eitaa logo
هیئت مجازی 🇮🇷
3.8هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
441 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
440.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. . • - خداوند به آنچھ بخواهد میرسد .♥↯ آدرس:سرزمین‌قران؛شهرطلاق؛پلاڪ³ . . گاه ‌گاهی ‌با نگاهی حالِ‌ ما را خوب ‌ڪن..🙃↯ |l💓l| @Heiyat_majazi
•>🌿<• • • "حضور فرشتگان الهی" |↫ -عالی| " • حرفِ دل؛ جاش پاے سجادھ است..💚↯ •>🌿<• @Heiyat_majazi
🍭⃢💌 • ‌‌‎‌‌• حاج‌ حسین‌ یکتا : اگہ میخوای یه روزی دورِ تابوتِت بگردن ؛ امروز باید دورِ امام زمانت بگردی ... • • جرعھ اے آرامش از جنس خدا..😍↯ 🍭⃢💌 @Heiyat_majazi
@Maddahionlinمداحی_آنلاین_غریبی_امام_زمان_حجت.mp3
زمان: حجم: 2.64M
'🎵|🍃' . . غریبی امام زمان(عج)😔 '💿' با صداے↫ . . 👌 نوایی براے عاشقے با گوشِ دل بشو..😉↯ '‌‌🎵|🍃' @Heiyat_majazi
∫.🌈‌°∫ • • پروردگارا بر دوش ما مگذار آنچه تاب و توان آنرا نداریم... • • باید تموم زندگیمو بھ پاے دلبرم بریزم..😇↯ ∫.🌈°∫ @Heiyat_majazi
•/|📜|\• . . ↫سوال🤔؟! آیا تدریس خصوصی،اشکال داره برای دخترا ،معلم مرد و برای پسرا معلم زن استخدام کنیم؛درحالی که هر دو در اتاق بسته هستن و جز خودشون کسی اونجا نیست؟🤔🧐 ↫جواب🤓؟! جواب در عکس 😌✌️ . . جرعھ اے از فنجان ایمان شناسے نوشِ نگاهتون..😋↯ •/‌|📜|\• @Heiyat_majazi
2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•🦋⃝⃡❥•° . . •﷽• اللھم عجل لولیڪ الفرج🤲🏻 'عج' . . ثانیھ هاے دلنشین..💙↯ °•🦋⃝⃡❥•° @Heiyat_majazi
•|l💛‌• #تولدے_دوباره • • در واقع این تحول من ناگهانی نبود..😇 #رَھ‌یافتھ..🌱 • • راھ یافتھ‌ے راھ عاشقے..🛤↯ •|l💛• @heiyat_majazi
•X♥️X• . . [نام رمان⇜آخرین‌عروس ] ‌ /🍃 🍃/ بیشتر آشنا شوي؟ در این روزگار هر خانه نیاز به هیزم های زیادی دارد تا با آن غذا بپزند و در فصل سرما خانه را با آن گرم کنند. شخصـی به نـام «داوود بن اسود» براي خانه امام عسـکری(علیه السـلام) هیزم تهیه میکرد یک روز امام او را صدا زد و به او چوب بزرگی داد وگفت: «این چوب را بگیر و به بغداد برو و به نماینده من در آنجا تحویل بده». داوود خیلی تعجب کرد، آخر بغداد شهر بزرگی است و هیزم های زیادی در آن شهر وجود دارد،چه حکمتی است که امام از او میخواهد این همه راه برود و این چوب را به بغداد ببرد. به هر حال سوار بر اسب خود شدو به سوي بغدادحرکت کرد. در میـانه راه به کـاروانی برخوردکرد، اوخیلی عجله داشت. شتري جلوی راه او را بسـته بود، بـا آن چوب محکم بهشتر زد تا شتر کنار برود و راه باز شود ولی چوب شکست. شکسته شدن چوب همان و ریختن نامه ها همان! گویا امام در داخل این چوب نامه هایی را مخفی کرده بود و داوود از آن خبر نداشت. واي! اگر مأمور اطلاعات عباسیان این صحنه را ببند چه خواهد شد خون همه کسانی که اسمشان در این نامه ها آمده است ریخته خواهد شد. داوود سریع از اسب پیاده شدو همه نامه ها راجمع کرد و با عجله از آنجا دورشد. در این نامه ها،جواب سوال هاي شـیعیان نوشـته شده بود؛ ولی امام عسـکري(علیه السلام) براي ارسال آنها با مشکلات فراوانی روبرو بوده است. فکر میکنم با شنیدن این داستان با گوشه اي از شرایط سختی که بر امام میگذرد آشناشده [بھ قلم⇜مهدی‌خادمیان ] . . آرامش است آخر اضطراب ها..☘↯ •X♥️X• @Heiyat_majazi