #التماستفڪر✋🏻
.
.
| #تقبلالله
#دلتو_بهخدا_بسپار|💚
#حرفاےدرگوشے😌☝️
@heiyat_majazi
•🍃•☝️•
هیئت مجازی 🚩
🖤🍃
🍃
{• #خادم_مجازی | #مناسبتے •}
.
.
دیشب برای دفتر من همّ و غم شدی
بی حرف پیشِ مطلعِ حرفِ قلم شدی
باور نکرد نیست سرانجام در زمین
مهمانِ رسمی شب شعر خودم شدی
تو از زمان آدم و حوا، وَ قبل از آن
بر روی دست های مشیّت علم شدی
بی مرحمت که روز شما شب نمی شود
اصلاً تو آفریده برای کرم شدی
هشتاد سال و خرده ای انگار می شود
از جمع اهل بیتِ حرم دار کم شدی
با اتفاق هشتم شؤال آن زمان
تنها گریزِ روضهٔ من در حرم شدی
ماندم چرا زمین و زمان زیر و رو نشد
آن موقعی که وارد بازی سم شدی
آن بار هفتمی که لبت رنگ سبز شد
آن بار هفتمی چه قَدَر پر ورم شدی
وقتی که شعله چادر مادر گرفته بود
زخمیِ دست هیزم و چوبِ ستم شدی
حالا بماند این که چه شد بین کوچه ها
حالا بماند این که برای چه خم شدی
«عارف» نگو دگر، نکند فکر میکنی!
مثل مؤید و شفق و محتشم شدی
#علیزمانیان
#هشتمشوالسالروزتخریببقیع
.
.
🍃 @HEIYAT_MAJAZI ••
🖤🍃
مداحی آنلاین - نوشته به روی دیوار بقیع - طاهری.mp3
2.75M
【• #نوحه_خونے🎤 •】
.
.
نـوشته به روے
دیوارِ بقیع...
خدایا چه غربتے
داره بقیع😭💔
🎧• #محمدرضاطاهرے
•🥀 #سالروزتخریبقبورائمه
.
.
متفاوت بشنویـد🙃👇
[•🎧🍃•] @Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
【• #قصه_دلبرے📚 •】 بسم رب الشھـدا #قسمت_بیست_و_ششم قاری بودن به همه گوشه های زندگی محسن سرایت کر
【• #قصه_دلبرے📚 •】
بسم رب الشھـدا
#قسمت_بیست_و_هفتم
اتاق محسن دوازده مترمربع بیشتر نبود.
شاگردهایش گوش تا گوش و مسجدی می نشستند.
همه سن آدمی بین شان پیدا می شد.
از بچه پنج ساله گرفته تا پیرمرد هشتاد ساله.
کارکردن با این شاگردهای رنگانگ
حوصله زیادی می خواست.
هر کدام را باید با زبان خودش درس می داد.
محسن جوری با شاگردها تا می کرد
که هیچ کدام فکر نمی کردند اهمیت شان کمتر از دیگری است.
بعضی وقت ها بچه ها نمی توانستند در حضور محسن قرائت کنند. خنده شان می گرفت و قرائت خراب می شد. بس که محسن قبلش طنازی می کرد.
یواشکی چراغ قوه موبایلش را روشن می کرد
و نورش را از کنار پا می انداخت روی صورتش.
می گفت :
_ از اثرات نماز شبه!
گاهی وسط اتاق، میدان باز می کردند
و محسن با بچه ها کشتی می گرفت.
جلسه شان به وقت صبحانه یا ناهار یا شام
که برخورد می کرد به زور بچه ها را نگه می داشت
و از آنها پذیرایی می کرد.
وقتی شاگردی برای اولین بار به خانه اش می آمد،
گرفتار اخلاق محسن می شد. حتی مهمان های گذری.
حتی آنها که همراه دوستانشان آمده بودند
تا بعد از جلسه باهم جای دیگری بروند،
پا گیر جلسات محسن می شدند.
محسن زود و عمیق با آنها دوست می شد.
به سود و ضرر این صمیمیت ها فکر نمی کرد.
این خصلت خانوادگی شان است.
در ِ خانه شان به روی همه باز است ....
✍ ادامه دارد
✍🏻شهـید محسن حاجی حسنی
#سفربـهدنیایےمملوازدلـدادگے😍🖐
🚫⇜ #ڪپےبدونذڪرمنبع
#شرعاحــــراماست...🚫
🌹
🌿
🍃 @heiyat_majazi
💐🍃🌿🌹🍃🌼
هیئت مجازی 🚩
【• #قصه_دلبرے📚 •】 بسم رب الشھـدا #قسمت_بیست_و_هفتم اتاق محسن دوازده مترمربع بیشتر نبود. شاگردهای
【• #قصه_دلبرے📚 •】
•بسم رب الشھـدا
#قسمت_بیست_و_هشتم
هرکس را که طالب می دید، دلش را گرم می کرد و
برنامه پیشرفت را جلوی پایش می گذاشت.
به شاگردهایش پروبال می داد.
به هیچ کس نمی گفت که تو استعداد نداری.
همیشه می گفت :
حنجره شماها یک عضله ست،
یک ماهیچه. هرچقدر بهش رسیدگی کنید
آمادگی پیدا می کنه وهرچقدر رسیدگی نکنید
ضعیف می شه.
هیچ فنی را پیش خودش نگه نمی داشت.
همه را ریخته بود وسط.
دوست داشت بچه ها بیشتر و بیشتر بدانند.
افتاده بود.
نمی گفت من که نفر اول جهان شدم
را با آدم های تازه کار و ناشی چه کار؟!
می نشست به خیلی ها تجوید و نکات ابتدایی را یاد می داد.
گاهی برای اصلاح حمد و سوره مردم،
مدت ها وقت صرف می کرد.
جایش همیشه دم ِ در ِ اتاق بود.
خودش چای می ریخت و پذیرایی می کرد.
کم کم از همان اتاق دوازده متری،
نفرات اول مسابقات کشوری قرآن بیرون آمدند.
محسن، حواسش بود رتبه های ریز و درشت،
بچه هارا به خود مشغول نکند و از راه نمانند.
می خواست خودشان را باور کنند
اما خیال برشان ندارد اینجا که رسیده اند نوک قله است.
دوست داشت شاگردهایش هرکدام برای خودشان استاد بشوند.
بشوند مرکزی برای ترویج قرآن، با همه ابعادش.
✍ ادامه دارد ...
✍🏻شهـید محسن حاجی حسنی
#سفربـهدنیایےمملوازدلـدادگے😍🖐
🚫⇜ #ڪپےبدونذڪرمنبع
#شرعاحــــراماست...🚫
🌹
🌿
🍃 @heiyat_majazi
💐🍃🌿🌹🍃🌼