🌹سردارمدافع حرم شهید محمدرضا خاوری🌹
👊 #یک_مشت_اعتقاد
✍ اصلا خدا برای خودش آفریده بود؛ عمرش را در #جهاد گذراند. از نبرد در افغانستان تا زمانیکه در سوریه فرماندهی غیور و بااخلاق شده بود.
✍ مادر از "محمدرضا"یی میگوید که حالا دیگر فقط با نمایشگاه تصاویرش در خانه ای کوچک زندگی میکند. متولد ۵۸ درتهران بود و در سپاه محمد رسول الله کار میکرد و در کنار آن سنگکاری میکرد.
✍ اولین بار در خرداد ماه سال ۹۲ اعزام شد و با اصابت تیر به مچ پایش، اولین ترکش ایثار نصیبش شد. پس از ۹ماه مجروحیت؛ اواخر سال ۹۲ مجدد به سوریه رفت و پس از ۳ سال حضور در سوریه در ۲۷ مهر ۹۴ به #شهادت رسید.
✍ ماجرای صعودش هم شبیه #سردار_دلها است. همانگونه که در زندگیاش دوشادوش سردار برای #عزت و #انسانیت جهاد میکرد، همانگونه هم پرواز کرد. در عملیات #آزادسازی_حلب که همه دستهگلهای جبهه مقاومت مثل شهیدان مصطفی صدرزاده، توسلی، بخشی و... در این عملیات [ با فاصله زمانیهای چند روزه و ماه ] به #شهادت رسیدند، و در پنجم ماه محرم ۹۴ به فیض عظیم شهادت نائل آمد. آنگونه که در بازگشت از منطقه با شلیک دو موشک به سوی خودروی حامل او، وجودش برای همیشه خاک حلب را #مقدس نمود.
✍ مادر هر چه گفته بود که "نرو" سودی نداشت. اما حالا بعد از شهادتش و در مقابل چشمان ما، با بغضی که هر از گاهی در چشمانش نمود مییافت، با همان عشق مادرانه و صلابت زنانه اش میگفت: راضی راضی هستم. مرگ با عزت و احترام نصیبش شد.
✍ میگوید خواب رضا را دیدم؛ موقعی که سخت شاکی بودم که تنهایم گذاشته بود. رضا سالم سالم آمده بود... بغلش کرده بود. مادر در آغوش رضایش آرام گرفته است و رضا میگوید: مادر من از #زندان آزاد شدم.
✍ حالا برادر از دقت او در راه انداختن کار سربازان و مدافعان حرم در هر وقتی از شبانه روز و سختگیری اش در #خدمت به مدافعان حرم میگوید و مادر از لبهای همیشه خندان محمدرضا که به قول خودش چون "غار حراء" همیشه باز بود میگفت.
از چشم پاکی، بذل و بخشش و از خدمت به مادر که همیشه و هر وقت بود، در خدمتش بود و تمام...
✍ حالا هر وقت دلتنگش میشود بر سر مزارش می رود و با آن باقی مانده پیکرش درد و دل میکند. به گفته مادرت، #خوشا_به_حالت_که_چنین_راهی_را_رفتی...
🌹برایمان #دعا کن🌹
#برادران
#چهارشنبه_های_شهدایی
#سردار_مدافع_حرم_شهید_محمدرضا_خاوری
#کانون_خادمین_گمنام_شهدا
🆔 @KhGShohada_ir