eitaa logo
کیدیو | بازی، قصه و مهارت کودک
21.9هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
61 فایل
✍🏻اینجا قراره تکنیک های مؤثر فرزندپروری رو مرور کنیم و آنچه والدین برای روزمره ای شاد لازم دارن رو بهشون پیشنهاد بدیم😊 #نکات_تربیتی #تجربه_های_والدین #قصه ⛔استفاده از محتوا فقط با ذکر لینک مجاز است 🆔ادمین @Kidiyo_admin تبلیغات: @ResponseTeam
مشاهده در ایتا
دانلود
☝️بازی سازنده به واسطه ویژگی هایی که دارد از سوی ما والدین یک ارتباط کامل و حضور کامل است و از سوی کودک یک تجربه بی بدیل که علاوه بر تخلیه انرژی اضافه و هیجاناتش،به او فرصت کشف می دهد. 👌کودک در این بین روابط بین پدیده ها را کشف میکند وبه خلاقیتش افزوده می شود. ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با دستمال کاغذی و سیخ چوبی یه گل قشنگ درست کن😍❤️ ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه کار خوشگل ترکیبی از کاردستی و نقاشی😍 ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺به نام خدای آفریننده 🍃یا بارئ : ای آفریننده🍃 یه روز که یه عالمه مهمون داشتیم، بابایی سبزی خوردن خریده بود. مامان به بابا گفته بود سبزی پاک کرده بخره و بابایی یادش رفته بود و سبزی پاک نکرده خریده بود.🧔‍♂ مامان ناراحت بود و میگفت کلی کار دارم، اما من و داداشی خوشحال بودیم که میتونیم کلی خوش بگذرونیم. 😊 کنار مامان نشسته بودیم و راجع به سبزیا ازش سوال می پرسیدیم.🧒👦 نمیدونم چرا مامان مثل همیشه نبود و همش نفسای عمیق می کشید و آروم یه چیزایی زیر لب می گفت.😮‍💨😫 یه دفعه مامان خوشحال شد و گفت بچه ها ببینین چی پیدا کردم، یه کِرم...🐛 مامان کِرم رو گذاشت روی یه تیکه کاغذ و گذاشت جلوی ما و با لبخند مشغول سبزیا شد.☺️ کِرمه خیلی خوشگل بود. وقتی میخواست راه بره کل بدنش رو جمع میکرد و بعد دوباره صاف می کرد.🐛 یه دفعه داداشی خوابید روی زمین و شبیه اون راه رفت. من و مامان و بابا خیلی خندیدیم😅 داداشی به مامان گفت این کِرمه چرا اینجوری راه میره؟🧐 بابا که فهمیده بود مامان یه مدلیه و همش نفس های عمیق میکشه، گفت بیاین پیش من تا براتون بگم.🧔‍♂ ما آروم کاغذی که کِرم بامزه روش بود و برداشتیم و رفتیم پیش بابا. بابا جون به داداشی گفت خودت چی فکر میکنی؟ داداش گفت نمیدونم🤷 من گفتم شاید چون دست و پاهاش کوچیکه🤔 داداشی گفت خوب چرا کوچیکه، چرا مثل دست و پاهای ببعی بزرگ نیست؟🙄 من گفتم اون موقع بهش میگفتن ببعی نه کِرم😬 بابا خندید و به مامان گفت الان کاملا درک میکنم حال هر روز شما رو🤦‍♂ بعد به ما گفت چون خدا جون کِرمو اینجوری آفریده. یکی دیگه از صفات خدای مهربون و توانامون، بارئ به معنی آفریننده هست. خدا جون هر موجودی رو یه مدلی آفریده که مناسبه اون موجوده و ما از خیلی چیزا خبر نداریم. حالا بیاین بشماریم خدا چی ها رو آفریده... من و داداشم به کمک بابا کلی از آفریده های خدا جون بارئ رو اسم بردیم تا کار مامان تموم شد..☺️ خدا جونم خدا جون آفریننده، خیلی ازت ممنونم که من👦 و مامان🧕 و بابا 🧔‍♂و داداشم🧒 و خواهرامو👶👶 آفریدی ممنونم که آسمون و زمین رو آفریدی🌏 ممنونم که کوه ها🌋 و گل ها 🌺🌸🌹رو آفریدی ممنونم که همه چیزا رو آفریدی...😍 دوستت دارم ای خدای آفریننده...🥰 ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
کیدیو | بازی، قصه و مهارت کودک
🌺به نام خدای آفریننده 🍃یا بارئ : ای آفریننده🍃 یه روز که یه عالمه مهمون داشتیم، بابایی سبزی خوردن خ
سلام سلام مامان گلیا و مهربانوهای خونه😊 خوبین؟ طاعاتون قبول باشه ان شاءالله 🤲 تا حالا نُه تا از رو به زبون بچه گونه گفتیم و شما هم برای دسته گلاتون خوندین. چه طور بوده؟ استقبال کردن؟ خوششون اومده؟ نظر خودتون چیه؟🤔 ما مشتاقانه منتظر نظرات شما هستیم☺️ کجا؟ اینجا👇 🆔@kidiyo_admin
roze-yavashaki-.mp3
26.41M
👧🧒 ※ روزه یواشکی به ساعت که نگاه کرد نیم ساعتی تا وقت داروهایش فرصت داشت. بعد از سحری آب نخورده بود، درد کلیه ها دوباره به سراغش آمده بود . لیوانش رو پر از آب کرد و گذاشت روی میز، سرش را گرفت سمت آسمان و گفت: خدا جون ..... من روزه ام. دانلود قصه نهم رمضان، از سایت کودک منتظر : 👈 روزه یواشکی «استدیو "داستان کودک" » Kids.montazer.ir ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍🏻طوری رفتار کنید و به گونه ای عمل کنید که فرزندتان از تغییرات نترسد. 📚هاله گنجوی ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝