#یاد_مردان_خطر کرده بخیر
#یاد_یاران_سفر کرده بخیر
یاد مردانی که چون شیران
روزحمله #فتح و #ظفر کرده بخیر
یاد آن شورآفرینان نبرد
یاد حمله ها در آن شبهای سرد
یاد کردستان و یاد کاوه ها
که ز ما دفع خطر کرده بخیر
یاد آن عشاق و خونین جامه ها
یاد آن سوز و گداز و ناله ها
یاد یارانی که در پیکارها
ترک پا و ترک سر کرده بخیر
یاد #نصر و #کربلای_چهار و #پنج
یاد شبهای عملیات و رنج
یاد #فاو و #بدر و #خیبرها بخیر
یاد آن #االله_اکبرها بخیر .
#عراق_منطقه_ی_روطه
#اسفند_ماه_سال_۱۳۶۳
#مداوای_مجروح_جنگی
#در_اولین_پایگاه_امدادی
#عملیات_بدر
@karbala_1365
6.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کربلای_چهار
در عملیات #کربلای۴ که ۳۳ سال پیش در چنین روزی یعنی سوم دیماه ۱۳۶۵ انجام شد، از میان اعضای #گردان_غواصی_جعفرطیار همدان، تنها افراد معدودی توانستند باز گردند.
یکی از آنها #شهیدعلی_منطقی بود که در سالهای بعد بر اثر جراحات به جای مانده از بمبهای شیمیایی به شهادت رسید.🌹
ویدئو تازه منتشرشده
🍃🌺
@Karbala_1365
و شاید #کربلای_چهار پیروز مندانه ترین عملیات تاریخ بعد از #کربلای_سیدالشهدا بود...!💔
🌹
#کربلای۴
#جنون_آبادعشق
#شادی_روح_شهدایش_صلوات
@Karbala_1365
سلام محل و جایگاه اجرای مراسم و #یادواره شهدای غواصان #تخریب ، #اطلاعات و شهدای #کربلای_چهار در مصلی امام خمینی ره #همدان
مراسم هم اکنون…
🌺ارسالی از:غواص وآزاده
#علی میرزاشاه محمدی
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#صفحه۴۸ 🍃🌸 🌷خوب، #علی هم در مرحله آماده سازی عملیات #والفجر۸ بود، هم در مرحله عملیات و هم تثبیت. از
#صفحه۴۹
🍃🌸
💕 #مثل_علی_مثل_فاطمه…
🌷 این داستان:
#یاد_روزهای_سخت
🌺راوی:
#اکبرخوشی
(همرزم شهید)
💠 #قسمت_پنجم_قسمت_آخر
🍂❣
🕊🌾 #عملیات_کربلای۴…
#سردار گفت که در قرارگاه بمانم و امکانات عملیات را فراهم کنم.
همه کارها در شبها انجام شد. #عراق #خرمشهر را بمباران میکرد. عهد کرده بود که بیت المقدس تکرار نشود. #علی روی کارها نظارت داشت. وجودش خیالمان را قدری آسوده میکرد. علی باز لاغر و تکیده شد. وقتی حرف عملیات #کربلای_چهار وسط آمد، چهره او دگرگون شد. حال و هوای دیگری پیدا کرد. به قول خودش نور بالا میزد. به بچه ها میگفت عمودی میروی و ساندویچی بر میگردی.
علی دیگر آماده رفتن بود. گفت:دیگر آرزویی ندارم، غیراز #شهادت.
دلم از این گرفت که چطور باید دوری اش را تحمل کنم. در این سالهای عزیز و فراموش نشدنی بایکدیگر بودیم. اگر فاصله ای پیش می آمد، نامه می فرستادیم.
روز قبل از عملیات آمد به سنگر ما و گفت:دارم میروم. کاری نداری؟
نگاهی به چهره اش انداختم و به خود گفتم:علی را از دست دادی.💔
گفتم: علی!
نگاهم کردو گفت:چه میگویی؟
گفتم:نمی خواهی وصیت کنی؟
تکانی خورد و خوب نگاهم کرد.
گفتم:شهیدمیشوی.
رفت و ساعتی بعد آمد و پاکت سربسته ای را به من داد و گفت:خداحافظ.✨
پرسیدم:کاری نداری برایت انجام بدهم؟
گفت:نه، به مادرم سلام برسان.❣
نشستم و گریه کردم. امیدم داشت می رفت. یار روزهای سختی من داشت لحظه به لحظه دور میشد. به تنهایی خودم داشتم فکرمیکردم. به مادرش.
مرور میکردم و زار می زدم.
🌾❣دشمن متوجه حرکت ما شده بود. #عملیات_لو_رفته_بود.(جفاست آنکه میگوید عملیات #شکست خورد.)
ولی باید حرکت میکردیم. از آن لحظه ای که بچه های #غواص پا در آب گذاشتند، دشمن بنا کرد به تیراندازی. روی آب ، زیرآب، می زد. #غواصها رفتند آن ور آب و رسیدند به اول جزیره #ام_الرصاص. پشت سرآنها بچه های #خط_شکن. خط را شکستند. دشمن باور نکرد. علی با اولین گروه وارد جزیره شد. باید می رفت و گردانها را هدایت میکرد. مدام در تماس بودیم. امکانات و تجهیزات هم به مقصد رسید. درگیری شروع شد. حجم آتش سنگین بود. عراق تا صبح کوبید. تلفات زیاد داشتیم. در گرماگرم هدایت، به علی فکرمیکردم. آن جملات کوتاه و بریده در مغزم تکرار میشد. وصیتنامه اش همراهم بود. هزار جور فکر از سرم می گذشت. میگفتم کاش می توانستم او را برگردانم. آرزو میکردم زخمی شود. ولی برگردد. #آن_شب_طولانی_ترین_شب_دنیابود. دلم برای خودم میسوخت، و الا علی آماده و شایسته #شهادت بود...
👇👇👇
هدایت شده از 🌷شهیدعلیشفیعی🌷
#صفحه۵۰ صفحه آخر❣
🍃🌸
❣آن روز رسید. روزی که مه آلودو سرد و نمور بود. #علی از جزیره برگشته و صبح رفته بود. هنوز تنور نفرت دشمن داغ نشده بود. هنوز مست خون نشده بود. گاهی می پرسیدم چه وقت حرص خونریزی اش خواهد خوابید؟ پشت بیسیم منتظر بودم. خسته و درمانده میخواستم خودم را امیدوار کنم. عهد کردم دهان آن رزمنده ای را که خبر سلامتی #علی را بدهد، ببوسم، به پایش بیفتم و هرگز فراموشش نکنم. ساعت از نه صبح گذشته بود که شنیدم علی از ناحیه پیشانی زخمی شده. لرزیدم، فرو ریختم. میل نداشتم بیش از این بشنوم.
💔پیش از آنکه علی را به گلزار ببرند، رسیدم. می دانستم که او را به بیمارستان نمازی شیراز رسانده اند و خواسته اند نجاتش بدهند. ولی تقدیر همان بود که می دیدم. " #شهادت"❣🌹❣
نزدیک مسجدصاحب الزمان(عج) به او رسیدم. اگر پیراهن چاک می دادم، دشمن علی شاد میشد. سوار آمبولاسی شدم که او را می برد. رویش را باز کردم. آسوده خوابیده بود با تبسمی زیبا برلب.✨🕊
صورتش را بوسیدم. صدایش کردم، خواستم شفاعتمان را بکند.
قدری سبک شدم. آرامشی که در چهره اش موج میزد، سبکم کرد. فقط حال و روز مادرش رنجم میداد. مدام میگفتم بعدازاین چه خواهد کرد.
علی را بردیم و کنار شهدای دیگر گذاشتیم. به زحمت توانسته بودم منطقه را رها کنم. باید برمیگشتم. هنوز #کربلای۴ به آخر نرسیده بود. تازه تدارک عملیات بعدی را هم داشتیم. بین راه به نقش #علی در جبهه فکر میکردم. او را در #هور و #تبور میدیدم که بی وقفه کار میکرد تا شرایط مناسبی برای رزمندگان فراهم کند.
هور غصه دل علی بود. مدام طرح می داد و اجرا میکرد. علی بود که چهار راه مرگ را از شهرت انداخت.
می توانم خودم را فراموش کنم اما #علی_شفیعی را هرگز.🕊🕊🕊
#پایان
#کربلای_چهار را اگر بنگری در گوشه گوشه آن پر است از علی شفیعی ها.. شهدایی خاص و مظلوم و غریب...
کربلای۴ قصه یک عمر دلدادگیست. اگر به عمق اروندش بنگری باز هم خواهی جست از تکه تکه بدنهای بجای مانده از #غواصها، از رزمنده هایی که در حجم آتش کینه و نفرت بعثی ها ، در قایق هایشان سوختند...
#کربلای۴ قصه یک عمر گریه کردن است با مناجات شبانه شهدایش...
کربلای۴ همچنان هم جاریست و شهدایش هنوز هم صدایمان می زنند..
#سلام_بر_شهدای
#عملیات_کربلای_چهار
🍂💔🌾
@Karbala_1365
💧🕊
#بیادشهدای_آب💧
#شهدای_غواص👣
🕊
ساده و سبک مانند باران باریدند. آنقدر ستاره از #آسمان ریخت که دشت پر از نور شد. اینک جاده بصره پر از خاطره های بشکوه آدمهایی است که سهمشان از زندگی، اخلاص بود و همه چیزی را که داشتند مانند گلوله بر سر دشمن ریختند.
خورشید در دستهایشان بود و کوه پشت سرشان. کوهها لرزیدند، اما آنها نه.
حالا در آفتاب بی غروب خورشیدشان که شعاعهای 🕊الله اکبر را مانند تندری به جان بدخواهان می کوبد، بر سفره نور نشسته ایم و آرزویمان تنها یک چیز است: ما را هم بر سفره عاشقی شان سهیم کنند.
در فیروزه نگاهشان هنوز آواز سبز زندگی جاری است.
دستهایشان بسته بود اما دلهایشان تا آخرین قطره خون نام بلند ایثار را فریاد زد.🕊
مانند فرهاد بر بیستون نام عشق را حک کردند و حالا ما مانده ایم و کتیبه ای که کلمه کلمه عشق را در خود دارد.🕊
شفیعان روز قیامت، در سودای خود و خدا، جان را عطیه مهر قرار دادند و بر جانمازی که از عاشورای 🕊 #کربلای_چهار تا به حال برپاست چنان به نماز قامت بسته اند که قنوتشان بر تن شهری لرزه انداخته است... الهی و ربی...🕊
✍ #حمیدرضا_زاهدی
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
6.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کربلای_چهار
در عملیات #کربلای۴ که ۳۳ سال پیش یعنی سوم دیماه ۱۳۶۵ انجام شد، از میان اعضای #گردان_غواصی_جعفرطیار همدان، تنها افراد معدودی توانستند باز گردند.
یکی از آنها #شهیدعلی_منطقی بود که در سالهای بعد بر اثر جراحات به جای مانده از بمبهای شیمیایی به شهادت رسید.🌹
#پیشنهاددانلود
🍃🌺
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌴🌾🌴🌾 🕊 🌾 🌴 🕊 🌴 🕊 هَفْتادو دوُمِينْ غَوّاصْ👣 💧 #راهک
با تشکیل #لشکرانصارالحسین (ع) همدان، فرمانده اطلاعات عملیات لشکر شد.
در #کربلای_چهار و #کربلای_پنج ، مسئول محور لشکر بود و در نهایت روز چهارم آذر ۱۳۶۶ در یک مأموریت گشت و شناسایی به آرزوی خود رسید و پر کشید.🕊🌹
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#شهیدی_که_عاشق_غواصی_بود
┄┄❁﷽❁┅┄
خیلی مهربان و دلسوز بود، هرچه بخواهیم از #اکبر بگویم باز هم کم است ..هر وقت به دیدار #خواهرش میرفت با دست پر میرفت
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
موقعه #زمستان پشت بام #همسایه پیرمان را پارو میکرد.#همسایه ها میگفتند دیگر مثل #اکبر به دنیا نخواهد آمد...؛
🕊🕊.....
آخرین باری که می رفت گفتم یک #جعبه_سیب بگیر.رفت و با یک جعبه سیب و #پرتغال برگشت بعد گفتم #اکبر جان دم عید است از تو خاهش میکنم به #جبهه نرو #عید پیشه ما بمون ـــــــــــــ
و بعد عید برو ما #تنهایم در جوابی گفت بچهای #حضرت_زینب(س)روز #عاشورا رفتند و#حضرت هیچ نگفت آنوقت چطور دلت می آید مانع رفتن من شوی...
🌾🕊🕊🕊
دیگر #حرفی برای گفتن نداشتم و گفتم باشه #اکبر جان برو #خدا پشت و پناهت.؛؛'
🕊🕊🕊🕊🕊🕊
رفت و در عملیات #کربلای_چهار به دوستان #شهیدش پیوست....
#ولادت ۱/۳/۱۳۴۵ #زنجان
#شهادت ۳/۱۰/۱۳۶۴#ام_الرصاص_عراق
#غواص_شهیداکبر_سعادتی_خمسه
#از_خط_شکنان_عملیات_کربلای۴
🌾🕊
#تنهــاکانالشهـدایکربلای٤👇
@Karbala_1365
4.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم از لحظات #وداع شهدای #غواص قبل از عملیات #کربلای_چهار...
شهدا شرمنده ایم...
#هیئت_الشهدا
🌾🕊
#تنهــاکانالشهـدایکربلای٤👇
@Karbala_1365
7.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 عاشقانههای همسر شهید غواص
🔹عملیات کربلای ۴ از سوم دیماه سال ۱۳۶۵ تا پایان شب روز بعد طول کشید. عملیات لو رفتهای که در ساعت ۱۱:۴۵ دقیقه شب چهارم دیماه متوقف شد.
🔹کربلای ۴ فقط ۲۴ ساعت طول کشید؛ اما قصه عاشقانه خانوادههای شهدای غواص دستبسته از یادها نمیرود. غواصانی که آنها را در گودال خاک زنده به گور کردند.
#کربلای_چهار
#شهدای_غواص
🌾🕊
#تنهــاکانالشهـدایکربلای٤👇
@Karbala_1365