پژوهش های اصولی
#کتاب1(خون دلی که لعل شد 97) #فصل_نهم (کاخ سفید 2) #کتاب_هدفمند(بخش اول) به عنوان پیش زمینه؛ باید ی
#کتاب1(خون دلی که لعل شد 98)
#فصل_نهم (کاخ سفید 3)
#کتاب_هدفمند(بخش دوم)
یقین کردم که ساواک در اتخاذ موضعی سخت نسبت به کتاب و مترجم آن جدی است. موضوع را با همسرم و مادرش که همراه ما بود، مطرح کردم.
پیشنهاد کردم همه به مشهد برگردند و مرا در جریان اوضاع آنجا قرار دهند، و به من اطلاع دهند که آیا ماندن من در تهران به مصلحت است یا بازگشتم به مشهد؟ و خودم به تنهایی در اتاق مسافرخانه ماندم.
چند روز بعد، یکی از برادران پنجاه نسخه از ترجمه کتاب را برایم آورد. معلوم شد برادران احساس خطر کرده و پیش از حمله ساواک، صد نسخه از کتاب را حفظ کرده اند.
از چاپ کتاب خیلی خوشحال شدم، زیرا نخستین اثر من بود که چاپ میشد. چاپ خوبی هم شده بود و طرح روی جلد زیبایی داشت.
نسخه هایی از آن را میان دوستان توزیع کردم، بقیه را هم نزد یکی از بستگانم به امانت گذاشتم و به او گفتم که اینها کتابهای ممنوعه و خطرناکی است.
چند روز بعد، یکی از دوستان مرا به مسجدی دعوت کرد که سنگ بنای آن را گذاشته بودند، ولی هنوز ساخته نشده بود.
دست اندرکاران این مسجد خواسته بودند از زمین آن در ایام محرم استفاده کنند؛ لذا دور ان را با ورق آهنی محصور کرده بودند، روی آن چادر زده بودند و برای نماز و مراسم آماده کرده بودند.
دعوت را پذیرفتم. در آنجا در دهه ی اول محرم امامت جماعت را برعهده داشتم و پس از نماز منبر میرفتم؛ سپس یک سخنران برای دهه دوم، و سخنران دیگری برای دهه سوم محرم دعوت کردم.
این همان مسجدی است که اکنون در«خیابان نصرت» در نزدیکی دانشگاه تهران قرار داد و پس از ساخته شدن، به «مسجد امیرالمومنین(علیه السلام)» معروف شده است.
📚 کانال پژوهش های اصولی
https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
الفائق۱۱.mp3
36.94M
#اصول_فقه
#سیره_عقلائیه
#ادله_حجیت_سیره
#دلیل ۴ و ۵.
🖋دلیل ۴: امر شارع به تبعیت از سیره عقلائیه یا جعل حجیت برای آن یا حواله مردم به حکم عقل جمعی در برخی نصوص.
دلیل ۵: ادله امر به معروف و نهی از منکر.
@Hoseinmehrali
پژوهش های اصولی
#کتاب1(خون دلی که لعل شد 98) #فصل_نهم (کاخ سفید 3) #کتاب_هدفمند(بخش دوم) یقین کردم که ساواک در اتخا
#کتاب1(خون دلی که لعل شد 99)
#فصل_نهم (کاخ سفید 4)
#تو_تحت_تعقیبی (بخش اول)
یک روز در خیابانی نزدیک دانشگاه تهران پیاده میرفتم که، ناگهان با آقای هاشمی رفسنجانی روبرو شدم.
دیدم آقای هاشمی با تعجب و شگفتی به من نگاه میکند! به من گفت: شما چطور به این شکل در خیابان راه میروید و خود را مخفی نمیکنید؟!
گفتم: برای چه مخفی شوم؟ من امام جماعت هستم و منبر میروم.
گفت: شما تحت پیگرد هستید. گروه یازده نفره لو رفته است. آقای آذری قمی دستگیر شده و ماهم تحت تعقیب هستیم. گفت سوار اتوبوس بوده و وقتی مرا دیده، پیاده شده تا مرا از جریان مطلع کند.
گفتم: بسیار خب، حالا چه باید بکنیم؟
گفت: امروز ما برای مشورت درباره ی اینکه چه کاری باید بکنیم، با برخی اعضای گروه جلسه داریم.
محل قرار در«خیابان ایران» بود که یکی از خیابانهای مرکزی تهران است؛ زیرا هیچ یک از اعضای گروه در تهران خانه نداشتند و ما نمیخواستیم هیچ یک از دوستان را به دردسر بیندازیم.
در خیابان ایران به هم رسیدیم. چهار نفر بودیم: من و آقای هاشمی و آقای ابراهیم امینی و آقای قدوسی.
چند روز پیش ساواک آقای قدوسی را احضار کرده و درباره ی مسائل مربوط به گروه یازده نفری ما از او بازجویی کرده بود. برای ما مهم بود که بدانیم در بازجویی چه صحبتهایی شده، تا از میزان لورفتگی گروه در نزد ساواک آگاه شویم.
موضوع اصلی جلسه ی ما همین بود.
سرگردان مانده بودیم کجا را برای نشستن و مشورت در این امر خطیر انتخاب کنیم.
توافق کردیم به مطب دکتر واعظی بریم که پزشکی متدین و اهل نجف آباد(همشهری آقای امینی) بود.
مطب او هم نزدیک محل قرار ما بود. گفتیم در اتاق انتظار می نشینیم و درباره ی موضوع شور و مشورت میکنیم؛ چون نشستن در اتاق انتظار پزشک، امری عادی است و جلب توجه نمیکند.
بدبختانه مطب خالی از مراجعین بود و نمیشد در اتاق انتظار بنشینیم؛ چون وقتی بیماری در مطب نیست، انتظار معنا ندارد. بنابراین از مطب بیرون آمدیم.
📚 کانال پژوهش های اصولی
https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
🔰لوح | پیام تسلیت رهبر انقلاب در پی درگذشت آیتالله یزدی؛ شخصیتی جامع و اثرگذار در همه دورانهای انقلاب
🔻 حضرت آیتالله خامنهای: سوابق انقلابی و مبارزات دوران طاغوت در کنار حضور پیوسته و همیشگی در همهی دورانهای انقلاب و اشتغال به مسئولیتهای بزرگ در ادارهی کشور همچون ریاست قوهی قضاییه و عضویت در شورای نگهبان و مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی، و در کنار فعالیت علمی و فقهی، شخصیتی جامع و اثرگذار از این عالم جلیل پدید آورده بود.
💻 ۹۹/۹/۱۹ | @Khamenei_ir
الفائق۱۱.mp3
38.91M
#اصول_فقه
#سیره_عقلائیه
#ادله_حجیت_سیره
#دلیل 6
🖋دلیل 6: استدلال به ادله وجوب دفع منکر.
@Hoseinmehrali
پژوهش های اصولی
#کتاب1(خون دلی که لعل شد 99) #فصل_نهم (کاخ سفید 4) #تو_تحت_تعقیبی (بخش اول) یک روز در خیابانی نزدیک
#کتاب1(خون دلی که لعل شد 100)
#فصل_نهم (کاخ سفید 5)
#تو_تحت_تعقیبی (بخش دوم)
بی مناسبت نیست جریانی را که دوازده سال بعد از آن، مرتبط با جلسه ی ما در اتاق انتظار مطب دکتر واعظی پیش آمد، نقل کنم:
چند روزی پس از پیروزی انقلاب، شبی در منزل دکتر واعظی بودیم. آقای محمد منتظری هم آنجا بود. منزل و مطب دکتر در یک ساختمان و در کنار هم است.
به دکتر گفتم: من قبلا این ساختمان را دیده ام، اما به این نویی نبود؛ ظاهرا شما آن را مرمت کرده اید و برخی قسمت هارا بازسازی کرده اید.
من در سال 1345 یعنی بیش از دوازده سال پیش، وارد این ساختمان شدم.
بعد جریان ورودمان به مطب او و بیرون آمدنمان از آن با سرگردانی و نومیدی را برایش نقل کردم.
حالتی برای دکتر پیش آمد که من انتظارش را نداشتم. خیلی ناراحت شد، به گریه افتاد و خود را نفرین کرد که چرا مطب او نتوانسته بود مارا پناه دهد. و بنا کرد به سرزنش کردن خود.
تلاش کردم اورا آرام کنم. از گفته ی خودم پشیمان شدم. البته من قصدی جز این نداشتم که خاطره ای را در رابطه با ساختمانی که در آن نشسته بودیم، بیان کنم.
***
برگردیم به ادامه قضیه؛ از مطب بیرون آمدیم و یکی از ما پیشنهاد کرد به خانه ی دکتر باهنر که نزدیک خیابان ایران بود، پناه ببریم.
به آنجا رفتیم و دیدیم همسرش بیرون رفته و او در خانه تنهاست. از او خواهش کردیم از خانه خارج شود و مارا تنها بگذارد. با کمال میل قبول کرد، جای چای را به ما نشان داد و خودش بیرون رفت.
📚 کانال پژوهش های اصولی
https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 وقتی یه گاو بره بالا، پایین آوردنش هم سخته. ما باید تلاش کنیم گاو نره بالا، اگر گاو رفت بالا دیگه اینجوری میشه. 😅😅
اگرچه گاو و الاغ یکی نیستن، ولی بد نیست داستان #ملانصرالدین و الاغش رو بخونید😅:
یک روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت . ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد.
ملا نمی دانست که …
خر از پله بالا می رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی آید. هر کاری کرد الاغ از پله پایین نیآمد. ملا الاغ را رها کرد و به خانه آمد که استراحت کند. در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد. وقتی که دوباره به پشت بام رفت، می خواست الاغ را آرام کند که دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود. برگشت.
بعد از مدتی متوجه شد که سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده، و سرانجام الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد!
ملا نصر الدین با خود گفت لعنت بر من که نمی دانستم اگر خر به جایگاه رفیع و بالایی برسد هم آنجا را خراب می کند و هم خودش را از بین می برد.
خلاصه فرقی بین خر و گاو نیست و در مثل مناقشه نیست 😅😅
✅ #داود_مدرسی_یان
http://eitaa.com/joinchat/3604742157Cf3fa1341d3
الفائق۱۲.mp3
31.31M
#اصول_فقه
#سیره_عقلائیه
#ادله_حجیت_سیره
#دلیل 7
✅ دلیل ۷: وجوب ارشاد جاهل
✅ دلیل ۸: وجوب تبلیغ شریعت.
📚 کانال پژوهش های اصولی
https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
پژوهش های اصولی
#کتاب1(خون دلی که لعل شد 100) #فصل_نهم (کاخ سفید 5) #تو_تحت_تعقیبی (بخش دوم) بی مناسبت نیست جریانی
#کتاب1(خون دلی که لعل شد 101)
#فصل_نهم (کاخ سفید 6)
#تو_تحت_تعقیبی (بخش سوم)
آقای قدوسی شروع به صحبت کرد. آنچه را بین او و بازجوی ساواک گذشته بود، و سوالهایی را که از او شده بود، برایمان شرح داد.
گفت: آنها در خلال بازداشت موقت، لیستی از اسامی گروه یازده نفره را به من نشان دادند. بعد روبه من کردو گفت: اسم شما در اول لیست بود!
خبر ترس آوری بود؛ چون خیلی احتمال داشت که ساواک آقای قدوسی را آزاد کرده باشد تا با تعقیب او، ارتباطش را کشف کند. به هرحال، در این جلسه تصمیم گرفته شد که هرکس هرطور بتواند، خود را مخفی کند.
من در تهران نمیتوانستم مخفی شوم، زیرا پناهگاه مطمئنی نداشتم. مسئله جدی بود، چون همه ی نامها لو رفته بود.
دو تن از اعضای گروه، یعنی آقای منتظری و آقای ربانی شیرازی، دستگیر شده بودند.
البته دستگیری آنها نه بخاطر پیوستگی شان با این گروه، بلکه به دلیل مسئله ای دیگر صورت گرفته بود. تصمیم برادران، اختفای اعضای گروه بود.
📚 کانال پژوهش های اصولی
https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
💠 حکایت های آموزنده 💠
❇️ اهمیت علم آموزی و دفاع از دین ❇️
🔰 حجتالاسلام آقای حاج سید احمد میرخانی رحمه الله علیه امام جماعت سابق مسجد ولیعصر خیابان آذربایجان ، نقل میکردند :
من جوان بودم و منزل ما در محله پاچنار تهران قرار داشت . ثقةالاسلام آقای آقا شیخ محمدحسین زاهد ، در آن روزگاران به آقا شیخ حسین نفتی مشهور بود و در محله ما مغازه نفت فروشی داشت . روزها تا وقتی که خرج یک روز زندگی خود را تامین کند ، کار میکرد و بعد از آن مغازه را میبست و به عبادت و مطالعه میپرداخت . ما هر وقت نفت لازم داشتیم ، از ایشان می خریدیم . من بسیار دیده بودم که ایشان در وقتی که کار ندارد ، در همان مغازه به مطالعه مشغول است . یک روز که به در مغازه ایشان رفته بودم ، دیدم که مشغول جمعآوری اسباب و وسایل کار خودشان هستند . پرسیدم چه شده و چرا بساط را جمع میکنید ؟
👌فرمود : دولت پهلوی درصدد جمع کردن بساط دین و دیانت و از بین بردن علما است . تا به حال اگر درس و بحث مستحب بود ، اکنون دیگر واجب است .
بدین ترتیب ایشان مغازه را رها کرده و در مسجد جمعه تهران یک حجره گرفته و در آن به درس و بحث مشغول شد . ایشان چند شاگرد داشت و به آنها درس میداد .
📚 سیره و خاطرات علما ، ص١١
#حکایت_های_آموزنده 3⃣2⃣
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
هدایت شده از صراط مستقیم
#سلوک_انقلابی
🔰آیت الله تحریری:
آیت الله سعادت پرور مسئله پذیرش #انقلاب را اصل برای ارتباط سلوکی با خودش می دانست. اگر کسی مخالفت داشت، میفرمود «حالا با من ارتباط نداشته باشد، من نمی پذیرمش به عنوان شاگرد.»
🌸کانال نشر بیانات استاد تحریری👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2737373185Cddac684369
پژوهش های اصولی
#کتاب1(خون دلی که لعل شد 101) #فصل_نهم (کاخ سفید 6) #تو_تحت_تعقیبی (بخش سوم) آقای قدوسی شروع به صحب
#کتاب1(خون دلی که لعل شد 102)
#فصل_نهم (کاخ سفید 7)
#تعقیب_تا_بازداشت (بخش اول)
من تصمیم گرفتم به مشهد بروم و آنجا مخفی شوم. هیچ کس را از تصمیمم آگاه نکردم.
ساکم را بستم، در اتوبوس نشستم و راهی مشهد شدم. احتمال میدادم که به محض ورودم به مشهد، ساواک مرا دستگیر کند؛ زیرا من به دلیل ماجرای کتابی که از آن یاد کردم هم تحت تعقیب بودم.
به همین جهت، کمی مانده به مشهد، جلوی جاده فرعی منتهی به «اخلمد» پیاده شدم.
اخلمد روستای ییلاقی زیبایی در حدود ده فرسخی مشهد است. من قبلا بارها برای گذراندن تابستان به آنجا رفته بودم. بهار هنوز پایان نیافته بود و هوا گرم نشده بود.
برای رسیدن به این روستا، تقریبا دو فرسخ راه را از میان دره های کوهستان که خالی از رهگذران بود، پیاده پیمودم.
تاریکی زود تر از وقت معمول، در این دره ها و مناطق گود تر سایه گسترده شد. اکنون که آن لحظه هارا به یاد می آورم، خدا را شکر میکنم که به من در آن هنگام چنان جرئتی بخشید؛ چون در آن راه روستایی، همه چیز خوف انگیز بود.
📚 کانال پژوهش های اصولی
https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
الفائق۱۴.mp3
50.54M
#اصول_فقه
#سیره_عقلائیه
#ادله_حجیت_سیره
#دلیل 10
🖋دلیل 10: قاعده لا ضرر
📚 کانال پژوهش های اصولی
https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
#تزکیه
#مراتب_اخلاص
💠 گفتاری از حضرت آیت الله مظاهری حفظه الله تعالی:
«اخلاص»، مراتبی نیز دارد. برای این فضیلت ارزشمند، هفت مرتبه برشمردهاند که با توجه به هدف و انگیزۀ انسان از انجام اعمال و عبادتها، نامگذاری میشود.
✅ مرتبۀ اوّل: منافع دنیوی؛ گاهى انگیزه یا داعى انسان، دنياست. مثلاً برای رفع گفتاری نماز مستحب میخواند یا برای برآورده شده حاجتی، یک کار خیر انجام میدهد.
این مرتبه از خلوص خوب است و مثل ریا نیست که عمل را باطل کند، ثواب هم دارد، ولی کمترین مرتبه از این فضیلت ارزشمند است.
مثال دیگر اینکه، یک سخنران برای سخنرانی و موعظه، پول دریافت کند؛ در این صورت، عمل او بهجای اینکه فقط برای خدا باشد، به اصطلاح داعی بر داعی است.
این عمل، گرچه صحیح است، امّا ضعیفترین مرتبۀ خلوص را دارد و برکات و تأثیرات موعظهای که به جز خدا برای هیچ چیز و هیچ کس نباشد را نخواهد داشت.
در واقع، در این مرتبه، محرّک انسان برای انجام عمل، دنیا و منافع دنیوی است، گرچه نیّت رضای خدا هم دارد و عمل را برای خدا انجام میدهد.
نماز جناب جعفر طیّار را برای خدا میخواند، امّا محرّک او برای نماز، رفع حاجت دنیوی و گرفتاری اوست. درخواست منافع دنیوی در قرآن کریم آمده و جزو دعاهای قرآنی است: «رَبَّنا اتِنا فِى الدُّنيا حَسَنَةً و فِى الآخِرَةِ حَسَنةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ».
✅ مرتبۀ دوم: خوف خدا و ترس از کیفر اعمال؛ انسانها برخی اعمال را برای خوف از قهر و غضب الهی و بهخاطر ترس از عذاب جهنّم بهجا میآورند. در واقع، خداوند که منشأ رحمت و مغفرت است، ترس ندارد و این افراد از عاقبت کردار خویش میترسند. این مرتبه نیز داعی بر داعی است.
مثلاً برخی نماز میخوانند یا روزه میگیرند که جهنّم نروند و اگر خدا جهنم نداشت، معلوم نبود آنها واجبات را بهجا آورند. همۀ انبیای الهی، انذار داشتهاند و بهواسطۀ ترس از عقوبتهای برزخی و اخروی، مردم را هدایت و کنترل کردهاند.
اساساً یکی از نیروهای کنترل کنندۀ انسان، انذار و مقام خوف است. حتی اگر باور هم در کار نباشد، انسان میتواند با توجه و با دوری از غفلت، خودش را کنترل نماید.
قرآن کریم میفرماید: «أُولئِكَ الَّذينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلى رَبِّهِمُ الْوَسيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَ يَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ يَخافُونَ عَذابَهُ إِنَّ عَذابَ رَبِّكَ كانَ مَحْذُوراً».
✅ مرتبۀ سوّم: تمنّای بهشت؛ انذار تنها، برای هدایت بشر کافی نیست و در کنار آن، تبشیر، بهمعنای تشویق و تحریک به بهشت، لازم است.
قرآن کریم، انذار و تبشیر را با هم بیان کرده و برای هدایت انسانها به کار برده است. گروهی از مردم، اعمال خویش را به شوق رسیدن به بهشت و به طمع برخورداری از نعمتهای آن انجام میدهند. قرآن کریم نیز بندگان را برای دریافت پاداش تشویق کرده، میفرماید: «لِمِثْلِ هذا فَلْيَعْمَلِ الْعامِلُونَ».
این مرتبه نیز داعی بر داعی است و با اینکه عمل را برای خدا و رضای خدا انجام میدهد، ولی محرّک او، اشتیاق رسیدن به بهشت است و به نعمتهای بهشتی طمع میورزد.
✅ مرتبۀ چهارم: حیا از خداوند؛ گاهی انسان به مقامی میرسد که در مقابل خداوند متعال، حیا پیدا میکند. این شرم و حیا موجب میشود گناه نکند یا واجبات را به جا آورد.
در واقع، به قول استاد بزرگوار ما حضرت امام خمینی«قدّسسرّه»، همهجا را محضر خدا میداند و ادب حضور را مراعات میکند.
این ادب حضور، از حیا گرفته شده است. انسان در این مرتبه، خداوند و اولیای خدا را ناظر بر اعمالش میداند: «قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرىَ اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ»، حتی خدا را ناظر بر افکار و نیّتهایش و ناظر بر دلش میداند: «أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»[9] و از خدایی که از همه به او نزدیکتر است: «أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ»[10]، حیا میکند.
در این مرتبه، حیا محرّک انجام عمل است و باز هم داعی بر داعی است.
✅ مرتبۀ پنجم: شکر خداوند و وفا به او؛ در این مرتبه، انسان برای تشکر از خداوند و برای اعلام وفاداری به او، به انجام اعمال نیکو و عبادات مبادرت میورزد.
پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» به قدری عبادت میکردند که پاهای ایشان ورم میکرد. آیۀ شریفه نازل شد: «طه، ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى».
به ایشان میگفتند: چقدر عبادت میکنید؟ چرا تا این حد خود را به رنج می اندازید؟ میفرمودند: "أَ لَا أَكُونُ عَبْداً شَكُورا"؛ من شکرگزار نعمت های خدا نباشم؟
نقل میکنند حضرت عیسی «سلاماللهعلیه» به یک نفر نابینای فلج برخورد کردند که به غیر از زبان هیچ چیز نداشت. نه چشم داشت، نه دست و پا، و نه فرشی که روی آن زندگی کند. کنار یک خرابه روی زمین افتاده بود و مرتب خدا را شکر میکرد و میگفت: «الحمدلله ربالعالمین».
به او گفتند تو با این
وضعیت، چرا حمد میگویی؟ گفت: خداوند به من قلب و زبانی شاکر عنایت فرموده، پس چرا عبادت او را بهجا نیاورم؟ الحمدلله که زبان دارم و میتوانم شکر کنم.
در این مرتبه هم توجه انسان به نعمتهای ظاهری و باطنی: «وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً»، او را به مقام شکر و وفا میرساند و در واقع، شکرگزاری و وفاداری، محرّک انجام عمل است. یعنی در حالی که برای خدا عمل میکند، امّا داعیِ او شکر و وفاست، یعنی داعی بر داعی است.
✅ مرتبه ششم: محبّت خداوند؛ اگر آدمی به کسی یا چیزی محبّت داشته باشد و عشق بورزد، حاضر است برای معشوق و محبوب خویش دست به هر کاری بزند.
حال اگر محبوب او خداوند متعال باشد و بهخصوص اگر محبت و عشق خدا در دل او رسوخ کرده و در عمق جانش ریشه دوانده باشد، این محبّت، محرّک مؤثری برای انجام اعمال نیکو و عبادات در وی خواهد شد.
نماز برای چنین کسی یک معاشقه است، چون مکالمه با خداست. از انفاق در راه خدا، لذت میبرد، زیرا همانطور که محبّت انسان به یک شخص باعث میشود، وابستگان به او را هم دوست داشته باشد، محبّت به خدا نیز خواهناخواه سبب محبّت به بندگان و مخلوقات او خواهد شد و از این جهت خدمت به خلق خدا، برای چنین کسی لذتبخش است.
در این مرتبه، محرّک انسان برای عمل یا داعی او، محبّت به خداست که نوعی داعی بر داعی است؛ البته محبّت خداوند دو طرفه است، چنانکه قرآن کریم میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ».
✅ مرتبۀ هفتم: خداوند متعال؛ مرتبۀ هفتم خلوص آن است که در انجام عمل، هیچ انگیزه و هیچ داعیِ دیگری به جز خداوند متعال برای انسان نیست. این مرتبه، مختصّ معصومین «سلاماللهعلیهم» و بعد از ایشان مختصّ افرادی است که تالیتلو معصوم باشند. چنانکه امیرالمؤمنین علی «سلاماللهعلیه» میفرمایند: «مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لَا طَمَعاً فِي جَنَّتِكَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُك».
انصافاً تنها کسی مثل امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» میتواند بگوید: خدایا من تو را فقط و فقط به خاطر خودت عبادت میکنم و عبادت من برای ترس از جهنّم یا به طمع بهشت نیست.
وقتی در نظر انسان دنیا و عالم هستی در مقابل خداوند متعال، پوچ و بیارزش باشد، میتواند در انجام اعمال و حتی در افکار و نیّات، هیچ چیزی و هیچ کسی جز خدا را در نظر نیاورد.
امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» در خصوص دنیا میفرمایند: «فَإِنَّهَا عِنْدَ ذَوِي الْعُقُولِ كَفَيْءِ الظِّل»، دنیا در نظر افراد عاقل و خردمند، مثل سایه است.
والاترین مرتبۀ خلوص، همین مرتبۀ هفتم است که داعی بر داعی نیست و یک داعی دارد، آن هم خداوند سبحان است. انگیزه و داعی فقط خداست و همۀ اعمال و افکار و حتی دل انسان رنگ خدا دارد. همان رنگی که به تعبیر قرآن بهترینِ رنگها است: «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً».
در این مرتبه، نه تنها ترس از عذاب و شوق بهشت، انگیزۀ عمل نیست، بلکه محبّت خدا نیز کارساز نخواهد بود و همه چیز فقط برای خود خداست، تمام گفتار و كردار انسان براى خداست و معنا ندارد براى غير خدا، حرکتی از او سر بزند؛ زیرا تمام دلش را خدا که صاحب خانه است، فراگرفته و توانسته است اغیار را از دل خارج سازد: «قَلْب الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ».
اگر انسان بتواند صاحب خانه را به خانه بیاورد، و دلش را از خدا پر کند، به جايى مى رسد كه همچون تشنهاى كه تشنگى را دريافته است، خدا را مىيابد. آنگاه بتها را يكى پس از ديگرى شكسته، و درونش را از همۀ كدورتها، پلیدیها و رذائل پاك مىسازد و فضیلتها را در دل مینشاند. پس از آن، خود به خود نور خدا در دل وی جلوهگر خواهد شد.
در این حالت، خدا بر دل او حكومت میكند و هیچ کسی یا هیچ چیزی جز خدا در دلش راه نمییابد و وجود او سراسر خدایی میشود. خوشا به حال این افراد.
📚 کانال پژوهش های اصولی
https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
#راه_و_رسم_طلبگی
🔰 هدف واحد حوزه و دانشگاه
🔸️آن معنایی از وحدت حوزه و دانشگاه که معقول است و باید تحقق پیدا کند این است که حوزه و دانشگاه هدف واحدى را در نظر بگیرند و براى تحقق آن دوشادوش هم تلاش کنند. هر دو جهتگیرى واحدى داشته باشند و با یکدیگر احساس بیگانگى نکنند، به یکدیگر کمک کنند، امکانات تحقیق و تدریس را با یکدیگر مبادله کنند، از تجربیات هم استفاده نمایند، از نقاط قوّت یکدیگر آگاه شوند و بخشهاى قابل اقتباس را از یکدیگر بگیرند و در قسمت خود پیاده کنند و بالاخره در مسائل سیاسى و اجتماعى، هماهنگ باشند.
کتاب مباحثی درباره حوزه، ص 153
🔺️به مناسبت ۲۷ آذرماه روز وحدت حوزه و دانشگاه
💻 @mesbahyazdi_ir
پژوهش های اصولی
#کتاب1(خون دلی که لعل شد 102) #فصل_نهم (کاخ سفید 7) #تعقیب_تا_بازداشت (بخش اول) من تصمیم گرفتم به م
#کتاب1(خون دلی که لعل شد 103)
#فصل_نهم (کاخ سفید8)
#تعقیب_تا_بازداشت (بخش دوم)
من در اوقات تابستان به این روستا میرفتم و برخی از اهالی آن را میشناختم. معمولا آنجا را شلوغ و پر ازدحام یافته بودم. اما این بار که وارد آن شدم، خلوت بود؛ زیرا هنوز هوای روستا سرد بود و مردم برای گذراندن تابستان، راهی آنجا نشده بودند.
خواستم در روستا باکسی ملاقات نکنم؛ لذا به دکان شخصی رفتم که رو را نمیشناختم. از او سراغ اتاقی برای اجاره گرفتم. به من خوشامد گفت و مرا به همراه خود به خانه اش برد.
یک یا دوشب در خانه ی او ماندم، ولی تصمیم گرفتم روستا را ترک کنم؛ زیرا فرد غریب، در روستا فورا شناخته میشود؛ بویژه که روستا از مسافران تا بستانی هم خالی بود. بنابراین روستا را به مقصد مشهد ترک کردم.
در مشهد یک شب را در منزل پدرم، و یک شب را در منزل پدر همسرم گذراندم؛ چون خانه ی مستقلی نداشتم. رفت و آمد های من هنگام سحر یا پاسی از شب گذشته بود. سه ماه را بر این منوال گذراندم. برادرم سید محمد نیز_که جزو گروه یازده نفره بود_در منزل پدرم مخفی شد .
در تابستان آن سال (۱۳۴۵ه.ش) آقای هاشمی رفسنجانی با خانواده به مشهد آمدند. همچنان که قبلا گفته شد، او نیز تحت تعقیب بود. به یک منطقه ییلاقی رفتیم؛ و من از آن ایام خاطراتی دارم که به موضوع ما ارتباطی ندارد.
از حالت مخفی ماندن در مشهد خسته شدم. تصمیم گرفتم از این وضع خارج شوم. به تهران آمدم. وسعت شهر تهران و شلوغی جمعیت و عدم معروفیت من در آنجا، این اجازه را به من میداد که در این شهر به شکل عادی اقامت کنم؛ لذا با آقای هاشمی خانه ای اجاره کردیم و تا آخر آن سال در آنجا ماندم.
سال ۱۳۴۶ فرا رسید. با خود گفتم تعقیب اکنون از شدت افتاده، پس به مشهد بروم ولی در اماکن عمومی ظاهر نشوم. به مشهد بازگشتم. اما کسی مانند من نمیتواند در حاشیه بماند و به آنچه در جامعه میگذرد، بی اعتنا باشد.
نزد آقایان میلانی و قمی میرفتم، راجع به انحرافات موجود در جامعه با آنها صحبت میکردم؛ از موضوع تقبیح ک تخطئه، میپرسیدم که سکوت علما چه دلیلی دارد؟ و در جهت موضع گیری قاطعانه در برابر رژیم فاسد، آنهارا ترغیب میکردم.
ظاهرا این سخنان من، مو به مو به ساواک منتقل شده بود؛ من این را پس از بازداشت فهمیدم. لابد در بین اطرافیانِ این دو شخصیت، کسانی بوده اند که مطالب را منتقل میکردند.
📚 کانال پژوهش های اصولی
https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
الفائق۱۵.mp3
24.81M
#اصول_فقه
#سیره_عقلائیه
#ادله_حجیت_سیره
#دلیل 10
🖋 نقد و بررسی دلیل 10 (قاعده لا ضرر).
📚 کانال پژوهش های اصولی
https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 لوح | کار جریان تحریف ، آدرس غلط دادن برای حل مشکل تحریم است
۹۹/۵/۱۰
🔻واقعاً اگر بتوانیم تحریم را رفع کنیم، یک ساعت هم نباید تأخیر کنیم. البتّه چهار سال است تأخیر شده! [یعنی] از سال ۹۵ بنا بوده همهی تحریمها یکباره برداشته بشود [امّا] تا الان نه فقط برداشته نشده، زیاد هم شده.
تأخیر شده امّا اگر بتوانیم با روش درست، عاقلانه، با روش اسلامی و ایرانی، با روش عزّتمندانه تحریم را برطرف کنیم، باید برطرف کنیم. امّا به این نیندیشید؛ عمده به خنثیٰ کردن تحریم بیندیشید که دست شما است.
💻 ۹۹/۹/۲۶ | @Khamenei_ir
پژوهش های اصولی
#کتاب1(خون دلی که لعل شد 103) #فصل_نهم (کاخ سفید8) #تعقیب_تا_بازداشت (بخش دوم) من در اوقات تابستان
#کتاب1(خون دلی که لعل شد 104)
#فصل_نهم (کاخ سفید 9)
#زندانی_های_نظامی
از ساختمان ساواک به یک بازداشتگاه نظامی واقع در یک پادگان، در مجاورت مرکز نگهبانی، منتقل شدم؛ چون آن زمان مشهد زندان ویژه ای برای سیاسی ها نداشت.
چهارمین زندان من نیز در همین مکان بود. بعد از آن بود که یک زندان مخصوص زندانیان سیاسی ساختند، که من برای پنجمین بار در آنجا بازداشت بودم.
بازداشتگاه، یک ساختمان تمیز و سفید بود. ما آن را «کاخ سفید» یا «هتل سفید» مینامیدیم!
در آن بازداشتگاه، چند سلول انفرادی و دو سالن گروهی بود؛ یکی از سالنها برای سربازان عادی، و دیگری برای درجه داران؛ اما اگر زندانی افسر بود، اتاق خاصی داشت، که البته شبیه سلولهای زندانیان سیاسی نبود، بلکه قدری رفاه در آنجا جریان داشت و در اتاق نیز باز بود.
افراد زندانی، از نظامیان بودند.
در میان آنها، جز یک جوان کاسب مشهدی به نام «قاسمی»، غیر نظامی ای وجود نداشت. این مرد وقتی مرا دید، خیلی خوشحال شد.
از قرار معلوم، بازداشت او به خاطر سفرش به عراق بوده که در بازگشت، اوراقی در رابطه با امام به همراه داشته بود.
در زندان، یک افسر جوان هم بود که به قتل همسرش متهم بود.
او را در یکی از اتاقهای ویژه ی افسران انداخته بودند؛ هروقت میخواست، بیرون می آمد، و گاهی در راهروهای زندان با افتخار و مباهات قدم میزد و به سایر زندانیان اعتنایی نداشت.
من و قاسمی در اتاقهای انفرادی بودیم، ولی این اتاقها مانند اتاق آن افسر نبود؛ چون از هر وسیله ی آسایش خالی بود و بیشتر به قفس شباهت داشت. بقیه هم در سالنهای گروهی بودند.
در دو سلول قفل نبود؛ لذا پیش می آمد که من و قاسمی باهم دیدار کنیم؛ گرچه گاهی در معرض توپ و تشر و ممانعت نگهبانان قرار میگرفتیم.
در اینجا باید یادآور شوم که وضع زندانها برای زندانیان سیاسی پیش از دهه ی 50 با وضعی که پس از آن وجود داشت، کاملا متفاوت بود؛ چون امکان دید و بازدید زندانیان باهم و پرداختن به مطالعه و نوشتن و همراه داشتن برخی کتابها و نوشت افزار و رادیو وجود داشت؛ هرچند گاهی به علت سختگیری برخی مقامات زندان، خالی از دشواری هم نبود. ولی در دهه ی 50، این امور محال و یا شبه محال بود.
📚 کانال پژوهش های اصولی
https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
#تزکیه
💠 امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (عليه السلام): جَودَةُ الكَلامِ فِي الاِختِصارِ: زيبايى گفتار، در كوتاه بودن آن است.
📚 المواعظ العدديّه صفحه 55
📚 کانال پژوهش های اصولی
https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
الفائق۱۷.mp3
47.32M
#اصول_فقه
#سیره_عقلائیه
#ادله_حجیت_سیره
#دلیل ۱۱
💠 دلیل ۱۱: ظهور حالی در صورت سکوت.
📚 کانال پژوهش های اصولی
https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945