🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
بسم الله الرحمن الرحیم #رمان_دا #قسمت_صد_و_بیست_سوم: بابا هم خیلی هوای دا را داشت.به خاطر اسم دا
بسم الله الرحمن الرحیم
#رمان_دا
#قسمت_صد_و_بیست_چهار:
بقچه سنگین بود و اذیتم می کرد.انگار رمقی برای راه رفتن نداشتم.کوچه ها و خیابان ها خلوت و تاریک بود.از هیچ جا نوری بیرون نمی زد.از کنار دیوار ها راه می رفتم.گهگاه صدای سوت خمپاره ای را می شنیدم.از دوری و نزدیکی صدا تشخیص می دادم نزدیکم می افتند یا نه.خیلی وقت ها می نشستم و سرم را بین دو دست می گرفتم.منتظر می ماندم خمپاره که منفجر می شد,بلند می شدم و به راهم ادامه می دادم.صدای زوزه ی سگ ها که توی خیابان های خالی می پیچید توی دلم را خالی می کرد.گربه ها را می دیدم که از صدای انفجار وحشت زده به این طرف و آن طرف می دویدند.راه جنت آباد را که در مسیر خانه مان بود,خوب بلد بودم و چشم بسته هم می توانستم بروم.از سر کوچه مان گذشتم.فکر خانه مان و اینکه بابا دیگر هیچ وقت به آن بر نمی گردد,اشکم را در آورد.اگر دستم پر نبود حتما به خانه می رفتم و دنبال جای بابا می گشتم.به راهم ادامه دادم.هر چه بیشتر به جنت آباد نزدیک می شدم طپش قلبم هم بیشتر می شد.بابا اینجا خوابیده بود.حس می کردم دلبستگی ام به اینجا بیشتر شده.دعا دعا می کردم توی جنت آباد کسی را نبینم و مستقیم بروم یر مزار بابا.از عصر به این طرف دلتنگ برگشتن سر مزارش بودم.بر خلاف خواسته ام همه جلوی در اتاق غسال ها توی تاریکی نشسته بودند.و از همان دور صدا زدم؛لیلا.لیلا.توی نور کمرنگ مهتاب دیدم لیلا از کنار زینب خانم بلند شد و با قدم های سنگین به طرفم آمد.به نظرم آمد مثل روز های قبل نیست.توی خودش بود.وقتی جلو آمد,حس کردم با من رو دربایستی دارد و نمی خواهد من صورتش را ببینم.سلام کرد.جواب دادم و پرسیدم:خوبی؟چیزی نگفت.معلوم بود قبلش خیلی گریه کرده.نگاهش را از من می دزدید.پشت سرش هم زینب خانم آمد.حس,کردم با رفتارش می خواهد ما را دلداری بدهد و بگوید شما تنها نیستید.ما پشت و پناهتان هستیم.سلام کردم.گفت:سلام مادر.خوش اومدی.دستت درد نکنه برامون چی آوردی؟
بقچه را از دستم گرفت و برای اینکه ما را بخنداند گفت:دختر بازهم که هندونه آوردی.ما چه قدر بریم دستشویی.سردی مون کرده.مردیم بس که هندونه خوردیم.
با هم به سمت بقیه رفتیم.سلام کردم.همه به احترام از جا بلند شدند.مربم خانم بغلم کرد و گفت:دختر,وقتی نیستی دلم برات خیلی تنگ میشه.
تشکر کردم و گفتم:می خوام برم سر مزار بابا.دستم را گرفت و نگذاشت.گفت:فعلا بشین.خسته ای.بعد برو.
نشستم روی موکتی که پهن کرده بودند.کفش هایم را در نیاوردم.همین طور ساکت بودم.زینب و مریم خانم و آن پیرزن حرف می زدند تا من و لیلا را از فکر و خیال در بیاورند.
ادامه دارد...
کتاب دا/خاطرات سیده زهرا حسینی
خاطره نگار/سیده اعظم حسینی
⭕️ارسال و کپی بردای بدون لینک از نظر شرعی حرام است.⛔️
📩 http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
#هردوبدانیم
آیا شما هم در روابط زناشوییتان "پانتومیم" اجرا میکنید ؟🤔
یعنی انتظار دارید همسرتان از رفتارهایتان حدس بزند، چه احساسی دارید؟!
انتظار دارید هر وقت فکرتان مشغول است، طرفتان خودش بفهمد شما به چه فکر میکنید و از شما دلجویی کند؟!
انتظار دارید شریک عاطفیتان، خودش حدس بزند، چه نیازی دارید و برای رفع نیاز شما کاری انجام دهد؟!
اگر شما اینگونه هستید، بدانید که زندگی واقعی، "پانتومیم" نیست تا همسر ما بخواهد و یا بتواند نگفته های ما را حدس بزند. بهتر است حرف بزنید. اگر ناراحتید در مورد احساستان حرف بزنید.
اگر دلتان چیزی میخواهد، در موردش حرف بزنید. اگر فکری در سر دارید، در موردش حرف بزنید.
در یک رابطهی عاطفی، "گفتوگو" بهترین شیوه ی مدیریت تعارضات است.
لــطفا حــرف بــزنید...
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@KhanevadehMontazeran
@BanovaneMontazer
#انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
هدایت شده از خانهی بهشتی بانوان منتظر ♡••࿐
💌🍃
#ایده_متن_عشقولانه
#غذاخوردن_عاشقانه 💞
🎈 وقتی تشنشه و حالشو نداره بره برا خودش آب بیاره بهم میگه:
"خیلی تشنمه و میخوام با دستای تو آب بخورم..."
🎈وقتایی هم که دلش میوه میخواد صدام میکنه و میگه:
" شما که دستت نمک داره چندتا میوه برایم پوست میکنی تا با نمک دستت بخورم؟"
وقتی اینقدر با محبت خواستههاشو بهم میگه. منم زورکی نمیرم براش آب بیارم با عشق میرم آشپزخونه و با نوای دل براش یه لیوان آب میریزم...
لیوانو میدم دستشو بهش میگم: گوارای وجودت عزیزم!💐
شاید عشق یعنی همین!
@KhanevadehMontazeran
@BanovaneMontazer
#انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
کیست مرا یاری کند_۸.mp3
9.14M
#کیست_مرا_یاری_کند 8
مگه میشه یه کسی 1400 سال پیش
برای تو ، درس زندگی نوشته باشه؟
🤔
کلام امام حسین ، نــ✨ــوره... درست
اما برای جامعه ی مدرن و ماشینی امروز، چه کاربردی داره❓
@Ostad_Shojae
✨🌿✨🌿✨🌿✨
⁉️چه کسی برای حسینم گریه می کند؟⁉️
هنگامی که پیامبر(ص) شهادت حسین(ع) و سایر مصیبت های او را به دختر خود، خبر داد; فاطمه(س) سخت گریه نمود و عرض کرد:
"پدرجان! این گرفتاری چه زمانی رخ می دهد؟"
رسول خدا فرمود:
"زمانی که من و تو و علی در دنیا نباشیم."
آن گاه گریه ی فاطمه شدیدتر شد. عرض کرد:
"چه کسی بر حسینم گریه می کند و به عزاداری او قیام می نماید؟"
پیامبر فرمود:
"فاطمه! زنان امتم بر زنان اهل بیتم و مردان بر مردان گریه می کنند و در هرسال، عزاداری او را تجدید می کنند.
روز قیامت که فرا رسد، تو برای زنان شفاعت میکنی و من برای مردان، و هر که بر گرفتاری حسین گریه کند، دست او را می گیریم و داخل بهشت میکنیم....
فاطمه جان! تمام دیده ها روز قیامت گریان است، مگر چشمی که بر مصیبت حسین گریه کند! آن چشم برای رسیدن به نعمت های بهشت خندان است!
❁﷽❁
📝دعوتنامه #خانواده_منتظران تقدیم به مولامون صاحب الزمان .عج. 🌤
#همراهی_آخرالزمانی
با مطالب
#خودسازی
#خانوادگی
#آنچه_آقایون_باید_بدونن
#سیاسی...
#التماس_دعای_فرج☀️
📩
http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798
پل ارتباطی
@Sh2Barazandeh
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
بسم الله الرحمن الرحیم #رمان_دا #قسمت_صد_و_بیست_چهار: بقچه سنگین بود و اذیتم می کرد.انگار رمقی ب
بسم الله الرحمن الرحیم
#رمان_دا
#قسمت_صد_و_بیست_پنج:
لیلا هم لب ار لب باز نمی کرد.می دانستم بغض و گریه دارد او را هم خفه می کند,ولی جلوی من خودداری می کند..فکر کردم اگر من اشک بریزم لیلا هم به تاسی از من راحت گریه می کند.اما نباید این اتفاق می افتاد.بیچاره غسال ها چه گناهی داشتند.بعد از این همه کار کفن و دفن یک ساعت دور هم نشسته بودند تا استراحتی بکنند و از آن حال و هوای غسالخانه بیرون بیایند.آن وقت روا نبود ما با گریه و زاری ناراحت شان کنیم.
سعی کردم سکوت را بشکنم و خیلی عادی با زینب و مریم و خدیجه خانم همراه شوم.بین صحبت های ما گاه پیرمردها هم چیزی می گفتند و اوضاع را تحلیل می کردند.دقایق سختی بر من می گذشت.فضا برایم خیلی سنگین بود.دوست نداشتم آنجا بشینم و نقش بازی کنم.می خواستم فرار کنم.این ملاحظه کردن ها حالم را بدتر می کرد.زنگ تلفن به فریادم رسید.این صدا انگار بهانه ای برای فرار از آن وضعیت بود.یکی از پیرمردها بلند شد و رفت گوشی را جواب بدهد.من هم فرصت را غنیمت دانستم که از بین جمع بلند شوم.همان موقع پیرمرد صدایم کرد و گفت:دختر سید با تو کار دارند.خواستن سریع تر خودت رو برسونی مسجد جامع.
تعجب کردم.فکر نمی کردم کسی آنقدر مرا بشناسد که دنبالم بفرستد.از بلند شدم و همزمان با حرکت سر و چشم از زینب خانم خواستم که هوای لیلا را داشته باشد.سری تکان داد که خیالت راحت باشد.خم شدم.دستم را دور گردن لیلا انداختم.صورتش را بوسیدم و آرام گفتم:غصه نخور.جای افتخار داره بابامون شهید شده.شهادت عزت داره.بعد خداحافظی کردم.دلم می خواست بروم سر مزار ولی گفته بودندسریع تر خودم را به مسجد جامع برسانم.رفتم جلوتر تا حداقل سلامی بکنم.جلوی تابلوی اعلانات ایستادم.تابلو جایی دور تر از اتاق ها بود و کسی مرا نمی دید.انگار این تابلو هم برایم عزیز شده بود.حای مشت بابا را که روی تابلو فرو رفته بود,بوسیدم.رو به مزارش ایستادم.توی آن تاریکی و از دور به مزار نگاه کردم.دلم خیلی برایش تنگ شده بود.قبلا دو,سه روز که نمی دیدمش ,دلتنگش می شدم ولی الان فقط چند ساعتی از ندیدنش می گذشت و قلبم از این جدایی سخت گرفته بود.یاد شیطنت هایم
یاد مواقعی که اذیتش کرده یا حرفش را گوش نکرده بودم,بدجور آزارم می داد.دلم می خواست مرا ببخشد.با این حال این فکر ها را از سرم بیرون کردم و گفتم:سلام بابای با وفا.چطور دلت اومد تنها بزاری بری؟چطور از زینب دل کندی و رفتی؟مگه به دا قول نداده بودی که نذاری سختی بکشه؟الان که بدتر شد.چرا به قولت وفا نکردی؟لااقل صبر می کردی علی می اومد,بعد می رفتی.
ادامه دارد...
کتاب دا/ خاطرات سیده زهرا حسینی
خاطره نگار/سیده اعظم حسینی
⭕️ارسال و کپی برداری بدون لینک از نظر شرعی حرام است.⛔️
📩 http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798
#العطش💦
♣️انگار ڪه در علقمه غوغا شده آری
🔺خونبارتـرین واقعه برپا شده آری
♣️دربـزم جنون نوبت #سقا شده آری
🔺دیـگر پسر فاطمه تنها شده آری
#السلام_علیک_یاعلمدار_ڪربلا💔
@KhanevadeHMontazeran
♦️یکی از دوستانم با یک زن بازیگر معروف که فوقالعاده زیبا است ازدواج کرد. اما درست زمانی که همه به خوشبختی این زن و شوهر غبطه میخوردند، آنها از هم جدا شدند. طولی نکشید که دوستم دوباره ازدواج کرد. همسر دومش یک دختر عادی با چهرهای بسیار معمولی است. اما به نظر میرسد که دوستم بیشتر و عمیقتر از گذشته عاشق همسرش است.
عدهای آدم فضول در اطراف از او میپرسند: فکر نمیکنی همسر قبلیات خوشگلتر بود؟
دوستم با قاطعیت به آنها جواب میدهد: نه! اصلاً! اتفاقا وقتی از چیزی عصبانی میشد و فریاد می زد، خیلی وحشی و زشت به نظرم میرسید. اما هسمر کنونیام این طور نیست. به نظر من او همیشه زیبا، با سلیقه و باهوش است.
وقتی این حرف را میزند، دوستانش میخندند و میگویند : کاملا متوجه شدیم.
میگویند :
زنها به خاطر زیبا بودنشان دوست داشتنی نمیشوند، بلکه اگر دوست داشتنی باشند، زیبا به نظر میرسند. بچهها هرگز مادرشان را زشت نمیدانند، سگها اصلا به صاحبان فقیرشان پارس نمیکنند، اسکیموها هم از سرمای آلاسکا بدشان نمیآید، اگر کسی یا جایی را دوست داشته باشید، آنها را زیبا هم خواهید یافت، زیرا "حس زیبا دیدن" همان عشق است.
@KhanevadehMontazeran
@BanovaneMontazer
#انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
التماس دعای فرج
هدایت شده از مهدیاران | mahdiaran
نامه ای برای علمدار کربلا:
پشت نامه مینویسم زمان #رجعت خوانده شود
یا #عباس در زمان ما هیچکس به فکر مهدی فاطمه نبود
برای فرق شکسته تو گریه میکردند ولی امام زمانشان #تنها بود..
◾️نهم #محرم
@mahdiaran
#نماز
من یک چیزی خدمت شما بگم😌
اگر یکی از دوستانتون شما رو به یک رستوران دعوت کنه
یا واسه تولدتون کادویی بخره
یا کاری بکنه که سبب شادی دل شما بشه😍
و بعدش از شما بخواد که شماهم واسش یک کار خیلی کوچیک تر از اون کاری که برای شما انجام داده رو انجام بدین
🔴انصافا و وجدانا به حرفش گوش نمی کنین؟
خدای مهربون
دست و پای سالم
چشم سالم
دهان و دندان سالم
گوش و بینی سالم
انگشتان دست و پای سالم
ظاهر خوب
و......
به شما داده حالا در مقابلش یکسری کارهایی رو گفته انجام بده که انجام اونا هم دقیقا و دقیقا به نفع خودت هست☺️👌
یکیش نمازه😍❤️
انصافا در قبال تموم مهربونیای خدا
و توی این24ساعت شبانه روز
زشت نیست حداقل 17دقیقه برای 17رکعت وقت نذاریم و یک نماز درست نخونیم؟
🍃🌹
یعنی 17دقیقه از 24ساعت(1440دقیقه)
خیلی زیاده که یک عده پیام میدن که ما گاهی نماز نمی خونیم؟!!!!
نماز بخونیم هم به نفع خودمون هست
و لذت و نشاط ما از زندگی بیشتر میشه
و هر کس هم نمازشو ترک کنه
حاضرم قسم بخورم
که نه لذت بیشتری نسبت به دینداران می بره و نه رنج زندگیش کمتر میشه👌
سلام
عزاداریهاتون ان شاءالله قبول باشه
مراسم خطبه خوانی و عزاداری شب تاسوعا از حرم مطهر امام رضا علیه السلام از شبکه قرآن صداو سیما
هدایت شده از بیت ظهور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه عجیب و ناب مرحوم کافی درجلسه حاج محسن کافی
کانال #بیت_ظهور
کلیپ های👇
#مذهبی #اجتماعی #آموزشی و...
نوش دل و جونتون💝
http://eitaa.com/joinchat/1574371328Cac42896b2d
👈لطفاً 💫دوستان و ❣عزیزان تون رو دعوت کنید💌
هدایت شده از موسسه مصاف
شعرخوانی استاد رائفی پور.mp3
2.4M
#پادکست_صوتی
👤 شعر خوانی استاد #رائفی_پور
📝زبان حال امام حسین علیه السلام در غم حضرت اباالفضل عليه السلام
✅ تنها کانال رسمی استاد رائفی پور و جنبش مصاف
@masaf
🕋🏴
👌 جایگاه معنوی حضرت ابوالفضل علیه السّلام :
در #زیارتنامه حضرت عباس بن علی علیه السّلام که از قول حضرت صادق"علیه السّلام" روایت شده، آمده است :
"السلام علیک ایها العبد الصالح، المطیع لله و لرسوله و لامیر المؤمنین و الحسن و الحسین...
اشهد الله انک مضیت علی ما مضی به البدریون و المجاهدون فی سبیل الله المناصحون فیجهاد اعدائه المبالغون فی نصره اولیائه الذابون عن احبائه... "(1)
که تایید و تاکیدی بر مقام #عبودیت و خلوص و طاعت او و نیز تداوم خط #مجاهدان_بدر و یاوران اولیاء خدا و مدافعان از دوستان خداست.
امام سجاد"علیه السلام"نیز سیمای درخشان عباس بن علی را اینگونه ترسیم فرموده است:
"رحم الله عمی العباس فلقد آثر و ابلی و فدا اخاه بنفسه حتی قطعت یداه فابدله الله عز و جل بهما جناحین یطیر بهما مع الملائکه فی الجنه کماجعل جعفر بن ابی طالب. و ان للعباس عند الله تبارک و تعالی منزله یغبطه بها جمیع الشهداءیوم القیامه".(2)
که در آن نیز مقام ایثار، گذشت، فداکاری، جانبازی، قطع شدن دستانش ویافتن بال پرواز در بهشت، همبال با جعفر طیار و فرشتگان مطرح است و اینکه: عمویم عباس، نزد خدای متعال، مقامی دارد که روز قیامت، همه شهیدان به آن غبطه می خورند و رشک میبرند.
در زیارت ناحیه مقدسه نیز از زبان حضرت مهدی"ع"به او اینگونه سلام داده شده است:
"السلام علی ابی الفضل العباس بن امیر المؤمنین، المواسی اخاه بنفسه، الآخذ لغده منامسه، الفادی له، الواقی الساعی الیه بمائه، المقطوعه یداه... ".(3)
درود بر ابالفضل العباس فرزند امیر مومنان(ع) که خود را فدای برادرش کرد واین #ایثار را ذخیره فردایش نمود و به خاطر تشنگی برادر از نوشیدن آب خود داری کرد و دو دستش در راه خدا قطع شد
🔹پی نوشت ها:
1. مفاتیح الجنان، ص 435. 2. شیخ عباش قمی، سفینه البحار، ج 2، ص 155. 3. علامه المجلسی، بحار الأنوار، بیروت - لبنان، ناشر: دار إحیاء التراث العربی سال چاپ: 1403 - 1983 م، ج 45، ص 66.
#حضرت_ابوالفضل_العباس_علیهالسلام