#تولد
امروز روز میلاد شهید سربلند و والامقام شهید حججی هستش!
حتما اکثریت شما این شهید رو میشناسید!
ولی برا اوناییکه نمیشناسن بگم:
این شهید توسط داعشیهای ملعون اسیر میشن و بعد هم داعش فیلمی از ایشون منتشر میکنه و اعلام میکنه که سرشون رو بریدن!!😭😭
مثل اربابمون!!
پیکرشون هم تا مدتها دست داعش بود.
میخوام با شهید حججی عزیزم چند کلامی صحبت کنم:
سلام بر شما!
میدانم و یقین دارم شما این نوشته را میخوانید.
میخواهم بگویم
خوشا به سعادتتان که خداوند شما را به بهای گزافی خریداری کرد.
ارزش شما را نزد ما آنقدر زیاد کرد که نه تنها تمام ایران .. که از نظر من تمام دنیا برای شهادت شما خوشحال و از اینکه چنین گوهر نابی را از دست دادیم اندوهگین شدند!!!
شهادتتان مبارک!!
برای ما که در این حصار دنیا گیر کرده ایم دعا کنید!!!
دعا کنید به گونه ای شویم که مانند شما خداوند طوری عاشقمان شود...که با شهادت بخردمان!!!
ولی میدانم نمیشود ...
ما هنوز با خودمان هم کنار نیامده ایم!!!
هنوز نمیتوانیم نفسمان را کنترل کنیم!!
هنوز به این نقطه نرسیده ایم ...
اما من امید دارم روزی را که دعاهای شما مستجاب شود و خداوند مارا هم بخرد ..
بخرد و خلاصمان کند از حصار دنیا ..
از این دنیایی که مانند قفس است و مارا اسیر کرده ..
به امید آن روز ..
آن روز که در شناسنامه ما نام🌹شهید🌹بدرخشد و نشان از آن باشد که ما نمردیم .. #شــــهــــید شدیم!!!!!
#دلنوشته
#ادمین_نوشت
@hamed_istaism81
❤️میلادت مبارک برادر محسن❤
💫۹۸/۴/۲۱💫 تاریخیست که همیشه میدرخشد در قلب و ذهن ما!!
😍 @ISTA_ISTA 😭
هدایت شده از دهه هشتاد=افسران جنگ نرم🇵🇸
+رفیــــق برایِ امتحان ڪه درس مے خونے،
هدیـــه ڪن به یڪ #شهـــید...!
یعنے هـــر امتحان به نیت یڪ #شهیـــد بـخـــون...!
+تجــــربش جالــــبه:)🍂
@shohaadaa80
•| عشقیعنیایستادگی |•
#چله_شهدا امروز به نیابت از: شهید سجاد زبرجدی @ista_ista
💠 شهید سجاد زبرجدی:
اگر درد و دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مزارم، به لطف خداوند #حاضر هستم! من منتظر همه شما هستم. دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد #شهید شود. خداوند سریع الاجابه است، پس اگر می خواهید این #دعا را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید.و #سلام را به امام زمان(عج) بفرستید تا رستگار شوید.خواندن #فاتحه و یاد شما بسیار موثر است برای من...
@Ista_ista
چگونه باور کنم خبر رفتنت را سردار؟ 😔
پاشو مگر نمی بینی شامیان دور علی را گرفته اند؟
پاشو برادر
دلم رفته بین الحرمین
کنار علقمه
بند بند وجودم دم گرفته" ای اهل حرم میر و علمدار نیامد"
پاشو دلمان برای لبخندت
برای بصیرتت
برای آرزوهای شهادتت تنگ می شود
پاشو امیر لشگر ایران
پاشو هنوز فتوحات زیادی باقی مانده
پاشو دلم برای خم ابرویت تنگ شده
برای اخم های پرصلابت
برای فرماندهی پر صلابتت
چگونه باور کنم رفتنت را!؟
آنقدر در کوه ها و بیابان ها به دنبال شهادت گشتی
تا آخر تو را در آغوش گرفت
تو شهید زنده بودی
و حالا یارانت دورت را گرفته اند
قسم به حرمت حضرت مادر
برای هر قطره خونت باید هزینه ها بدهند
حاج قاسم، بشنو
"بسم الله القاسم الجبارین" را پشت بی سیم می گویند!
علم بر روی زمین نمی ماند
#قاسم_سلیمانی
#شهید
#شهید_قاسم_سلیمانی
#بصیرت
@Ista_ista
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ویدیو_تایم📽
ســتـارھهـارَفـتنـو..
نـوبـتمـاسـت..
نَزاریـمعطـریـادشونکمبشہ
نزاریـمازنفـسبیـوفتہجنگل..
یـاسـاقہےصـنـوبـرےكـمبـشه..
♪♪••
شاید در ظاهر پستم به این حال و هوای انتخابات نخوره..ولی اگه یکم دقیق تر بشیم میفهمیم ک در واقع با انتخاب درست مون نشون میدیم ک چقدر کشورمون برامون اهمیت داره..چقدر خون شهدامون حرمت داره..نشون میدیم ک با تهدیدهای زیاد دشمن هنوزم از پای ننشستیمو پای کشورمون وایسادیم..👈 اینجملهدروصیتنامهحاجقاسم ک میگه:🕊«جمهوری اسلامی حرم است»🕊نشون میده ک با تمام مشکلاتی ک هست ما باید با حضورمون از این حرم دفاع کنیم..💪✌
«نخواه گرمی خواب چشم کسی بزاره که بیداری یادت برع»
------------------------------------
°♥️°
#شهیـد_گمنامـ
#حاج_قاسم
#شناسنامه
#حامد_زماني
#شهید
#انتخابات
#martyr
#hamedzamani
#istaism210
@ISTA_ISTA
🔹 #داستان_ادامه_دار_نسل_سوخته
👈 #قسمت_دوم🔻
این داستان← #غرور_یا_عزت_نفس🍃
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اون روز ... پای اون تصویر ... احساس عجیبی داشتم ... که بعد از گذشت 19 سال ... هنوز برای من زنده است ...
مدام به اون جمله فکر می کردم ... منم دلم می خواست مثل اون #شهید💔 باشم ... اما بیشتر از هر چیزی ... قسمت دوم جمله اذیتم می کرد ...
بعضی ها می گفتن مهران خیلی مغروره ... مادرم می گفت... عزت #نفس داره ...
#غرور یا عزت #نفس ... کاری نمی کردم که مجبور بشم سرم رو جلوی کسی خم کنم و بگم ...
- ببخشید ... عذرمی خوام ... شرمنده ام ...
هر بچه ای شیطنت های خودش رو داره ... منم همین طور... اما هر کسی با دو تا برخورد ... می تونست این خصلت رو توی وجود من ببینه ...خصلتی که اون شب ... خواب رو از چشمم گرفت ...
صبح، تصمیمم رو گرفته بودم ...
- من هرگز ... کاری نمی کنم که شرمنده شهدا بشم ...
دفتر برداشتم و شروع کردم به لیست درست کردن ... به هر کی می رسیدم ازش می پرسیدم ...
- #دوست_شهیدداشتید؟ ... #شهیدی رو می شناختید؟ ... #شهدا🌹 چطور بودن؟ ...
یه دفتر شد ... پر از خصلت های اخلاقی #شهدا ... خاطرات کوچیک یا بزرگ ... رفتارها و منش شون ...
بیشتر از همه مادرم کمکم کرد ... می نشستم و ازش می خواستم از پدربزرگ برام بگه ... اخلاقش ... خصوصیاتش ... رفتارش ... برخوردش با بقیه ...
و مادرم ساعت ها برام تعریف می کرد ...
خیلی ها بهم می خندیدن ... مسخره ام می کردن ... ولی برام مهم نبود ... گاهی بدجور دلم می سوخت ... اما من برای خودم هدف داشتم ...
هدفی که بهم یاد داد ... توی رفتارها دقت کنم ... #شهدا ... خودم ... اطرافیانم ... بچه های مدرسه ... و ... پدرم ...
#ادامـــــــــہ_دارد....🌹
@modafehh
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_چــهاردهــم۱۴
👈 این داستان ⇦ #تاوان_خیانت
🔳 بچه ها همه رفته بودن ... اما من پای رفتن نداشتم ... توی حیاط مدرسه بالا و پایین می رفتم ... نه می تونستم برم ... نه می تونستم ...😢
از یه طرف راه می رفتم و گریه می کردم ... که خدایا من رو ببخش ... از یه طرف دیگه شیطان وسوسه ام می کرد ...😔
- حالا مگه چی شده؟ ... همه اش 1/5 نمره بود ... تو که بالاخره قبول می شدی ... این نمره که توی نتیجه قبولی تاثیری نداشت ...
بالاخره تصمیمم رو گرفتم ...
- #خدایا ... من می خواستم برای تو #شهید بشم ... قصدم مسیر تو بود ... اما حالا ... #من_رو_ببخش ...😭
عزمم رو جزم کردم و رفتم سمت دفتر ... پشت در ایستادم...
- #خدایا ... خودت توی قرآن گفتی خدا به هر که بخواد عزت میده😞 ... به هر کی نخواد، نه ... #عزت_من_از_تو_بود ... من رو ببخش که به عزت تو خیانت کردم و با چشم هام دزدی کردم... تو، من رو همه جا عزیز کردی ... و این تاوان خیانت من به عزت توئه ...😔
و در زدم ...
👈رفتم داخل دفتر ... معلم ها دور هم نشسته بودن ... چایی می خوردن و برگه تصحیح می کردن ... با صدای در، سرشون رو آوردن بالا ...😐
- تو هنوز اینجایی فضلی؟ ... چرا نرفتی خونه؟ ...😳🤔
- آقای غیور ببخشید ... میشه یه لحظه بیاید دم در؟ ...☹️
سرش رو انداخت پایین ...
- کار دارم فضلی ... اگه کارت واجب نیست برو فردا بیا ... اگرم واجبه از همون جا بگو ... داریم برگه صحیح می کنیم نمیشه بیای تو ...☹️
بغض گلوم رو گرفت ...جلوی همه ...؟... به خودم گفتم ...
- برو فردا بیا ... امروز با فردا چه فرقی می کنه ... جلوی همه بگی ... اون وقت ...😕
اما بعدش ترسیدم ...
- اگر #شیطان نزاره فردا بیای چی؟ ...
#ادامــــہ_دارد...🍃🍃
@modafehh
#ادمین_نوشتـــــ
•| عشقیعنیایستادگی |•
#اندکی_بصیرت {بخش پنجم} میگم... بعضیامون و فکر کنم اکثرمون دوست داریم که کاش ، موقع جنگ بودیم و تو
#اندکی_بصیرت {بخش ششم}
متوجه شدیم میشه هنوزم تو جبهه بود !!!
فقط کافیه نگاهتون رو به دنیا عوض کنید
🙂🙃
میشه هنوزم ایثا کرد ...
حالا ببین هدفت چی بود ؟
بدون ، که هدف اصلیِ اصلیت مهمه ... ببین آخرش میخوایی به کجا برسی ؟🤔🤔🤔
به دانشگاه ؟ به دکترا ؟ به پول ؟؟؟ به خانواده ؟؟ به چی ؟😟
اینهمه تلاش میکنی که چی بشه ؟
گیرم هدفت پول بود 🙂
وقتی بهش رسیدی چی ؟ یه سال ، دوسال ، پنج سال ، ده سال هم با پولت کیف کن بعد چی ؟ اونموقع که دیگه هدفی نداری ...☹️
باید یه هدف انتخاب کنی که تا لحظه ای که نفست قطع میشه باهات باشه و تو دنبالش باشی ...
🌐🌐🌐
همون هدفی که خدا تو رو به خاطرش آفرید !
یادتون که نرفته تو بخش چهارم #اندکی_بصیرت یه آیه گفتم!☺️...
حالا همون کار هایی که تا حالا میکری رو ادامه بده ، با یه تغییری که اصلا کسی متوجه نشه ولی اون تغییر دنیاتونو عوض کنه !
😲😲😲😲
>هدف<تون رو عوض کنید ، مثلا اونموقع درس میخوندین که پول دربیارین ، الان درس بخونید که به جامعه خدمت کنید !
🥇🥈🥉🏆🎖🏅
میدونستید :
اونی که هدف و آرمانش این باشه که بیشتر خدمت کنه ، #شهید میشه !!!
😍
مگه شهادت نمیخوایی ...
کسی متوجه نمیشه تو ذهنت چی میگذره ...
به جز خدا و امام زمان ☝️🏻 ...
هر چندبار هم که زمین خوردی بازم بلند شو ...
یه چیزی بگم که به ایرانی بودنت افتخار کنی !
😍😲😅
رسول اکرم (ص) :
دین اگر در ثریا هم باشد ، مردانی از فارس به آن دست میابند ...
اوه اوه ...😯
یعنی پیامبر ضمانت کرده که ما اگر بخواییم ، میتونیم !
راستی ...
ما چه چیز های مشترکی داریم که بهشون افتخار میکنیم ؟
1⃣ شیعه ایم
2⃣ ایرانی هستیم
3⃣ رهبرمون ، سید علی خامنه ای هست
4⃣ رو خاک و ناموسمون غیرت داریم
5⃣ همت داریم
6⃣ از نسل سلمان و کیان ایرانی هستیم
7⃣ شهادت آرزومونه
8⃣ و ...
با خودتون فکر کنید ببینید چه چیزایی دارین که باعث میشن خدا بهتون رحم و لطف کنه ...
❤️💛💚💙💜🖤💖
#اندکی_بصیرت
#شهادت
#ادامه_دارد...
@ista_ista
#داستان_دنباله_دارنسل_سوخته🔻
#قسمــتــــــ_سی30
👈این داستان⇦ 《دعوتنامه》
ــ≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤
🌼اون شب ... بالشتم از اشک شوق خیس بود ... از شادی گریه می کردم😭 ... تا اذان صبح خوابم نبرد 😕... همون طور دراز کشیده بودم و به خدا و تک تک اون حرف ها فکر می کردم...
✨اول ... جملاتی که کنار تصویر اون #شهید بود ... هر کس که مرا طلب کند می یابد ...
من 4 سال ... با وجود بچگی ... توی بدترین شرایط ... خدا رو طلب کرده بودم ... و حالا ...❗️❕
و حالا ... خدا خودش رو بهم نشون داد👌 ... خودش و مسیرش... و از زبان اون شخص بهم گفت ... این مسیر، مسیر عشق و درده ... اگر مرد راهی ... قدم بردار ... و الا باید مورچه ای جلو بری ... تازه اگه گم نشی و دور خودت نچرخی...
به ساعت نگاه کردم⌚️ ... هنوز نیم ساعت تا #اذان باقی مونده بود ... از جا بلند شدم و رفتم #وضو گرفتم ...
جا نمازم رو پهن کردم و ایستادم🍃 ... ساکت ... بی حرکت ... غرق در یک سکوت بی پایان ...💫
- #خدایا ... من مرد راهم ... نه از درد می ترسم ... نه از هیچ چیز دیگه ای ... تا تو کنار منی ... تا شیرینی زیبای دیدنت ... پیدا کردنت ... و شیرینی امشب با منه ... من از سوختن نمی ترسم ... تنها ترس من ... از دست دادن توئه ... رهام کنی و از چشمت بیوفتم ... پس دستم رو بگیر ... و من رو تعلیم بده ... استادم باش برای #عاشق_شدن ❤️... که من هیچ چیز از این راه نمی دونم ... می خوام تا ته خط اون حدیث قدسی برم ... می خوام عاشقت باشم ... می خوام عاشقم بشی ...❣
دست هام رو بالا آوردم ... نیت کردم ... و #الله_اکبر ...
هر چند فقط برای #نماز_وِتر فرصت بود ... اما اون شب ... اون اولین #نماز_شب_من بود ...✨
🌸نمازی که تا قبل ... فقط شیوه اقامه اش رو توی کتاب ها خونده بودم ... اون شب ... پاسخ من شده بود ... پاسخ من به #دعوتنامه_خدا ...
⇦چهل روز ... توی دعای دست هر نمازم ... بی تردید ... اون حدیث قدسی رو خوندم ... و از خدا ... خودش رو خواستم ... فقط خودش رو ... تا جایی که بی واسطه بشیم ... من و خودش ... و فقط #عشق ...❤️
و این شروع داستان جدید من و خدا شد ...👌
#هادی_های_خدا ... یکی پس از دیگری به سمت من می اومدن ... هیچ سوالی بی جواب باقی نمی موند ... تا جایی که قلبم آرام گرفت ... حتی رهگذرهای خیابان ... هادی های لحظه ای می شدند ... واسطه هایی که خودشون هم نمیدونستن ...
و هر بار ... در اوج فشار و درد زندگی ... لبخند و شادی عمیقی وجودم رو پر می کرد ... خدا ... بین پاسخ تک تک اون هادی ها ... خودش رو ... محبتش رو ... توجهش رو ... بهم نشون می داد ...
معلم و استاد من شد ...🌸
من سوختم ... اما پای تصویر اون شهید ... تصویری که با دیدنش ... من رو در مسیری قرار داد که ... به هزاران سوختن می ارزید ... و این ... آغاز داستان عاشقانه من و خدا بود ...🌼
ــ* ــ ــ *ــ ــ *ــ ــ *ــ ــ *ــ ــ *ــ ــ
#ادامــــــہ_دارد....💠💫💠
#ادمین_نوشتـــــ