هیئت مجازی 🇮🇷
【• #قصه_دلبرے📚 •】 #فتحخون #قسمتهجدهم استنكاف کرد و مجروح و خون آلود به زندان افتاد... مسلم دانس
【• #قصه_دلبرے📚 •】
#فتحخون
#قسمتنوزدهم
عاجز و مسكین هر چه ظالم و بدخواه
ظالم و بدخواه هر چه عاجز و مسكین
روحیه ای که بنیان وجود خوارج در خاك آن پا گرفته است ، بیش ازهمه در مردم کوفه ظهور دارد :جهالت
، زودخشمی ، ظاهرگرایی و ظاهر بینی ،تذبذب و تردید و هیجان زدگی ، خشوع شرك آمیز در برابر ظلمه و
تكبر در برابر مظلوم ، عجوالنه و بی تدبیر گام پیش نهادن و تسلیم در برابر ندامت ... آن همه شتاب زده پای
درعمل می نهادند که فرصتی برای تفكر و تدبیر باقی نمی ماند و چه زود کارشان به پشیمانی می کشید ؛ و
عجبا که برای جبران این پشیمانی نیز به راه هایی می افتادند که بازگشتی نداشت ! عبیداهلل بن زیاد چه
نیك این مردم را می شناخت . شیوه کار او در این واقعه برای همه تاریخ بسیار عبرت انگیز است . جماعتی
از اشراف را که در اطرافش بودند به میان مردم فرستاد تا آنان را از سپاه موهوم شام بترسانند :
»مگر نمی دانید که سپاه شام در راه است؟ بترسید از آنكه لشكریان شام بر شما مسلط شوند . آنان را که
می شناسید ؛ دشمنی دیرینه آنان را که با خود می دانید. وای اگر آنان بر شما تسلط یابند ! خشك و تر را
می سوزانند و زنان و دختران شما را در میان خویش قسمت می کنند .« و آتش شایعه چه زود درمیان
بیشه زار خشك گسترده می شود ! وقتی مردمی اینچنین اند ، دیگر چه نیازی است که ابن زیاد دست به
اسلحه برد؟ سپاه موهوم شام ! آن هم در آن هنگامه ای که شام هنوز از اضطراب مرگ معاویه به خود نیامده
، نگرانی حجاز و مصر نیز بر آن افزون گشته است ... و هیچ عاقلی نبود که بیندیشد : گیریم که اینچنین
سپاهی نیز در راه باشد ، کِی به کوفه خواهد رسید ؟ یك ماه دیگر ، بیست روز دیگر؟
حیله ابن زیاد کارگر افتاد و جمعیت از گرد مسلم پراکنده شدند . مسلم تنها ماند ، اگر چه از اصحاب
عاشورایی امام حسین ، بودند مردانی که آن روز در کوفه می زیستند و هنوز به موکب عشق الحاق نیافته
بودند : عبداهلل بن شداد ارحبی ، هانی بن هانی سبیعی ، سعید بن عبداهلل حنفی ، حبیب بن مظاهر ، مسلم
بن عوسجه و ... آنها بعدها نشان دادند که از آن پایمردی که تا آخرین لحظه در کنار مسلم بمانند و بجنگند
•• بھقلمِدݪنشینِ:سیدمرتضےآوینے ••
#سفربـهمبدأتاریخ،ڪربلا🙃🤚
✅⇜ #ڪپےباذڪرصلوات
#شرعاحـلاݪاست:)
{•🍃🥀•} @heiyat_majazi