eitaa logo
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
1هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
5.8هزار ویدیو
417 فایل
❁﷽❁ 🌹وأن یَکادُالذینَ کفرولَیزلِقونَکَ بِأبصارِهِم لَمّاسَمِعوالذِکرَوَیَقولونَ إنَّهُ لَمجنونُ وَماهوَالاذِکرُللعالَمین🌹 . 🔹یه دورهمی #آخرالزمانی و #بهشتی همراه با خانواده منتظران❤ 🔹ارتباط🔻 @Sh2Barazandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
هی ازش نپرس دوسم داری؟ باور کن کار بجایی میرسه خودش هم به دوست داشتنت شک میکنه باهوش باش تا یه کاری کرد یا حرفی زد بگو " مطمنم هیچکس به اندازه تو دوسم نداره" @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer .
🔴 💠 مردها سعی کنید همیشه از سوالات خاصی در مورد کارهای روزمره‌ای که انجام داده بپرسید تا نشان دهید که به کارهایش دارید! 💠 مثلا: پیش دکتر رفتی یا نه؟ امروز تونستی لباستو بدوزی یا نه؟ و امثال اینگونه سوالات 💠 یکی از نتایج توجه شما به همسر، نگه داشتن او و هدیه دادن به اوست. @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer .
من از امروز تصمیم میگیرم که برای رسیدن به سلامت جسمی و روحی و رفتاری، کار زیر رو به عادت دایمی خودم و خانوادم تبدیل کنم 😍👇 ➖➖➖➖➖ از امروز تصمیم میگیرم که "افراط و تفریط" نکنم دوستان خوبم، وقتی که بحث از افراط و تفریط میشه، خیلی ها فکرشون میره پیش اینکه مثلا اسراف نکنن یا در مال دنیا زیاده خواه نباشن یا هر چیز مرتبط با مسایل مادی و مالی و جسمانی و خوردنی و آشامیدنی ها ولی میانه روی و نداشتن تعصب افراطی در هر جنبه ای از زندگیمون باید نمود داشته باشه و مهمترین چیز، میانه روی در تفکر و تعصبات فکری مون هست ده ها و صدها حدیث و روایت داریم که توصیه کردن میانه روی کنیم و از افراط و تفریط به دور باشیم، و باید حواس مون باشه که بدترین افراط و تفریط ها، در مسایل دینی و اخلاقی مون می تونه باشه برای نمونه حضرت علی (ع) می فرماید : افراط و تفریط نشانه جهل و نادانی هست. و ما باید حسابی حواس مون باشه که مبادا با این تفکر که عقل کل هستیم یا خیلی با خدا و مذهبی هستیم و فقط ما مسیر درست الهی شدن رو بلدیم و بقیه هیچی نمیدونن، دچار افراط بشیم شخصی که در مسیر غیرت و کنترل همسرش دچار افراط میشه و ریز به ریز حرکات ش رو زیر نظر نگه میداره و یک سخن یا دیده شدن سهوی یک تار موی همسرش یا نگاه سهوی شوهرش به یک نامحرم در کوچه خیابان رو به معنی خیانت میدونه، دچار افراط شده و نشانه جهل ش هست شخصی که فکر می کنه همه چی آلوده هست و هیچ مهمونی دعوت نمی کنه و به هیچ مهمونی نمیره و سه ساعت تو دستشویی یا حموم می مونه و آخرش هم شک داره که پاک شد یا نه، دچار افراط هست شخصی که فکر می کنه فقط ایرانی ها به بهشت میرن و مابقی دنیا همگی اهل جهنم هستن یا اگه دو تا موسیقی گوش بدی یا لباس رنگ روشن بپوشی دیگه مومن نیستی و از خدا دور شدی، دچار افراط هست شخصی که همه فکر و ذکر و زندگی ش کسب پول و درآمد از هر روشی اعم از درست یا غلط هست، دچار افراط هست کسی که صبح تا شب فقط نماز بخونه و بره در یک کنج اعمال عبادی انجام بده و از کار و تلاش و رسیدن به خانواده ش غافل بمونه، دچار افراط هست کسی که اجازه تفریحات و شادی های سالم رو به خودش و همسرش و فرزندانش نده، دچار افراط هست کسی که فکر می کنه مومن واقعی و تمام و کمال هست و به دور و بری هاش سخت بگیره و امر و نهی کنه که بیایین به زور من شما رو می خوام مومن کنم و نهی از منکر کنم و مسیر خدا رو نشون ت بدم، دچار افراط هست و هزاران نمونه دیگر که به وضوح میتونیم در جامعه مون و خودمون ببینیم چه در جنبه افراط و چه جنبه تفریط و تنبلی و بی مسئولیتی و عدم تلاش و همه اینا نشانه جهل و نادانی هستن و تا زمانی که دچار تعصبات باشیم، به بیراهه خواهیم رفت، حتی اگه این تعصبات در زمینه دین و اسلام و ایمان باشه جا داره یکبار دیگه مطالعه آیه 62 سوره بقره و آیه 20 سوره آل عمران رو یادآوری کنم. ➖➖➖➖➖ موفقیت شخصی و همسرداری همراه خانواده منتظران💪❤️ 👇 @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer . 👈بودن شما در این کانال، اتفاقی نیست👉 ✖️✖️✖️✖️✖️✖️ دوستان خودتون رو هم به جمع مون دعوت کنین
❌رنجش‌های کهنه را از نو زنده نکنید. مسائلی که قبلا شما را رنجانده است و به اندازه کافی در مورد آن مشاجره داشته‌اید را مجددا مطرح نکنید. ❌رجوع به گذشته برای یافتن شاهد همیشه در زندگی‌های مشترک ایجاد اشکال نموده است و باعث تیرگی روابط می‌گردد. موفقیت شخصی و همسرداری همراه خانواده منتظران💪❤️ 👇 @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer .
🔸 در مدتی که در این دنیا هستید، به معنای واقعی کلمه زندگی کنید. ---> "زندگی كنيد" <--- هر چیزی را تجربه کنید، مراقب خودتان و دوستان‌تان باشید. خوش بگذرانید، دیوانگی کنید، عجیب باشید، بیرون از خانه بروید، تلاش کنید و شکست بخورید. چون به هر حال این اتفاق می‌افتد پس بهتر است حتی از شکست هم لذت ببرید. موقعیت یادگیری از شکست هایتان را از دستت ندهید. دلیل مسئله را پیدا کنید و از بین ببریدش. سعی نکنید کامل باشید! اصلا ، اصلا..! فقط سعی کنید یک نمونه عالی باشید از انسانیت. ""يک انسانِ خوشبخت"" 👤 آنتونی رابینز موفقیت شخصی و همسرداری همراه خانواده منتظران💪❤️ 👇 @KoodakeShieh @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer .
✅شنیدن عبارت «دوستت دارم» برای فرزندت خصوصا وقتی روی دو زانو می نشینی و خودت را هم قد فرزندت می کنی و چشم در چشمش می گویی... یعنی من هستم ..خیالت راحت … و یادت باشد آن شب فرزندت دیرتر ولی آرامتر و آسوده تر می خوابد. @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer .
#کتاب_صوتی 🎧 (درجات و مقامات زائر #حسین ع) مُـصلِـــح برگزیـــده ، اثر "محمــد شجاعی" www.aparat.com/v/v9H8g
1_30179730.mp3
8.78M
📍مهم، توجه فرمایید📍 🔉 فایل صوتی| توصیه ها و دستوراتی برای استفاده هرچه بیشتر از راهپیمایی اربعین حسینی(ع)
پاییز نگاه گیرای توست وقتی خیره در چشمانم میگویی: دوستت دارم... نفسهایم به شماره می افتد و دلم مثل برگ درختان هری میریزد.... @KoodakeShieh @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer #انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
بسم الله الرحمن الرحیم #رمان_دا #قسمت_صد_و_چهل_شش: وسایلم را جمع کردم و بلند شدم.وقتی که بیرون آ
بسم الله الرحمن الرحیم : به عقب برگشت.مرا دید و جواب سلامم را داد.گفتم:ببخشید,اون مردهای مسلحی رو که می گفتید,تونستید هماهنگ کنید؟ به حالت شرمندگی سر کج کرد و گفت:نه,موفق نشدم.به هر کس گفتم حاضر نشد بیاد اونجا.بچه ها می گن مهم تر از هر کاری جنگیدن با بعثی های عراقیه.ما نیرومون رو باید بذاریم اونجا.هر چند بعضی ها هم دل و جرأت کار غسالخونه و جنت آباد رو ندارن. گفتم: پس حالا به من حق می دید.حالا فهمیدین من برای چی اونجا می مونم؟! گفت:آره.من خودم وضعیت جنت آباد رو شنیده بودم.می گفتن آب نیست,کفن نیست.منتهی ندیده بودم. وقتی دیدم اسلحه و مهمات جا به جا می کند,از حرفش هم شرمنده است,فرصت را غنیمت شمردم و گفتم:حالا که نیرو نمی یاد اونجا ,حداقل برای جنت آباد اسلحه بدید. گفت:اسلحه برای چی می خوای؟ گفتم:خودتون گفتید امنیت نیست.خسته شدیم اینقدر طرف سگ ها سنگ پرانی کردیم.وقتی اسلحه باشد با یه تیر می شه همه سگ ها رو فراری بدیم. مکثی کرد و از بین تعداد اسلحه های محدودی که آنجا بود,ام _یکی را برداشت و دستم داد.نارنجک هم بین وسایلشان دیدم,گفتم:چندتا هم از اینا بدید. گفت:اینا رو می خوای چی کار؟ گفتم:می خوام پرت کنم وسط گله سگ ها.نمی دونم شاید اگه عراقی ها ,منافقین,شاید هم خلقی ها بهمون حمله کردن,بتونیم از خودمون دفاع کنیم.تازه من می خوام برم خط. نارنجکی برداشت و به طرف گرفت.اصرار کردم یکی دیگر هم رویش گذاشت.خوشحال شدم.توی دلم گفتم:خدایا شکرت.اسلحه جور شد.حالا باید یه جوری خودم رو به خط برسونم. مریم که دید اسلحه گرفتم,گفت:پارتی بازی شد ها؟ما اینجا به هر کسی اسلحه نمی دیم. به مریم خندیدم و رفتم روی کیسه های لباس که توی حیاط ریخته بودند.تکیه کردم.نارنجک ها را توی جیب هایم گذاشتم و با اسلحه ور رفتم.می دانستم اسلحه به درد بخوری نیست.آنقدر توی انبار مانده که کارایی اش را از دست داده.ولی با این حال خیلی ها همین را هم نداشتند.همان موقع از در مسجد_دری که به خیابان فخر رازی باز می شد_روحانی جوانی وارد مسجد شد.به نظرم آدم عجیبی آمد.عبایش دور کمرش افتاده,لبه آن را روی دستش انداخته بود.عینکش هم توی نور آفتاب چنان تیره شده بود که اولش فکر کردم نابیناست.با چند نفری که همراهش بودند,جلوتر آمدند و به حرف زدن ایستادند.حالا که توی سایه ایستاده بود,بهتر می توانستم او را ببینم.چشم هایش از پشت عینک به خوبی معلوم بود.نگاه تیز و نافذش آدم را یاذ عقاب می انداخت.از صورت آفتاب سوخته اش که به تیرگی می زد,حدس زدم باید کشاورز باشد.احساس کردم رنجی توی چهره اش هست.رنج یک آدم زحمتکش.آدم هایی که همراه او بودند معلوم بود خرمشهری نیستند.چند نفرشان ژیله بافتنی به تن داشتند.انگار از نقطه سردسیری آمده بودند.توی حرف هایی که جسته و گریخته از آنان می شنیدم,اثری از ناامیدی نبود.درباره خطوط درگیری حرف می زدند و اوضاع را تحلیل می کردند. ادامه دارد... رمان دا/خاطرات سیده زهرا حسینی خاطره نگار/سیده اعظم حسینی ⭕️ارسال و کپی,برداری بدون لینک از نظر شرعی حرام است.⛔️ 📩 http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798
برای عذر خواهی همیشه پیشقدم شوید. زندگی خودتان است بیهوده تلخش نکنید... 👈 اگه مدتی از دلخوری بگذره تبدیل به کینه میشود و راه آشتی کم کم بسته میشه. ❣ @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer #انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
چند توصیه برای آقایان: 1️⃣وقتی گمان می کنید همسرتان ناراحت است، منتظر نمانید او حرف زدن را آغاز کند. وقتی شما باب گفتگو را آغاز می کنید 50 درصد از بار ناراحتی ومسائل او می کاهید. 2️⃣وقتی شما مجال حرف زدن را به همسرتان می دهید، بدانید ناراحت شدن از دلیل ناراحتی او هیچ کمکی به حل مسائل نمی کند. 3️⃣ هروقت احساس می کنید که می خواهید صحبتهای او را قطع کنید و یا آنها را اصلاح کنید، فورا خود را از این کار منع کنید. 4️⃣ وقتی نمی دانید چه باید بگویید، به هیچ وجه حرف نزنید. اگر نمی توانید مثبت و یا محترمانه حرف بزنید لطفا ساکت بمانید. 5️⃣ اگر او نمی خواهد صحبت کند، با طرح سؤالات بیشتر او را به حرف زدن ترغیب کنید. 6️⃣ درمورد احساسات همسرتان قضاوت نکنید و یا آنها را اصلاح نکنید. 7️⃣تا جایی که امکان دارد آرام و متمرکز باشید و جلوی واکنش های منفی خود را بگیرید. اگر کنترلتان را ازدست دهید اوضاع بدتر می شود و شما بازنده می شوید @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمام رازهایت را با سکوتِ شب در میان بگذار برملا که نمی‌کند هیچ آرامشی عجیب می‌بخشد. شب رفیقی بـی ادعـاست... شب بخیر ❤️ @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer .
🗓 شنبه 🌞 21 مهر 1397 🌛 3 صفر 1439 🎄 13 اکتبر 2018 یا رب العالمین اعتماد به خداوند متعال بهای هر چیز گرانی است و نردبان رسیدن به هر بلندایی 🌺 @khanevadehmontazeran
📌 📌 🍃 وقتی بحثتون میشه و دلخوری پیش میاد، اجازه نديد دلخوری به روز بعد بکشه؛ از دلش دربیاريد و بی تفاوت نخوابيد. 👈 این حس بی‌تفاوتی از تلخ‌ترین حس‌هایی است که روان همسرتون رو آزار میده. همون شب در موردش حرف بزنين و روز بعدتون رو با شادی و رضایت از هم شروع کنين؛ وگرنه روزی که با ناراحتی از شب قبل شروع بشه، اون روز هم هدر میره. @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer .
#خانواده @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer #انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
#خانواده @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer #انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ... ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻮﻧﺪ! ﺷﺎﯾـﺪ ﻗﺪ ﺑﮑﺸﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﺎﻝ ﻭ ﭘﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﮔﺮﻓﺖ...! ﻣﻴﺪﻭنید ﺧﻮﻧﻪ ﻛﺠﺎﺳﺖ؟ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﻭﻧﺠﺎﻳﻰ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻳﻪ ﭘﺬﻳﺮﺍﻳﻰ ﺻﺪ ﻣﺘﺮﻯ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﻛﻠﻰ ﺍﻣﻜﺎﻧﺎﺕ ﺩﻳﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ... ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ«ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻭ ﺩﺭﻙ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ» ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ«ﺟﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻰ ﺑﻬﺶ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻰ ﻳﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﻴﺎﺩ ﺭﻭ ﻟﺒﺎﺕ» ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ«ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭﺍﻣﻨﻴﺖ» ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ«ﻳﻪ ﺍﺳﺘﻜﺎﻥ ﭼﺎﻯ ﮔﺮﻡ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻛﺴﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﻮﻥ ﺩﺍﺭﻯ» ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ«ﻓﻀﺎﻳﻰ ﺧﺎﻟﻰ ﺍﺯ ﺧﺸﻢ» ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ«ﻭﻗﺘﻰ ﻭﺍﺭﺩﺵ ﻣﻴﺸﻰ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻧﻰ ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺒﻴﻨﻰ» ﻳﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﻮﺏ ﻣﺘﺮﺍﮊﺵ ﺑﺎﻻ ﻧﻴﺴﺖ؛ ﻭﺳﻌﺖ ﻗﻠﺐ ﺁﺩﻣﺎﺵ ﺯﻳﺎﺩﻩ. @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer .
🍃❤️ پیامبر اکرم (ص): #این‌دلـها‌مانند‌آهن‌زنگ‌میزند. پرسیدند: ❤️جلای دل چیست؟ فرمودند :✌️چیز ✨قرآن 📖 ✨یاد مرگ 🕳 @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer #انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
#متن عاشقانه ناز کشیـــ❤️ـــدن شاید کار مسخره ای به نظر برسه، امـــــا باید #یاد بگیری! زن ها 🌷به طرز عجیبی محتاج لحظه هایی هستن که #نازشون خریدار داره...💃 @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer #انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
سلام وخسته نباشید 💔 آیا تمام خیانت کاران با هدف خیانت به همسرشان وارد رابطه ای دیگر شده اند مشاور👇 سلام نه ابداً ،خیانت معمولا از جایی شروع میشه که تصورش را هم نمی کنید: 📌از یک درد دل ساده با همکارتان ،دوست دوران مدرسه ، همسر دوست صمیمی و… 📌 اول فکر میکنید چقدر خوب درکتان میکند 📌بعد تصور میکنید به عنوان یک انسان با او نزدیکی فکری دارید 📌به مرور دلتان می خواهد بیشتر با او صحبت کنید 👈چون حرف های او روی شما تأثیر دیگری دارد 🔺کم کم فکر میکنید فقط وقتی با او صحبت میکنید برایتان همه چیز خوب است حتی گاهی هیچ گله و شکایتی از همسرتان ندارید 🔺ولی برای دردودل با او از همسرتان شکایت میسازید ‼️ (همسرم زشته، اصلا نمی فهمه من چی میگم ،منو درک نمی کنه و…) بعد یواش یواش دلتان می خواهد او را بیشتر ببینید وطولانی تر ببینید و بعد کم کم ذهنتان درگیر مقایسه او با همسرتان میشود و در بیشتر اوقات همسرتان در این مقایسه بازنده است. ‼️ همین باعث میشود روابطتان سرد وسرد تر شود چون شما کسی را دارید که با او درد ودل کنید وبرایش ناز کنید ‼️دیگر حوصله همسرتان را نخواهید داشت ودیگر به آن راحتی که رابطه را آغاز کردید نمی توانید از آن خارج شوید. ❌دیدید خیانت مثل جانوری خزنده بی صدا ، بی دعوت وارد زندگی تان میشود وهمه آن را به خطر می اندازد .  👌مراقب مرزهایتان باشید ‼️ این تصور واهی من با دیگران فرق دارم ودر دام خیانت نمیافتم را دور بریزید ❌ میلیون ها نفر با همین تصور اشتباه در همین دام افتاده اند. ........... @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer .
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
بسم الله الرحمن الرحیم #رمان_دا #قسمت_صد_و_چهل_هفت: به عقب برگشت.مرا دید و جواب سلامم را داد.گفت
بسم الله الرحمن الرحیم : دست هر کدامشان برنو یا ام _یک بود.فقط آن روحانی که شیخ شریف صدایش می کردند,ژ_سه داشت. نگاهش کردم ببینم چه طور آدمی است.چه کار می خواهد بکند.اگر حرفی به او بزنم اهل عمل هست یا نه؟ وقتی دیدم از بین جمع بیرون آمد و به طرف مریم امجدی و زهره فرهادی رفت,دنبالش رفتم.روحانی که دیگر می دانستم اسمش شیخ شریف است به مریم و زهره که رسید ,سلام کرد و گفت:یکی تون عبای من رو امانت نگه می داره؟ مریم گفت:آقا معلوم نیست ما تا کی اینجا باشیم.بعد به راه پله اشاره کرد و گفت:من عباتون رو می ذارم اینجا,زیر راه پله,کنار مهمات.البته به برادر فرخی هم می سپارم.هر وقت اومدید به ایشون بگید بهتون بدن. من معطل نکردم و گفتم:حاج آقا می خواید برید خط؟ با حالت سوال برانگیزی نگاهم کرد و گفت:اگه خدا بخواد. گفتم:حاج آقا منم می خوام برم خط.منم را با خودتون می برید؟ گفت:الان نیازی به شماها نیست که برید خط.ماها هستیم.هر وقت لازم شد اون وقت شماها رو می بریم.الان اینجا به وجود شما بیشتر نیازه.کاری که من دیدم خواهر ها دارن انجام می دن,کمتر از کاری که ما تو خط می کنیم نیست.شاید هم بیشتر باشه.ارزش نجات دادن جان یک انسان کمتر از جنگیدن نیست.چه بسا بالاتره.ما برلی نجات جان انسان ها می ریم.شما هم برای نجات انسان تلاش می کنید.پس فرقی نداره.شما خواهران زینب,شما رهروان زینب هستید. گفتم:ولی حاج آقا این کارها منو راضی نمی کنه.من دوست دارم بیام رو در رو با دشمن بجنگم. مریم هم با اینکه سپرده بودم این قدر مساله شهادت بابا را به این و آن نگوید,دوباره گفت:حاج آقا ایشون پدرش به شهادت رسیده .خودشون دفنش کردن. خجالت کشیدم و ساکت شدم.شیخ شریف با ملایمت و ملاطفت بیشتری گفت:من برای همینه که معتقدم خواهر ها بمونن.هزار ماشاءالله هر کدام از شما یه شیر زن هستید.شما باعث سربلندی ما مردها هستید.وجود شما,کمک های شما باعث می شه ما با دلگرمی بیشتری توی خط بجنگیم. بعد گفتن این حرف ها چند جعبه نان خشک,مقداری کنسرو و کمپوت دست نیروهایش داد و سریع از مسجد خارج شد.حس کردم این آدم چقدر با بقیه فرق می کند.چقدر با ماندن خانم ها موافق است. غرق حرف های شیخ شریف بودم که شنیدم آقای سلیمانی که از معتمدین شهر بود و این روزها توی مسجد فعالیت می کرد,در حال کل کل کردن با مش ممد,متولی مسجد است.آقای سلیمانی پارچه کتان سرمه ای رنگی را که قبلا پرده حایل بین نماز خانم ها و آقایان بود,در دست داشت.از روزی که مردم به مسجد پناه آورده بودند,این پرده و چند تکه از فرش ها را جمع کرده بودند.حالا آقای سلیمانی می خواست پرده را به آقای نجار بدهد.آنها می خواستند دور قسمتی که درمانگاه شده بود را با این پرده محصور کنند.مش ممد از این کار عصبانی بود و با حرص می گفت:این پرده اونجا خونی می شه,کثیف می شه.این پرده مسجده.می خوایم دوباره برای نماز پرده بزنیم. آقای سلیمانی با ملایمت گفت:حاجی ناراحت نباش.این کثیف هم شد,شد.حالا کو تا دوباره اینجا بخواد نماز جماعت خونده بشه.این آتیشی که من می بینم معلوم نیست کی می خواد خاموش بشه.حالا تو دعا کن جنگ زود تموم بشه.من خودم پرده اینجا رو می خرم,می یارم. وقتی مشغول نصب پرده شدند مش ممد نگاهشان می کرد. ادامه دارد... رمان دا/خاطرات سیده زهرا حسینی خاطره نگار/سیده اعظم حسینی ⭕️ارسال و کپی,برداری بدون لینک از نظر شرعی حرام است.⛔️ 📩 http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798