eitaa logo
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
1.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
131 فایل
📚دوره آموزش اساتید :مداحان مبلغان پيشرفت ، در راستای تمدن نوین اسلامی فرهنگ سازی زمینه ظهور ارائه سرفصل های اموزشی👇👇 *سبک زندگی اهلبیت (ع) *انسان شناسی *طرح اجرایی قرآن زنده است *مقتل شناسی *اصول و فنون *نواها ونغمه * فرزند آوری و فرزندپروری
مشاهده در ایتا
دانلود
1. قسمت اول.mp3
6.23M
قسمت اول : (سلام الله علیها ) ای دختر نبیِّ خدا ، فاطمه سلام ای همسرِ ولیِّ خدا ، فاطمه سلام آتش گرفته سینه ی من با نوای تو مادر، دلم گرفته دوباره برای تو بر روضه های پُر غم تو گریه می کنیم بر ناله ها و ماتم تو گریه می کنیم این روزهای آخر راه میرفت ، ناله میزد ، از جا میخواست بلند شه ، ناله میزید ، نمیدونم تاحالا توو خونه مریض اینجوری داشتید یا نه ؟ کسی پهلوش آسیب ببینه ، میگن وقتی میخواد از این پهلو به اون پهلو بشه ، صدای ناله اش بلند میشه ... اما شب روضه است ... مادر جان : مقتل نوشته تا زِ ولایت بُریده اند آتش به دربِ خانه ی طاها کشیده اند مقتل نوشته است لگدها به در زدند ( من از سادات مجلس معذرت میخوام ، اگر ایام شهادت بی بی نبود نمیخوندم ... ) مقتل نوشته است لگدها به در زدند بر قلبِ بی قرار علی هم شرر زدند ( طاقت داری بگم یا نه ؟ ) مقتل نوشته تا که شما را کتک زدند بر زخمهای سینه ی حیدر نمک زدند خدا نیاره ، برای هیچ مرد جوان و غیرتی ، جلوی چشمش به ناموسش جسارت کنند ، قربون دلت برم علی جان ، بیخود نبود شبها سر به چاه می برد گریه میکرد ...
2. قسمت دوم.mp3
4.61M
قسمت دوم (سلام الله علیها ) تقریبا در فضای گوشه شوشتری الا اي چاه ، يارم را گرفتند گُلم ، عشقم ، بهارم را گرفتند ميان كوچه ها با ضرب سيلي همه دار و ندارم را گرفتند ( تورو خدا به چشمات التماس کن ، امشب یک قطره اشک ... ، بزار من هم چشمام شبیه چشم امام زمان (عج) خیس بشه ... ) مقتل نوشته دست علی را که بسته اند با تازیانه بازویتان را شکسته اند مقتل نوشته کوچه و سیلی و مجتبی دستی پلید و صورت نیلی و مجتبی ( گفت دست من ، توو دست مادرم بود ، رسیدیم توو کوچه ی بنی هاشم ، یه مرتبه سر بلند کردم ، دیدم یه نامرد جلوی مادرم رو گرفت ، صدا زد قباله فدک رو به من بده ، مادر نگاهش بر زمین بود ... اما ... یه وقت دیدم آنچنان دستش بالا رفت ، با ضربه سیلی ، بصورت مادر سادات ... یه ضربه از دست ، یه ضربه ازدیوار ... خدا برای هیچ پسری نیاره ، مادرش جلوی چشمش روی زمین بیفته ... امام مجتبی میگه دیدم مادرم با دستاش روی زمین دنبال من میگرده ، حسن جان مادر کجایی ؟ تورو نزنه مادر ... دستِ مادر رو گرفتم ، آروم از زمین بلندش کردم ... هرکی گریه نکرده تا حالا بسم الله ... آه ، مادر بریم سمت خونه ... میگه دیدم مادرم ، چشماش دیگه جایی رو نمی بینه ، آروم چادر مادر رو گرفتم ... « خونمون این طرفه ، پس چرا بی راهه میری ؟ » مگه چشمات دیگه نمی بینه ؟ ... هر کجا نشستی ، سه مرتبه صدا بزن : یا زهرا ...
Narimani-19.mp3
6.86M
📋بیا که سوختم از درد دوری‌ات عمری کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ قبول کن تو مرا تا که مستجاب شوم دوباره گریه کنِ مادرت حساب شوم مرا خرابِ خودت کن، خرابِ غیر نکن ز محضرت بروم هر کجا، خراب شوم به هر دری که زدم قبل تو جواب شدم به هر دری بزنم بعد تو جواب شوم خودت کشیدی‌ام از چاه معصیت بیرون نخواستی که زمین‌گیرِ منجلاب شوم بیا که سوختم از درد دوری‌ات عمری بگو چقدر، بگو تا به کی عذاب شوم؟ به برکت نظرت، در عزای فاطمیه... دوباره نوکر این خانه انتخاب شوم زمان روضه‌ی سخت بتول، چون اسپند میان شعله ی آتش پر التهاب شوم چه عاشقی است که با درد، فاطمه می‌گفت فدای غربت و اشکِ ابوتراب شوم برای اینکه نبندند دست حیدر را به خون سینه‌ی خود پشت در، خضاب شوم سریع فضه بپوشان رخ کبودم را علی خجل بشود، از خجالت آب شوم شاعر: ✍️ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
2. قسمت دوم.mp3
7.39M
( سلام الله علیها ) عالَمی سوخته از آتشِ آهِ من و توست این درِ سوخته تا حشر گواهِ من و توست ...
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
#روضه_حضرت_زهرا ( سلام الله علیها ) #استاد_حاج_اسماعیلی #دستگاه_شور عالَمی سوخته از آتشِ آهِ من و تو
( سلام الله علیها ) چشماتون پر از اشکه ، حالا دیگه مَحرم شدی ، حالا دیگه میتونی پا بزاری توو خونه ی بی بی فاطمه ، بریم کنار بستر بی بی ، چه خبره الان ، چه میگذره بر امیرالمومنین ؟ چه میگذره بر بچه های فاطمه ؟ امشب شب وصیت گفتنِ ، ... امیرالمومنین داره با فاطمه اش دردِ دل میکنه ، فاطمه جان : عالَمی سوخته از آتشِ آهِ من و توست این درِ سوخته تا حشر گواهِ من و توست ( شاید هر موقع امیرالمومنین از جلوی این در میخواد رد بشه ، چشمش می افته ، سرش رو پائین می اندازه ، از فاطمه خجالت میکشه ... بچه هاشو می بینه ، امام حسن ، امام حسین و زینب رو می بینه ، شرمنده میشه ... ) غربتم را همه دیدند و تماشا کردند بی پناهی فقط انگار پناهِ من و توست ( همه اون همسایه هایی که هر شب براشون دعا میکنی ، غربت مارو دیدند ، اما همه ایستادند و تماشا کردند ؟ ... حالا یکی یکی خاطرات جلو چشم علی داره زنده میشه ، فاطمه جان : ) کوچه آن روز ، پُر از دیده ی نامحرم بود ( آخه مولا غیرتیه ) کوچه آن روز ، پُر از دیده ی نامحرم بود ( فاطمه جان ، این درد داره علی رو میکُشه ، فاطمه رو جلوی چشم علی زدند ؟ یه عده نامحرم به زهرا زدند ؟ امام زمان ، ببخشید آقا ، خب شب شهادته ، امشب نگم ، کی بگم ؟ فاطمه رو یک عده نامحرم زدند ، ... زهرا جان : ) صورت نیلی تو از نفس انداخت مرا هر موقع می اومدم توو خونه ، چشمم به صورت زهرا می افتاد ، اگر همه غم های عالَم را هم داشتم ، فراموشم میشد ، دیدن چهره ی زهرا ، غم ها رو از دلم برطرف میکرد ، اما چی بگم فاطمه ؟ این روزها هروقت چشمم بصورت کبودت می افته ، سرم رو باید پائین بندازم ، از پیغمبر (ص) خجالت میکِشم ... اون لحظات آخر عمرِ پیغمبر (ص) ، دستِ زهرا رو توو دست علی گذاشت ، فرمود : یاعلی ، « هَذِهِ‏ وَدِيعَةُ اللَّهِ‏ وَ وَدِيعَةُ رَسُولِهِ » علی جان این امانت دست توست ، اما چه کردند با امانت پیغمبر (ص) ؟ کاری کردند امام صادق علیه السلام فرمود : « يُغْشىَ عَلَيْها ساعَةً بَعْدَ ساعَةٍ » [مناقب ج3:362.] مادرم ساعت به ساعت از هوش میرفت ؟ آی مادر ... اما من یک جای دیگر هم سراغ دارم ، وصیت پیغمبر(ص) رو ، زیر پا گذاشتند ، پیغمبر(ص) هر موقع حسین رو می دید ، صدا میزد : حسین منی و انا من حسین ، چه کار کردند با جگر گوشه پیغمبر(ص) ؟ یه مرتبه زینب ببینه ، شمشیر دار با شمشیر میزنه ، نیزه دار با نیزه میزنه ، یه ساعتی گذشت ، یه مرتبه زینب سر بلند کرد : سری به نیزه بلند است در برادر زینب خدا کند که نباشد ، سرِ برادر زینب ... هر کجا نشستی بلند صدا بزن ، یا حسین ....
4. گریز مدینه.mp3
2.15M
سلام الله علیها وگریز به ( سلام الله علیها ) یکیش رو برات گفتم که چرا سر رو نشناخت ، آخه وضع سر به هم ریخته بود ، اما اهل ذکر یه دلیل دیگه نقل میکنند ، میگن دلیل دومش این بود ... ، طاقتش رو داری بگم یا نه ؟ ... از شدت ضربت سیلی که بهش زدند ، دیگه چشماش تار می دید ، هی دست میکشید ، حسییین ... به نظرمن این دلیل دومی درست تره ، چرا میگی دلیل دوم درست تره ؟ به خاطر اینکه سیدا ... یه سیلی مدینه به مادر زدند ، از موقعی که سیلی زدند ، دیگه مادر سردرد میکرد ، دستمال به سرش می بست ، « مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ » [ مناقب ابن شهر آشوب ، ج ۳ ص ۱۳۲ به بعد ] ... اونقدر سیلی مدینه سنگین بود ، ... لا اله الا الله ... آی مادر مادر ... یه بیت بخونم : سیلی گرفت قدرت بینایی مرا دیوار میکند کمکم راه میروم بگو یا زهرا ... یا زهرا ...