➖ وصیت #امام_حسین به امام سجاد عليهماالسلام
🔻به نقل از ابو حَمزۀ ثُمالى از امام باقر عليه السلام-: چون هنگام وفات [ پدرم ] على بن الحسين عليه السلام فرا رسيد، مرا به سينهاش چسباند و سپس فرمود: «اى فرزند عزيزم ! تو را به آنچه پدرم هنگام فرا رسيدن وفاتش به من وصيّت كرد، وصيّت مىكنم و نيز به آنچه پدرش به وى وصيّت كرده است».
⬅️سپس فرمود: «اى پسر عزيزم! مبادا بر كسى ستم كنى كه در برابر تو، هيچ ياورى جز خدا ندارد!».
📚الکافی ج۲ ص ۳۳۱
➖اجازه خواستن فرشتگان براى يارى كردن #امام_حسين علیهالسلام
◾️به نقل از رَيّان بن شَبيب از امام رضا عليهالسلام-: چهار هزار فرشته، براى يارى [ حسين عليه السلام ] به زمين، فرود آمدند؛امّا اجازه نيافتند. از اين رو، آنان پريشان و غبارآلوده تا قيام قائم عليهالسلام نزد قبرش جاى دارند و [به هنگام قيام] جزو ياران قائم عليهالسلام هستند و شعارشان، اين است: «یَا لَثَارَاتِ الْحُسَیْن(اى خونخواهان حسين)
📚عیون اخبارالرضا عليهالسلام ج ۱ ص۲۹۹
حسين عليه السلام، به چپ و راستش نگريست و هيچ مردى را نديد.
على بن الحسين، زين العابدين عليه السلام- درحالیکه بيمار بود، بيرون آمد؛ ولى نمىتوانست شمشيرش را حمل كند و امّ كلثوم، پشت سرِ او فرياد مىزد: اى پسر عزيزم! بازگرد.
على گفت: اى عمّه! بگذار پيش روىِ فرزند پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بجنگم.
حسين عليه السلام فرمود: «اى امّ كلثوم ! او را بگير (و باز گردان) تا زمين از فرزندان خاندان محمّد صلىاللهعليهوآله، خالی نمانَد».
📚بحار الأنوار ج ۴۵، ص ۴۶
#محرم
#امام_سجاد
➖نبرد انفرادى #امام_حسين عليهالسلام با دشمنانش
🔻راوى مىگويد: آن گاه حسين عليه السلام، دشمن را به نبردِ تن به تن فرا خواند و همۀ كسانى را كه به جنگش مىآمدند، از ميان بر مىداشت تا آن جا كه تعداد فراوانى از آنها را كُشت و در اين حال، مىفرمود:
«مرگ،از ننگ، بهتر است
و ننگ، از ورود به آتش».
يكى از راويان مىگويد: به خدا سوگند تاكنون شكست خوردهاى را نديده بودم كه فرزندان و خاندان و يارانش كشته شده باشند امّا اين گونه استوار و پُردل مانده باشد. پيادگان بر او يورش مىبُردند واو هم بر آنان يورش مىبُرد و آنان مانند فرار بُزها به هنگام حملۀ گرگ از هم شكافته مىشدند.
او بر آنان،حمله مىبُرد و در حالى كه آنان بالغ بر سى هزار نفر بودند،از پيشِ پاى او، مانند ملخهاى پراكنده،مىگريختند و او،دوباره به جاى خويش،باز مىگشت و مىگفت:«هيچ نيرو و توانى،جز از جانب خداوندِ والامرتبۀ بزرگ،نيست».
📚الملهوف ص۱۷۰
🔻آن گاه، حسين عليه السلام [دشمن را] به نبرد تن به تن فرا خواند و همۀ قهرمانانى را كه به جنگ او مىآمدند، مىكُشت تا آن كه تعداد فراوانى را از آنها كُشت.
شمر بن ذى الجوشن-كه خدا لعنتش كند- پيشاپيش دستۀ بزرگى جلو آمد. حسين عليه السلام با همۀ آنها جنگيد و آنها نيز با او جنگيدند...آن گاه حسين عليه السلام،مانند شير شرزه به آنها حمله بُرد و در پىِ كسى نمىرفت،جز آن كه او را با ضربۀ شمشيرش به زمين مىانداخت.تيرها از هر سو به طرف او مىآمدند و به گلو و سينۀ او مىخوردند،و او مىفرمود: «اى امّت بدكار ! پس از محمّد،چه بد كرديد در حقّ امّت و خاندانش.هان ! شما پس از من،ديگر از كشتن هيچ بندهاى از بندگان خدا،هراس نخواهيد داشت؛بلكه چون مرا كُشتيد،كشتن هر كس ديگرى بر شما گران نخواهد بود و-به خدا سوگند-،اميد مىبرم كه خدا،مرا با خوارى شما،گرامى بدارد و انتقام مرا از شما به گونهاى كه نمىدانيد،بگيرد».
حُصَين بن نُمَير سَكونى،بر حسين عليه السلام بانگ زد: اى پسر فاطمه! خدا، چگونه انتقام تو را از ما مىگيرد؟
حسين عليه السلام فرمود: «ميانتان،ترس و درگيرى مىاندازد و خونتان را [ به دست خودتان ] مىريزد و آن گاه، عذاب را بر شما سرازير مىكند».
📚الفتوح ج۵ ص۱۱۷
#امام_حسین
➖اشعار منسوب به امام علیهالسلام در ميدان جنگ
🛑 سپس حسين عليه السلام، پيش آمد تا جلوى دشمن ايستاد و شمشيرش،برهنه در دستش بود. از خود[از پيروزى] نااميد بود و به مرگ مىانديشيد و چنين مىگفت:
«من،پسر علىِ پاك، از خاندان هاشمم
براى افتخار،همين،مرا بس است.
جدّ من، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، گرامىترينِ مردم است
و ما، چراغهاى درخشان خداوند در زمينيم.
فاطمه،مادرم،از تبارِ احمد است
و عمويم جعفر را «صاحبِ دو بال [ در بهشت ]»مىخوانند.
كتاب راستين خدا، ميان ما نازل شده است
و هدايت و سخن نيك، از وحى در خاندان ماست. ما امان خدا براى همۀ مردمانيم
از اين رو،ميان مردم،سرفراز و نمايانيم.
ما صاحبان حوض [ كوثر ] هستيم و دوستداران خود را با جام پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، سيراب مىكنيم،بى هيچ ترديدى.
پيروان ما ميان مردم، گرامىترينِ پيرواناند
و دشمنان ما روز قيامت، زيانكاراناند».
📚الاحتجاج ج۲ ص۱۰۳
#امام_حسین علیهالسلام
▪️تشنگى حسين عليه السلام، شديد شد و مانع دسترسى او به آب شدند. آب قابل نوشيدنى برايش فراهم شد. رفت تا آن را بياشامد كه حُصَين بن تميم، تيرى به گلويش زدو آب، خون شد....
📚اخبارالدول و آثار الاول ج۱ ص۳۲۲
➖اصابت تيرى به پيشانى امام علیهالسلام
◼️ هرگاه حسين عليه السلام،به تنهايى به سوى فراتْ يورش مىبُرد به او حمله مىكردند تا او را از [ رسيدن به ] آب، باز بدارند. آن گاه،مردى از آنان-كه كنيهاش ابو حُتوف جُعْفى بود- تيرى انداخت و بر پيشانى حسين عليه السلام نشست. حسين عليه السلام، تير را كَنْد و آن را انداخت. خون بر صورت و محاسنش،سرازير شد.
سپس حسين عليه السلام گفت:«خدايا ! تو مىبينى كه من از دست اين بندگان نافرمان و طغيانگرت، در چه حالى هستم.خدايا ! يكْ يكِ آنان را به شمار آور و جدا از هم و متفرّق، هلاكشان ساز و هيچ يك از آنان را بر روى زمين، باقى مگذار و هرگز،آنان را ميامرز !».
#امام_حسین علیهالسلام
➖اصات تيرى به گلوی امام علیهالسلام
◼️به نقل از عبد اللّه بن منصور،از امام صادق،از پدرش امام باقر،از جدّش امام زين العابدين عليهم السلام-: حسين عليه السلام،به چپ و راست نگريست و كسى را نديد. سرش را به سوى آسمان، بالا بُرد و گفت: «خدايا ! تو مىبينى كه با فرزند پيامبرت چه مىكنند».
قبيلۀ بنى كِلاب ميان حسين عليه السلام و آب، مانع شدند. تيرى به سوى او پرتاب شد كه بر گلويش نشست و از اسبش به زمين افتاد. امام عليه السلام تير را گرفت و بيرون كشيد. سپس،خون را با كفِ دستش مىگرفت و هنگامى كه پُر مىشد،به سر و صورتش مىماليد و مىگفت:«خداى عز و جل را مظلوم و خونين،ديدار خواهم كرد».
📚الأمالی (صدوق) ص۲۲۶
#امام_حسین علیهالسلام
➖سخن گفتن #حضرت_زينب سلاماللهعلیها با عمر بن سعد ملعون
خواهر امام،زينب عليها السلام به درگاه خيمه آمد و عمر بن سعد بن ابى وقّاص را ندا داد: واى بر تو،اى عمر ! آيا ابا عبد اللّه را مىكُشند و تو نگاه مىكنى؟!
عمر، پاسخش را نداد. زينب عليهاالسلام بانگ زد: واى بر شما ! آيا مسلمانى ميان شما نيست؟! هيچ كس، پاسخى به او نداد.
📚الإرشاد ج۲ ص۱۱۲
#محرم
➖هجوم دشمن به خيمهها
⚫️ حسين عليه السلام هماورد طلبيد و هر كدام از قهرمانان را كه به سوى او مىآمد مىكُشت تا آن كه تعداد بسيارى از آنان را كُشت. شمر بن ذى الجوشن-كه خداونداو را لعنت كند-، با عدّۀ فراوانى پيش آمدند و همگى با هم با او جنگيدند. امام حسين عليه السلام نيز با آنان جنگيد تا آن كه ميان او و خيمهگاهش فاصله انداختند.
پس حسين عليه السلام،بر آنان فرياد كشيد:«واى بر شما،اى پيروانِ خاندان ابوسفيان ! اگر دين نداريد و از [ روز ] معاد نمىهراسيد،پس در اين دنيايتان آزاده باشيد و به [خوى] نياكانتان باز گرديد، اگر آنگونه كه مىگوييد، عرب هستيد».
پس شمر بن ذى الجوشن-كه خداوند،او را لعنت كند-،فرياد برآورد: اى حسين! چه مىگويى؟
فرمود: «مىگويم:من با شما مىجنگم و شما با من مىجنگيد؛ولى زنان كه گناهى ندارند.
پس سركشان و نابخردانتان را از دستدرازى به حرمم،تا زندهام، بازداريد».
شمر گفت:اى پسر فاطمه ! اين [حق] براى تو هست.
پس شمر بر يارانش بانگ زد و گفت:از حريم اين مرد،دور شويد و در پىِ خودش باشيد كه به خدا سوگند،او هَماوردى شايسته (/بزرگوار) است».
📚الفتوح ج۵ ص۱۱۷
_________________________________
🌑 به نقل از هانى بن ثُبَيت قايضى: شمر-كه خدا،لعنتش كند- به لشكر حسين عليه السلام، حمله كرد و به سوى خيمهاش رفت تا آن را غارت كند.حسين عليه السلام به او فرمود:«واى بر شما ! اگر دين نداريد،دستكم در دنيايتان،آزاده باشيد.خيمهام،به زودى [ پس از مرگم ] برايتان مُباح خواهد شد!».
شمر،خجالت كشيد و بازگشت.
📚مقاتلالطالبین ص۱۱۸
#محرم
#مقتل سیدالشهداء سلام الله علیه
⚫️ شمر بن ذى الجوشن،سواران و پيادگانش را ندا داد و گفت:واى بر شما ! مادرانتان،به عزايتان بنشينند ! چه چيزى را از او،انتظار مىكشيد؟
سپس،از هر سو به امام عليه السلام،حمله شد.زُرْعة بن شريك،ضربهاى بر كف دست چپ امام عليه السلام زد و آن را قطع كرد.فردى ديگر از آنان،ضربهاى بر گردن امام عليه السلام زد كه با صورت،[ از اسب ] بر زمين افتاد.سِنان بن انَس هم با نيزه او را زد و به خاكش افكند و خولى بن يزيد اصبَحى-كه خدا، لعنتش كند-،بى درنگ،پياده شد تا سرش را قطع كند؛امّا ترسيد و لرزيد [ و نتوانست ]،شمر به او گفت:خدا،بازوانت را بشكند ! چرا مىلرزى؟
سپس خودِ شمر پياده شد و سرِ امام عليه السلام را بُريد و آن را به خولى بن يزيد داد و گفت:آن را براى امير عمر بن سعد ببر.
📚الإرشاد ج۲ ص۱۱۱
_____________________________________
▪️هلالِ بن نافع نيز روايت كرده است كه:من با ياران عمر بن سعد،ايستاده بودم كه فرياد كنندهاى،بانگ زد:اى امير ! بشارت ده كه اينك،شمر،حسين را كُشت.
من از ميان صف دو لشكر،بيرون آمدم و بر سرش ايستادم.در حال جان دادن بود.به خدا سوگند، هيچ كشتۀ آلوده به خونى نديدهام كه از او، زيباتر و نورانىتر باشد، و نور صورت و زيبايى شمايلش، مرا از انديشيدن به كُشتن او، باز داشت.
📚الملهوف ص۱۷۴
#امام_حسین