eitaa logo
تجوید حفظ تفسیر تدبر ( ختم نور )
1.8هزار دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
3.2هزار ویدیو
1.2هزار فایل
⚘﷽⚘ تقدیم محضر مولی صاحب الزمان علیه السلام #قرائت_تجوید_حفظ_تفسیر_تدبر #قرآن_ونهج_البلاغه با همکاری اساتید محترم تدبر، قرائت، تجوید و حفاظ کل قرآن کریم آیدی مدیر کانال⏬ @V012345 کانال های دیگر ما :کانال گیف استیکر⏬ https://eitaa.com/stikerrrr
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰درس اول همه کلمات زبان عربی در یکی از این سه دسته جای میگیرند ⬇️ 1⃣ فعل 👈 کلماتی که بیانگر انجام کاری در زمان مشخص هستند. مثل: 🔺ارسلنا 👈 بیانگر کار فرستادن در زمان گذشته 🔺یُسَلِّطُ 👈 بیانگر کار مسلط کردن در زمان حال یا آینده 2⃣ اسم 👈 کلماتی که برای نامیدن شخص یا چیزی به کار میرود. مثل: 🔺کتاب 🔺شعیب 3⃣ حرف 👈 کلماتی که نه بر انجام کار و نه بر نام چیزی دلالت دارند بلکه معنی آن ها همراه با فعل و اسم روشن میشود. مثل : 🔺مِن 🔺فی ✅ نکته: کلمه ای که دارای تنوین باشد یا به اول آن «ال» اضافه شده باشد حتما اسم است. ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ @KhatmeNoor ┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
سلام دوستان ببخشید عکس شهید امروز این بود اشتباه ارسال شده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6005841636888675744.mp3
7.28M
✅بسیار زیبا👌 🎧 معنا و آثار اِعراض از ذکر 🎙 حجت‌الاسلام والمسلمین ناصری 🗓 تاریخ: ۱۳۹۹/۷/۱ ⏱ زمان: ۳۰ دقیقه 📍در جمع اساتید و طلاب مدرسه علمیه صاحب الزمان علیه السلام اصفهان ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ @KhatmeNoor ┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
4_5888657525846314578.mp3
899.2K
👆 💢 پویش استغاثه جهانی 🔴 راس ساعت 21 🤲 دعا و توسل و التجا به نیت سلامتی و تعجیل فرج منجی عالم بشریت ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ @KhatmeNoor ┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنام خدا شهیدامروز شهید حمیدهاشمی نوجوان ۵۰ساله ای که حرفش به اندازه یک فرمانده برش داشت...
متولد اردیبهشت 1345 بود در همدان و خانواده‌ای کم بضاعت از متاع دنیا و سرشار از روح معنویت و عبودیت. در نهمین بهار زندگی، سایه گرم پدر را از دست داد و با دستان پر مهر مادر، بزرگ شد. او که هنوز قد نکشیده بود؛ در نوجوانی بزرگ شد و مایه افتخار همگان شد. دوران تحصیلش در مدرسه با پیروزی انقلاب اسلامی همراه شد. در دوره متوسطه با پیوستن به انجمن اسلامی دبیرستان، صف مقابله با گروهک‌های انحرافی را قوت بخشید و چون از استعدادی سرشار و روحیه‌ای ممتاز برخوردار بود در انجمن اسلامی سرآمد شد و دیگران را دور خود جمع کرد. دوران دبیرستان را در سال 1363 به پایان رساند و تابستان همان سال عازم جبهه شد و چند ماهی در جزیره مجنون ماند. در زمان مرخصی و وقتی در همدان بود برای بچه‌های محله محروم "منوچهری" کارهای فرهنگی انجام داد و برایشان با برپایی چند چادر، کلاس برگزار کرد. با پایان تابستان دوباره به جبهه نبرد رفت و حضور ماندگار و سخنرانی‌های پرشور و حماسی در جمع فرماندهان دوران دفاع مقدس از خود به یادگار گذاشت تا اینکه شب بیست و هشتم بهمن ماه 1364در ادامه عملیات والفجر 8 و منطقه عملیاتی فاو به فیض شهادت نائل آمد. پیکر پاکش 10 سال مفقودالاثر بود تا سرانجام در خرداد 1374 شناسایی و به زادگاهش همدان بازگشت و در گلزار شهدای این شهر آرام گرفت. شهید حمید هاشمی سال 1393 به عنوان شهید سال در شهرستان همدان انتخاب شد تا شاید این نام‌گذاری، گوشه‌ای از بزرگی وجودش را بیان کند. شهیدی که پیکر مطهرش پس از 10 سال به وطن بازگشت و داغ دل‌ها را تازه کرد. پیکری که حالا خیلی کوچک شده بود. حمید یک بار در حیاتش موج آفرید؛ بار دوم با خبر شهادتش و بار سوم با رجعت پیکر.
کتاب خاطرات شهیدحمید هاشمی
زندگی‌نامه و خاطراتش را در "نوجوان پنجاه ساله" منتشر کردند؛ کتابی به همت گروه فرهنگی شهید «ابراهیم هادی». دربرگیرنده زندگی نامه نیمه تمامی به قلم خود و خاطراتی از خانواده، دوستان و همرزمان. در بخشی از این کتاب با عنوان "خون‌نامه" می‌خوانیم: «مدت حضور بسیجیان و دانش آموزان و کارمندان در جبهه معمولا 3 یا 6 ماه بود. دوره تمام شد و نیروها می‌آمدند که تسویه کنند و برگردند. آقای رهبر با بسیجی‌ها صحبت کرد تا تسویه کنند، اما بسیاری از آن‌ها می‌خواستند که برگردند. روحانی گردان، شهید «محمد علی زارعی» با بچه‌ها صحبت کرد و بعضی‌ها قانع شدند تا بمانند، اما باز زمزمه رفتن پابرجا بود. شب شد و توی چادر دراز کشیده بودم که متوجه شدم صدایی می‌آید. بیرون رفتم و دیدم بچه‌ها کوچه سینه‌زنی بزرگی درست کرده و حمید هاشمی هم در وسط کوچه با یک چراغ فانوس با حالتی غریبانه مداحی می‌کند. کار خود حمید بود که با تک تک بچه‌ها صحبت کرده و همه قبول کرده بودند که بمانند و در عملیات شرکت کنند. فردا صبح حمید را کنار چادر دیدم که با چشمانی اشک‌آلود داشت خون‌نامه می‌نوشت. متنی نوشت به این شرح: «ما تا آخرین قطره خون در منطقه هستیم. تا زمانی که فرماندهان تشخیص می‌دهند و تا زمانی که امام(ره) دستور بدهند در جبهه می‌مانیم. ما بسیجیان تعهد 3 ماهه به اسلام نداده‌ایم. تا زمانی که فرماندهان دستور بدهند در جبهه می‌‌مانیم و تا آخرین قطره خون هم می‌جنگیم». یک سوزن ته گرد آورد دستش بود؛ گفت: «هرکس باید با خون خودش، این متن را امضا بزند». جالب اینجا بود که همه بچه‌های دسته ما خون‌نامه را امضا کردند و اکثرا هم شهید شدند. شهیدان حمید هاشمی و ارسلان ملکی و بختیار احمدی و خلیل صفایی، حسین تابش، عبدی، جعفری، شعبانلو و ... . بعد آمد پیش من و گفت: «سید جان امضا می‌زنی؟» گفتم: «آره». انگشتم را با سوزن خونی کردم و امضا زدم. چشمم پر از اشک شد. دستم را دور گردنش انداختم و همدیگر را در آغوش گرفتیم. بر حسب عادت به شوخی گفتم: «کارت درسته جنازه». چون مطمئن بودم که حمید رفتنی است به شوخی می‌گفتم جنازه. همه نیروها مطمئن بودیم که حمید رفتنی است. همان روز اسامی نیروهایی که خون‌نامه را امضا کرده بودند؛ برد پیش فرمانده گروهان و گفت: «نیروها ماندنی هستند تا پای خونشان». حمید تنها کسی بود که با سن کم، حرفش به اندازه یک فرمانده گردان، بُرش داشت».
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا