eitaa logo
معارف اسلامی
575 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
237 فایل
@drhosseins برای ارتباط با مدیر کانال از این آی دی استفاده کنید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸کاملا رایگان🌸باساده ترین روش🌸 📣 در ایتا در یک هفته (روزی چند دقیقه کوتاه)👌 🔸تاحالا شده بخوای قرآن رو بفهمی ولی نتونی؟🔸کارشماراحت شد🔸آموزش رو به خانه شماآوردیم🔸کافیه یک هفته و روزی چنددقیقه وقت بذاری🔸ازفرصت درخانه ماندن استفاده کنید 🔹 کاملا رایگان 🔹 کاملا مجازی 🔹 کاملا تضمینی 🔹 بسیار آسان 🔹درکمترین زمان 🔹بدون پیش نیاز 🔹 پشتیبانی روزانه🔹اساتید برتر کشور 🔹شروع آموزش از هفته آینده ⚠️ظرفیت محدود👈اولویت باافرادیست که زودتر ثبت نام کنند👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3544645675Cb652c81296 🔹برای لذت ازقرآن در ماه رمضان آماده شویم 🔹بعد از۷روز لذت عجیبی از قرآن میبری👌
‍ 📝 تا غلط نکنیم وقتی کسی کلمات را غلط می‌نویسد یعنی چه بسا زندگی را هم دارد غلط می‌نویسد. نوشتار و املای غلط به چیزهای دیگر هم سرایت می‌کند به گفتار به رفتار به کردار به همه چیز. بی مبالاتی نسبت به کلمات، بی مبالاتی نسبت به خیلی چیزها را در پی خواهد داشت. کسی که جملاتش را ویرایش نمی‌کند، زندگی‌اش را هم ویرایش نخواهد کرد. کسی که آنجا که باید نقطه نمی‌گذارد، و تفاوت ویرگول و نقطه ویرگول را بلد نیست در زندگی هم نمی‌داند کجا باید تمامش کند، کجا باید ادامه دهد، کجا باید فقط قدری بایستد و تأمل کند. کسی که به قواعد زبان بی توجه است، به قواعد زندگی هم بی توجه است. کسی که دستور زبان را به سخره می‌گیرد، دستور زبان عشق را و دستور زبان انسانیت را هم محترم نمی‌شمارد. آدم بی‌قاعده و بی‌اصول خطرناک است چه در نوشتار چه در زندگی. من می‌ترسم از کسانی که غلط املایی دارند. وقتی کسی برایم می‌نویسد که می‌خواهم با شما «راجب» به فلان موضوع صحبت کنم، می‌فهمم که فاجعه عمیق‌تر از آن است که خودش فکر می‌کند. وقتی کسی می‌نویسد از لطف شما«سپاسگذارم»، می‌فهمم که هزار و یک جای زندگی‌اش اشکال دارد. وقتی کسی برایم می‌نویسد «عایا» برای نویسندگی «حتمن» باید کلاس رفت؟ می‌فهمم که باید به روانپزشک هم مراجعه کند. یک پیامک سه خطی هزار و یک راز را برای من برملا می‌کند، خیلی بیشتر از آن چیزی که فرستنده قصد گفتنش را دارد. خودتان را در املای‌تان جستجو کنید، در نگارشتان، در نحوه جمله بندی‌تان. غلط ننویسیم تا غلط زندگی نکنیم. 🔹عرفان نظرآهاری
چقدر این متن زیبا و قابل تأمل است! مادامى که گیلاس با بند باریکش به درخت متصل است؛ همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند. باد، باعث طراوتش میشود، آب، باعث رشدش میشود، و آفتاب، به او پختگی و کمال میبخشد. 🔸اما … به محض پاره شدن آن بند؛ و جدا شدن از درخت، آب، باعث گندیدگی؛ باد باعث پلاسیدگی؛ و آفتاب باعث پوسیدگی و ازبین رفتن طراوتش میشود! 💠 بودن یعنی همین، یعنی بند به بودن، که اگر این بند پاره شد، دیگر همه عوامل در ما مؤثر خواهند بود. پول، قدرت، شهرت، زیبایی…. تا بند به خداییم برای ما، مفید و بسیار هم خوب است اما به محض جدا شدن بند بندگی، همه آن عوامل باعث تباهی و فساد ما می شود. ✋اتصالتان با خدای بزرگ مستدام باد
http://www.mftqs.com/ مؤسسه فرهنگی در و سیره
ای زیبا از زندگی شخصی دکتر : هفت یا هشت ساله بودم ، به سفارش مادرم برای خرید میوه و سبزی به مغازه محل رفتم . اون موقع مثل حالا نبود که بچه رو تا دانشگاه هم همراهی کنن ! پنج تومن پول داخل یه زنبیل پلاستیکی قرمز رنگ که تقریباً هم قد خودم بود با یه تکه کاغذ از لیست سفارش... میوه و سبزی رو خریدم کل مبلغ شد 35 زار. دور از چشم مادرم مابقی پول رو دادم یه کیک پنج زاری و یه نوشابه زرد کانادا از جنب میوه فروشی خریدم و روبروی میوه فروشی روی جدول نشستم و جای شما خالی نوش جان کردم. خونه که برگشتم مادر گفت مابقی پولو چکار کردی؟ راستش ترسیدم بگم چکار کردم، گفتم بقیه پولی نبود... مادر چیزی نگفت و زیر لب غرولندی کرد منم متوجه اعتراض او نشدم. داشتم از کاری که کرده بودم و کسی متوجه نشده بود احساس غرور می‌کردم اما اضطراب نهفته ای آزارم می‌ داد. پس فردا به اتفاق مادر به سبزی فروشی رفتم اضطرابم بیشتر شده بود. که یهو مادر پرسید آقای صبوری میوه و سبزی گران شده؟ گفت نه همشیره. گفت پس بقیه پول رو چرا به بچه پس ندادی؟ آقای که ظاهراً فیلم خوردن کیک و نوشابه توسط من جلو چشمش مرور میشد با لبخندی زیبا روبه من کرد وگفت : آبجی فراموش کردم ولی چشم طلبتون باشه. دنیا رو سرم چرخ می‌خورد اگه حاجی لب باز میکرد و واقعیت رو می گفت به خاطر دو گناه مجازات می شدم، یکی دروغ به مادرم یکی هم تهمت به حاج آقاصبوری! مادر بیرون مغازه رفت. اما من داخل بودم. حاجی روبه من کرد و گفت: این دفعه مهمان من! ولی نمی دونم اگه تکرار بشه کسی مهمونت میکنه یا نه؟! بخدا هنوزم بعد ۴۴ سال لبخندش و پندش یادم هست! بارها باخودم می گم این آدما کجان و چرا نیستن؟ چرا تعدادشون کم شده آدمهایی از جنس بلور که نه تحصیلات عالیه امروزی داشتن ونه ادعای خواندن كتاب های روان‌شناسی و نه مال زیادی داشتن که ببخشند؟ ولی تهمت رو به جان خریدن تا دلی پریشون نشه وآبرویی نریزه...!
🍀 در خانه هایتان قرآن بخوانید 🍀 ‍ علیه السلام: 🔸خانه ای که در آن خوانده نمی شود و از خدا یاد نمی گردد، سه گرفتاری در آن خانه بوجود می آید: ● برکتش کم می شود (دائم مشکل مالی دارند) ● آن را ترک می کنند (رحمت و فیض خاص خداوند به آن خانه نازل نمی شود) ● در آن حضور می یابند (نزاع و جدال در آن خانه زیاد است.) ✨خواندن قرآن در خانه این سه گرفتاری را برطرف می کند. 📚 ، ج ۲، ص ۴۹۹، ح۱
👆برترین کشور دختری 6 ساله با مطالعه 2000 جلد کتاب : ((هیچ روزی بدون کتاب نیستم)) "نازنین نرگس اسماعیل پور" دختر 6 ساله ای که از 3 سالگی خواندن و نوشتن را آغاز کرد و در 3/5 سالگی به عضویت کتابخانه درآمد! او در مراسم تجلیل از اهالی کتاب که چندی پیش با حضور برخی از مقامات و وزرا برگزار شد، اینطور گفت: ((بعنوان نخستین سفیر فرهنگ کتابخوانی پیشنهاد می کنم هفته کتاب چند بار در سال برگزار شود تا مردم به بهانه این هفته بیشتر به کتابخانه ها سر بزنند و آشتی با کتاب و کتابخوانی دوباره رونق گیرد. همین چند روز پیش مراسم انتخاب کاندیدای شورای مدرسه بود که من هم دوست داشتم در این فعالیت اجتماعی شرکت کنم، کتابهای زیادی هم در این رابطه مطالعه کرده بودم _قابل توجه بسیاری از مدیران و مسئولان!_ اما به دلیل کم بودن سن و سالم اجازه ثبت نام پیدا نکردم در حالی که پیشنهادهای خوبی برای مدیر داشتم و دوست داشتم در حل مشکلات بچه های مدرسه کوشا باشم. معمولا کتابهای مورد علاقه ام را خلاصه نویسی می کنم و اگر بشود داستان جدیدی را خلق می کنم. دوست دارم پزشک اطفال شوم، برای همین است که در زمینه های مختلف کتاب می خوانم تا روز به روز بر اطلاعاتم اضافه شود و موفق شوم در آینده هر کودک بیمار را درمان کنم تا خودش و خانواده اش دیگر رنج نکشند و همیشه لبخند بر لبشان باشد.)) این دختر دوست داشتنی با 6 سال سن در مقطع چهارم دبستان مشغول تحصیل است و علاوه بر مطالعه کتب درسی و متفرقه، پیانو می نوازد و آهنگسازی می کند و همچنین تکواندو کار است و در 4/5 سالگی موفق به کسب قهرمانی و اخذ کمربند قرمز در رشته تکواندو شده است.
ادیبی را گفتند: چرا معلم را زیاده از پدر ستایش می کنی؟ گفت: پدر مرا از آسمان ها به زمین آورد ولی معلم مرا از زمین به آسمان ها برد. روز معلم بر شما استادان و معلمان عزیز مبارک
ملّا محسن ، آن عارف بالله، در عالم رؤیا یا مکاشفه، را می ‌بیند، به شیخ طوسی عرضه می ‌دارد که آقا! آن جا چه خبر است؟ شیخ طوسی می ‌فرماید: آن جا چه خبر است؟ این جا خبری نیست، خبرها آن جاست، ملّا محسن فیض کاشانی تعجّب می ‌کند و می ‌گوید من عرض کردم: آقا! خبر آن‌ طرف است، این‌ طرف که خبری نیست، شیخ طوسی می ‌گوید: خیر، اتّفاقاً بر عکس متوجّه شدید، خبر آن جاست و این‌ طرف، خبری نیست، هر چه این‌ طرف هست از آن جا آمده است. فقط به تو بگویم: ای محسن! بدان، هر چه هست در و من امروز مغموم هستم و افسوس می ‌خورم که می ‌توانستم کار بیشتری انجام بدهم و انجام ندادم. تعبیر عجیبی دارد، می ‌فرماید: اگر می ‌دانستید که این جا، فقط یک ذکر بر محمّد و آل محمّد(ص) چقدر ارزش دارد، آن‌ وقت می ‌فهمیدید، چرا در ، اوّ‌لین ، این است «اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلی اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُور».
واقعی چند روز پیش سفری ب#ا اسنپ داشتم. (بعنوان مسافر). آونروز خیلی بدشانسی آورده بودم و ناراحت بودم، آخه باطری و زاپاس ماشینم رو دزد برده بود. راننده حدودا ۴۰ سال داشت و آرامش عجیبی داشت و باعث شد باهاش حرف بزنم و از بدشانسیم بگم. هیچی نگفت و فقط گوش میکرد. صحبتم تموم که شد گفت یه قضیه‌ای رو برات تعریف می کنم مربوط به زمانی هست که دلار ۱۹ تومنی ۱۲ شده بود. گفتم بفرمایید. برام خیلی جالب بود و برای شما از زبان راننده می‌نویسم. 🔹یه مسافری بود هم سن و سال خودم ، حدودا ۴۰ساله. خیلی عصبانی بود. وقتی داخل ماشین نشست بدون اینکه جواب سلام منو بده گفت: چرا انقدر همکاراتون ......(یه فحشی داد) هستند. از شدت عصبانیت چشماش گشاد و قرمز شده بود. گفتم چطور شده، مسافر گفت: ۸ بار درخواست دادم و راننده‌ها گفتن یک دقیقه دیگر میرسند و بعد لغو کردند. من بهش گفتم حتما حکمتی داشته و خودتو ناراحت نکن. 🔹این جمله بیشتر عصبانیش کرد و گفت حکمت کیلو چنده و این چیزا چیه کردن تو مختون و با گوشیش تماس گرفت. مدام پشت گوشی دعوا میکرد و حرص می‌خورد.( بازاری بود و کلی ضرر کرده بود). حین صحبت با تلفن ایست قلبی کرد و من زدم بغل و کنار خیابون خوابوندمش و احیاش کردم. سن خطرناکی هست و معمولا همه تو این سن فوت میکنن. چون تا به بیمارستان یا اورژانس برسن طول میکشه. 🔹من سر پرستار بخش مغز و اعصاب ..... هستم و مسافر نمی‌دونست. خطر برطرف شد و بردمش بیمارستان کرایه هم که هیچی! دو هفته بعد برای تشکر با من تماس گرفت و خواست حضوری بیاد پیشم. من اونموقع شیفت بودم و بیمارستان بودم. تازه اونموقع فهمید که من بخشم. اومد و تشکر کرد و کرایه رو همراه یه کتاب کادو شده به من داد. گفتم دیدی حکمتی داشته. خدا خواسته اون ۸ همکار لغو کنن که سوار ماشین من بشی و نمیری. تو فکر رفت و لبخند زد. من اونموقع به شدت ۴ میلیون تومن پول لازم داشتم و هیچ کسی نبود به من قرض بده. رفتم خونه و کادو مسافر رو باز کردم. تو صفحه اول کتاب یک تمام چسبونده بود! حکمت خدا دو طرفه بود. هم اون مسافر زنده موند و من هم سکه رو ۴میلیون و چهارصد هزار تومن فروختم و مشکلم حل شد. همیشه بدشانسی بد شانسی نیست. ما از آینده و حکمت خدا خبر نداریم. ⚡️اینارو راننده برای من تعریف کرد و من دیگه بابت دزدی باطری و زاپاسم ناراحتیمو فراموش کردم. من هم به حکمت خدا فکر کردم.
إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا {فاطر: 41} همانا خدا آسمانها و زمين را نگاه مى‏دارد تا نيفتند و اگر بيفتند بعد از او هيچ كس آنها را نگاه نمى‏دارد اوست بردبار آمرزنده {41} بر اساس روایات اهل بیت علیهم السلام این حفظ از و است.
با سعادت مجتبی علیه السلام مبارک باد.
🔴 l فرامتن فرمایشات 🔻 انقلاب در جمع اعضای ستاد ملی با حاوی نکات بسیار مهم بود. اما آنچه در این سخنان بیشتر از همه برجسته شد و مسوولین ذی ربط را مجبور به تصمیم گیری فوری کرد مربوط به چگونگی بازگشایی اماکن مذهبی بود 🔹 معظم له در قالب یک اعتراض مدنی، ضمن حمایت حکیمانه از نظرات کارشناسی ستاد مبارزه با کرونا ضمن پاسداشت قانون، با چاشنی هدایتگری ، منصفانه نقد کردند. الگویی که میتواند برای همه کسانی که به نحوی در این موضوع و سایر موضوعات به دولت معترض و منتقد بوده و هستند درس آموز باشد. 1⃣ : " یک سوال بی پاسخی وجود دارد در مورد مراسم دعا و نماز و عبادت . باید توجه داشت که عبادات و توسل به خصوص در ماه رمضان و شبهای قدر جزو نیازهای اساسی و حتمی مردم است" در حقیقت فرمایشات فوق ناظر به اعتراض مردم متدین به طولانی شدن تعطیلی اماکن مقدسه بود. 2⃣ : رهبری برای حل مشکل دستور ندادند بلکه راهنمایی فرمودند. "این بررسی را باید به کسانی سپرد که حقیقت و ضرورت دعا و توسل را درک می کنند" 3⃣ : بخشی دیگر از فرمایشات ایشان مربوط به پاسداشت قانون و تصمیمات کارشناسی بود ؛ " تابع تشخیص کارشناسی ستاد ملی مبارزه با کرونا هستم و هر آنچه آنها تصمیم بگیرند بنده و همه مردم به آن عمل خواهیم کرد. " 🔹 فرامتن فرمایشات رهبرانقلاب آموزش برای نسل جوان؛ تحلیلگران و جامعه نخبگانی بود تا بیاموزیم چگونه در عین پاسداشت قانون و رصدهوشمندانه ، نقدمنصفانه و حمایت حکیمانه، مطالبه گری عالمانه داشته باشیم!!. 🖌
سلام، کسی می گفت: یکی از سوالاتی که از ابتدای نوجوانی در ذهنم بود، این بود که چرا بعضی و راحت، زیاد و فراتر از حد معمول دارند، مثلا چرا گفته شده که ثواب خواندن سه بار سوره توحید با ثواب یک ختم قرآن برابر است.❗️ راستش منطق و حکمت این کار خداوند را درک نمی کردم. 😊مدتی پیش پای منبر یکی از روحانیون گرامی پاسخی بسیار زیبا برای این سوال یافتم که در قالب خاطره ای از کودکی های آن روحانی مطرح شده بود. 🌟ایشان می گفت: "بچه فضولی بودم، شیطنت هایم بیشتر از امروز بود. یک روز شیشه این همسایه را می شکستم و فردا، سر پسر همسایه دیگر را. یک روز صبح، عمویم که از کارهایم عاصی شده بود؛ صدایم زد و پیشنهاد داد با پولی که می دهد، کاری اقتصادی دست و پا کنم. پیشنهاد خودش فروختن بیسکوئیت به بچه های محل بود. 👦من هم از خدا خواسته، پولها را از عمو گرفتم و از عمده فروشی، ده بیست تایی بیسکوئیت خریدم. یک جعبه چوبی میوه هم سرو ته شد و سر کوچه خودمان که از قضا گلوگاه محل نیز محسوب می شد، 🍫اولین دکان بیسکوئیت فروشی من پا گرفت. اولین روز، کسب و کار تعریفی نداشت و بیشتر وقت من به بطالت گذشت. بچه ده ساله ای را در نظر بگیرید که از صبح تا ظهر جلوی ده بیسکوئیت بنشیند و گرسنه شود. طبیعی است که شیطان در جلدش برود و به بیسکوئیت ها دست درازی کند. 🌞ظهر که شد، پدر از سر کار آمد و با دیدن من، که نان آور خانه شده بودم، خندید. نزدیک آمد و پرسید که چه می کنم و از صبح، چقدر کاسب بوده ام. من هم گفتم بیسکوئیت را خریده ام سه تومن و می فروشم پنج تومن. دروغ می گفتم. خریده بودم پانزده ریال و می فروختم دو تومن. پدر با شنیدن این حرف گفت: خوب یکی هم به ما بده. من هم زرنگی کردم و بیسکوئیتی که ازصبح به آن نوک زده بودم را به دستش دادم. پدر بیسکوئیت را زیر و رو کرد. ظاهراً می خواست چیزی بگوید، اما نگفت. 💰دست دیگرش را در جیب فرو برد و یک ده تومنی بیرون آورد و به من داد. من ایستادم و جیبهایم را گشتم و دست آخر گفتم: پنج تومنی ندارم که بقیه پول را پس بدهم. پدر هم گفت: اشکال ندارد؛ بعداً با هم حساب می کنیم. و این بعداً هرگز نرسید. تا عصر، پشت دکانم بودم و پس از آن به خانه رفتم و بیسکوئیتی که به پدر فروخته بودم را از سر طاقچه برداشتم و خوردم. 😉امروز که من پدر شده ام و پسری دارم که شیطنت می کند؛ فهمیده ام که آن روزها، پدر قیمت بیسکوئیت را می دانست؛ می دانست که بیسکوئیت را دو تومن می فروشم؛ می دانست که پنج تومنی دارم که پولش را پس بدهم؛ می دانست که بیسکوئیت نوک زده را به او انداخته ام؛ و می دانست که بیسکوئیت را خودم خواهم خورد. و من امروز فهمیده ام که پولی که عمو به من داد را پدر داده بود؛ فهمیده ام که این بازی برای این بود که من دست از «خبط و خطا» بردارم و آدم شوم؛ فهمیده ام که پدر به دنبال «راه انداختن» من بود." 💎آری، اینجا بود که فهمیدم خداوند نیز قیمت و ارزش کارهای اندک ما را خوب می داند، خوب می داند سه بار خواندن سوره توحید با ختم کل قرآن فرق دارد، خوب می داند یک درهم صدقه در ماه رمضان با هزار درهم صدقه فرق دارد، خوب می داند روزه گرفتن در پنجشنبه اول و وسط و آخر ماه با روزه گرفتن در تمام روزهای ماه فرق دارد، ولی ثواب آنها را برای ما یکی می کند تا امثال من که از لحاظ معنوی یک بچه شیطان و خطاکار به حساب می آییم، دست از «خبط و خطا» برداریم و آدم شویم. می خواهد حداقل ما را راه بیندازد تا کم کم با پاک شدن دلمان، مزه عبادت و لذت مناجات، ما را خودبخود در نیمه های شب بیدار کند و به پای سجاده بکشاند. " وإذا سألك عبادي عَني فإني قريب أجيب دَعوة الداع إذا دَعان فليستجيبوا لي وَليؤمنوا بي لعلهم يَرشدون ". [البقرة آیة 186] (ع)👇 @Maktab_sadegh2
معارف اسلامی
سلام، کسی می گفت: یکی از سوالاتی که از ابتدای نوجوانی در ذهنم بود، این بود که چرا بعضی #اعمال_ساده و
البته این یک تحلیل ساده و عامیانه است و راز و رمز اعمال الهی و حکمت تعامل او با بندگان بسی گسترده تر است.
یک سال در آن شبی را که در آن قرآن نازل شده است، شب قدر می نامد. گویا مراد از «قدر» تقدیر و اندازه‌گیری است. پس شب قدر، شب اندازه گیری است. و خدای متعال در آن شب حوادث یک سال را تا شب قدر سال آینده تقدیر می‌کند. در آن شب زندگی، مرگ، رزق، سعادت، شقاوت و چیزهایی دیگر مانند آنها برای انسان‌ها مقدر می شود. آیات چهارم تا ششم سوره دخان نیز که در وصف شب قدر است بر این مطلب دلالت دارد: «فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ * أَمْرًا مِّنْ عِندِنَا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ * رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» (دخان: 6-4) در آن [شب] هر [گونه] كارى [به نحوى] استوار فيصله مى‏يابد. [اين] كارى است [كه] از جانب ما [صورت مى‏گيرد] ما فرستنده [پيامبران] بوديم. در این آیه «فرق» به معنای جداسازی و مشخص کردن دو چیز از یکدیگر است. و «فرق» هر امر حکیم به این است که آن را با اندازه گیری قطعی سازند، چون منظور از «حکیم» در آیه شریفه قطعی از جهت اندازه گیری است. البته هیچ منافاتی ندارد که امری که در شب قدر مقدر شده است، در ظرف تحققش به گونه‌ای دیگر روی دهد. زیرا چگونگی موجود شدن مقدر امری است و دگرگونی در تقدیر امری دیگر؛ همچنان که هیچ منافاتی ندارد حوادث در لوح محفوظ معین شده باشد، ولی مشیت الهی آن را تغییر دهد، همانطور که در قرآن کریم آمده است: «يَمْحُو اللّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ» (رعد: 39) خدا آنچه را بخواهد محو يا اثبات مى‏كند و اصل كتاب نزد اوست. افزون بر این، استحکام امور بنا بر تحقق آن مراتبی دارد: - بعضی از امور شرایط تحقق موجود است. - و بعضی ناقص است احتمال دارد در شب قدر بعضی مراتب احکام تقدیر شود و بعضی به وقت دیگر موکول شود. گفت و گو تقدیر امور در شب قدر و اختیار انسان ها در تغییر سرنوشت و رقم زدن سعادت چگونه سازگار است؟ پنج. تکرار شب قدر در هر سال از آیه سوره دخان استفاده می‌شود که شب قدر در سال نزول قرآن کریم منحصر نیست، بلکه هر سال تکرار می‌شود؛ زیرا معنا ندارد در یک شب که قرآن نازل شده است، حوادث همه قرن‌های پیشین و آینده تعیین گردد. افزون بر این کلمه‌ی «یفرق» فعل مضارع است و استمرار را می‌رساند. بنابراین در ماه رمضان از هر سال قمری شب قدری هست که در آن امور سال آینده تا شب قدر سال بعد اندازه گیری و مقدر می‌شود.