eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
2.8هزار ویدیو
417 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
💚' › 27- آرزوى دراز اميد يا آرزو از عوامل حركت چرخ‌هاى زندگى انسان‌هاست. در حقيقت اين اميد و آرزو دليل اصلى فعاليّت و تلاش مردم است تا نظام زندگى شكل بگيرد و رفيق راه و آينده بشر مى‌باشد.🌿 «روزى حضرت عيسى (عليه السلام) در كنارى نشسته بود، پيرمردى با بيل زمين را شيار مى‌كرد، عيسى دعا كرد: خدايا! آرزو را از او بگير. همان زمان پيرمرد بيل را به كنار انداخت و دراز كشيد. ساعتى گذشت و عيسى گفت: خدايا! آرزو را به او بازگردان.🌱 آرزو واميدها را پايانى نيست و آثار بسيارى بر رفتار و كردار انسان دارد. چنانچه اين عامل حيات و حركت از حدّ بگذرد و به صورت آرزوى دور و دراز درآيد، بدترين وسيله انحراف و بدبختى مى‌شود چنان انسان را به خود مشغول مى‌كند و غرق در دنياى تخيّلات مى‌سازد كه از هدف كلى آفرينش غافل مى‌شود.🍂 همان طور كه مولاعلى (عليه السلام) در مناجات خويش فرمود: چه محروميّت از اين بيشتر كه پيوسته انسان را در رنج و رفاه كاذب قرار مى‌دهد و او شب و روز بايد تلاش كند به گمان خود كه به دنبال سعادت و آسايش مى‌رود در حالى كه توشه‌اى از بدبختى و گوشه‌گيرى براى او فراهم مى‌شود و توبه او را به‌ تأخير مى‌اندازد. بيشتر اين گونه افراد با حالت بدى جان مى‌دهند و زندگى دردناكشان و سرانجام غم‌انگيز آنها مايه عبرت ديگران می‌شود.🍁 . . || سجّاده هم به او دل‌بستھ بود.. 🌾 Eitaa.com/Heiyat_Majaziا
•| 🎐 اللّٰهُمَّ وَنَقِّنا وَسَدِّدْنا وَاقْبَلْ تَضَرُّعَنا، یَا خَیْرَ مَنْ سُئِلَ، وَیَا أَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ، یَا مَنْ لَا یَخْفىٰ عَلَیْهِ إِغْماضُ الْجُفُونِ، وَلَا لَحْظُ الْعُیُونِ، وَلَا مَا اسْتَقَرَّ فِى الْمَکْنُونِ، وَلَا مَا انْطَوَتْ عَلَیْهِ مُضْمَراتُ الْقُلُوبِ، أَلَا کُلُّ ذٰلِکَ قَدْ أَحْصاهُ عِلْمُکَ، وَوَسِعَهُ حِلْمُکَ، سُبْحانَکَ وَتَعالَیْتَ عَمَّا یَقُولُ الظَّالِمُونَ عُلُوّاً کَبِیراً، تُسَبِّحُ لَکَ السَّماواتُ السَّبْعُ وَالْأَرَضُونَ وَمَنْ فِیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَىْءٍ إِلّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ؛ خدایا ما را پاک کن و به جانب راستی و درستی توجّه ده و زاری ما را بپذیر،‌ای بهترین کسی که درخواست شد و رحم‌کننده‌ترین کسی که از او رحمت خواسته شد،‌ای آن‌که بر هم نهادن پلک‌ها و دقّت نظر چشم‌ها بر او پوشیده نیست و آنچه در نهان مستقر شده و آنچه را پنهانی‌های قلوب در برگرفته از او پنهان نیست، آری همه این‌ها را دانشت شماره کرده و بردباری‌ات فرا گرفته، تو منزّهی و برتری، از آنچه ستمگران درباره‌ات می‌گویند، آسمان‌های هفتگانه و زمین‌ها و هرکه در آن‌هاست تو را تسبیح می‌گویند و هیچ موجودی نیست مگر اینکه همراه ستایشت تسبیح می‌گوید؛ . . دانه دانه ذڪر تسبیحم فقط شد حسیـــن 🎐🍃 @heiyat_majazi
مداحی_آنلاین_سلام_من_به_مدینه_به_آستان_رفیعش_حاج_منصور_ارضی.mp3
1.18M
|••| 🎼 |•• سلام من به مدینه به آستان رفیعش به مسجد نبوی به لاله های بقیعش😭 🔳 (ص) صد مرده زنده مےشود از ذڪر یاحسـین🖤🍂 🎧 |•Eitaa.com/Heiyat_Majazi
⚘️ ⟯ خیلی شوخ و با روحیه بود.😃 وقتی مثل بقیه دوستان به او التماس دعا می‌گفتیم یا از او تقاضای «شفاعت» می‌کردیم می‌گفت: مسئله‌ای نیست دو قطعه عکس سه در چهار و یک برگ فتوکپی شناسنامه بیاور ببینم برایت چکار می‌توانم بکنم.😆 در ادامه هم توضیح می‌داد که حتماً گوشهایت پیدا باشد، عینک هم نزده باشی شناسنامه هم باید عکس‌دار باشد!🤣💔 شفاعت🌱 . . ـــ ـ🪽شھـادت سنگـ را بوسیدنے ڪرد ــ ➺ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
#قصّه_بشنو☺️✌️➻ ◽️رمان #نسل_سوخته به‌قلم شھید طاها ایمانے ‹ پارت‌نودودوم ! › حدود ساعت ۸ شب، بررسی
☺️✌️➻ ◽️رمان به‌قلم شھید طاها ایمانے ‹ پارت‌‌نودوسوم! › لبخند عمیقی صورتش رو پر کرد ... - پس اینطوری می پرسم ... حاضری یه موقعیت عالی کاری رو ... فدای کار فی سبیلﷲ کنی؟ ... نگاهم جدی تر از قبل شد ... - اگر فقط ادا و برگه و رزومه پر کردن نباشه ... بله هستم ... دستم به دهنم می رسه ، به داشته هامم راضیم ... ولی باید ببینم کاری که می گید مثل خیلی چیزها ... فقط یه اسم رو یدک نکشه ... مؤثر و تأثیرگذار باشیم؛ چرا که نه ... من رو رسوند در خونه ... یه آدرس روی یه برگه نوشت، داد دستم ... - شنبه ساعت ۴ بیا اینجا ... بیا کار و موقعیت رو ببین ... بچه ها رو ببین ... خوشت اومد، قدمت روی چشم ... خوشت نیومد، بازم قدمت روی چشم ... شنبه، ساعت ۴ ... پام رو که گذاشتم ... آقای علیمرادی هم بود ... تا سلام کردم با خنده به افخم نگاه کرد ... - رو هوا زدیش؟ ... خندید ... - تو که خودت هم اینجایی ... به چی اعتراض می کنی؟ ... آقای افخم حق داشت ... اون محیط و فعالیتش و آدم هاش ... بیشتر با روحیه من جور بود ... علی الخصوص که اونجا هم ... می تونستم از مصاحبت آقای علیمرادی استفاده کنم و چیزهای بیشتری یاد بگیرم ... بودن توی اون محیط برکات زیادی داشت ... و انگیزه بیشتری برای مطالعه توی تمام مسائل و جنبه های مختلف بهم می داد ... تا حدی که غیر از مطالعه دروس دانشگاه و سایر فعالیت ها ... روزی ۳۰۰ تا ۴۰۰ صفحه کتاب می خوندم ... و خودم و یافته هام رو در عرصه عمل می سنجیدم ... هر چند، حضور من توی اون محیط ارزشمند، یک سال و نیم بیشتر طول نکشید ... نشست تهران ... و یکی از اون دعوتنامه ها به اسم من، صادر شده بود ... آقای علیمرادی، ابالفضل و چند نفر دیگه از بچه های گروه راهی شدیم ... کارت ها که تقسیم شد ... تازه فهمیدم علیمرادی، من رو به عنوان مسئول جوانان گروه مشهدی، اعالم کرده بود با دیدن عنوان بدجور رفتم توی شوک ... - خدایا ... رحم کن ... من قد و قواره این عناوین نیستم ... وارد سالن که شدم ... جوان ترین چهره ها بالای سی و چند سال داشتن ... و من ... هنوز ۲۳ نشده بودم ... برنامه شروع شد ... افراد، یکی یکی، میکروفون های مقابل شون رو روشن می کردن ... و بعد از معرفی خودشون ... شروع به رزومه دادن می کردن ... و من، مات و مبهوت بهشون نگاه می کردم ... هر چی توی ذهنم می گشتم که من تا حالا چه کار کردم ... انگار مغزم خواب رفته بود ... نوبت به من نزدیک تر می شد ... ولیست کارها و رزومه هر کدوم ... بزرگ تر و وسیع تر از نفر قبل ... نوبت من رسید ... قلبم، وسط دهنم می زد ... چی برای گفتن داشتم؟ ... هیچی ... نگاه مسئول جلسه روی من خشک شد ... چشم که چرخوندم همه به من نگاه می کردن ... با شرمندگی خودم رو جلو کشیدم ... و میکروفون مقابلم رو روشن کردم ... - مهران فضلی هستم ... از مشهد ... و متاسفانه برخلاف دوستان، تا حالا هیچ کار ارزشمندی برای خدا نکردم ... میکروفون رو خاموش کردم و به پشتی صندلی تکیه دادم ... حس عجیب و شرم بزرگی تمام وجودم رو پر کرده بود ... - این همه سال از خدا عمر گرفتی ... تا حالا واسه خدا چی کار کردی؟ ... هیچی ... حالم به حدی خراب بود که اصلاً واسم مهم نبود ... این فشار و سنگینی ای که حس می کنم ... از نگاه بقیه است یا فقط روحمه که داره از بی لیاقتیم زجر می کشه ... سالن بعد از سکوت چند لحظه ای به حرکت در اومد ... نوبت نفرات بعدی بود اما انگار فشاری رو که من درونم حس می کردم ... روی اونها هم سایه انداخته بود ... یا کوله بار اونها هم مثل من خالی بود ... برنامه اصلی شروع شد ... صحبت ها، حرف ها، نقدها و بیان مشکلاتی که گروه های مختلف باهاش مواجه بودن ... و من سعی می کردم تند تند ... تجربیات و نکات مثبت کلام اونها رو بنویسم ... هر کدوم رو که می نوشتم ... مغزم ناخودآگاه دنبال یه راه حل می گشت ... این خصلت رو از بچگی داشتم ... مؤمن، ناله نمی کنه ... این حدیث رو که دیدم، ناله نکردن شد سرلوحه زندگیم ... و شروع کردم به گشتن ... هر مشکلی، راه حلی داشت ... فقط باید پیداش می کردیم ... محو صحبت ها و وسط افکار خودم بودم ... که یهو آقای مرتضوی، مسئول جلسه ...حرف ها رو برید و من رو خطاب قرار داد ... - شما چیزی برای گفتن ندارید؟ ... چهره تون حرف های زیادی برای گفتن داره ... شخصی که حرف می زد ساکت شد ... و نگاه کل جمع، چرخید سمت من ... ڪپےبدون‌ذڪرنام‌نویسنده‌ممنوع!.📌 . . . 🌤•• Eitaa.com/Heiyat_Majazi
ــ 🌻• اگر مردم فضیلت نمازشب را می دانستند. و برای خواندن آن بیدار نمی شدند، از غصه گریه های طولانی می کردند...! |پیامبر‌اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله| . . ✨تو را بایـد خواند؛ شبیھ تمنّای هاجـر در صفـا و مروه.. ❋Eitaa.com/Heiyat_Majazi
5.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
╔ 🕯╗ 🎥 اگر ما اسیر نگاه حسینیم به‌لطف حسن در پناه حسینیم❤️‍🔥 . . گداے‌ڪوےڪریمیم‌و نان‌بهانه‌‌ےماست↯ ↳ eitaa.com/Heiyat_Majazi 『🖤』
.🖤⃟🌿. أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ سلام بر آن بدنِ جامه به غنیمت رفته أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ سلام بر آن دندان هایی که با چوب خیزران زده شده أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ سلام برآن سرِ بالاى نیزه رفته🖤😔 . . اَمیٖرے‌ٖحُسِینٌ‌وَنِعْم‌َالْاَمیٖر↯ .🖤⃟🌿. https://eitaa.com/heiyat_majazi
◗┋ 💙┋◖ «و نشانه ای از قدرت و حکمت ما برای آنها شب است که پوشش روز را از آن بر می‌کنیم،پس ناگاه آنان به تاریکی درمی آیند!» -سـوره یـاسیـن،آیـه37 🌙✨ - چه‌کسے ما را شنیـد الا خدا؟ :) ♾ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
{ 🌻' ‌} . . . غربت یعنی در خانهٔ خودت هم غریب باشی. غربت یعنی قَدرت را نشناسند، به پیکر بی‌جانت هم رحم نکنند و پاسخ تمام خوبی‌هایت را با کینه و دشمنی بدهند. غربت یعنی حسن بودن و مثل حسن، تنها بودن. و غربت یعنی طرید و فرید و وحید، مثل امام زمان🥀 من چه سهمی توکم کردن این تنهایی وغربت دارم؟؟ . . . حرف‌هاۍ‌ خودمونیمون.. ➺ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
╔ 🕯╗ |•|قاصدڪ🖤🕊 دست ما، به بلندای شما ڪه هیچ به بلندای تارهای عبای شما هم نمےرسد اما خودتان فرمودید اصلا بابش را شما باز ڪردید تا به شما سلام دهیم..✨ هر صبح و شب ڪه فرمودید این سلام ها، مےرسد! چه از دور و چه از نزدیڪ...(؛ پس تمام حقیقت هستی السلام علیڪ یا رسول الله! واویلتا عزاے رسول خدا شده↯ ↳ eitaa.com/Heiyat_Majazi 『🖤』
💚' › 28- بدى باطن‌ «سرائر» جمع سريره به مفهوم حالات و صفات و نيات درونى و پنهانى است. به عبارت ديگر آنچه در قلب به صورت سرّى و مخفى مانده مانند نيت‌ها، اعتقادات، خطورات قلبى، وساوس شيطانى، الهامات رحمانى و گاهى به اعمال مخفيانه، سوء السريره گفته مى‌شود؛ يعنى هر عمل قبيحى كه انسان او را در باطن مى‌پوشاند يا پنهانى مرتكب مى‌شود.🌿 حضرت رسول اکرم فرمود: سرائر شما، همان اعمال شما همچون نماز و روزه و زكات و وضو و غسل جنابت و هر واجبى است؛ زيرا همه اعمال در حقيقت باطن پنهان است، اگر انسان بخواهد مى‌گويد: نماز خوانده‌ام، در حالى كه نخوانده است، يا مى‌گويد وضو گرفتم در حالى كه وضو نگرفته است، اين تفسير كلام خداوند است در آيه‌ی "تبلی السرائر"🌱 . . || سجّاده هم به او دل‌بستھ بود.. 🌾 Eitaa.com/Heiyat_Majaziا