°| #حرفاے_خودمونے(54) 😌👇|°
#خدا_رو_حس_کن!❤️
شبی که از اعتکاف اومده بودمـــ😌
خستگی از سر و روم میبارید😓
پاهام کبود شده بودنـــ و وقتی مینشستم درد بدے رو احساس میکردم..😣
اما برام شیرین بود چون به دلیل نمازهای پی در پی و نماز های شب و اعمال بود😎
اون شب فرداش مدرسه هم داشتم!😫
یه نگاه کلی به اتاقم انداختم و آه از نهانم بلند شد!😕
درحال تمیز کردن اتاقم بودم😐
که انگار یکی دم گوشم گفت:
"برو وضو بگیر و نماز شب بخون"😶🍃
اینقد که واضح این صدا تو گوشم پیچید
برگشتم که بببینم کیه!😅
کسی رو ندیدمــ🙁
میخواستم بیخیال بشم که کاملا بے اختیار ، اول دلم بعد پاهام به سمت وضو گرفتن رفته بودن...
همون موقع یه جمله که عطر ڪنجکاوے داشت توی ذهنم رد شد🙈
اینکه👇
" #حکمتش چیه! "
به مادرم گفتم🙁
مادرم گفت:
+ تواونــ سه شب
" فرشته ها به نماز شبات عادت کرده بودنــ😉 "
الانم تورو #دعوت به نماز کردن با یه مکث کوتاهـ
+انگار نمیخوان این امرو #ترک کنے😊
قوت قلب بود حرفهای مادرمــ
زمانے که برگشتم خونه
"دلم گرفته بود ازاینکه سه روز بندگی تموم شد"😢
لبامو تر کردمـ😛
رو به آسمونِ سیاه پوشٍ " خدا " گفتم
حکمتتو یجوری بهم بفهمونــ☺️
وقتے نشستم روبه قبلهــ🍃
چهارتا دورکعتی رو که خوندم
نمیدونسم از چی حرف بزنمـ😁
لبهام بازهم بی اختیار حرفایے رو میزدن ڪه انگار وظیفشون لرزوندنِ دلم بود و "من" وظیفمـ اشک ریختن!💔
ڪم ڪم داشتمــ بهـ حکمتٍش پے میبردمــ{💚}ــ
خدا شده بود #مخاطبٍ تمام حرفامــ
"بس نبود هرچے تو مراقبم بودی؟!"😔
"بس نبود هرچے تو حواستْ بهم بود؟!"
حالا منــ
میخوام حواسم بهت باشهـ😇
غافل ازت نشم!
بسه هرچے بخاطر نداشته هامون اشک و ناله و آه سردادیمــ!!😭
برای یک بارم که شده
میخوام برای داشته هام #اشک بریزم!
اشکے که بوے [حَمــد] بده!🙇♀
اشکهام ازهم سبقت گرفته بودن!
گفتم:
خدایا میتونسی #دستے بهم ندی
چشم #بینایی ندے.
امادادے..
" این جاذبــــه خاکِ زمینت مرا غافل از آسمانت کرده "
آسمانے که سمبلِ جلالِ توستْ💎🌈
بچهـ ها✋
بیایم براے داده هاشـ
اشکی "تـَــر" تر از عرقِ شرم رو مهمونِ چشمامون کنیمــ😔❤️
این روزها اومدن تا بهونهٔ اشک هاے تو از سرِ پشیمونے و سجده هاے طلبِ مغفرتت
باشنـــد🌸|•
#دست_نوشتھ
#مائده_عالینژاد
ــخودتون مےدونینـ چـڪاــر ڪنـینـ☺️👇
🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت 9⃣4⃣ اما صداے عبـــدالله ار همــه ب
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
°•○●﷽●○•°
•°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•°
رمان : #قدیس
قسمت 0⃣5⃣
***
ڪشیـــش سرش را بلنـــد ڪرد و آخریــــن برگ از پوست نوشته را روے اوراق دیگر گذاشت.
به نظـــر نمےرسید ڪه یادداشت هاي مرد عرب به پایـــان رسیده باشد، اما دیگر ورق ها پوستے نبود و اوراق ڪاغذے ڪتاب نیز، ادامه ے ماجراے صفیــــن نبود.
ڪشیش پشتش را به صندلـــے تڪیه داد و با چشـــم هاے خستـــه و خـــواب آلـــود، به نقطه اي از سقف خیره مانــد تا فڪر ڪند ادامه ے این ماجـــرا را چگونه پےبگیرد و بفهمد ڪه در نهایت این جنـــگ چگونـــه به پایــان رسیده است.
ناگهـــان فڪرے به خاطرش رسید.
💠💠💠@Heiyat_Majazi💠💠💠
اوراق را روے میــــز را جمع ڪرد و #لپ_تابش را جلو ڪشید و آن را روشن ڪرد.
در #اینترنـــــت مثل همیشه مے توانست پاسخ بسیاري از سؤالاتش را بدهد.
پیڪار صفیــن واژه اے بود ڪه به ذهنش آمد.
مے توانست آن را به عربے بنویسد و #جستجو ڪند.
وقتی روے ڪلید واژه ے پیڪـــار صفیــــن ڪلیڪ ڪرد و به صفحه ے مانیتور خیره شد، از خوشحالے چند بار با انگشت اش روے میز ضربه زد و نفس عمیقے ڪشید تا خستگے مطالعه اے طولانے سخت را از تنش بیرون ڪند.
اگر ایریـــنا خـــواب نبود، حتمأ صدایـــش مےزد تا براے او فنجانے قهوه ے تلخ بیاورد.
امشب از آن شب هایے بود ڪه ولع زیادے براے مطالعه در خود احســاس مےڪرد.
از بین جواب هایے ڪه دریافت ڪرده بود، بسیارے را سرسرے مطالعه ڪرد و گذشت؛ چون فقط ڪلیاتے درباره ے جنگ صفین بود، اما یڪے از آنـها مطلبــے بود بلند ڪه نویسنده اش نثرے داستانــے داشت.
جنـــگ را #جزء به جزء روایــت مےڪد.
از روے بسیاري از صفحات مقالـــه گذشت تا به جایي رسید ڪه سپاه معاویه قرآن ها را به نیزه ڪرده بودند.
از جایے شروع به خوانــدن ڪرد که بیـــن یـــاران علــے #مجادلــــه اے به وجود آمده بود؛ شڪافي ڪه می رفت #اتحـــاد آنـــان را به هم ریزد:
...مـــردم به هـــم ریختند.
آشفتـــه بازارے بود در سپــاه علــــے؛ برخــي به فرماندهے مالــــک اشتـــر مشغول جنــگ بودند و برخے دیگر شمشیرها را در غــلاف ڪرده به نزد علـــے مےرفتند.
مرداني ڪه همســـو با علـــے #نـــداے جنـــگ سر داده بودند، حالا خستـــه از جنـــگ، خواهان #صلــــح بودند.
در سپـــاه شـــام هنوز عده اے قرآن ها را بر نیزه داشتند و غریو صلـــح و حڪمیـــت سر مےدادند و در سپــــاه علــے، مردان خسته و متعــرض ڪوفه، به دور علـــے جمع شده بودند و مے گفتند:
جنـــگ ما را خورده است.
مــــردان زیادي ڪشته شده اند.
#دعوت شامیان را باید پذیرفت و به صلــح تن در داد.
علـــے در حلقـــه ے یارانش، مانــده بود با آنان چه ڪند؟
تیر نیرنـــگ معاویــــه و عمـــروعـــاص بر قلب سپــــاه او نشانــه رفتـــه بود.
به چهره هایشان خيره شد آثارے از ایمـــان و رزمجویے روزهاے گذشته در سیمــاے خستـــه ے آنان دیده نمی شد.
#ادامھ_دارد🍃
بھ قلم✍: #ابراهیم_حسن_بیگے
🌸کپے با ذڪر منبع
و نام نویسنده بلامانع است ...🍃
رمان فوق العاده☝️
هرشب ساعت21:00 از این ڪانال👇
📚| @Heiyat_Majazi
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت 0⃣5⃣
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
°•○●﷽●○•°
•°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•°
رمان : #قدیس
قسمت 1⃣5⃣
مردے فریــــاد زد و گفت:
اے مــردم ڪـــوفه!
ما اهالــے شــام را به ڪتاب خـــدا #دعـــوت ڪردیم، آنان نپذیرفتند.
💠💠💠@Heiyat_Majazi💠💠💠
لذا بر این اســــاس با آنان جنگیدیم.
اینڪ آنــان ما را به ڪتاب خدا مےخوانند، به خدا قســــم علـــےأمرور همان چیزے را از سپـــاه شـــام نميپذیرد ڪه دیروز #خودش آنان را به آن دعـــوت مےڪرد.
این صداے «حریث بن جابر اکبری» بــود.
مردے ڪه معاویــــه را از خانــدان ڪفر مے دانست و مسلمانے اش را بـــاور نداشت.
اینڪه خستـــــه از جنگــے فرسایشـــے، در حلقـــه ے مــردان علـــے بر تختـــه سنگـــے ایستاده بود و به علــــے #فـرمـــــان صلــــــــح با معاویــــه را مے داد.
علــــے آثار #فتنــــــه را در چهره ے بسیارے از یــــاران خـــود مےدید؛ یـــاران ساده اندیشے ڪه به #سادگــــے گرفتار حیلـــــه هاے معاویـــه شده بودند.
رو بــه آنان گفت:
بندگـــان خـــدا!
من از هر ڪسے براے پذیرفتــن دعــوت به حڪم #قـــرآن شایستــــه ترم، ولے معاویـــه و عمـــروعـــــاص اهل #دیــن و #قــــرآن نیستند.
من #خــود، قــــرآن ناطقـــــم.
من بهتــر از شما آنان را مےشناسم.
من با آن ها از دوران ڪودڪے معاشـــرت ڪرده ام.
آنــــان در تمـــام احـــوال، بدتریـــن ڪودڪان و بدترین مـــردان بوده اند.
آنان قــــرآن ها را بلنـــد نڪرده اند ڪه می خواهند به آن #عمــــــــل کنند؛ بلڪه این ڪار جــــــز حیلـــــه و نیرنــــــــــگ #نیســـــت.
یـــــاران مــــن!
ســـرها و بــــازوان خود را لختــــے به من عاریـــــه دهید که حـــق به نتیجــه ے #قطعے رسیده اســـت و چیزے تا بریـــــده شدن ریشـــه ے ستمگـــــران باقــے نمانده است.
اشعث بن قیــــس، از فرماندهان علــــے و #جنگجوے توانمند، پیشاپیش بیست هزار نفر از مخالفــــان ادامه ے جنگ ایستــاد و گفت:
اے علـــــے!
مےدانــے ڪه مـــرا از جنــگ #باڪے نیست؛ من همیشه مـــرد جنـــگ و میــــدان هاے نبـــرد بوده و هستم، اما در حال حاضـــر ادامه ے جنگ را به #ضـــــرر اســــلام و مسلمــان مےدانم.
پس به پیشنهـــاد ایــــن جمــــع از یارانــت گوش ده و دعـــوت معاویــه را به قـــــرآن و حڪمیــــت بپذیـــــــــــــــــــــر.
#ادامھ_دارد🍃
بھ قلم✍: #ابراهیم_حسن_بیگے
🌸کپے با ذڪر منبع
و نام نویسنده بلامانع است ...🍃
منـــــبع👇
❣ @chaharrah_majazi
رمان فوق العاده☝️
هرشب ساعت 21:00 از این ڪانال👇
📚| @Heiyat_Majazi
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃
° #نھج_علے(ع)☀️📖 [133] °
🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃
✨ بہ نام خـــــــداے علے✨
🙂 تو اون خونه مهمونیِ.
صاحبش اونجا رو واسه مردم
ساخته. اما کسی اون سمت
نمیره.
😏 خب شاید چیزی توش آماده
نیست! کجا برن؟
🙂 اتّفاقا سفره گسترده نعمتها
توش گسترده است و انواع
#نوشیدنی و #خوردنی ها روش
آماده.
😒 لابد کسی واسه پذیرایی از
مهمونا نیست.
🙂 همسران و #میهماندارانی در
آنجا هستند.
😒 حتما جاش خوب نیست.
🙂 #قصرها و نهرهای روان و
میوه ها و کشتزارها در آن قرار
دارن.
😒 خب لابد کسی خبر نداره
همچین جایی مهمونیه؟
🙂از قضا #فرستاده هایی دنبال
مردم فرستاده تا مردم رو #دعوت
کنه. اما مردم دعوتش رو قبول
نکردن.
😒 به نظرم باید #طرح های
تشویقی برا مردم میزاشت.
🙂 طرح های #تشویقی هم
گذاشته بودن ولی کسی #رغبت
نشون نداد.
😒 اونجا نمیان کجا میرن پس؟
🙂 بر سر #لاشه ای مُرده جمع
شدن و ازش می خورن و خیلی
هم بهش ابراز دوستی می کنن.
📚|• #نهج_البلاغه .خطبه۱۰۹
مطابق با ترجمه #محمّد_دشتی
🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃
#هشتڪ_و_محتوا_تولیدےاست👇
#ڪپے⛔️🙏
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه🍃
باعلے تاخــ💚ـدا؛
پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😍👇
|•✍•| @heiyat_majazi
° #نھج_علے(ع)☀️📖 [187] °
🍃🌺🌸🍃🌺🍃🌸🌺🍃
✨بہ نام خــــــداے علے✨
😳 یا خدا!!!!! اینجا کجاست؟؟
☺️ کوفه.
😳 ما اینجا چکار می کنیم؟؟
☺️ هیچی! سفر در زمان شنیدی؟؟
این همونه.
🙂 اینا کجا میرن؟
☺️ اینا جایی که باید می رفتن
نرفتن. حالا هم امام داره #سرزنش
شون می کنه. گوش کن.
+: خدا رو شکر می کنم چون
گرفتار شمام.
😒 مگه ما چه ایرادی داریم؟
+: هر وقت #فرمان دادم
#اطاعت نکردین. هروقت برای
کاری #فراخوان دادم جواب
ندادین.
+: #جنگ میشه سست و ناتوانین
اگه کسی دور و اطراف #امام تون
جمع بشه بهش #طعنه می زنین .
+: شماها #دین ندارین؟؟
#غیرت ؟؟ اونم ندارین که بتونه
شما رو برای #جنگ آماده کنه؟؟
+: بی خود نیست که #معاویه
#انسانهای_پست رو #دعوت
می کنه بدون #پاداش بهش
جواب مثبت میدن. اما من با
#کمک و #عطا شما رو دعوت
می کنم ولی شما اطراف من
جمع نمیشین.
😕 اینقدر بدم میاد از مردم
#کوفه که حد و اندازه نداره
بیا بریم که اینجا جای ما نیست
😕 نگفتی چطوری میای اینجا؟
☺️ از این طریق👇
📚|• #نهج_البلاغه. خطبه۱۸۰
مطابق با ترجمه #محمّد_دشتی
🍃🌺🌸🍃🌺🍃🌸🌺🍃
#هشتڪ_و_محتوا_تولیدےاست👇
#ڪپے⛔️🙏
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه🍃
باعلے تاخــ💚ـدا؛
پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😍👇
|•✍•| @heiyat_majazi
° #نھج_علے(ع)☀️📖 [189] °
🍃🌺🌸🍃🌺🌸🍃🌸🌺🍃🌸🌺🍃
✨بہ نام خـــــداے علے✨
😒 از #رحمت #خدا دور باشند.
مثل قوم ثمود.
😳 چی داری میگی تو؟؟؟
😒 اگه #نیزه ها به سوی آنها
راست شود و #شمشیر ها به
به سرشون فرود بیاد از
#گذشته شون هم پشیمون
میشن.
😒 امروز #شیطان اونها رو به
#تفرقه #دعوت کرد. هه! فکر
کردن! فردا ازونا متنفر میشه
و ازشون کناره گیری می کنه.
😒 همین قدر #ننگ براشون
کافیه.
😳 کدوم ننگ رو میگی؟
😒 همین که از #هدایت شدن
فرار کردن و در #گمراهی و
کوری فرو رفتن . راه #حق
رو بستن و در #حیرت و
#سرگردانی باقی موندن.
😳 حالا میگی چیشده؟؟؟
😀 هیچی بابا یه خطبه از
امام #علی (ع) بود که تو
ذهنم نمی موند .اینجوری
یاد گرفتم.
😳 ولی الان تو جوری اجراش
کردی که من صحنه هاش جلو
چشمم رژه برن.
😳 حالا بگو این کدوم #خطبه
بود؟؟
📚|• #نهج_البلاغه. خطبه۱۸۱
مطابق با ترجمه #محمّد_دشتی
🍃🌺🌸🍃🌺🌸🍃🌸🌺🍃🌸🌺🍃
#هشتڪ_و_محتوا_تولیدےاست👇
#ڪپے⛔️🙏
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه🍃
باعلے تاخــ💚ـدا؛
پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😍👇
|•✍•| @heiyat_majazi
° #نھج_علے(ع)☀️📖 [218] °
🍃🏴🍃🏴🍃🏴
✨بہ نام خــــداے علے✨
😊 نصیحتی کنمت بشنو و
بهانه مگیر
هر آنچه ناصح مشفق بگویدت
بپذیر.
🙂 خب باشه. بگو ببینم چی
می خوای بگی؟؟
😊 #اعمال #نیکو بر اساس
نشانه های #راه_روشن انجام دهید
🙂 #راه_روشن؟؟
😊 راه و رسم آشکار #عترت
#پیامبر
🙂 چرااا؟؟؟
😊 زیرا که این راه روشن شما
رو به خانه #امن و #امان #دعوت
می کند.
🙂 چطوری؟؟
😊 اکنون در دنیایی #زندگی
می کنین که می تونین #رضایت
#خدا رو به دست بیارین.
#مهلت و آسایش خاطری که دارین.
😊 الان #نامه_اعمال سرگشاده
و #قلم #فرشتگانِ_نویسنده در
#حرکت است و #بدن ها #سالم
و #زبانها گویاست و #توبه مورد
#قبول و #اعمال #نیکو را
می پذیرند.
🙂 حرفات آدم رو به فکر میاندازه.
📚|• #نهج_البلاغه. خطبه ۹۴
مطابق با ترجمه #محمّد_دشتی
🍃🍃🍃🍃
#هشتڪ_و_محتوا_تولیدےاست
#ڪپے⛔️🙏
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه
باعلے تاخــ💚ـدا؛
پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😍👇
|•✍•| @heiyat_majazi
4_6025948169802615435.mp3
10.48M
'🎵|🍃'
#دل_صدا
⬅️ تنها درک این موضوع برای انسان بس است که؛
" ماه رجب " مانند ماه های دیگر نیست که همه انسان ها بتوانند به آن وارد شوند!
⬅️ کسانی اهل رجب میشوند که به این ضیافت بزرگ الهی #دعوت شده باشند.
چگونه میتوان جزو مدعوین این ضیافت بود؟
'💿'باصداے↫#استاد_شجاعی
#قسمت_سوم
نوایی براے عاشقے
با گوشِ دل بشو..❤️↯
'🎵|🍃' @Heiyat_majazi