Mansour Arazi - To Rafti_GuitarMusic.mp3
4.34M
🥀تارفتی و زهرا به حال زار افتاد
🥀کارم برای مرگ به اصرار افتاد
🎤 حاج منصور_ارضی
#روضه جانسوز
◾️ رحلت_جانسوز_رسول اکرم_ص
🔰کاربران محترم کانال
امشب برای سلامتی وشفای همه بیماران بویژه یکی از خادمان کانال التماس دعای فراوان داریم
@asharmadahiii
بلند شو اومده خواهر - بنیفاطمه .mp3
6.61M
⇆◁❚❚▷↻
بݪندشو؛اومدهخواهر
عجباومدنے(:"💔. بلند شو اومده خواهر عجب اومدنی
بمیرم میگن انگار که هنوز بی کفنی
.
شاید منو نشناسی داداش ؛ زینبم
تو که رو من حساسی داداش ؛ زینبم
.
هر طوری بود روزمو شب کردم
تو زیر خورشید ؛ منم تب کردم
.
یادم میاد رفتی من جا موندم
وداع کردی و منم می خوندم
.
التماست می کنم نرو
خواهرت می میره حسین
.
چشم به راه اعضای تو
نیزه و شمشیره حسین
.
حسین حسین حسین حسین
.
آوردم پیرهنت رو ؛ عجب پیرُهنی
دونستم از همین جامه ؛ نمونده بدنی
.
نگی به من این قدّ هلالی چیه
رو پیرهنت شکلای هلالی چیه
.
از ویرونه یه کبوتر پر زد
رقیه سادات یه شب پرپر زد
.
یادت هست که رفتی من جا موندم
وداع کردی و برات می خوندم
.
التماست می کنم نرو
شده لشگر بی حوصله
.
سینه تو می شکافه حسین
تیر مسموم حرمله
.
حسین ؛ سر رأست جنجاله
حسین ، مادرم تو گوداله
.
حسین حسین حسین حسین
.
@asharmadahiii
D1737211T12886383(Web).mp3
4.4M
🔖منبر کوتاه🔖
🌷مواعظ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امام حسن مجتبی علیه السلام
#آیت_الله_مجتهدی_تهرانی
#پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله
#امام_حسن علیه السلام
👌👌@asharmadahiii
اینقدر زهر به بدن مبارکش اثر کرد،اباصلت میگه از منزل تا کاخ مامون ملعون راهی نبود اما پنجاه بار نشست و بلند شد"یَتَمَلمَلُ تَمَلمُلَ السَّلیم"
وقتی از مدینه می آمد میدونست دیگه برنمیگرده،آخه بی بی ها،زن ها دورشو گرفتند فرمود برای من گریه کنید؛آقا گریه پشت سر مسافر خوب نیست!فرمود:اون مسافری که امید برگشت داره.وارد منزل شد،شیخ صدوق همه ی جریان رو در عیون اخبار الرضا نقل کرده؛اباصلت همه ی درها رو ببند کسی رو راه نده؛همه ی درها رو بستم یه وقت دیدم یه آقازاده وارد منزل شد،"اشبه الناس بالرضا"چقدر شبیه آقامه؛ای آقازاده من همه ی درها رو بسته بودم چطور وارد منزل شدید؟ای اباصلت اون خدایی که من را از مدینه به طوس آورد از در بسته رد میکنهاومد بالای سر بابا،سر بابا رو به دامن گرفت"و ضَمَّه علی صدره"پدر و پسر سینه به هم چسباندند؛
یا امام رضا خودت فرمودی" یابن شبیب ان کنت باکیا لشیئ وابک للحسین"اگر خواستی برای چیزی گریه کنی برای حسین گریه کن؛اما کربلا کار برعکس شد،پدری آمد بالای سر پسرش؛اول نگاه کرد"بُعداً لقوم قتلوک...علی علی الدنیا بعدک العفا"دلش راضی نشد کنار جوانش نشست خاک ها رو از صورت علی کنار زد،دلش راضی نشد"و وضع خده علی خده"صورت به صورت جوانش گذاشت(آخر روضه هست؟نه!)علی اکبر بابای تو آمد صورت به صورت تو گذاشت نبودی ببینی یه ساعتی عمه جانت آمد گودال قتلگاه؛سری در بدن نداره یه وقت لب ها رو به رگ های بریده گذاشت؛یه وقت صدای یه بانوی قدخمیده بلند شد"بنی...بنی قتلوک...ذبحوک...و من للماء منعوک..." @asharmadahiii
دلم بود به یاد تو مدینه الرضا رضا
زیارتت به دین من زیارت خدا رضا
منم که بین طوطیان گرم ترانه ی توام
کبوتری شکسته پر در آشیانه ی توام
*
*رسید نیشابور یه پیرمرد سلمانی به محضر آقا معرفی شد مشغول اصلاح موی سر و صورت امام، هنوز کارش تموم نشده بود امام رضا یه نظری کردند سنگ سلمانی مبدل به طلا شد. عرضه داشت یابن رسول الله من از شما طلا نمیخوام افتخار نوکریه شما رو پیدا کردم حضرت فرمود این و از ما قبول کن هر خواسته ای هم که داشته باشی ما اجابت میکنیم عرضه داشت یا ابالحسن من از مرگم میترسم تنها خواستم اینه دم جون دادن شمارو زیارت کنم لحظه مردن شما قدم رنجه کنید بالای سرم حاضر بشید، یا امام رضا ماهم حاجتمون همینه، یک سال از اقامت امام رضا تو خراسان گذشت یه روز تو مجلس مامون نشسته بود خیره خیره به سمت نیشابور نگاه کرد از مجلس غایب شد به قدرت امامت رفت و برگشت پرسیدند کجا رفتی آقا فرمود ما به اون پیرمرد سلمانی قول داده بودیم الان لحظه احتضارش بود رفتیم بالاسرش سرش رو به دامن گرفتیم*
*
مرغ بی بال و پرم یا سیدی
من گدای این درم یا سیدی
تو که آهو را ضمانت میکنی
کی فراموش این غلامت میکنی
ای ولایت شرط ایمان همه
رد مکن مارا به جان فاطمه
هر که نام او برد در محضرت
دست خالی برنگردد از درت. @asharmadahiii
شب آخریه ببین می خوان سفره و جمع كنند،سفره ای كه خودش دو ماه برا حسینش ،براحسنش،برا باباش،برا امام رضا پهن كرده،شب آخر ماه صفر،با دستای خودش شال عزا از گردن مهدی در میاره،همه می گن ما مزد عزاداری از فاطمه می خواهیم،ما میگیم عذر عزاداری از فاطمه می خواهیم،بی بی جان عذر می خواهیم نتونستیم حق روضه هاتونو ادا كنیم،تا فاطمیه زنده باشم قول می دم جبران كنم،مادر مادر مادر،وقتی خواست از مدینه حركت كنه،زن وبچه اهل و عیال ،همه رو جمع كرد،فرمود من دارم میرم،همتون پشت سر من گریه كنید،وقتی گفتند،آقا جان خوب نیست آدم پشت سر مسافر گریه كنه،آقا سر انداخت پایین،فرمود:آره ،اما مسافری كه امید برگشت داره،من كه یقین دارم كه دیگه از این سفر برنمی گردم،می خوام عرض كنم آقاجان،هركی می خواد بره سفر،اگر امید برگشت نداشته باشه، اگر قرار بر اینه اهل و عیالو دعوت به گریه و ناله كنه،درستشم شاید همین باشه،یه سئوال دارم از شما،می خوام بگم چرا كربلا جریان برعكس شد،حسین داشت می رفت میدان،دید زینب داره گریه می كنه،گفت:زینب جان گریه نكن،گریه ها رو نگه دار،چرا گریه نكنم،گریه ها رو نگه دار، برا وقتی كه تو رو به اسارت می برند،می بینم دستای تو رو بستند،كوچه به كوچه،شهر به شهر،گذر به گذر،با دست بسته تو رو می برند،گریه ها رو نگه دار برا اون روز.یا امام رضا آرزوهایی كه ما داریم،همه از خواسته های شما نشئت میگیره،آرزویه تك تك ماست،واسه ارباب بی كفنمون جون بدیم،شما هم همین كارو كردید،اون لحظات آخر،دیدند،فرشای حجره رو جمع كردید،فرمود می خوام رو خاك جون بدم مثل جد غریبم حسین،نمی دونم اون لحظات آخر لب تشنه بودید،یا نه،عرضم تمام همین یك جمله،اما خدارو صد هزار مرتبه شكر،وقتی می خواستی جون بدید،دیگه زن و بچه كنارت نبود،دخترت نبود،لحظه جون دادن تو رو ندید،اما بمیرم برای اون آقایی كه،وقتی كه می خواست جون بده،زینب آمد بالای تل زینبیه،از اون بالای بلندی نگاه كنه،ببینه دور حسین حلقه زدند،های اخرین ناله های محرم و صفره، ها، نیزه دار با نیزه می زنه،شمشیر دار با شمشیر می زنه ،حسین...لذا وقتی برگشت مدینه،این روضه اگر متواتر نبود تو مقاتل،باورش برا ،آدم سخت بود،مگه می شه ،دو تا همسر،دو ماه همدیگر رو ندیدند،همدیگر رو نشناسند،عبدالله چشم تو چشم زینب،گفت:تو خانم منو ندیدی،گفت عبدالله حق داری منو نشناسی،خودم دیدم بین دو نهر آب ... حسین.... @asharmadahiii
ای رخت چشمۀ خورشید رضا مهر تو مایۀ امید رضا
نام تو ذکر مناجات من است حرمت قبلۀ جانان من است
قبله اهل محبت حرمت کعبه عشق سیه پوش غمت
بازدر سینه شکسته است دلم در عزای تو نشسته است دلم
تو خریدار دل سوخته ای چونکه دلخون و جگر سو خته ای
هنگامی که امام رضا می خواست از مدینه حرکت کند دست جوادش را گرفت آورد کنار قبر جدش خاتم الانبیا ، عرضه داشت یا جداه مرا از جوارت دور می کنند اما جوادم را به تو می سپارم غلامی داشت به نام موفّق ، سفارش جوادش را به موفق هم کرد روزها دست جواد را می گرفت به باغستان های مدینه گردش می داد تا دوری پدر او را دلتنگ نکند موفق می گوید : یک روز از تو خانه بیرون آمدیم دیدم امام جواد ناراحت و غمگین است رسیدیم بالای یک بلندی ، یک وقت دیدم امام جواد رویش کرد به طرف خراسان سه مرتبه صدا زد : لبیک ، لبیک ، لبیک یک وقت دیدم جوادالائمه از نظر غایب شد هراسان و ناراحت شدم خدا اگر به خانه برگردم جواب مادرش را چه بدهم یک مرتبه دیدم آقا از دور نمایان شد ، دویدم خودم را به قدمهایش انداختم ، دیدم آقا شال عزا به گردن انداخته صدا می زند : موفق بخدا بابایم را کشتند 1
@asharmadahiii
ای خراسان تو رشک روضه ی رضوان ما
سایه گلدسته هایت بر سر ایران ما
خاک کویت در تمام دردها درمان ما
جان گرفته از نسیم بارگاهت جان ما
تربت تو هم نجف هم تربت پیغمبر است
زائرت از زائر کل امامان برتر است
گنبد زرین تو تا حشر مصباح الهداست
پرچم سبز تو را امنیت ملک خداست
خشت خشت بارگاهت را به عالم این نداست
شهریار عالم است آن کس که بر این در گداست
ای فتاده بر سر خلق دو عالم سایه ات
عالمی در سایه ات ایرانیان همسایه ات
دل که شد از آن تو بیت الحرامش می کنی
هر که گردد زائرت اول سلامش می کنی
روز محشر صاحب قدر و مقامش می کنی
هرکه باشد ؛ هشت جنت را به نامش می کنی
دست زوار شما در حشر در دست شماست
بلکه باشد نامه ی اعمال او در دست راست
*
درد جان خلق را درمانی و دارو تویی
کبریا مظهر ؛ علی آیین ؛ پیمبرخو ؛ تویی
هشتمین آیینه دار حسن ذات هو تویی
هم جمال غیب ،هم ضامن آهو تویی
زائر قبر تو نزد تو عزیز از ابتداست
احترامش می کنی زیرا که زوار خداست
آسمان ها سفره ی رنگین احسان تواَند
آسمانی ها سر این سفره مهمان تواَند
قدسیان دنبال آهوی بیابان تواَند
عرشیان پیوسته زوار خراسان تواَند
هم ادب در آستانت شخص موسی می کند
هم نسیم بارگاهت کار عیسی می کند
نار اگر نام از خراسانت برد نورش کنند
نور اگر دور از نگاهت اوفتد کورَش کنند
گر به شیطان چشم رحمت وا کنی حورش کنند
وای بر آن کس که فردا از شما دورش کنند
زائرت را وقت جان دادن چو آیی بر سرش
این عجب نبود که از رافت بگیری در برش
*یا امام رضا .....*
ای همه درهای صحنت خلق را باب الجواد
وی همه عالم مرید و کوی تو باب المراد
تا قیامت از گدا آید عنایاتت زیاد
زائر تو با تو محشور است در روز معاد
خوش به حال آن که روز حشر کارش با رضاست
نقش پیشانی زوار حریمت یا رضاست
کاش قلبم بر کبوتر های صحنت دانه بود
کاش جانم گرد شمع زائرت پروانه بود
کارم از اول گدایی بر در این خانه بود
هر که شد دیوانه ی کوی شما فرزانه بود
خادم در بار تو فخریه بر شاهان کند
کفشدار آستانت ناز بر رضوان کند
*
ای سرم خاک ره جاروکشان صحن تو
صورت خورشید فرش آستان صحن تو
پرچم نصر الهی سایه بان صحن تو
بال جبراییل چتر آسمان صحن تو
بس که آقا و رئوفی و شفیقی یا رضا
با گدایان درِ خود هم رفیقی یا رضا ...
*دو بند دیگه بخونم و التماس دعا*
کاش گردد سینه ام غم خانه ی غم های تو
*امشب بین مشهد و کربلا داریم "سعی" می کنیم*
کاشک اشکم خون شود افتد به خاک پای تو
کاش میشد زهر مامون قسمت من جای تو
سوخت بین حجره ی در بسته سرتاپای تو
بر زمین مانند جد خویش افتادی غریب
در میان دوستان خویش جان دادی غریب
*فرمود:فرش حجره رو جمع کن ... چرا آقاجان ؟
فرمود میخوام مثل جد غریبم روی خاک ...جان بدم ... ای وای ...*
@asharmadahiii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥یه مدینه یه بقیعه
یه امامی که حرم نداره
🎤 محمود_کریمی
#یا_غریب_مدینه 💔
◾شهادت_امام حسن_مجتبی_ع
@asharmadahiii
آمده ام، آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
ای حرمت ملجأ درماندگان
دور مران از در و راهم بده
ای گل بی خار گلستان عشق
قرب مکانی چو گیاهم بده
لایق وصل تو که من نیستم
اِذن به یک لحظه نگاهم بده
ای که حَریمت به مَثَل کهرباست
شوق وسبک خیزی کاهم بده
تاکه ز عشق تو گدازم چو شمع
گرمی جان سوز به آهم بده
لشکرشیطان به کمین من است
بی کسم ای، شاه پناهم بده
از صف مژگان نگهی کن به من
با نظری، یار و سپاهم بده
در شب اول که به قبرم نهند
نور بدان شام سیاهم بده
ای که عطا بخش همه عالمی
جمله ی حاجات مرا هم بده
@asharmadahiii
جگرم پاره شد از زهر کجایی پسرم
چشم من مانده به در تا تو بیایی پسرم
از عبایی که کشیدم به سرم معلوم است
کار ما و تو کشیده به جدایی پسرم
حسرت بوسه بابا به دلت می ماند
تو به بالینم اگر دیر بیایی پسرم
مثل یک مار گزیده به خودم می پیچم
جگر سوخته را نیست دوایی پسرم
بسکه در کوچه زمین خوردم و برخاسته ام
نه توانی به تنم مانده نه نایی پسرم
هی زمین خوردم و هی ناله زدم وااماه
دارم از کوچه عجب خاطره هایی پسرم
مثل آن چادر خاکی شد عبایم خاکی
مثل زهرا سرم آمد چه بلایی پسرم
مادرم را پسرش برد سوی خانه ولی
من سوی خانه روم با چه عصایی پسرم
سر نهادم به روی خاک که از جدم حسین
برده ام ارث غریب. @asharmadahiii
بس که این زهر جفا با جگرم غوغا داشت-مطیعی.mp3
3.17M
بس كه اين زهر جفا با جگرم غوغا داشت
پاره هاى دل من ناله ى يا زهرا داشت
دل سوزان مرا جز عطشم ياد نبود
گوشه ى حجره ى در بسته دلم غوغا داشت
در غريبى بخدا دادن جان سخت تر است
روز تنهايى من غربتى از مولا داشت
لرزش زانوى من روضه ى اكبر مى خواند
سينه ام ناله اى از گل پسر ليلا داشت
سر زانوى جوادم كه سرم سنگين شد
اشك دردانه ى من عالمى از معنا داشت
نه سنانى به تنم بود، نه نيزه، نه لگد
دلم اما بخدا صحنه ى عاشورا داشت
پاره هاى بدنم زير سُم اسب نرفت
حجره ام روضه اى از بى كفن صحرا داشت
معجر خواهر من را سر نيزه نزدند
كِى حريم حرمم يورشى از اعدا داشت؟
به كنيزى كه نخواندند تو را؛ معصومه
كِى چو زينب دل تو شيون و پر غوغا داشت؟
قوم نامرد مرا با لب عطشان كشتند
لحظه ى آخر من زمزمه سقا داشت
روبروی تو نهم بلکه دل ارام شود
چه کنم هر چه کنم حل نشود مشکل من. @asharmadahiii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰روز شنبه روز زیارتی
🌸 حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم
#التماس دعا 🤲
@asharmadahiii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعری که سال ها پیش حضرت امام رضا علیه السلام برای آیت الله حق شناس می خواند و ایشان برای مرحوم سیبویه نقل می کند.
شهادت امام رضا(علیه السلام) تسلیت🖤@asharmadahiii
خاحافظی بامحرم وصفر –
اگرچه گریه نمودم دو ماه با غمتان
مرا ببخش نمردم پس از محرمتان
لباس مشکی من یادگاری زهراست
چگونه دل کنم از آن؟ چگونه از غم تان؟
بگیر امانتی ات را خودت نگه دارش
که چند وقت دگر می شویم محرمتان
برای سال دگر نه برای فاطمیه
برای روضه مادر برای ماتمتان
دلم بگیر که محکم ترش گره بزنی
به لطف فاطمه بر ریشه های پرچم تان
هزار شکر که از لطف پنجره فولاد
میان حلقه ماتم شدیم هم دمتان
بیا دوباره بخوان روضه های یابن شبیب
که من دوباره بسوزم دوباره با دمتان
چه شام ها که زدی سر به گریه ام اما
مرا ببخش نمردم به پای مقدمتان. @asharmadahiii
بوی جدایی می رسد از گریه هایم
بر داغ هجرانت حسین جان مبتلایم
در این دو ماهی که عزادار تو بودم
آیا قبولم کرده ای ای مقتدایم؟
با این گناهان بزرگ و بی شمارم
لایق نبودم تا کنی آقا صدایم
امّا ز لطف و مرحمت دستم گرفتی
از مجلس روضه نکردی تو جدایم
رزق حلالم گریه بر داغ تو بوده
آن اشک هایی که بُوَد آب بقایم
یادش به خیر در اوّلین روز محرّم
سوز دل و اشک و نوا کردی عطایم
یادش به خیر هنگام هیئت بین گریه
حس می نمودم زائر عرش خدایم
یادش به خیر با هر فراز یا حسین جان
کرب و بلایی می شد این حال و هوایم
وقتی به تن کردم لباس مشکی ام را
گفتم دگر وقف شهید سر جدایم
پیراهن احرام حج کربلا را
حالا چگونه از تنم بیرون نمایم؟
دل کندن از روضه برای من چه سخت است
مشکل بُوَد دوری ز هیئت ها برایم
هر ساله مزد نوکری ام را حسین جان
می گیرم از دست علی موسی الرّضایم
آقا به حق مادر پهلو شکسته
امضا نما دیگر برات کربلایم. @asharmadahiii
با دست خالی آمدم با دست خالی می روم
من به امید تو یا مولی الموالی می روم
روز اول کامدم تربت به کامم ریختند
با چه حالی آمدم من با چه حالی می روم
من که در دنیا ندیدم چهره ارباب را
سوی قبر خویش با شوق وصالی می روم
تا که من خدمتگذار روضه های زینبینم
در صراط حق من از سیر کمالی می روم
من که جا ماندم ز پرواز رفیقان شهید
سوی روضه تا بگیرم پرّ و بالی می روم
محضر ارباب را بهر تعالی طالبم
تا بگویم اَفرط بی سوء حالی می روم
@asharmadahiii
فصل عزا و اشک دمادم تمام شد
باز این چه شورش استُ چه ماتم تمام شد
پیراهن سیاه دلم گریه می کند
من زنده ام به گریه بر او ،غم تمام شد
در این دو ماه چشم من ازباده خیس بود
فصل عزای عالمُ آدم تمام شد
امسال هم بهار دل ما دوماه بود
دیگر بهار بیرقُ پرچم تمام شد
دیشب دلم گرفت ، غرورم شکسته شد
پرچم که رفت بارش نم نم تمام شد
یادش بخیر روز دهم ناله ها زدیم
دیشب به بعد خاطره هایم تمام شد
یادم نمی رود دل خون سه ساله را
سیلی که خورد گفت:سه سالم تمام شد
وقتی کتیبه های دلم جمع می شوند
یعنی زمان عفو گناهم تمام شد
درپستوی دلم همه راجمع می کنم
مشکی در آورید صفر هم تمام شد. @asharmadahiii
من با تو زندگی نکنم؛ پیر می شوم
بی تو من از جوانی خود سیر می شوم
من در شعاع پرتو شمسُ الشُّموسی ات
بی اختیار پیش تو تبخیر می شوم
آیینه کاری حرم ات ذرّه پروری ست
من در رواق چشم تو تکثیر می شوم
در صحن کهنه سوی تو کردم نماز را
اینجاست آنکه لایق تکبیر می شوم
من گریه ام گرفته کمی هم به من بخند
دارم به پای خویش سرازیر می شوم
یک شب نشد که بی گُنَه آیم زیارتت
اما دوباره پیش تو تقدیر می شوم
وقتی که آه می کشم از پرده ی نیاز
بی پرده با تو صاحب تصویر می شوم
بیچاره من که نیست قلمدانم از طلا
هر چند با نگاه تو اکسیر می شوم
نقاره خانه ات ز کجا آب می خورد
کز بانگ آن چو سیل سرازیر می شوم
آن نامه ام که از سر تعجیل و اضطراب
بر بال کفتران تو تحریر می شوم
برداشت سیلِ گریه بساط زیارتم
نم نم دوباره قابل تعمیر می شوم
وقتِ ورود در حرم تو، هوایی ام
وقت خروج، تازه زمین گیر می شوم
بادا شلوغ دور و برت کعبه ی عزیز
من حاجی تو اَم که به تقصیر می شوم. @asharmadahiii
لطفاً تا آخر بخونید 👇👇👇 خاطرم را قصه ای بس جان فزاست
داستانی از کرامات رضاست
داستانی خوش تر از دُرِّ عَدَن
خوب تر از جان شیرین در بدن
داستان دو برادر در سفر
او سراپا خیر و این یک بود شر
آن یکی دارای تقوا و عفاف
این یکی سر تا قدم غرق خلاف
هر دو بودند از محبّان رضا
هر دو زوّار خراسان رضا
آن یکی در بین ره محو خدا
این یکی مست گناه از ابتدا
از قضا دست قدر در کار شد
آنکه بود اهل گنه بیمار شد
لحظه لحظه گشت حال او خراب
قطره قطره همچو شمعی گشت آب
نخل عمرش بی برو بی برگ شد
روحش از پیکر برون با مرگ شد
با کتابی خالی از حسن عمل
عاقبت افتاد در کام اجل
زائرین با محنت و رنج و فسوس
رحم آوردند و بردنش به طوس
در حریم خسرو گردون مطاف
با دو صد امّید دادنش طواف
در خراسان گشت مدفون پیکرش
کس ندانستی چه آمد بر سرش
با چنان جرم و گناه بی شمار
بود بر حالش برادر غصّه دار
کای برادر با چنین جرم عظیم
چون کند با تو خداوند کریم؟
از قضا در خواب دید او را شبی
صورتش همچون درخشان کوکبی
عفو حقّ گردیده او را سرنوشت
قبر او گردیده باغی از بهشت
گفت ای جان برادر این جلال
با چنان اعمال می بودمت محال
آن عمل، این باغ زیبا، قصّه چیست؟
فاش برگو این کرامت لطف کیست
گفت این لطف امام هشتم است
آنکه جرم خلق در عفوش گم است
فاش می گویم که با مقراض مرگ
شد چو اعضای وجودم برگ برگ
زآتش خشم اجل افروختم
پای تا سر شعله گشتم سوختم
آب غسل و دست غسّالم به تن
گشت آتش وای بر احوال من
می زدندم تازیانه دو ملک
آتش از تابوت می شد بر فلک
چون مرا بردند در صحن رضا
غرق رحمت گشتم اندرز آن فضا
شعله های خشم بر من گل شدند
رعدها آوازه ی بلبل شدند
تا بگردانند جسمم را همه
دور قبر آن عزیز فاطمه
دیدم آن مولا ستاده در حرم
سوی زوّارش بود چشم کرم
هاتفی گفت ای گرفتار و اسیر
دامن فرزند زهرا را بگیر
ور نه چون بیرون روی از این مزار
باز گردی بر عذاب حقّ دچار
چشم بگشودم سوی آن مقتدا
اشک ریزان می زدم او را صدا
کای به سویت خلاق آورده پناه!
روسیاهم روسیاهم روسیاه
رحم بر حال تباهم یا رضا
بی پناهم بی پناهم یا رضا
هر چه آوردم برون آه از نهاد
یوسف زهرا جوابم را نداد
هاتفم گفت ای سراپا اضطراب
گر که می خواهی تو از مولا جواب
نام زهرا را ببر در محضرش
ده قسم او را به حقّ مادرش
لاجرم آهی کشیدم از جگر
گفتم ای ریحانه ی خیر البشر!
تا نرفتم از درت دستم بگیر
جان زهرا مادرت دستم بگیر
نام زهرا را چو بردم بر زبان
اشگ مولا گشت بر صورت روان
برد سوی آسمان دست دعا
گفت ای عفو تو فوق هر خطا
بارالها بنده ات در این حرم
بر زبان آورد نام مادرم
بگذر از جرم و کناه او همه
عفو کن او را به جان فاطمه
نام زهرا عاقبت اعجاز کرد
حق در رحمت به رویم باز کرد
یا رضا عبد گنه کار توام
مجرمی در بین زوّار توام
من هم سر تا قدم جود و کرم
در حضورت نام زهرا می برم
ای همه چشم امیدم بر درت
یک نگاهم کن به جان مادرت
حیف، زهر قاتلت، بی تاب کرد
پیکرت را قطره قطره آب کرد
چشم در راه جوادت دوختی
سوختیّ و سوختیّ و سوختیّ
بر فلک می رفت آهت یا رضا
حجره ات شد قتلگاهت یا رضا
در درون حجره ی در بسته ات
حبس می شد ناله ی آهسته ات
کاش بالای سرت معصومه بود
نُقل بزمت اشگ آن مظلومه بود
دیده ها لبریز اشگ غربتت. @asharmadahiii👌👌