eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
4هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
415 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| (2) 📚 |•° رمان : قسمت 8⃣3⃣ مقابل در کلیسا، دو زن میانسال ایستاده بودند با پالتوهای مشکی و روسری های بافته شده از کاموای کلفت. هر دو با هم سلام کردند. کشیش کلید را به دست گرفته بود و قبل از آن که در را باز کند، به زن ها نگاه کرد و گفت: برای دعا که نیامده اید این وقت صبح؟ یکی از زن ها که نوک بینی اش از سرما سرخ شده بود گفت: ما برای آمده ایم پدر. کشیش در را باز کرد، کلید را توی جیبش گذاشت و در حالی که دستگیره را به طرف پایین فشار میداد، گفت: خدا رحم کند دخترانم! این چه گناهی است که نتوانستید تا غروب صبر کنید؟ بعد لبخند زد، در را باز کرد و گفت: بیایید داخل دخترانم. کشیش در حالی که به سمت محراب می رفت، دکمه های پالتویش را باز کرد، اما وقتی چشمش به محراب افتاد ایستاد، خیره به محراب نگاه کرد؛ همه چیز به هم ریخته بود. تریبون سخنرانی واژگون و چهار جاشمعی پایه دار برنجی روی زمین افتاده بود. کشیش و زن ها باد دیدن محرابی که تخریب شده بود، کشیدند. 💠💠💠@Heiyat_Majazi💠💠💠 کشیش جلوتر رفت و جلوی محراب ایستاد. زن ها در حالی که با به اطراف خود نگاه می کردند، کنار کشیش ایستادند. کشیش به آنها گفت: لطفا به چیزی دست نزنید. و با گام های بلند به دفتر کارش رفت که کنار محراب بود. دفتر کارش کاملا به هم ریخته بود. هر دو کشوی میزش باز بودند. اوراق و دفاتر داخل کشو روی زمین پخش و پلا بود. با این که یقین داشت هزار دلاری که بابت پول کتاب مرد تاجیک کنار گذاشته بود به رفته است، باز دست برد داخل کشوی خالی؛ دلارها در جای خود نبودند. کشیش احساس کرد که پاهایش سست شده است. دستش را روی میز تکیه داد. سرقت دو هزار دلار، در مقابل کتابی که به دست آورده بود. ارزش چندانی نداشت تا به خاطرش رنج بکشد. او چاره ای نداشت جز این که به پلیس زنگ بزند. هر چند ممکن بود با به میان کشیدن پای پلیس، مسألهی کتاب نیز به بیفتد. وقتی به پلیس زنگ زد، نای ایستادن نداشت. روی صندلی نشست و به اتاق به هم ریخته اش نگاه کرد و به کم سابقه ترین سرقتی که ممکن بود اتفاق بیفتد فکر کرد؛ معمولا سرقت از کلیساهایی انجام میشد که دارای جات گران قیمت بودند، نه کلیسایی که اشیاء با ارزشی در آن نبود. 🍃 بھ قلم✍: 🌸کپے با ذڪر منبع و نام نویسنده بلامانع است ...🍃 رمان فووق العاده☝️ هر شب ساعت21:00 از این ڪانال👇 📚| @Heiyat_Majazi 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| (2) 📚 |•° رمان : قسمت8⃣4⃣1⃣ همیشه نگاهم به روسیه بود؛ جایے ڪه در آن جا به دنیــا آمده بـودم و باید در آنجا به خاڪ سپرده مےشدم. زمستـان را بمانیــد تا آب ها از آسیــاب بیفتد. سرگئــے گفت: من صـلاح نمےدانم ڪه به این زودے برگردید. حداقـل زمستان را بمانیــد تا آب ها از آسیاب بیوفتد. ڪشیش گفت: البته نگفتم ڪه همین فردا بر مے گردیم؛ باید مدتے بمانم و تحقیقاتـم را تمـام ڪنم. 📸📸📸 @Heiyat_majazi سرگئــے گفت: الان وقت استراحـت و آسایـش شما بود، نه مطالعه و تحقیــق. ڪشیش گفت: سرگئــے عزیــز! هیــچ علمــے بدون تلاش، هیچ ثروتــے بدون ڪار و هیچ جانــے بدون حفظ نمےشود. سرگئــے پرسید: این جملات از علــے است؟ ڪشیـش تبسمــے ڪرد و پاسخ داد: خیـر! اما علــے مےگوید: هر نعمتــے بـے بهشت ناچیـز است و هر بلایــے بے جهنــم عافیــت است. سرگئــے پرسید: شما زیادے در علــے غرق شده اید پدر! ڪشیش گفت: غرق شدن، غرق شدن است؛ زیادے و ڪم ندارد پسرم! غرق شدن در افڪار و اندیشـه هاے قدیسان و اولیاے خدا، عین نجات است. سرگئــے از جا بلند شد و گفت: بلـه! بلـه! فرامــوش ڪرده بودم ڪه مشغول صحبـت با یڪ ڪشیش هستم. بعد رو به ڪشیش گفت: برویم ڪه وقت صرف شام است. کشیــش از جا برخاســت. بازوے او را گرفت و گفت: نگران نباش ڪے نهایــت زندگــے، مرگ است ڪه اگر از آن فرار ڪنیم، ما را در و اگر در جاے خود بمانیــم، ما را مےگیرد و اگر فراموشش ڪنیم، ما را از یــاد مےبـرد. بعد بازوے او را فشرد و ادامــه داد: و البتــه این جملات از علــے بـود. 🍃 بھ قلم✍: 🌸کپے با ذڪر منبع و نام نویسنده بلامانع است ...🍃 منــبع📥 📩 @chaharrah_majazi رمــان فوق العاده👏☝️ رمــان هر شب ساعت 🕘 از این ڪانال👇 📚 @Heiyat_majazi 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃
[• 👳🏻•]  👁‍🗨 ظــهور دجال در هر سه دین آسمانے ،  و  ظـــهور فاسدترین و مخرب‌ترین جریان منحط در طول تاریخ، پیش بینی و از ⚠️آن پرهیز داده شده است. دجـ👁‍🗨ـال که تجسم کفر، فریب و گمراهے است. در ظاهر شده، مردم را به پرستش خویش مےخواند. برخی از مفسران، تفسیر آیه ✨لخلق السموت والارض اکبر من خلق الناس✨  را به ظهور دجال ناظر دانسته‌اند که در دید مردم، عظیم‌ترین موجود جلوه مےکند ؛در حالی که خداوند او را از بسیاری مخلوقات دیگر کوچک تر مےشمارد. سرانجام این پدیده به دست حضرت عیسے "علیه‌السّلام"محو و نابود خواهد شد ان شاءالله. . . ❤️ 🙏 . . ⛔️ 🍃 هیچ شبهـه‌اےبے پاسخ نمونده😉👇 [•📖•] @Heiyat_Majazi
🌿°• 💕 •°| افرادی که در اطراف رهبران الهی اند متفاوتند ؛ بعضیها تاموقعی در صحنه هستند که خطر و آنهارا تهدید نکند . عدّه ای نیز تا وقتیکه ، خطر برای آنها وجود نداشته باشد و دسته ای دیگر تا آنجا از خود اطاعت می کنند که باوجود خطر و ، امیدی نیز برای رفع از و خود دارند . •°| اما عدّه ای مخصوص هم هستند که می دانند اطاعت از رهبر مساوی است با 💔 و از دست دادن و آنچه در آن است ، ولی همچون استوار و پابرجا هستند و تا آخرین منزل و آخرین و آخرین قطره ی خود از رهبرشان دفاع می کنند . •°| زهیر یکی از این گونه افراد بود .😍 . . •°| ادامه دارد ... اسوه هاے مدیریت و فرماندهے☺️👇 |⚖••| @heiyat_majazi
🇮🇷🍃 🍃 اما حالا مرزها فرق دارن . هرجایی که منافع و مصالح کشور ما در باشه میدان مبارزه ماست. در اون می‌جنگیم چه دریا باشه. چه فضای مجازی باشه. 🍃 🇮🇷🍃
🌱⃟❥➺• •• •• . . 🌿°• 💕 •°| افرادی که در اطراف رهبران الهی اند متفاوتند ؛ بعضیها تاموقعی در صحنه هستند که خطر و آنهارا تهدید نکند . عدّه ای نیز تا وقتیکه ، خطر برای آنها وجود نداشته باشد و دسته ای دیگر تا آنجا از خود اطاعت می کنند که باوجود خطر و ، امیدی نیز برای رفع از و خود دارند . •°| اما عدّه ای مخصوص هم هستند که می دانند اطاعت از رهبر مساوی است با 💔 و از دست دادن و آنچه در آن است ، ولی همچون استوار و پابرجا هستند و تا آخرین منزل و آخرین و آخرین قطره ی خود از رهبرشان دفاع می کنند . •°| زهیر یکی از این گونه افراد بود .😍 . . . . ‌◞ لیلی و مجنــــــون فقط افسانه‌انـد عشق در دست حسین‌بن‌علـــــی‌ست . . .◟‌ http://Eitaa.com/Heiyat_Majazi ‌•🌱⃟❥➺•
🌱⃟❥➺••• •• . . 🌿°• 💕 •°| افرادی که در اطراف رهبران الهی اند متفاوتند ؛ بعضیها تاموقعی در صحنه هستند که خطر و آنهارا تهدید نکند . عدّه ای نیز تا وقتیکه ، خطر برای آنها وجود نداشته باشد و دسته ای دیگر تا آنجا از خود اطاعت می کنند که باوجود خطر و ، امیدی نیز برای رفع از و خود دارند . •°| اما عدّه ای مخصوص هم هستند که می دانند اطاعت از رهبر مساوی است با 💔 و از دست دادن و آنچه در آن است ، ولی همچون استوار و پابرجا هستند و تا آخرین منزل و آخرین و آخرین قطره ی خود از رهبرشان دفاع می کنند . •°| زهیر یکی از این گونه افراد بود .😍 . . •°| ادامه دارد ... . . ‌◞ لیلی و مجنــــــون فقط افسانه‌انـد عشق در دست حسین‌بن‌علـــــی‌ست . . .◟‌ http://Eitaa.com/Heiyat_Majazi ‌•🌱⃟❥➺•