💠💠💠✨
💠💠✨
💠✨
⚜بِسمِاللهِالرَّحمَنِالرَّحیم⚜
#رمان_بشری
#به_قلم_میممهاجر
#برگ302
کپیحرام🚫
کمی فکر کرد. کشور شترسوارها!!
پس دید مردم اروپا یا آلمان به کشور ایران اینه؟
ما کجا شترسواریم!
حالا درسته زیاد از صنعت خودروسازیمون راضی نیستیم ولی دیگه کشور عقب مانده هم نیستیم.
خب اینجا نمیتونست مثل تو دانشگاه رفتار کنه. اونجا دانشگاه بود و میخواستند با کلک برنامه خودشون رو پیش ببرند اما سوفی همسایهاش بود و حق همسایه هم که زیاد.
باید باهاش مدارا میکرد.
-به نظر تو اگه ایرانیها هنوز شترسواری میکنن، چطور یکی مثل من واسه تحصیل اومده اینجا؟ تحصیل به چه درد یه آدم که هنوز واسه رفت و آمدش از شتر استفاده میکنه میخوره؟
سوفی لبهاش رو به یک طرف کج کرد و دست به کمر تو فکر حرفهای بشری بود.
بشری خندید. نمیخواست حرفهاش رو خشک و رسمی بزنه. اعتقاد داشت اگه یه کوچولو لبخند رو چاشنی حرفهاش کنه، هم جو صمیمی میمونه و هم حرفش اثرگذار میشه.
به ساندویچها اشاره کرد.
-نمیخوای شام بخوریم؟
-اوه! تو اومدی اصلا یادم رفت گشنه بودم
چشمکی رو همراه با خنده حوالهی سوفی کرد.
-این از خاصیت ایرانیهاست. هر جا باشن دیگه طرف فراموش میکنه کی بود، چی بود، چی میخواست
و باز ریز خندید.
سوفی طوری نگاهش میکرد انگار این شوخیها رو هم باور کرده باشه.
بشری دستهاش رو باز کرد.
-اینا شوخی بود
سوفی بیچاره مات به خندههای بشری نگاه میکرد و همین بشری رو بیشتر به خنده میانداخت.
خودش رو کنترل کرد که بیشتر از این نخنده تا یه وقت سوء تفاهمی برای سوفی پیش نیاد.
به طرف روشویی گوشهی راهرو رفت. دستهاش رو شست. سوفی فقط بهش نگاه میکرد.
بشری نشست پشت کانتر.
یه ساندویچ رو برداشت.
-از دهن افتاد حسابی
-چی! چطوری افتاد؟ تو که هنوز چیزی نخوری که بخواد از دهنت بیفته
خدا میدونست که از این برداشت سوفی چهقدر خندهاش گرفته بود اما باز خودش رو کنترل کرد.
لبخندش رو نمیتونست پنهان کنه. لبخندی که صورت زیباش رو روح میبخشید.
مهربون و کشیده حرف میزد تا سوفی رو متوجه منظورش کنه.
-عزیزم! این یه اصطلاحه. یعنی اینکه غذا سرد شده و دیگه مزه اولش رو نمیده
سوفی نفسش رو مثل گفتن یه پوف بلند و کشیده بیرون داد. جلو رفت و کنار بشری نشست.
-حالا بگو ببینم. به نظر تو شترسوارها ساندویچ مرغ درست میکنن؟
سوفی صاف نشست. دستش رو به موهاش برد و با یه حرکت موهاش رو به پشت گوشش فرستاد.
-نمیدونم چرا ولی...
لبهاش رو بهم فشرد.
-حس میکنم ایران کشور عقب ماندهای هم نباشه
لبخند نامحسوسی زد و دیگه بدون حرف شروع به خوردن ساندویچش کرد.
سوفی هم گازی به ساندویچش زد و کم کم جوید. طعم مرغ با گشنیز تازه رو زیر زبونش مزه مزه میکرد و چهرهاش باز و بازتر میشد. معلوم بود که طعم غذای حاضری بشری رو پسندیده.
شام رو که خوردند. بشری دیگه نمیخواست بمونه. هم اینکه سوفی رو خسته میدید، هم خودش عادت داشت زود بخوابه.
گوشیش رو هم جا گذاشته بود و اگه خونوادهاش زنگ میزدن خیلی نگران میشدن.
وقت خداحافظی مثل لحظهی ورودش دست سوفی رو با محبت فشرد.
سوفی پرسید:
-راستی نگفتی رشتهات چیه؟
-فیزیک هستهای
سوفی نتونست خوشحالیش رو از همکلاس بودن با بشری مخفی کنه.
او هم دست بشری رو محکم گرفت.
- ما همکلاس هستیم. خیلی خوشحالم
✍🏻 #مٻــممـہاجـر
کپی یا انتشار به هر شکل #حرام است🚫
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
32.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سرو میماند ولی طوفان به پایان میرسد
🇮🇷🇮🇷
✾͜͡💚بِســـمِ الـلّـھِ الـࢪَّحــمـنِ الࢪَّحــیـم✾͜͡💚
«اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ
صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ
فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ
وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً
وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً
وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً»
『اللّٰھُمَ؏َـجِّـلْ لِّوَلیڪَالفࢪَج...』
..💚
•دو غم به دلت ماند حــــضرت مــادر•
•کـفـن برای حــسین، حرم برای حسـن•
#امام_حسینی
#امام_حسنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🥲
پدری کردی برای بچـہ های شھدا ؛
- بابا قاسم کجایی ؟ جات خیلی خالیِہ💔
#استوری
#حاج_قاسم
#سردار_دلها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خواهر آرتین میگوید: پس از گذشت چند هفته از حادثه هنوز بهانه پدر و مادر را میگیرد و با هر صدایی از جا میپرد و وحشت میکند.
با هر صدایی که میآید بسیار میترسد و میگوید صدای شلیک است و میخواهند تیراندازی کنند و با گریه آن مکان را ترک میکند
پولی که از تبریز برایم میآمد، دیگر نمیآمد.
مشغول مطالعه، بیپولی حواسم را پرت کرد
همین حال درب خانه را زدند، باز کردم شخص ملبسی بود، خود را شاه حسين ولى معرفی کرد گفت:
خداوند مرا فرستاده به تو بگويم اين ۱۸سال كِى تو را گرسنه گذاشتم كه حالا به فكر بى پولى افتادی؟!
این را گفت و رفت
برگشتم اما ذهنم درگیر شده بود
او که بود و منظورش از این ۱۸سال چیست؟
بعد از تأملی یافتم از زمان ملبس شدنم، ۱۸ سال گذشته!
اما آن شخص را نشناختم تا زمانیکه به تبریز برگشتم.
روزی به زیارت قبور رفتم
قبری مرا به خود جلب کرد
نامش شاه حسین ولی بود متوفی ۳۰۰ سال قبل!
📚 خاطرات علامه طباطبایی
خداوند توفیق حفظ حرمت این لباس مقدس را به همه ما عنایت فرماید. و حرمت شکنان عمامه رسولالله را بیدار کند.
۲۴ آبان سالروز رحلت مفسر و عارف کبیر حضرت آیت الحق علامه سیدمحمدحسین طباطبایی است.
شادی روح ملکوتی آن عارف واصل صلوات
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگرکسی به #امام_حسین
دلبستگی پیداکند
راه نجات دارد.
|آیت الله جاودان|
#امام_حسینی
●بهترین چادرها را با ما تجربه کنید
🍂🍂 🌺🌺 🍂🍂
♡ زیبایی بی نظیر و کیفیت عالی
❌ ما در کیفیت رقابت میکنیم👊
✔️ چادرهای ما را از دست ندهید 🏃♀ 🏃♂
اجناس مناسبتی تخفیف میخورند🎊🎊
💥 هزینه ارسال فقط ۱۰هزار تومان است.🤩
#هدیه
منتظرتان هستیم در👇
https://eitaa.com/joinchat/2501116134C056cd38f10
هرگاه نشاط حاضر نبود،
#ایمان غایب است!
نشاط در سختی ها
و لبخند صمیمانه در اندوه
یعنی اوج آغوش #خدا(=
#استاد_پناهیان🪴
😳انتهای مسیر #آزادی زن در غرب!
😏😏چیزی نیست، فقط برایش یک قلاده شیک خریده!
#زن_زندگی_آزادی
#زن_زندگی_آگاهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ ایشون آخوند انگلیسی علی الشریفی از فرقه شیرازیها هستن.
🔹روبوسی با خانمها تا سگ بازی
اسلام ناب آمریکایی
🔹 بعد از انتشار این فیلمها شورای عالی قضایی عراق حکم بازداشتش را صادر کرد.
🔸امام خمینی: صدمهای که اسلام از آخوند فاسد میخورد از شاه نمیخورد
#تلنگرانه
میدونی توبه واقعی چه توبهایه؟
توبهای که توش بهونه نباشه
اما و اگر نباشه
خدایا من که دست خودم نیست
تقصیر من نیست...
چرا اتفاقا مستقیم تقصیر خودته
چون از عوامل #محرک دوری نمیکنی
انتظار نداشته باش روزی ده تا فیلم ببینی
بعد توبهات هم پذیرفته بشه..!
قبل از خواب به هزار تا صحنه فکر کنی
بعد انتظار داشته باشی که پاکیت به خطر نیفته
این انتظارا همشون بیجان:/
و "این توبه ها به هیچ دردی نمی خوره"...!
کی شود حر شوم توبه مردانه کنم...(:🥺💔
#اخلاق_محمدی🌸
ﺭﻭﺯی ﻣﺮﺩی ﻓﻘﻴﺮ، ﺑﺎ ﻇﺮفی ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﻧﮕﻮﺭ، ﻧﺰﺩ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ، ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻥ ﻇﺮﻑ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻫﺮ ﺩﺍﻧﻪ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﺗﺒﺴﻤﻲ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﺎﻝ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﻴﻜﺮﺩ،
ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻨﺎﺑﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺷﺮﻳﻚ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﻭ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻌﺎﺭﻓﻲ ﻧﻜﺮﺩ .
ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﻴﺮ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺭﻓﺖ .
ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﭘﺮﺳﻴﺪ :
ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺷﺮﻳﻚ ﻣﻴﻜﺮﺩﻳﺪ،
ﺍﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎیی ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻳﺪ !!
ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﺯﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ :
ﺩﻳﺪﻳﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎلی ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻭﻗﺘﻲ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩﻡ؟
ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺗﻠﺦ ﺑﻮﺩ،
ﻛﻪ ﺗﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺗﻠﺨﻲ واکنشی ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﻲ ﻣﺒﺪﻝ ﺷﻮﺩ.
ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺯﯾﻦ ﺃﺧﻼﻗﻨﺎ ﺑﺎ ﺍﻟﻘﺮﺁﻥ ﺑﺤﻖ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻟﻪ❤️
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺩﻝ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﻧﺸﮑنیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب🌸✨🌸
یڪ سبد محبت💕
یڪ دنیا عشق💞
یڪ عالم خوشبختے🌸
یڪ دشت لالہ🌷
یڪ ڪوه دوستے💞
یڪ آسمان ستاره🌟
یڪ جهان زیبایے🥰
یڪ دامن نیڪ نامے🌸
و یڪ عمر سرفرازے😇
از خداوند براتون خواهانم✨🙏✨
شبتون پر از عطر خدا 🌸
🥀•
"بۍتـویڪلحظہرمـق
دردلودرجانـمنیسٺ
بیقـرارمنڪنۍ
طاقٺهجـرانمنیسٺ 💔:)"
#امام_زمان
#السݪامعلیڪیابقیةاللہ
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
هدایت شده از گسترده 5 ستاره 🌟🌟🌟🌟🌟
یکی از #شاگردان #آیت_الله_مجتهدی تعریف میکند که یک روز با #اصرار بعد از کلاس درس استاد را برای ناهار به منزل خودمون بردم، بعد از یک بار #غذا کشیدن از من خواست دوباره برایشان غذا بکشم، خیلی تعجب کردم اما چیزی نگفتم، بعد از جمع کردن #سفره طاقت نیاوردم از ایشان پرسیدم حضرت استاد ببخشید که ازتون این سوال رو میپرسم، آخه شما اهل غذا نیستید چطور دوبار غذا کشیدید؟ استاد فرمودند برو جوابشو از خانومت بگیر. رفتم از #همسرم پرسیدم کمی فکر کرد و گفت باوضو بودم.گفتم #خانومم باوضو بوده. فرمودند اینکه کار #همیشگی شان است، بپرس دیگر چکار کرده؟ رفتم پرسیدم، خانومم کمی فکر کرد و گفت وقتی داشتم #غذا میپختم 👇🔴
https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db
😔👆کاش مام بلد بودیم🔴
وارد حیاط که شدم دیدم یک گوسفند سفید را برای قربانی فردا به نرده بسته اند. شب شد،ناله ی این گوسفند تمام مجتمع روبرداشت .. آمدیم پایین ببینیم چرا این حیوان ناله میکنه . هرچه آب و کاهو گذاشتیم نخورد ، بی توجه ناله میکرد ، بازدید بدنی هم کردیم چیزی نفهمیدیم ، تا صبح ناله کرد ، ناله کرد ، آفتاب نزده صاحبش به سرعت رفت دنبال قصاب ، قصاب اول سعی کرد آبی به حیوان بدهد ،نخورد ،ناچار گوسفند را زمین زد..ولی تا کارد را روی گلوی حیوان گذاشت ناگهان الله و اکبر خشمگینانه ای گفت ،چاقو را روی زمین انداخت و سرش رو به دیوار تکیه داد👇🏻😔❌
https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db
خدا لعنتشون کنه👆🏻😭
﷽
🕊#شهیدانه
🏷#خاطرات_شهید❣
📿آقا رضا از کلاس چهارم ابتدایی تا سن ۱۵سالگی روزه هایش را به پدر بزرگش هدیه می کرد.
🥰پدربزرگش هم علاقه خاصی به او داشت.آن زمان که رضایم کوچک بود پدربزرگش میگفت:میدانم که در عروسی آقا رضا نیستم،هدیه عروسی اش را پیشاپیش به او میداد.
🎙راوی:مادر شهید
#شهید_رضا_حاجی_زاده
•°~🕊🌱
معنی#انتظار رانمۍدانیم
ولی؛
دلهایمانبرایدیدنتپرمۍڪشد
اسمقشنگتقلبمانرامۍلرزاند
نمۍگوییم؛عاشقیم ↓
ولیبۍتو
تحملزندهماندنرانداریم...
{یَابنَّالحَسنروُحۍفِداڪ}
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السݪامعلیڪیابقیةاللہ
کار فرهنگی او همیشگی بود وقت نمیشناخت چند هفته پیش در حالیکه در ساعت 2بامداد ا ز شیراز به سمت بیضا میومدیم متوجه شدم که او تا صبح نخوابیده وقتی دلیلش را جویا شدم که در راه برگشت عکس بزرگی از شهید سلیمانی در ورودی شهر بیضا توسط اغتشاشگران پاره شده و او با کمک دوستانش تا صبح ان عکس بزرگ شهید را ترمیم کردند ودوباره در جای خودش هنگام سحر در حالیکه باد سردشدیدی می وزیده نصب کردند.وقتی چشمان خواب الود و دستان زخمیش را دیدم بهش گفتم که چرا هنگام روز این کار را نکردی اوگفت هیچکس نباید در شهرستان متوجه شود که به عکس شهید سلیمانی توهین شده