eitaa logo
پژوهش های اصولی
300 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
732 ویدیو
119 فایل
﷽ 📌نکات اخلاقی واعتقادی 📌تحلیل های سیاسی وبصیرت افزا در راستای آشنایی با مقتضیات زمان 📌آرشیوی از اهم علوم مقدماتی اجتهاد 📌آموزش اصول وفنون پژوهش از طریق ارائه سلسله مباحث علمی از اینکه بدلیل مشغله، توفیق پاسخگویی ندارم، عذر خواهم @HosseinMehrali
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 موضوع: فلسفه امامت ✅ سخنران: حسین مهرعلی 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
1 🔆 بسم الله الرحمن الرحیم 🖋 به اذن پروردگار و به واسطه عنایات کریم اهل بیت امام حسن مجتبی (علیه السلام)، برنامه سیر مطالعاتی آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی)، را به زودی آغاز می نماییم. ✅ اولین کتاب، برگی از خاطرات معظم له از ولادت تا پیروزی انقلاب اسلامی است، که با نام «خون دلی که لعل شد» مزین شده است. 💠 امید است با مطالعه این کتاب و سایر آثار ایشان، از خرمن علم و معرفت و حکمت ایشان، درس گرفته و در زندگی فردی و اجتماعی خود پیاده نماییم. 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
پژوهش های اصولی
#کتاب1 #خون_دلی_که_لعل_شد 1 🔆 بسم الله الرحمن الرحیم 🖋 به اذن پروردگار و به واسطه عنایات کریم اهل
۲ 🖋 کتاب حاضر متن فارسی خاطرات آیت الله العظمی خامنه ای(مدظله العالی)از وقایع دستگیری و حبس و تبعید معظم له در دوران مبارزات ملت مسلمان ایران به رهبری حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) با رژیم ستم شاهی است که توسط موسسه پژوهشی و فرهنگی انقلاب اسلامی (دفتر حفظ و نشر آثار معظم له) تهیه و تنظیم و اخیرا با عنوان «ان مع الصبر نصرا» به زبان عربی در بیروت منتشر شده و اینک در اختیار علاقه مندان قرار می‌گیرد. این خاطرات توسط معظم له به زبان عربی بیان و به جوانان عرب اهدا شده است. توضیحات مربوط به چگونگی تدوین این کتاب در دیباچه به صورت مشروح بیان شده، اما ذکر چند نکته در این مختصر ضروری است: نخست آنکه این کتاب شامل خاطرات معظم له از شش دوره ی حبس و بازجویی و تبعید توسط رژیم پهلوی و نیز زندگی نامه مختصری که توسط ایشان بیان شده می‌باشد. دوم آنکه برخی پی نوشت ها که برای آشنایی مخاطب عرب زبان با شخصیتها ،حوادث و مکانها تهیه و در نسخه عربی منتشر شده، به دلیل واضح و معلوم بودن برای خواننده فارسی زبان، ترجمه فارسی حذف شد. سومین نکته، تاکید بر این مطلب است که کتاب حاضر ترجمه ی خاطرات است،‌ بنابراین تفاوت سبک و زبان، با بیانات معظم له در آن طبیعی است،‌ و نباید بیانات معظم له تلقی گردد. توضیح آخر اینکه ؛‌ موسسه ی پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی،‌ زندگی نامه کامل حضرت آیت الله العظمی خامنه ای را به انضمام اسناد مربوطه در دست انتشار دارد که بخش مربوط به ولادت تا پیروزی انقلاب اسلامی به زودی در دسترس علاقه مندان قرار خواهد گرفت. امید است مطالعه ی این کتاب در آشنایی هرچه بیشتر نسل جوان و امید های آینده وتمدن ساز انقلاب اسلامی، با تاریخ انقلاب اسلامی و رنجها و خون دلهایی که برای رهایی سرزمین عزیز ایران از یوغ استبداد و استعمار و استکبار و حاکمیت اسلام نثار شده، مفید واقع گردد و عزم آنان را برای پیمودن گام دوم انقلاب اسلامی قوی و استوار نماید. ان شاءالله 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
5.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 سه خصوصیت ممتاز شب عرفه. ✅ آیت الله مجتبی تهرانی (رضوان الله تعالی علیه) 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
پژوهش های اصولی
#کتاب1 #خون_دلی_که_لعل_شد ۳ #فهرست_مطالب فصل اول: #‌آن_‌روز_ها ‌فصل دوم: #در_محضر_‌اساتید ‌فصل سوم:
(خون دلی‌که لعل‌ شد۴) (آن روز ها) من در شهر مشهد، مرکز خراسان، در جوار آستان امام هشتم علی بن موسی الرضا(علیه سلام) به دنیا آمدم. زاد روز من، ۲۸ماه صفر سال۱۳۵۸ه.ق (فرورذین ۱۳۱۸)است. خانه ای که در آن به دنیا آمدم، خانه ای کوچک و ساده بود که دو اتاق داشت؛ یک اتاق در طبقه ی بالا مخصوص پدرو مادرم و فرزندان کوچکشان بود، در طبقه پایین هم اتاقی برای خواهرانمان بود که مادرشان پیش از ازدواج پدرم با مادرم از دنیا رفته بود. بعداً پس از سی سال یا بیشتر، در ترمیم خانه، آن اتاق به دو اتاق تبدیل شد. یک سال پس از تولد من، همگی به خانه ی پدربزرگم مادری ام، یعنی آقا سید هاشم میردامادی نجف آبادی_ از علمای معروف که به علم و زهد و تبحر در تفسیر قرآن شهرت داشت و جزو علمایی بود که رضا شاه چندسال پیش از تولدت من آنها را تبعید کرده بود_ نقل مکان کردیم. خانه ایشان نسبتا وسیع بود. اما پس از بازگشت پدربزرگ از تبعید، مجدداً به خانه ی خودمان برگشتیم. بعد ها برخی از مریدان و دوستداران پدرم به توسعه ی خانه ی ما همت گماشتند، زمین متروکه ی کنار آن را خریدند و خانه بازسازی شد و ما دارای خانه جدید شدیم. مساحت هر دو خانه روی هم نزدیک دویست متر مربع میشد. امروز این خانه به مکانی عمومی برای ذکر و عبادت تبدیل شده و «حسینیه» نام گرفته است. در خانه فقط اثاثیه ای اندک و ساده بود ک روز وفات پدرم_یعنی تقریباً۴۵ سال پیش از تاریخی که مورد بحث ماست_ به مبلغ چهل و چند هزار تومان ارزیابی شد. البته این مبلغ شامل قیمت کتابها نمیشد. من دومین فرزند پسر خانواده هستم. از من بزرگتر سید محمد است، و دو برادر و چند خواهر هم دارم. 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
پژوهش های اصولی
#کتاب1 (خون دلی‌که لعل‌ شد۴) #فصل_اول (آن روز ها) #حجره_طبقه_دوم من در شهر مشهد، مرکز خراسان، در ج
(خون دلی که لعل شد ۵) (آن روز ها) (بخش اول) 💠 امام جماعت مسجد بازار: پدرم آقا سید جواد خامنه ای از یک خانواده علمایی معروف تبریزی بود. ایشان ۱۳۱۳ه.ق در نجف به دنیا آمد. پدر ایشان آقا سید حسین خامنه ای امام مسجد جامع تبریز بوده است. مایلم اندکی درباره ی این پدربزرگ_آقا سید حسین_ مطالبی بگویم. ایشان بیست سال در نجف درس خوانده بود و از شاگردان فاضل شربیانی و شیخ حسن مامقانی_پدر شیخ عبدالله مامقانی_محسوب میشد. در سال۱۳۱۵ ه.ق _سه سال پیش از درگذشت میرازی شیرازی_ به تبریز بازگشت و در سال ۱۳۲۵ ه.ق، یعنی چندماهی بعد از نهضت مشروطه وفات یافت و در تبریز تشییع شد.سپس جنازه ایشان به نجف منتقل و در قبرستان وادی السلام دفن گردید. ایشان پدر همسر شیخ محمد خیابانی معروف است. بنابر این همسر خیابانی، عمه ماست. پدرم نقل میکرد که پدر بزرگمان آقا سید حسین در آغاز شب پس از خوردن شام _در حالی که فرزندان مشغول بازی بودند_ می خوابید، سپس دوساعت پیش از سر زدن سپیده صبح، برای عبادت و مطالعه بر می خاست. 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
پژوهش های اصولی
#کتاب1 (خون دلی که لعل شد ۵) #فصل_اول (آن روز ها) #امام_جماعت_مسجد_بازار (بخش اول) 💠 امام جماعت مس
(خون دلی که لعل شد۶) (آن روز ها) (بخش دوم) او از علمای نامدار بود و بسیاری از علمای تبریز نزد ایشان درس خوانده بودند. ایشان وقتی به تبریز آمدند امام مسجد جامع این شهر، که از خانواده ی معروف «مجتهد» بود، امامت مسجد را به استاد خود آقا حسین واگذار کرد. عموی ما سید محمد خامنه ای در نجف به «سید محمد پیغمبر» معروف بود و از جهت رفع نیاز های مردم شهرت داشت. ایشان از اطرافیان ویژه ی آخوند خراسانی و سید ابوالحسن اصفهانی بود. به یاد دارم وقتی در سال۱۳۳۶ به نجف رفتم، با شیخ حسین آقا، فرزند کوچک تر آخوند خراسانی، دیدار کردم. ایشان مرا شناخت وخیلی از عمویم تعریف کرد و گفت: من یکی از چهار رکن اداره ی کار های عموی شما بودم. به موضوع پدر باز می گردم. ایشان به فضل و علم و اجتهاد معروف، و نزد علمای بزرگی مانند میرزای نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی درس خوانده بود. عفیف و با حیا بود و نسبت به مال و منال، از مناعت طبع برخوردار بود. در میانه بازار مشهد که محل کسبه و تجار و سرمایه داران است، امامت مسجدی را داشت؛ اما چشمی به مال دنیا نداشت و چنین چیزهایی را نمی پسندید؛ یعنی در اوج بلند طبعی میزیست. گوشه گیری را دوست داشت. ولی من این خصلت ایشان را خوش نمی داشتم لذا عکس آن را فرا گرفتم. ایشان وقتی وارد مسجد می شد، سر را به زیر می انداخت، نگاه خود را به زمین می دوخت، و بی آن که با احدی از نمازگزاران حرفی بزند، مستقیما به سوی محراب میرفت. در آنجا عینک خود را بر می داشت؛ بنا بر سنت، دنباله ی عمامه را به زیر چانه می انداخت و نماز جماعت را امامت می کرد؛آنگاه همان گونه که وارد شده بود، بیرون می رفت. در مجالس، خاموش می نشست؛ مگر اینکه از او چیزی بپرسند. جز با علمایی که از دوستان خاصش بودند، سخن نمی گفت. 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
پژوهش های اصولی
#کتاب1 (خون دلی که لعل شد۶) #‌فصل_اول (آن روز ها) #امام_جماعت_مسجد_بازار (بخش دوم) او از علمای نامد
(خون دلی که لعل شد۷) (آن روز ها) (بخش سوم) به هیچ گفت و گویی هم جز بحث علمی وارد نمیشد. نتیجه ی این، گوشه گیری تنگدستی شدید بود. گاهی به سبب تنگدستی ناگزیر می شد کتابهایش را_که بسیار مورد عشق و علاقه اش بودند_بفروشد. وقتی می دید ما کتابهایش را تورّق میکنیم، ناراحت می شد. اگر یکی از کتابهای کتابخانه اش را به دست ما می دید، با لحنی مهرورزانه نسبت به کتاب و حریص بر حفظ آن می گفت: این چیست؟ لطفا بگذار سرجایش! اما با این همه ناچار می شد برخی کتاب های خود را بفروشد تا بتواند برای رفع نیاز های اولیه ی ما چیزی فراهم کند. به سراغ قفسه های کتابخانه می رفت، کتابی را برای فروش بر می داشت، اما فروش آن کتاب برایش ناگوار می آمد و لذا آن را به جای خود می گذاشت؛ دومی را بر می داشت، سومی را بر می داشت،... تا این که ناچار برخی را انتخاب میکرد و برمی داشت. به یکی از ما می گفت: این کتاب ها را به نزد شیخ هادی ببر و به او بفروش. شیخ هادی معروف بود به اینکه هر کتابی را بر او عرضه کنند، می خرد و در دکان خود می گذارد، بعد هم جز به قیمت هنگفت نمی فروشد. می گفت: من به گران فروشی معروفم! لذا تنها کسی از من کتاب می خرد که ناچار به خرید آن باشد، و کسی هم که ناچار باشد، به هر قیمت گرانی هم که شده، می خرد! شیخ هادی اینطور خرید و فروش می کرد. به یاد دارم ما پسران به خانه پدر بزرگمان مرحوم میردامادی می رفتیم، ایشان هم مثل پدر ها و پدر بزرگ های دیگر، یک ریال یا نیم ریال به ما می داد، البته که پول ناچیزی بود؛ اما پیش می آمد که مادر نا گزیر می شد همین مبلغ ناچیز را از ما بگیرد تا با آن برای شام ما چیز بخرد. من در خانه پدر از فقر چیزهایی دیدم که در خانه ی علمای دیگر کمتر دیده می شود. پدر هیچ گاه از ناداری و تنگ دستی خود با کسی سخن نگفت، بلکه برعکس به سبب مناعت طبع و توجه به وضع ظاهر، مردم ایشان را فردی توانگر می پنداشتند. 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
پژوهش های اصولی
#کتاب1 (خون دلی که لعل شد۷) #‌فصل_اول (آن روز ها) #امام_جماعت_مسجد_بازار (بخش سوم) به هیچ گفت و گوی
(خون دلی که لعل شد ۸) (آن روز ها) (بخش چهارم) در تابستان فقط از عبای خاچیه (نوع مرغوبی از عبای تابستان که پارچه آن معمولا با پشم شتر و با دست بافته میشود)، که گران ترین عبا است _که بعد از آن عبای مخلوط (مخلوط پشم و پلی استر) است و بعد از آن هم عبای مکینه (ماشینی)_ و در زمستان هم از عبای نائینی استفاده میکرد، که از عبای ماهوتِ متداول میان علما فاخرتر است؛ اما قبای خود را گاهی به ناگزیر وصله میکرد، چون این دیگر زیر عبا پنهان میماند. پدر همواره به من محبت ویژه ای داشت و در سفر های خود با من مأنوس میشد. پدرم یک بار بینایی خودرا از دست داد، ولی بعداً شفا یافت. درمان چشم خود را در تهران ادامه میداد، سه بار به تهران رفت ولی حاضر نشد کسی جز من به همراهش باشد. سال۱۳۴۲ در قم بودم، پدر به من نامه نوشت که به مشهد بیایم تا او را در سفر درمانی به تهران همراهی کنم. اما رفتن من به مشهد به تاخیر افتاد و علت آن، ماموریتی بود که در رابطه با مسائل تبلیغ باید در زاهدان انجام میدادم. به زاهدان رفتم و در آنجا بازداشت شدم. مهم ترین نگرانی من هنگام بازداشت، پدرم بود که بدون من به سفر نمیرفت. به خاطر دارم که در حال بازداشت در هواپیما نشسته بودم تا مرا از زاهدان به تهران ببرند. به یاد پدر افتادم و ناگهان اندوهی سنگین قلبم را فشرد و دلواپسی عجیبی وجودم را فراگرفت.به خودم گفتم: حال که در هواپیما چنین وضعی دارم، پس وقتی وارد بازداشتگاه شوم، چه حالی خواهم داشت؟ به خدای متعال متوسل شدم و به درگاهش لابه کردم تا دلم آرام گیرد. دقایقی فکرم از این موضوع منصرف شد. سپس بار دیگر که به یاد پدرم افتادم. دیدم این بار بدون آن حالت اضطراب و نگرانی به او فکر میکنم. در دلم حالت دلتنگی و اشتیاق و مهر و عطوفت بود، اما همراه با آرامشی که هنوز شیرینی آن را بروشنی در خاطر دارم. خدای بزرگ را شکر کردم که دعایم را استجابت فرمود و با دادن سکینه و آرامش، به من لطف کرد. این نعمت را تنها کسی میتواند درک کند که بدان رسیده باشد. 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
پژوهش های اصولی
#کتاب1 (خون دلی که لعل شد ۸) #‌فصل_اول (آن روز ها) #امام_جماعت_مسجد_بازار (بخش چهارم) در تابستان فق
(خون دلی که لعل شد ۹) (آن روز ها) زادگاه مادرم نجف است. ایشان لهجه عربی داشت. در کودکی، با لهجه عربی نجفی حرف میزده است. با قرآن آشنا بود. قرآن را خوب و با صدایی جالب تلاوت میکرد. در اواخر عمر، صدایش گرفته بود و من صدای خوش اورا به یادش می آوردم. بر قرائت کلام الله مجید با قرآن اهدائی پدرش مداومت روزانه داشت. شیوه ی قرائت ایشان، مارا در آن کم سن و سالی به خود جذب میکرد. پیرامونش گرد می آمدیم و به تلاوتش گوش میدادیم. ایشان هم از فرصت استفاده میکرد، معانی برخی آیات را برای ما به فارسی ترجمه میکرد و داستان های پیامبران را برایمان بازمیگفت. شیفتگی وافرش به زندگی حضرت موسی(علیه سلام) موجب میشد تا داستان زندگی این پیامبر را با همه جزئیات برای ما شرح دهد. آنچنان با علاقه مندی درباره حضرت موسی سخن میگفت که شوق شنیدن ماجراهای او را در ما بر می‌انگیخت. با دیوان حافظ مأنوس بود و برخی اشعار اورا از حفظ داشت و با آن فال میگرفت. کما اینکه با حدیث نیز آشنابود. حدیثی میگفت و پدر به ایشان اعتراض میکرد که با این حدیث تاکنون برنخورده است، اما ایشان منبع حدیث را برای پدر ذکر میکرد. همچو پدر مناعت طبع داشت، از ناداری خود هرگز با کسی سخنی نمیگفت. همیشه رنج خود را به شیوه های گوناگون پوشیده میداشت. نکات اولیه قرائت قرآن و قواعد زبان عربی را از مادر آموختم کمااینکه روح دلیری و نستوهی را نیز او در من دمید. مادر در بازداشتهای پیاپی من و حملات ساواک به منزل، رنج بسیار کشید؛ اما دربرابر دژخیمان مهاجم، باپایداری و صلابت می ایستاد؛ جوابشان را میداد و با آنها مجادله میکرد. او حتی مشوق من در ادامه ی این راه پر دردسر نیز بود؛ چنان که به موقع بازخواهم گفت. 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
پژوهش های اصولی
#کتاب1 (خون دلی که لعل شد ۹) #‌فصل_اول (آن روز ها) #لهجه_نجفی زادگاه مادرم نجف است. ایشان لهجه عربی
(خون_دلی_که_لعل_شد ۱۰) (آن روز ها) (بخش اول) تحصیلات من در مکتب آغاز شد. قسمت چنین بود که پیش از ورود به دبستان، در دو مکتب خانه درس بخوانم. نخستین مکتب را_که در چهارسالگی وارد آن شدم_ یک پیرزن اداره میکرد. من میل به گوشه گیری داشتم و خود را با درس سازگار نمیافتم. شاید_چنان که خواهم گفت_ این به خاطر ضعف بیناییم بود. تصویری که اکنون بیش از هرچیز از این مرحله در ذهنم هست، روش های غلط آموزشی و پرورشی است. هیچ برنامه آموزشی درکار نبود. آنچه بر مکتب خانه حاکم بود، خشونت و سختگیری بی دلیل بود. به یاد دارم گاهی «ملا باجی» به برخی جلسات میرفت و همسایه اش رباب را به جای خود می گذاشت. رباب در پر کردن وقت ما باکار های بیهوده، مهارت داشت! ازجمله این که ما را به صف میکرد و نزد شوهرش _که زمین گیر_ بود می برد. ما یکی یکی از جلوی او رد می شدیم و او با چوبی که در دست داشت، به کف دست های ما میزد! برادر بزرگترم هم در این مکتب با من بود. سال ۱۳۲۳ که پنج شش ساله بودم، پدر مارا به مکتب خانه دیگری فرستاد که در اتاقی در یکی از مساجد بود. هنوز آن اتاق درس را به یاد دارم، که اتاق تاریکی بود. 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945