✴️در اين مدت هيجده سال، كى گرسنه ات گذاشته ام كه درس و مطالعه ات را رها كرده و بفكر روزيت افتاده اى!!
🔰 واقعه ای که برای علامه طباطبایی در زمان تحصیل در نجف اتفاق افتاد
┄┅┅═❅❅❄❅❅═┅┅┄
🔸در سالهايى كه در حوزه نجف اشرف مشغول تحصيل علم بودم مرتب از ناحيه مرحوم والدم هزينه تحصيلم به نجف مى رسيد و من فارغ البال مشغول بودم تا آنكه چند ماهى مسافر ايرانى به عراق نيامد و خرجيم تمام شد.
🔸در همين وضع روزى مشغول مطالعه بودم و دقيقا در يك مسئله علمى فكر مى كردم كه ناگهان بى پولى و وضع روابط ايران و عراق رشته مطلب را از دستم گرفته و بخود مشغول كرد، شايد چند دقيقه بيشتر طول نكشيد كه شنيدم درب منزل را مى كوبند، در حالى كه سر روى دستم نهاده و دستم روى ميز بود برخاستم و درب خانه را باز كردم مردى ديدم بلند بالا و داراى محاسنى حنايى و لباسى كه شباهت به لباس روحانى عصر حاضر نداشت نه فرم قبايش و نه فرم عمامه اش، اما هر چه بود قيافهاى جذاب داشت.
🔸به محضى كه در را باز كردم سلام كرد و گفت: من شاه حسين ولى هستم. پروردگار متعال مى فرمايد در اين مدت هيجده سال، كى گرسنه ات گذاشته ام كه درس و مطالعه ات را رها كرده و بفكر روزيت افتاده اى!! آن گاه خدا حافظى كرد و رفت.
🔸من بعد از بستن در خانه و برگشتن به پشت ميز تازه سر از روى دستم برداشتم و از آنچه ديدم تعجب كردم و چند سؤال برايم پيش آمد:
🔹اول اينكه آيا راستى من از پشت ميز برخاستم و به در خانه رفتم و يا آنچه ديدم همين جا ديدم ولى يقين دارم كه خواب نبودم.
🔹دوم اينكه: اين آقا خود را به نام شاه حسين ولى معرفى كرد، ولى از قيافهاش بر مى آيد كه گفته باشد شيخ حسين ولى، لكن هر چه فكر كردم نتوانستم بخود بقبولانم كه گفته باشد: شيخ، از طرفى هم قيافه اش قيافه شاه نبود، اين سؤال هم چنان بدون جواب ماند تا آنكه مرحوم والدم از تبريز نوشتند كه تابستان به ايران بروم در تبريز بر حسب عادت نجف، بين الطلوعين قدم مى زدم روزى از قبرستان كهنه تبريز مى گذشتم به قبرى برخوردم كه از نظر ظاهر پيدا بود قبر يكى از بزرگان است، وقتى سنگ قبر را خواندم ديدم قبر مردى است دانشمند بنام شاه حسين ولى و حدود سيصد سال پيش از آمدن به در خانه، از دنيا رفته است.
🔹سؤال سومى كه برايم پيش آمد تاريخ هيجده سال بود كه اين تاريخ ابتدائش چه وقت بوده است؟ وقتى است كه من شروع به تحصيل علوم دينى كرده ام؟ كه من بيست و پنج سال است مشغولم، و يا وقتى است كه من به حوزه نجف اشرف مشرف شده ام؟ كه آنهم بيش از ده سال نيست پس ماده تاريخ هيجده از چه وقت است؟ و چون خوب فكر كردم ديدم هيجده سال است كه به #لباس_روحانيت ملبس و مفتخر شده ام.
📚 ترجمه تفسير الميزان، ج1، ص: 549. مترجم در ابتدای این داستان بیان کرده است که من این داستان را قبلا از حضرت آية اللَّه شيخ مرتضى حائرى فرزند شيخ عبدالكريم حائرى يزدى مؤسس حوزه علميه قم شنيده بودم بعد عين شنيده خود را براى جناب استاد (علامه طباطبایی) نقل كردم و ايشان آن را صحه گذاردند.
#اخلاق_و_عرفان
#در_محضر_علامه
🌐 المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد
@almorsalat
پژوهش های اصولی
#کتاب1 (خون دلی که لعل شد ۱۴) #فصل_اول (آن_روز_ها) #آموزش_قرآن قرآن را از کودکی نزد مادر، و سپس
#کتاب1(خون دلی که لعل شد ۱۵)
#فصل_اول (آن روز ها)
#لباس_روحانیت
در ایران معمولا کسانی که به امور دینی اشتغال دارند،اعم از طلاب و اساتید و مبلغان، عمامه بر سر میگذارند.
عمامه، نماد وجود آن طایفه ای است که در دین تفقّه میکنند. دین را تبلیغ میکنند و در برابر مخالفان دین می ایستند.
از همین روی، دست نشاندگان استعمار و مبلغان لائیسیسم، با عمامه جنگیده اند. رضا شاه دستور داد عمامه هارا بر دارند و کلاه پهلوی بر سر بگذارند. پسرش از این تصمیم شکست خورده، عقب نشینی کرد اما دستگاه حاکمه نقشه کشید تا یک روحیه عمومی ایجاد کند و عمامه را مورد تحقیر و استهزا قرار دهد.
در کودکی وقتی کلاس دوم ابتدایی بودم عمامه گذاشتم. علت عمامه گذاری زود هنگام آن بود که در آن دوران مردم عادت به پوشاندن سر داشتند. طبیعتا پدر حاضر نبود که ما کلاه پهلوی به سر بگذاریم؛ بنابر این چاره ای جز عمامه نبود.
عمامه مارا مادر می بست. تحت الحنک _دنباله ی پارچه عمامه_ راهم که معمولا در سمت چپ می گذارند، ایشان درسمت راست می گذاشت.
ما از زمان کودکی با پدیده ی مسخره کردن عمامه مواجه بودیم. آنقدر کلمات تمسخر آمیز شنیدیم که این پدیده برایمان عادی شده بود و لذا به علت آن نمی اندیشیدیم.
فقط وقتی بزرگ شدم و به حافظه ام مراجعه می کردم، و شگفت زده می شدم. هیچ معممی_چه کوچک و چه بزرگ_ از این پدیده در امان نمانده بود.
📚 کانال پژوهش های اصولی
https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
حمله سازمانیافته رسانهای به #لباس_روحانیت و ضرورت مواجهه هوشمندانه و بهنگام
#تلنگر
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
به موازات اقدامات خصمانه دشمن در مسئله #حجاب، #عمامه_ستیزی نیز در دستور کار اتاق فکر دشمن قرار گرفته است.
امتداد این پروژه در ماههای اخیر، در کف خیابان با حمله به روحانیت بیدفاع و مردمی و مظلوم خود را نشان داده که نمونه اخیر آن حمله به چند روحانی است که جدیدترین آن مربوط به ۶:۳۰ صبح در چهارراه شهدای قم است(تفصیل ماجرا را متولیان امر در زمان مناسب اطلاعرسانی خواهند نمود) اینکه این اقدامات کور توسط معدود پادوهای نادان و احمق صورت میگیرد یا عناصر آموزشدیده و مزدور سرویسهای جاسوسی بیگانه، موضوعی است که اهلش باید بررسی کنند اما در اصل ماجرا چندان تفاوت ایجاد نمیکند. دشمن حوادثی در میدان لازم دارد برای موج سواری و جنگ روانی.
در فضای رسانهای اما این اقدامات کور علیه لباس روحانیت(که گاه با هدف گرفتن شخص روحانی و گاه اهانت به لباس همراه است) هزار بار بیشتر و شدیدتر از ابعاد واقعی اش #بازنمایی میشود.
دشمن به دنبال آن است که از این حوادث، پروژه #ادراکسازیمنفی و #نفرتپراکنی علیه لباس روحانیت را دنبال کند.
تبعات اجتماعی این پروژه در بدنه روحانیت و در میان آحاد مردم، بسیار قابل بحث و بررسی تفصیلی است که در آینده بدان خواهیم پرداخت.انشالله.
در مواجهه با این راهبرد رسانهای خصمانه و خبیثانه، #خوابزدگی و #سهلانگاری اصلا جایز نیست.
روحانیان کف میدان این مجاهدان فرهنگی و پرچمداران خدمت بیمنت به مردم نجیب و عزیز ایران را نباید در این #کارزار_خصمانه تنها گذاشت!
(البته حالا اگر چند نفر پیدا نشوند که بگویند باید در این مسئله هم #کار_فرهنگی کنیم و جنس مسئله فرهنگی است و... !)
اطلاعرسانی پیشدستانه و حکیمانه، #روایتسازی_هوشمندانه، ورود بزرگان حوزه و از همه مهمتر، مجموعه مدیریت حوزه به عنوان متولی اداره امور روحانیت، بسیار ضروری و حیاتی است.
اهمیت این یادداشت در آینده نزدیک بیشتر روشن خواهد شد.
@rozaneebefarda