eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
909 دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
43.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 (س) 💐خورشید اگه حسین 💐راه میشه زینب 🎤 …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🍂دستــ و پای بستهـ زندهـ بهـ گور شدنـــ °•💔•° 🍂خوش بهـ سعادتتــــ ؛ سجدهـ برخاڪ بهـ لقاء محبوبـــ شتافتے . . 💥وای بهـ حالـــ ما اگهـ گناهـ کنیمـ یادمونــ باشهـ ↯ مدیونــ خونــ تڪ تڪ شـهدا هستیمـ🥀 🌹🍃 🌙 ⌠ …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دونه‌های بهشتیِ انارِ زندگی‌مون...😍 سلام الله علیها …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
♥️در روز تولد تو ای ماه دمشق ... ♥️جای همه مدافعانت خالی ست ... …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
~🕊 . روزهایمان برای دیدنتان ڪوتــاه بود؛ خدا ڪند شب یـــلدا بہ شمــــا برسیم... ⌠ …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همتی به بلندایِ داشتند .. آنان که بی‌ادعا بودند ... …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🍀بهار مومن از آغاز میشود ‌ 🌹پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : ‌ ♦️زمستان بهار مؤمن است، از شب های طولانی اش برای شب زنده داری، و از روزهای کوتاهش برای روزه داری بهره می گیرد. ‌ 📚 وسائل الشیعه،ج7،ص302 …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🌹💐🕊🌴🕊💐🌹 یعنی یادمان باشد زندگی آنقدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت ... یادمان باشد امنیت خود را در کنار هم بودن را دور هم بودن را جشن گرفتن را و ... و ... و ... …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊¤.....قرار هرشب ما....¤🕊 فرستادن پنج 📿 ب نیت سلامتی و تعجیل در آقا امام زمان(عج) ❤️ و هدیه به روح مطهر @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علیڪ یابن سدرة المنتھےٰ
💔 ای كه همه نگاهِ من،خورده گره به روی تو تا نرود نفس زِ تن، پا نكشم زِ كوى تو... صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يا ابا عبدالله الحسين علیه السلام
🧨 فرمانده روز اول نارنجکے را انداخت بینِ جمعیت کہ بعضے ها ترسیدند ضامنش را نکشیده بود بعد بہ آن ها گفت : بچہ ننہ ها برگردید عقب پیشِ نـنہ تان شما به درد جنگ نمے خورید😁 یك بار کہ فرمانده رفتہ بود توالت، یکے از همین بچه نـنہ ها رفتہ بود چند تا سنگ آورده بود انداخت روے سقف توالت کہ فلزے بود و صداے زیادے درست شد فرمانده آمد بیرون بہ یك دستش شلوار بود🙈 و دست دیگرش را گرفتہ بود پشت سرش یك نفر روے خاکریز نشستہ بود مے گفت : « برگردید عقب پیش نـنہ تان. شما بہ درد جنگ نمے خورید» و مے خندید😂🏃🏻‍♂ …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🌸🌿🌿🌺🌿🌿🌸 از زبان غوّاص شهید: نوجوانم شاد😍 امّا و عاصی نبود این لباس تنگ و چسبان مال رقّاصی نبود❌ داغ من را میفهمد فقط دست و پا بسته قرار و رسم غوّاصی نبود😭
‹☁️🖤› یہ‌روزتوعملیات‌ منافقا عملیاتو لو دادن رزمنده‌ها مجبور شدن‌ عقب ‌نشینۍ کنن ! ولۍ موندن‌ تویہ‌ ؛ سگاۍ شکاری ‌روول ‌کردن‌ تو نیزه‌زار بہ‌این‌ چیزۍ تزریق‌ کرده ‌بودن :) کہ‌هارشون ‌کرده‌ بود !💔 بگم ‌این‌ با رزمنده‌هاۍ ما چیکار کردن!؟ بگم‌‌زنده‌زنده(:" 🌾🕊 ٤👇 @Karbala_1365
❣ قبل از عملیات ۴ یکی از روزها که در پهلوی علی بودم، دم ظهر گیر داد برای ناهار به خانه آنها برویم که با خوشحالی پذیرفتم... 🔸علی جوان دل، صاف و ساده و خوش مرامی بود. همواره به و صداقتش غبطه می خوردم. در مدتی که با او آشنا بودم، یک بار ندیدم دروغی بگوید یا با گفتن جوک یا تمسخر دیگران، باعث غیبت یا رنجش اطرافیان شود... همین طور که نشسته بودیم، علی از خاطرات می گفت که در بدر شهید شده بود. وقتی رسید به آنجا که: "حمیدخدابیامرز وصیت کرده بود وقتی شد، اگر فرزندش دختر بود، اسمش را بگذارند و اگر پسر بود، . وقتی حمید شد و دخترش بدنیا اومد، نامش را زینب گذاشتند." اشک در چشمانش حلقه زد... در همین حال، دست برد پشت کمد و قاب عکس بزرگی را بیرون اورد. با خودم گفتم حتما حمید است که قاب کرده، ولی در کمال تعجب دیدم عکس خودش است. 🔸وقتی پرسیدم این چیست؟ گفت: "این عکس رو چند وقت پیش انداختم و دادم یه دونه ازش بررگ کردند. این رو آماده کردم واسه حجله ." اشک من را هم دراورد. دلم آتش گرفت. یک سال نمی شد کرده بود، ولی حالا عکس خودش را برای حجله قاب کرده بود. وقتی کردم و رویش را بوسیدم، گفت: "اتفاقا خانمم است. به اونا گفتم اگر بچه ام دختر بود، اسمش رو بذارند و اگر پسر بود، بذارند حسین." علی در عملیات ۴ در جزیره ام الرصاص مفقود شد و چند سال بعد به خانه بازگشت و دخترش زینب که بزرگ شده بود، از پیکر پدر استقبال کرد...
ساعتی تا اغاز ۴ مانده بود. ساعت ۹ شب؛ دیدم سنگری به قامت بسته. گفتم این چه ! گفت شب! گفتم این ! گفت شاید امشب نشد, بخونم, می خوام نشه! دو ساعت بعد شد! 🕊🕊🌾🕊🌾🍃 🌾🕊 ٤👇 @Karbala_1365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مثلِ‌بغض‌حآج‌قاسم‌درکِنارِ اروند . . . ( :