eitaa logo
شهدای کربلای خان طومان
602 دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
6.6هزار ویدیو
96 فایل
کانال شهدایی، جهادی، اجتماعی، سیاسی عنایات شهدا در زندگی تون😍 فعالیت (جهادی،فرهنگی،مطالبه گری و..) به نیابت از شهدا ادمین کانال: @khadem_Sayed_Ali خادم جهادی: @talabejahadi کمک مومنانه: @Zynabi ((کپی با ذکر صلوات جایز است))
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید کمالی به فعالیت های جهادی چه نگاهی داشت و با چه کیفیتی آن را دنبال می کرد؟   یکی از کارهای مهمی که شهید به آن اعتقاد داشت کمک به دیگران، مخصوصا مستمندان بود. در همین راستا عضو گروه بسیج سازندگی بود و به شهرهای جنوبی می رفت و آنجا در اغلب کارهای سخت و طاقت فرسا داوطلب می شد. همیشه می گفت باید علی‌وار زندگی کرد و این را در عمل نشان ثابت کرد. @shahid_saeed_kamali
🔳حاج قاسم برای خرید کاپشن به همراه فرزندش به یک فروشگاه در خیابون ولیعصر رفته بود و چهره سردار برای فروشنده آشنا میاد و ازش میپرسه شما سردار سلیمانی نیستید؟ 🔻حاج قاسم میخنده و درجوابش میگه آقای سلیمانی میاد کاپشن بخره؟ فروشنده هم میگه منم تو این موندم. اون که قطعا نمیاد لباس بخره و براش میخرن میبرن. ولی شما خیلی شبیه به آقای سلیمانی هستید. بعد از اصرار فروشنده و سوالات مکرر، حاج قاسم در جواب میگه بله قاسم سلیمانی برادرمه و بخاطر همین شبیهش هستم.زمانی که حاج قاسم کت رو در میاره تا کاپشن نو رو بپوشه و بپسنده، اسلحه‌ای که در کمر حاج قاسم بود رو فروشنده میبینه. فروشنده میگه نه تو خود حاج قاسمی و لو رفتی. فروشنده از اینکه سردار ازش خرید کرده خوشحال میشه و خیلی اصرار میکنه که پول نمیگیرم. حاج قاسم هم در جواب گفته بود اگه پول نگیری نمیخرم و میرم. فروشنده باورش نمیشد که معروف ترین ژنرال دنیا به همین راحتی بدون محافظ و بین مردم قدم زده و به مغازه اون اومده.
/ همسر شهید بلباسی گفته بود که دیشب خواب محمد را دیدم، پرسیدم حال و روزت چطور است؟ گفت حالم خیلی خوب است و شرایط عالی است، هرجا به مشکلی برمی خورم به دو نکته اشاره می کنم و رد می شوم. یکی خیریه صاحب الزمان که در مازندران تاسیس کردم و دیگری فعالیت های جهادی که انجام دادم. دوست شهید می گفت جالب است همه شهید بلباسی را به کار در راهیان نور و حضور در جبهه سوریه به عنوان مدافع حرم می شناسند ولی آنجایی که کارش گره می خورد به کار جهادی اشاره می کند. https://rubika.ir/Basijnews110 eitaa.ir/basijnewsir
ای باشهید مدافع حرم بهمن قنبری # ، ازهمر زمان ودوستانم ازدوران دفاع مقدس بود. به مشکلات جسمی که داشت ازدیده بانان ماهروتوانمندی بود که درهرعملیات های افندی وپدافندی دوران دفاع مقدس نقش وبژه ای داشت. سلحشوری وشهادت طلبی اش خیلی بالا بودوبرایش شهادت شهدی گوارا بود. ازجاماندگان دوران دفاع مقدس بود که دوستانش ویارانش معراجی شده بودند وبهمن دردنیای خاکی بدنبال سرنوشت جدیدی میگشت. مسیرراگم نکرد وولایت مداری وسیره شهدایی روش ومنش اودرزندگی وکارهایش بود. جهاد فی سبیل الله دردفاع از حرمین شریف گشوده شده بود. وبهمن دلتنگ این باب بودتاباردیگر به میدان بیاید وحماسه آفرینی کند اما با شرایط جدید که هم همسر وفرزندان و..... داشت. وتلفنی پیگیری می‌کرد ومیگفت که مراباخود رابرای دفاع ارحرم اهل بیت علیهم السلام ببربد. حقیر کاملا ازتوانایی او آگاهی داشتم وجایگاه اورا درمیدان نبرد لمس میکردم. او دردوران دفاع مقدس بارها تامرز شهادت پیش رفته بودوازنظرمهارت ومسولیت درجایگاه فرمانده گروهان ویژه دیده بانی تیپ شهدای الحدید ("ادوات و ضدزره) لشکر ویژه 25 کربلا قرارداشت. ، فعلی لشکر، اورانمیشناختند ونسبت به حضورش درجمع رزمندگان اسلام برای نبرد باتکفیریها ابهام وشک داشتن وپیش خودشون میگفتن که این پیرمرد وجانباز چکار میخاد کنه؟ چرا حاجی، اورادرلیست اعزامی قرارداده است؟ ، دونفر، ازدوستان، مستقیم ازخودم درمسیر راه کاروان عشق سوال کردند. بهشون گفتم، دوستان، بنده بهمن را ازدوران دفاع مقدس می شناسم اوگوهری گرانبهاست که دنیای تجربه ومهارت های تخصصی وصفات انسانی رادرخودش داره، خیلی توی ماموریت بکارخواهدامد. دوستان باتعجب حرف های بنده راگوش می‌کردند ولی یقین به حرف های بنده نداشتند. محمود رادمهر، بدلیل، حضورش درگروه توپخانه لشکری، شهید بهمن رامیشناخت (البته شناخت محدود)، جبهه خان طومان شدیم، وانجا میدان کارزار وامتحانات ونشان دادن هنرهای مردان خدابود. بهمن قنبری و محمود رادمهر دریمین ویسار جبهه خان طومان چه هاکردند. آرامش، آسایش، راحتی وخواب و... رابا انجام واجرای انواع آتش‌ها گرفتند. مکان ونقطه ای از منطقه استقرارومیدان عمل دشمن اززیرچشمان آنان مخفی باشد. تلفات وارده با دشمن با ندای زیبای: مارمیت اذرمیت ولکن، مارما، این شهیدان عزیزبود. بهمن، حج خود رادرجهاد انجام داد وباپرتاب وهدایت گلوله، برروی یاران شیطان، رمی جمرات میکرد. های خان طومان 95، نبردهای آتشینی با تکفیری ها داشت تااینکه درعصر روز 16 اردیبهشت بر اثر اصابت گلوله های راکت انداز های گراد غربی هابه تکفیری ها، بشهادت رسید. یگان، وفاطمیون عزیز درطول یکماه نبرد درخان طومان، بخشی ازاین گوهر گرانبهاراشناختند. واوراحبیب وچشمان بصیر یگان ویژه 25 کربلا درمیدان خان طومان می دانستند. وبرای همیشه، نام حبیبی ازحبیب های لشکر دردل رزمندگان لشکر عملیاتی 25 کربلا ولشکر فاطمیون ثبت وماندگارشد. روحش شاد و راهش پررهرو باد. سرتیپ دوم پاسدارحمید رضا رستمیان ازفرماندهان جبهه مقاومت یادواره مجازی شهدای خانطومان : 👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3986030592C4946d1a352
/ همسر شهید بلباسی گفته بود که دیشب خواب محمد را دیدم، پرسیدم حال و روزت چطور است؟ گفت حالم خیلی خوب است و شرایط عالی است، هرجا به مشکلی برمی خورم به دو نکته اشاره می کنم و رد می شوم. یکی خیریه صاحب الزمان که در مازندران تاسیس کردم و دیگری فعالیت های جهادی که انجام دادم. دوست شهید می گفت جالب است همه شهید بلباسی را به کار در راهیان نور و حضور در جبهه سوریه به عنوان مدافع حرم می شناسند ولی آنجایی که کارش گره می خورد به کار جهادی اشاره می کند.
🍃🌸 🔻 اتفاقات سال ۸۸ که پیش اومد، همه نگران بودیم. با آقا رضا که صحبت می‌کردم حرف های معناداری میزد می‌گفت: خیلی باید مواظب دشمن باشیم.. می‌گفت: بحث شبیخون فرهنگی رو که آقا چند سال پیش مطرح کرده بود متاسفانه بعضی‌ها جدی نگرفتن... از این موضوع ناراحت بود؛ اما همش به ما دلگرمی می‌داد و می‌گفت: مملکت صاحب داره؛ منظورش امام عصر(عج) بود. با اینکه دغدغه داشت اما همش میگفت: ✌ 🔸 🕊 🔹 🌴کانال "شهید سیدرضا طاهر" 🆔 @shahid_taher
💠 همیشه با قرآن مانوس بود. یا خودش قرآن می خواند و یا اگر وقتی بود، به اتاق سربازها می‌رفت و با آنها قرآن کار می‌کرد. فقط هم خواندن نبود. وقتی در محضر قرآن می‌نشست، در آیاتش غوطه ور میشد. شده بود پاسخگوی سوالات قرآنی ما. گاه و بیگاه که سوالی داشتیم، از او می‌پرسیدیم و جوابش را می‌گرفتیم. اگر پیش ما هم نبود، تلفنی از او جواب می‌گرفتیم. 🔺برشی از کتاب کتاب خاطرات 🌴کانال "شهید سیدرضا طاهر" 🆔 @shahid_taher
هدایت شده از 🌹رفیق شهیدم🌹(مدافع حرم شهید علی عابدینی)
🌺 یکجا فقط خستگی اش رو حس کردم🌺 📢در همه حال با من و امیر محمد مهربون بود ... هرگز خستگی ناشی از کارش رو به زبون نمی آورد ... در هر شرایطی گرمای محبتش لمس کردنی بود... گاهی وقتا شاید از دستش عصبانی میشدم ولی علی آقا اینقدر به من احترام میگذاشت که شرمنده اش میشدم 👈بار آخری که بهم زنگ زد خستگی از صدای گرفته و بم شده اش می بارید ... گفتم : علی آقا چی شده؟ چرا اینقدر خسته ای؟ با لحنی ناراحت بهم گفت: خانوم اینقدر مشخصه که خسته ام؟ ..... دوری از یاران شهیدش و شوق شهادت همه چیزش رو گرفته بود .... از اینکه به شهادت نرسیده بود خیلی غمگین بود. 💠راوی: 🌹رفیق شهیدم 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3860726715C8168703c14
ای ازحماسه های کربلای خان طومان ٩۵ه ش.# /غروب روز ١۶ اردیبهشت، تاریکی های شب برتمامی جبهه خان طومان حاکم شده بود. ها ادامه داشت دشمنان تکفیری تمام توانشان رابرای تصرف کامل جبهه خان طومان وارد عمل کرده بودند. اما، رزمندگان اسلام باتوکل برقدرت خدای قهار، بزرگترین مانع دسترسی لشگریان شیطانی استکبار جهانی دراین منطقه بودند. ومقاومت، ساختمان به ساختمان، ازباغی به باغ دیگر ، موضع به موضع، با کمترین پشتیبانی های آتش و.... صورت می گرفت. نیمه های شب، دشمن موفق به تصرف بخشی از جبهه خان طومان شده بود. خان طومان، تل های نصر، موقعیت های مالک ١،٢و تونل دوقلو، محمل بلغور و...... همچنان توسط رزمندگان اسلام حفظ شده بود. تل(ارتفاعات) نصر، نیروهای سوری وتعدادی از نیروهای یگان ویژه ٢۵کربلا وفاطمیون مستقر بودند تا ازان منطقه، دشمن مارو غافلگیر نکند. دستگاه تانگ تی ٩٠روسی هم برروی تل نصر مستقر بود ودرصورت اضطرار شلیک میکرد. درنیمه شب فوق، استفاده ازشلیک های تانک تی ٩٠روسی ضرورتا باید انجام میگرفت. ونماینده یگان ویژه ٢۵کربلا برای بکارگیری این تانک برادر حسین (ابوزینب) بود. معمولا با بی سیم، مورد شلیک اعلام میشد تااسیبی به خودی نرسد. بی سیم ابوزینب به لهجه مازندرانی گفت، وچا، مواظب باشید (بچه ها، مراقب باشید) پیرزن ٩٠ساله خوانه کلش بکنه. (پیرزن ٩٠ساله می‌خواهد صرفه کنه!!!!!) برای مون خیلی جالب بود که ابوزینب بدون کد رمز بی سیم، ازاین جمله استفاده کرده بود. این پیرزن ٩٠ساله، همان تانگ تی ٩٠روسی بود که آن شب باتوجه به سیستم پیشرفته ای که داشت حدودا ٣٠،۴٠تایی صرفه (شلیک) کرد وتلفات وخسارت سنگینی به تکفیری ها واردنمود. با تمام شدن گلوله ها، تانگ تی ٩٠ روسی، (پیرزن ٩٠ساله) به عقب انتقال داده شد تا درشرایط سخت تر بدست تکفیری هانیفتد. ان روزگاران یادباد. های حماسه سازان کربلای خان طومان ٩۵ه ش گرامی باد. (انصار الولایه)
ای از کربلای خان طومان ٩۵ه ش. /عصر روز ١۶اردیبهشت نزدیک به اذان مغرب بود. های سخت وسنگین ازظهر همین روز تا غروب انجام گرفته بود. تعدادی از رزمندگان فاطمیون، زینبیون، سوری، ایرانی مجروح و شهید ودرمقابل دهها نیروی عملیاتی تکفیری هاکشته وزخمی شدند. وتاب درگیری ها، مکالمات بی سیم از وضعیت ها وروایت هاحکایت داشت. بستی درجبهه خان طومان بوجود آمده وباید چاره ای اندیشیده میشد. عبدالله، مفقود الاثر بود وخبری ازش توی شبکه بی سیم نبود. بنظرمیرسید که عبدالله هم آسمانی شده است. رحیم کابلی، فرمانده میدانی شده وکارهای منطقه جلویی نبرد را پیگیری وهدایت میکرد. بی سیم باهم ارتباط داشتیم پیغام وپیام ها مکالمه میشد وبعضا توسط پیک خودرویی ردوبدل میشد. از وقت اذان مغرب گذشته بود نکاتی را پشت بی سیم به حاج رحیم کابلی گفتم واو هم گرفت. مکالمه، حاج رحیم گفت، حاجی، به احمد بگویید کمی برایمان نقل ونبات شکمی (اب، غذا) بفرسته. رحیم، اهل محاسبه، مراقبه، معاتبه، معاقبه بود ونفس اماره اش را اسیرخودش کرده بود. گیرودار جنگ باتکفیری ها، روز عید مبعث که مصادف با ١۶اردیبهشت بود را روزه گرفته بود. برای افطاری اش، اعلام کرده بود که برای بچه ها وخودش شکمی(اب وغذا) ببرند. به موقعیت احمد ١،٢،٣ و...... گفته شد تا دراسرع وقت ازراه های مطمئن اب واذوقه، مهمات و..... برای خط درگیر ببرند. الحمد لله اقدام شد وبچه ها دلی از غذا درآوردند. رحیم، روز قبل به بچه‌ها اعلام کرده بود که بچه هافردا عید سعید مبعث هست اگرمیتونید روزه بگیرید که خیلی ثواب داره. بی سیم برادر ابوامیر (قرارگاه) اعلام کرد که حاج رحیم، فردا شرایط سخت نبرد هست بچه هانباید روزه بگیرند وضعف داشته باشند. رحیم گفت بنده فقط اطلاع رسانی کردم و پیشنهاد کردم. ولی خودش و...... روزه داشت. رحیم، ساعاتی پس از افطار، دریک رزم سلحشورانه به درجه رفیع شهادت نائل گشت. روحش شاد و راهش پررهرو باد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. (انصار الولایه)
@بسم الله الرحمن الرحیم. ای از کربلای خان طومان ٩۵ه ش.(شماره ۴، شهید مجید سلمانیان ). /روز ١۶ اردیبهشت، مصادف با روز عید مبعث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم بود. الاسلام مجید سلمانیان، اهل کرج وبعنوان مسئول فرهنگی و تبلیغات تیپ امام حسن مجتبی علیه السلام (یگان ویژه ٢۵کربلا) بود. روحانی شجاع، ایثارگر، جهادی، شهادت طلب بود که می‌گفت بنده مجوز حضورم را برای دفاع از حرم وحریم، از حضرت زینب کبری س) گرفتم. بدنبال روزی شهادت درکنار روزی ونعمت جهاد فی سبیل الله بود. وکردار شیخ مجید بسیارجذاب وخیلی سریع بارزمندگان اسلام انس میگرفت. های ماه رجب، جزبرنامه های موردنظرش بود. برای تدارک عید مبعث وجشن ان به شهر حلب رفت وازطریق فرهنگی و تبلیغات قرارگاه حضرت رقیه (س) مقداری وسایل، شیرینی وشکولات تهیه کرد وبه جبهه خان طومان اورد. عید مبعث، شب آماده باش ١٠٠درصد برای آمادگی هابود. درشرایط فوق، شیخ مجید، درسنگر ها جشن عید را اجرا کرد. شادی و لبخند وبمب روحیه بود واین شادی وروحیه رابه رزمندگان تزریق میکرد. عید مبعث گذشت وروز ١۶اردیبهشت ساعت ١٢ظهر، هجوم سوم دشمنان با اجرای آتش های پراکنده وسپس پرحجم شروع شد. مردان آسمانی شروع شده و آنانی که وعده شهادت را گرفته وباید به حجله گاه عشق الهی میرفتن سرازپانمیشناختند. خود شیخ مجید، ازان جنس آدم هابودکه روزیش راباالتماس وزاری ازبزرگ بانوی جهان اسلام گرفته بود. روز واقعه، سیزده شهید مازندرانی ویک شهید کرجی، تعدادی ازفاطمیون و...... پروازی شدند وبرسفره پرنعمت وبرکت حضرت رسول اعظم (ص) متنعم گشتند. مجید سلمانیان، این رزمنده ومبلغ باصفا وباخدادرسحرگاه ١٧اردیبهشت درحالی که پابه پای رزمندگان اسلام باتکفیری های ملعون می‌جنگید ویاری شان می‌کرد مورد اصابت تیرهای کینه دوزانه سلفی های تکفیری قرارگرفت، مجروح وسپس عاشقانه شهادت راکه آرزویش بود به آغوش گرفت وبه مقام عندربهم یرزقون رسید. پیکرش چندسالی درکربلای خان طومان ماند وپس از آزادسازی مجدد آن سرزمین وبا تلاش گروه های تفحص، کشف، شناسایی، به وطن اسلامی ایران برگشت. نام و یادش همیشه دربین مدافعان حرم وهمه رهروان شهیدان زنده است ، (دراردیبهشت اتفاق افتاد) مجموعه ای از ویژگی ها وخاطرات این شهید، تدوین وچاپ ومنتشر شده است. روحش شاد و راهش پررهرو باد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. (انصار الولایه)