eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
2.9هزار ویدیو
421 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت 3⃣7⃣ امام پاسخ داد: من مانند تو
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| (2) 📚 |•° رمان : قسمت 4⃣7⃣ عمروعاص جواب داد: به راستی که پیشنهاد ای است و این را هم بدان که اگر این پیشنهاد را نپذیری، تا دنیا باقی است این و عار برای تو و خاندانت ثبت خواهد شد. معاویه گفت: ای عمروعاص، کسی مانند من با این حرف ها گول نمی خورد و مغرور نمی شود و خودش را به کشتن نمی دهد. به خدا سوگند هیچ مردی نیست که با علی به برخیزد، جز آن که زمین خونش را بیاشامد. 🎈🎈🎈@Heiyat_Majazi🎈🎈 معاویه این را گفت و به سرعت خود را به صف لشکریانش رساند. حکایتی هم خواندم از ای که بین علی و ابوذر وجود داشت. می گویند در زمان خلافت عثمان، چون او بیت المال را حیف و میل می کرد و آن را به اقوام خویش می بخشید، ابوذر از هر فرصتی برای از عملکرد او استفاده می کرد. او روزی به حالت انتقاد از مردمی که در کنارش بودند، پرسید: اسلامی می تواند را به عنوان برای خود بردارد و هر وقت که توانست آن را پس بدهد؟ مردی به نام کعب الاحبار که یهودی زاده بود، گفت: بله، هیچ اشکالی ندارد. ابوذر با عصبانیت گفت: ای یهودی زاده! آیا تو دین را به ما یاد می دهی؟ عثمان او را فرا خواند و گفت: اعتراض های تو به من و یاران من بیش از شده و از این به بعد حق ماندن در مدینه را نداری و باید به شام بروی. به این صورت ابوذر به شام که تحت فرمانروایی معاویه بود، تبعید شد. او در شام نیز از روش انتقادی خود دست بر نداشت و افشاگری و ایستادن در برابر و را روش و سیره و سفارش پیامبر اسلام می دانست و از آن، به امر معروف و نهی از منکر یاد می کرد که در قرآن بدان سفارش شده است. تا این که معاویه از عثمان خواست تا او را به مدینه باز گرداند. در مدینه باز ابوذر به کار خود ادامه داد تا این که یک روز در جمع عثمان و یارانش، خطاب به او گفت: تو باید بیت المال را در راه درست هزینه می کردی و به دست بندگان خدا می رساندی، اما من از رسول خدا شنیدم که فرمود هرگاه دودمان عاص، به سی نفر برسد، خدا را از آن خود می دانند و بندگان خدا را خود می شمارند. عثمان از حاضرین، صحت گفته ی ابوذر را پرسید، آن ها گفتند ما چنین مطلبی را نشنیده ایم، اما ابوذر گفت: من نمی گویم؛ می خواهی باور کن و میخواهی نکن. عثمان کسی را به سراغ على فرستاد. وقتی علی وارد شد، عثمان مسأله را با او در میان گذاشت و گفت: آیا تو چنین مطلبی را از قول پیامبر شنیده ای؟ 🍃 بھ قلم✍: 🌸کپے با ذڪر منبع و نام نویسنده بلامانع است ...🍃 منــبع👇 🖇 @chaharrah_majazi رمان فوق العاده☝️ هرشب ساعت:2100 از این ڪانال👇 📚| @Heiyat_Majazi 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃
° (ع)☀️📖 [189] ° 🍃🌺🌸🍃🌺🌸🍃🌸🌺🍃🌸🌺🍃 ✨بہ نام خـــــداے علے✨ 😒 از دور باشند. مثل قوم ثمود. 😳 چی داری میگی تو؟؟؟ 😒 اگه ها به سوی آنها راست شود و ها به به سرشون فرود بیاد از شون هم پشیمون میشن. 😒 امروز اونها رو به کرد. هه! فکر کردن! فردا ازونا متنفر میشه و ازشون کناره گیری می کنه. 😒 همین قدر براشون کافیه. 😳 کدوم ننگ رو میگی؟ 😒 همین که از شدن فرار کردن و در و کوری فرو رفتن . راه رو بستن و در و باقی موندن. 😳 حالا میگی چیشده؟؟؟ 😀 هیچی بابا یه خطبه از امام (ع) بود که تو ذهنم نمی موند .اینجوری یاد گرفتم. 😳 ولی الان تو جوری اجراش کردی که من صحنه هاش جلو چشمم رژه برن. 😳 حالا بگو این کدوم بود؟؟ 📚|• . خطبه۱۸۱ مطابق با ترجمه 🍃🌺🌸🍃🌺🌸🍃🌸🌺🍃🌸🌺🍃 👇 ⛔️🙏 🍃 باعلے تاخــ💚ـدا؛ پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😍👇 |•✍•| @heiyat_majazi
° (ع)☀️📖 [211] ° 🍃🌺🍃🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌼🍃🌸🍃🌺🍃 ✨بہ نام خـــــــداے علے✨ 🙂 این لباسها رو باید باهم بپوشین 😄کدوم لباسها رو گفتی؟ 🙂 لباس های زیرین که خداست و لباس های رویی که و هستن. 🙂 خوب ژست بگیرین 😉 ببینم چطوری؟ 🙂 دندوناتون رو رو هم فشار بدین. 😉 چه فایده ای داره؟؟ 🙂 شما رو در برابر ضربات شمشیر بیشتر بشه 🙂 پیش از اینکه رو از خارج کنین چند بار تکون بدینش. با گوشه چشمتون به دشمنانتون نگاه کنین. 🙂 پی در پی حمله کنین و از لکه ننگ دوری کنین. 😒 چرا؟؟ 🙂 لکه برای نسل های آینده و باعث آتش روز قیامت هستش. ☺️ پس باید چیکار کنیم؟؟ 🙂 از خرسند باشین و به آسونی ازش کنین. 😂 حالا این آموزش نظامی بود یا عقیدتی ؟؟ 😁 مخلوط بود. 📚|• . خطبه ۶۶ مطابق با ترجمه 🍃🌺🍃🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌼🍃🌸🍃🌺🍃 👇 ⛔️🙏 🍃 باعلے تاخــ💚ـدا؛ پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😍👇 |•✍•| @heiyat_majazi
° (ع)☀️📖 [253] ° 🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃 ✨بہ نام خـــــداے علے✨ 😒 چرا تو باید کنی؟؟ 🙂 من که برای حکومت در پِی نرفته بودم تا اونا خودشون سراغ من اومدن. 🙂 من با اونها نکردم تا اول اونها با من بیعت کردن. حتی خود شما دونفر هم با من بیعت کردید . 😒 لابد از شون بیعت کردن دیگه؟؟ 🙂 با من نه از روی ترسِ بود و نه برای بدست آوردن متاع . 🙂 حالا هم اگه از روی میل و با من بیعت کردین تا دیر نشده از راه با من ‌برگردین و اگر نه! خود دانید. 🙂 از اون چیزی که تو فکرتون دارین برگردین که الان فقط عار و است. پیش از این که این عار با آتش دامنگیرتان شود بر گردین 📚|• . نامه ۵۴ مطابق با ترجمه . 🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃 👇 ⛔️🙏 🍃 باعلے تاخــ💚ـدا؛ پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😍👇 |•✍•| @heiyat_majazi