eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
4هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
415 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
° (ع)☀️📖 [120] ° 🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃 ✨بہ نام خــــــداے علے✨ 😃 خب! کسی یار ایرانی پیامبر رو میشناسه؟ 😜 سلمان فارسی. 😃 یه چند تا ویژگی از رو بگین؟ 😕 انحرافات در رو رو درست کرده. های پیامبر رو اجرا می کرد. 😃 کسی توضیح بیشتری داره؟ 😉 ها رو پشت سر گذاشته و با دامانی پاک و عیبی اندک درگذشت. 😌 به نیکی های رسیده و از بدی هاش رهایی پیدا کرده. 😌 وظایف خودش رو نسبت به پروردگارش انجام داده.. و اون طور که لازمه از الهی می ترسید 😃 اینا ویژگی یه ایرانیِ مسلمانه شما هم می تونین اینجوری باشین. 📚|• .خطبه۲۲۸ مطابق با ترجمه 🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃 👇 ⛔️🙏 🍃 باعلے تاخــ💚ـدا؛ پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😍👇 |•✍•| @heiyat_majazi
🌿°• (2) - راوی می گوید :) پس هرکس هرچه در دست داشت بر زمین انداخت و همه خشک و حیرت زده شدند . در این هنگام "دَلهم" دختر عمر و همسر ، به زهیر گفت :) آیا فرزند رسول خدا به سوی تو پیام می فرستد و تورا می خواند امّا تو نمیروی ؟! سبحان الله !!! چه می شود اگر بروی و سخن وی را بشنوی و باز آیی ؟! 😒 - اونوقت پیش میره و خیلی زود با خوشحالی و خندان برمیگرده .😍 بعد دستور داد ،تا خیمه و لوازم و اثاث اش را بیارند و به سمت برند .😌 اونوقت به زنش گفت : 《انت طالق》یعنی تورو طلاق دادم ،🙄 پیش ‌بستگانت برو که نمی خواهم به سبب من آسیبی به تو برسد .😊 - بعد روبه یاران خود کرد و گفت :) هرکس از شما که مایل است ، بامن بیاید وگرنه این آخرین دیدار ماست ... سپس افزود :) حال قضیّه ای برای شما تعریف کنم ... زمانی که به "بَلَنجر" حمله بردیم و خدا پیروزمان کرد و غنیمتها گرفتیم ؛ سلمان باهلی به ما گفت : از پیروزی که خدا نصیبتان کرد و غنایمی که گرفتید خرسند شدید ؟! گفتیم : آری. گفت : هرگاه جوانان خاندان را درک کنید خرسندی و لذت جنگیدن در رکاب آنان برایتان از غنایم بدست آمده بیشتر خواهد بود و من نیز شمارا به می سپارم .😇 گفت :) به خدا قسم ! پس از آن پیوسته پیشاپیش قوم جنگید تاکشته شد . . . اسوه هاے مدیریت و فرماندهے☺️👇 |⚖••| @heiyat_majazi
🌱⃟❥➺• •• •• . . 🌿°• (2) - راوی می گوید :) پس هرکس هرچه در دست داشت بر زمین انداخت و همه خشک و حیرت زده شدند . در این هنگام "دَلهم" دختر عمر و همسر ، به زهیر گفت :) آیا فرزند رسول خدا به سوی تو پیام می فرستد و تورا می خواند امّا تو نمیروی ؟! سبحان الله !!! چه می شود اگر بروی و سخن وی را بشنوی و باز آیی ؟! 😒 - اونوقت پیش میره و خیلی زود با خوشحالی و خندان برمیگرده .😍 بعد دستور داد ،تا خیمه و لوازم و اثاث اش را بیارند و به سمت برند .😌 اونوقت به زنش گفت : 《انت طالق》یعنی تورو طلاق دادم ،🙄 پیش ‌بستگانت برو که نمی خواهم به سبب من آسیبی به تو برسد .😊 - بعد روبه یاران خود کرد و گفت :) هرکس از شما که مایل است ، بامن بیاید وگرنه این آخرین دیدار ماست ... سپس افزود :) حال قضیّه ای برای شما تعریف کنم ... زمانی که به "بَلَنجر" حمله بردیم و خدا پیروزمان کرد و غنیمتها گرفتیم ؛ سلمان باهلی به ما گفت : از پیروزی که خدا نصیبتان کرد و غنایمی که گرفتید خرسند شدید ؟! گفتیم : آری. گفت : هرگاه جوانان خاندان را درک کنید خرسندی و لذت جنگیدن در رکاب آنان برایتان از غنایم بدست آمده بیشتر خواهد بود و من نیز شمارا به می سپارم .😇 گفت :) به خدا قسم ! پس از آن پیوسته پیشاپیش قوم جنگید تاکشته شد. . . ‌◞ لیلی و مجنــــــون فقط افسانه‌انـد عشق در دست حسین‌بن‌علـــــی‌ست . . .◟‌ http://Eitaa.com/Heiyat_Majazi ‌•🌱⃟❥➺•