eitaa logo
کانون خادمین گمنام شهدا
1.5هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
123 ویدیو
6 فایل
کانون خادمین گمنام شهدا: کانونی مستقل ومردمی کانونی بدون وابستگی به نهاد یا ارگانی کانونی که وابسته به #شهداست وبس کانونی که #گمنامی را پرورش میدهد خدایا اخلاصی ازجنس #شهدا عنایت کن با #ما همراه باشید مکان:مشهدخیابان امام رضا ادمین: @Khgshohada_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
من که بارها شنیده بودم! من که هربار از شنیدنش تنم لرزیده بود! من که هربار از شنیدنش حلقه‌ی چشمم نمناک شده بود! اصلا منی که به این همه شنیدنش عادت کرده بودم... پس چرا وقتی خواستم آن همه شنیدن را یک بار ببینم، نفسم رفت و نمیخواست برگردد! همه‌ی شهدا میگفتند: «عاقبت رفیق شهید، شهیدت میکند » و... مگر میشود حرف شهید الکی باشد؟؟ اصلا بعد از پر کشیدنِ باید میدانستم دیر یا زود تو هم پر میزنی و ما را به خدای زینب میسپاری و میروی! برو! من که آماده‌ی رفتنت شده بودم! دلم را در مُشت گرفته بودم تا نلرزد و چشمه‌ی اشکم را قسم داده بودم، آبروداری کند! که دشمن شادت نکنم! ولی چه کنم آقا... این نبودن‌هایت آنقدر تویِ ذوق دلم میزند که در مُشت آب شود و چشمه‌ی اشکم را تازه کند تا های های ببارد! 🆔 @KhGShohada_ir
همان اوایل صحبتمان بود و حرف از خواستگاری ؛ مادرِ همسرش میگفت همیشه میخواستم دامادم مردِ ایمان باشد. مسجد برود و مومن واقعی باشد؛ میگفت که ازدواج را چقدر ساده گرفته بودند؛ از خصوصیات که برایمان گفتند ایمان، صداقت، شوخ‌طبعی و شان خیلی پررنگ بود؛ گاهی که همسرشان میگفتند کمی استراحت کند، تکیه کلام همیشگی اش رو میگفت: ! از اولین اعزامشان که پرسیدیم بیشتر سکوت شنیدیم! با خیلی صمیمی شده بودند و بعد از شهادتشان، حالشان خیلی عوض شد ولی هیچ راهی برای رفتن نبود؛ ! خبر شهادت را هم مادرِ به خانوادشان داده بودند؛ : چند روز قبل از شهادتش در سوریه بودیم. به زیارت که رفتم نمیدانم چرا... اما سلامتِ همسرم را، یا به کنارم برگشتنش را از حضرت نخواستم... فقط گفتم تنها قطره‌ای از صبرشان را به من بدهند تا هر چه پیش آمد بتوانم بایستم؛ روز دوم محرم بود که خبر شهادتش را آوردند! آن هم مادرِ ! 🆔 @KHGShohada_ir