خداباوری شکاکانه
بخش اوّل1️⃣
خداباوری شکاکانه¹ از رویکردهای معاصر خداباوران، در مواجه با مسئلهی شر است. در سه فرسته به معرفی این رویکرد میپردازم.
🔹مسئلهی قرینهای (شاهدمحور) شر
مسئلهی شر به دو گونهی مسئلهی نظری شر و مسئلهی وجودی شر تقسیم میشود. خودِ مسئلهی نظری شر نیز، به مسئلهی منطقی شر و مسئلهی قرینهای (شاهدمحور) شر² تقسیم میگردد. در مسئلهی قرینهای شر، صحبت بر سرِ معقولیت³ باور به وجود خداوند است. خداناباورِ حامی مسئلهی قرینهای، مدّعی است که شرور جهان اگرچه با وجود خداوند سازگار است، امّا قرینه (شاهدی) فراهم میکند که در پرتو آن قرینه دیگر باور به وجود خداوند عالم مطلق، قادر مطلق و خیر محض معقول نیست.
🔹شر گزاف
یکی از مفاهیم پرکاربرد در ادبیات معاصر شر، مفهوم شر گزاف⁴ است. شر گزاف، شری است که شرط لازم برای رسیدن به خیر برتر یا جلوگیری از شر بدتر/مساوی نیست. در مسئلهی قرینهای شر، عمدهی مباحث بر سر شرور گزاف است.
🔹صورتبندی مرسوم از مسئلهی قرینهای شر:
مقدّمهی اوّل) اگر خداوند قادر مطلق، عالم مطلق و خیر محض وجود داشته باشد، آنگاه شر گزاف وجود ندارد.
مقدّمهی دوم) شر گزاف وجود دارد.
نتیجه) خداوند عالم مطلق، قادر مطلق و خیر محض وجود ندارد.
🔻این استدلال دو مقدّمه دارد. مقدّمهی اوّل یک گزارهی شرطی است که میتوان آن را مقدّمهی الاهیاتی نامید. بر اساس این مقدّمه اگر در جهان W¹ خداوند وجود داشته باشد، آنگاه هیچ شر گزافی در W¹ وجود ندارد. احتمالاً خداباوران و خداناباوران بر سر صدق این مقدّمه اشتراک نظر بیشتری دارند، اگرچه کسانی مانند پیتر اینواگن، مایکل پترسون، اریک ریتان و جاستین مونی صدق این گزاره را به چالش کشیدهاند.
🔻 امّا بیشتر بحثها در بابِ صدق مقدّمهی دوم در گرفته است که میتوان آن را مقدّمهی تجربی نامید. بر اساس این مقدّمه، حدّاقل یک شر گزاف در جهان کنونی ما وجود دارد؛ شری که مقدّمهی رسیدن به خیر بالاتر یا جلوگیری از شر بدتر/مساوی نیست.
🔻 امّا دلیل صدق مقدّمهی دوم چیست؟ از کجا معلوم که شر گزافی در جهان کنونی ما وجود دارد؟
🔻 اینجا همانجایی است که سر و کلهی خداباوری شکاکانه پیدا میشود. در فرستهی بعدی به دلیل خداناباوران در تائید مقدّمهی دوم میپردازم.
1. Skeptical Theism
2. Evidential Problem of Evil
3. Rationality
4. Gratuitous Evil /Pointless Evil
#خداباوری_شکاکانه
#مسئله_شر
#مسئله_قرینهای_شر
#شر_گزاف
#ون_اینواگن
#مایکل_پترسون
#اریک_ریتان
#جاستین_مونی
https://t.me/Ma_Khodamoradi
کانون علمی منطق و فلسفه (شیراز)
خداباوری شکاکانه بخش اوّل1️⃣ خداباوری شکاکانه¹ از رویکردهای معاصر خداباوران، در مواجه با مسئلهی
خداباوری شکاکانه
بخش دوم2️⃣
در فرستهی قبل گفته شد که خداباوری شکاکانه، صدق مقدّمهی تجربی را به چالش میکشد. مقدّمهی تجربی عبارت بود از:
شر گزاف وجود دارد.
امّا پیش از پرداختن به نحوهی کار خداباوری شکاکانه، باید دید فرد خداناباور چگونه از این مقدّمه دفاع میکند.
🔹دفاع خداناباور از مقدّمهی تجربی از سنخ اثبات¹ نیست، بلکه از جنس توجیه² است. اثباتِ گزارهی الف به این معناست که در پرتو صدق دلایل موئدِ الف، امکان کذب الف منتفی است و اگر کسی دلایل را بپذیرد و الف را رد کند، گرفتار تناقض میشود.
🔹توجیه امّا ادّعای سبکتری را به دوش میکشد. توجیهِ الف به این معناست که دلایل موئدِ الف باعث میشوند که باور به الف امر معقولی باشد. معقولیت باور به الف، اعم از اثبات الف است. در معقولیت باور به الف امکانِ کذبِ الف همچنان محفوظ است، امّا احتمال صدق الف از کذب الف بیشتر است.
با توجّه به این نکات معرفتشناختی، به سراغ مدّعای خداناباور در بابِ مقدّمهی دوم میرویم.
🔻خداناباور مدّعی است که صدق این مقدّمه از جنس توجیه است نه اثبات. به عبارت دیگر، خداناباور مدّعی است که دلایلی به سودِ صدقِ مقدّمهی تجربی دارد که احتمالش صدقش را از کذبش بیشتر میکند و لذا اخلاق باور ما را موظف به باور به صدق مقدّمهی تجربی میکند.
امّا دلایل موئدِ صدقِ مقدّمهی تجربی در نگاه خداناباور چه هستند؟
🔻خداناباور در اینجا به مصادیقی از شرور واقع در جهان اشاره میکند که ظاهراً شرط لازم برای خیر بالاتر یا جلوگیری از شر بدتر/مساوی نیستند.
برای مثال بچه گوزنی را در نظر بگیرید که در آتشسوزی جنگل گرفتار میشود و پس از آسیبدیدگی، چند روز تک و تنها در گوشهای از جنگل زجر کشیده و جان میسپارد.
🔻خداناباور مدّعی است که مثال بچه گوزن، مصداقی از شر گزاف است. ممکن است از خداناباور بپرسیم که چرا فکر میکند این شر، یک شر گزاف است؟ چرا وی معتقد است که شر وارد شده به بچه گوزن، شرط لازم برای رسیدن به خیر بالاتر یا جلوگیری از شر بدتر/مساوی نیست؟
🔻پاسخ خداناباور این است:
نمییابم پس نیست. من هیچ ارتباطی میان این شر و خیر بالاتر یا جلوگیری از شر بدتر/مساوی نمییابم و عدم یافتن چنین ارتباطی احتمال وجود آن را کاهش میدهد؛ در نتیجه باور به عدمِ وجود این ارتباط معقول است. باور ما باید به عدم وجود چنین ارتباطی باور بیاوریم.
در فرستهی بعد به پاسخ خداباوری شکاکانه به استدلال خداناباور میپردازم.
1. Proof
2. Justification
#خداباوری_شکاکانه
#مسئله_شر
#مسئله_قرینهای_شر
#شر_گزاف
https://t.me/Ma_Khodamoradi
کانون علمی منطق و فلسفه (شیراز)
خداباوری شکاکانه بخش دوم2️⃣ در فرستهی قبل گفته شد که خداباوری شکاکانه، صدق مقدّمهی تجربی را به چ
خداباوری شکاکانه
بخش سوم3⃣
🔹در فرستهی قبل، به توجیه خداناباور در دفاع از مقدّمهی تجربی پرداخته شد. خداناباور بر این باور است که در این جهان، شروری وجود دارند که ما استلزامی میانِ این شرور و اهداف موجَّه (دستیابی به خیرهای بالاتر یا جلوگیری از شرور بدتر/مساوی) نمییابیم. این نیافتن دالّ بر نبودن است. بنابراین در کنه واقع نیز چنین اهدافی در پس این شرور وجود ندارند، و حقیقتاً این شرور، گزاف هستند.
🔹️احتمالاً به سرعت این جملهی معروف به ذهنتان خطور کند که "عدم الوجدان لایدلّ علی عدم الوجود." اینکه شما x را نمییابید، ارتباطی به نبودن x ندارد. امّا ضابطهی حاکم بر این جملهی معروف چیست؟ آیا این جمله در هر شرایطی صادق است؟ آیا هیچگاه نمیتوانیم از نیافتن چیزی به نبودن آن چیز پُل بزنیم؟
برای پی بردن به نبودن یک چیز سه راه وجود دارد:🔻
◀️الف) ناسازگاری درونی
اگر مفهومی ناسازگاری درونی داشته باشد، آن مفهوم هیچ مصداقی _نه تنها در جهان فعلی ما بلکه در تمام جهانهای ممکن_ نخواهد داشت. ما اصطلاحاً این سنخ از معدومات را ممتنعالوجود بالذات مینامیم. این دسته از معدومات، مشتمل بر تناقضاند و اِمکان پای گذاشتن به عرصهی وجود را نداشته، ندارند و نخواهند داشت. دلیل اشتمال بر تناقضِ معدومات مذکور این است که اجزای سازندهی مفهوم آنها یکدیگر را نفی میکنند. برای مثال مربع مدور یک ممتنع الوجود بالذات است، چرا که مربع مدور هم باید ضلع داشته باشد و هم نباید ضلع داشته باشد و این چیزی جز اجتماع نقیضین نیست.
◀️ب) ناسازگاری بیرونی
منظور از ناسازگاری بیرونی تعارض بل شی موردنظر است. خودِ این تعارض بر رو قسم است:
اوّل)
اگر x وجود داشت، آنگاه چنین فکتهایی در کار نبودند.
لکن چنین فکتهایی در کار هستند.
پس x وجود ندارد.
دوم)
اگر x وجود داشت، آنگاه باید یک سری از فکتها در کار میبودند.
لکن چنین فکتهایی در کار نیستند.
پس x وجود ندارد.
برای مثال میخواهیم ببینیم که آیا امروز تعطیل رسمی است یا خیر؟ فرض کنیم که با این فکت که دانشآموزان در مدرسه هستند مواجهایم. بنابراین میتوان گفت:
اگر امروز تعطیل رسمی بود، آنگاه دانشآموزان در مدرسه نمیبودند.
لکن دانشآموزان در مدرسه هستند.
بنابراین امروز تعطیل رسمی نیست.
◀️ج) فقدان شواهد
و در نهایت یکی از راهها برای پی بردن به عدم وجود چیزی، همان نیافتن آن چیز/نیافتن شواهد به سودِ آن چیز است.
برای مثال ما در این باور که در سیارات دوردست چیزی به نام جامدادیِ خندهرو وجود ندارد موجّهایم. امّا چه چیزی ما در داشتن این باور موجّه میکند؟ فقدان شواهد به سودِ وجود جامدادیِ خندهرو.
در پرتو این ملاحظات، در مییابیم که قاعدهی "عدم الوجدان لایدلّ علی عدمالوجود" مطلق نیست. امّا در چه شرایطی قاعده صادق است؟ در فرستهی بعد بررسی خواهیم کرد.
#خداباوری_شکاکانه
#مسئله_قرینهای_شر
#معرفت_شناسی
#مسئله_شر
#شر_گزاف
https://t.me/Ma_Khodamoradi
کانون علمی منطق و فلسفه (شیراز)
خداباوری شکاکانه بخش سوم3⃣ 🔹در فرستهی قبل، به توجیه خداناباور در دفاع از مقدّمهی تجربی پرداخته
خداباوری شکاکانه
بخش چهارم4⃣
🔹در فرستهی قبل مشخص شد که یکی از راههای پی بردن به عدم وجود چیزی، نیافتن آن چیز یا فقدان شواهد در تائید آن است. از طرفی قاعدهی مشهوری داشتیم با این مضمون که "نیافتن دالّ بر نبودن نیست". از همین جا معلوم میشود که این قاعده، مطلق نیست. یعنی "در برخی موارد، نیافتن دالّ بر نبودن است و در برخی موارد دالّ بر نبودن نیست.". خداباوری شکاکانه، ضابطهی حاکم بر این گزاره را ایضاح میکند و آن را در پاسخ به مسئلهی شر پیاده میسازد.
🔹خداباوران شکاک تقریرهای متنوعی از خداباوری شکاکانه ارائه دادهاند. آنچه ایشان به عنوان ضابطهی حاکم بر گزارهی مذکور بیان میکنند چنین است:
نیافتنِ x زمانی دالّ بر نبودنِ x است که اگر x وجود میداشت حتماً آن را مییافتید.
با دو مثال سعی میکنم معنای این ضابطه را روشن کنم.🔻
❇️مثال ۱) فرض کنید که برای مدادتراش خود داخل جامدادی خود را میگردید. پس از یک دقیقه جستجوی دقیق اثری از مدادتراش نمییابید. آیا هم اکنون میتوانید به این گزاره که "مدادتراش در جامدادی نیست." باورِ معقول داشته باشید؟
❇️مثال۲) فرض کنید که به دنبال توپ تنیس روی میز خود میگردید. برای پیدا کردن آن وارد انبار بزرگ و شلوغ خانهی تان میشوید. این انبار حدود ۳۰ متر مربع فضا دارد و انواع و اقسام وسایلِ ریز و درشت در آن ریخته شده است. شما شروع به جستجو میکنید و پس از نیم ساعت جستجو چیزی پیدا نمیکنید. آیا هم اکنون میتوانید به گزارهی "توپ تنیس روی میز در انبار نیست." باورِ معقول داشته باشید؟
🔹شهود قویِ ما میگوید که پاسخ پرسش نخست بله و پاسخ پرسش دوم خیر است. ما از لحاظ معرفتشناختی در باور به گزارهی "مدادتراش در جامدادی نیست" موجّهایم، حال آنکه در باور به گزارهی "توپ تنیس روی میز در انبار نیست." موجّه نیستیم.
🔹اگرچه در هر دو مثال، ما x مورد جستجو را نیافتیم؛ امّا در مثال اوّل نیافتن دالّ بر نبودن است و در مثال دوم نیافتن دالّ بر نبودن نیست. دلیل تفاوت این است که در مثال مدادتراش، اگر مدادتراش در جامدادی بود ما حتماً آن را مییافتیم؛ امّا در مثال توپ تنیس روی میز، اینطور نبود که اگر توپ در انبار بود حتماً آن را مییافتیم.
به عبارت دیگر، زمانی میتوانیم از نیافتنِ x به نبودنِ x پی ببریم که اگر x وجود میداشت، حتماً در وضعیت شناختیِ ما تفاوت حاصل میشد.
#خداباوری_شکاکانه
#مسئله_قرینهای_شر
#معرفت_شناسی
#مسئله_شر
#شر_گزاف
https://t.me/Ma_Khodamoradi
کانون علمی منطق و فلسفه (شیراز)
خداباوری شکاکانه بخش چهارم4⃣ 🔹در فرستهی قبل مشخص شد که یکی از راههای پی بردن به عدم وجود چیزی،
خداباوری شکاکانه
بخش پنجم و پایانی5⃣
🔹️در فرستههای قبل، به قدر کافی، در بابِ قاعدهی "عدم الوجدان لایدلّ علی عدم الوجود" صحبت و مشخص شد که چه ضابطهی خاصی بر این قاعده حکمفرماست.
🔹️خداباوران شکاک معتقدند که مواردی از شرور در جهان ما وجود دارند که نمیتوانیم تشخیص دهیم که شرور مذکور، شرط رسیدن به چه خیر بالاتر یا جلوگیری از شر بد/مساوی هستند. امّا ایشان بر نکته تأکید میکنند که ما، به لحاظ معرفتشناختی، مجاز نیستم که نتیجه بگیریم چنین اهدافی وجود ندارند.
🔹دلیل خداباوری شکاکانه بر این مدّعا این است که اگر خدایی وجود داشته باشد، این خدا، ضرورتاً، عالم مطلق خواهد بود. از سوی دیگر، جهان خلقت بسیار بسیار و بسیار پر پیچ و خم است و رموز بسیاری در دل خود دارد. بنابراین اگر خداوندی وجود داشته باشد و دست به آفرینش چنین جهان اعجابانگیزی بزند، دور از ذهن نخواهد بود که شعاعِ علم ما، در برخی موارد، به عمق اسرار گیتی نخواهد رسید.
🔹این راهبرد در پاسخ به مسئلهی شرور گزاف استدلال میکند که نیافتن هدف در پس برخی شرور دالّ بر نبودن این اهداف نیست، چرا که این امر صادق است که اگر چنین اهدافی در کار بودند، باز هم ما آنها را نمییافتیم.🔻
در واقع خداباوران شکاک معتقدند که وضعیت معرفتشناختی ما در برابر چنین شروری، مانند وضعیت ما در برابر مثال توپِ تنیس روی میز است و نه مثال مدادتراش (فرستهی چهارم). با توجّه به پیچیدگیهای بسیار جهان و علم بیکران الاهی، ممکن است که اگر واقعاً هم چنین اهدافی در پس این شرور در کار بودند، باز هم ما آنها را نمییافتیم. به تعبیر دیگر، خداناباور برای جاری ساختن قاعدهی نمییابم پس نیست، میبایست از این فرضیه دفاع کند که اگر چنین اهدافی در کار بودند، حتماً به آنها پی میبردیم. فرضیهای که خداناباوران شکاک، در پرتو علم کرانمند، محدودیتهای شناختیما و فاصلهی معرفتیِ عظیم ما با خداوند، به کذب آن رأی میدهند.
🔹خداباوران شکاک معتقدند که ممکن است که خداوند دلایلی برای تجویز برخی شرور داشته باشد، که محدودیتهای نظام شناختی بشر، اجازهی فهم این دلایل را به بشر نمیدهد. بحث را با تمثیلی از سوی این خداباوران به پایان میبرم:🔻
💭 مادری و پدری را فرض کنید که برای تزریق واکسن، کودک خود را به بیمارستان برده و مقداری درد و رنج را به وی تحمیل میکنند. در این مثال، قطعاً شری رخ داده است که همان درد و رنج ناشی از تزریق واکسن است. پدر و مادر دلایلی برای تجویز این شر دارند: رسیدن به خیر بالاتری مانند حفظ سلامتی کودک. ما تردیدی در سلامت اخلاقی این پدر و مادر نداریم. امّا آیا کودک میتواند به دلیلِ تجویز چنین شری پی ببرد؟ خیر. محدودیتهای شناختی کودک بهنحوی است که حتّی اگر پدر و مادر هم بخواهند، نمیتوانند دلیلِ کار خود را به فرزندشان توضیح دهند.
❇️خداناباوران شکاک معتقدند که در بحث شرور ظاهراً گزاف و نه واقعاً گزاف، فاصلهی معرفتی ما و خداوند همانند (و حتّی به مراتب بیشتر از) فاصلهی معرفتی کودک و والدینش است. این فاصلهی معرفتی مانع از جاری شدن قاعدهی نمییابم پس نیست میشود (چرا که اگر هم اهداف مذکور وجود داشتند، تضمینی به کشف آنها از سوی ما وجود نداشت).
پایان
#خداباوری_شکاکانه
#مسئله_قرینهای_شر
#معرفت_شناسی
#مسئله_شر
#شر_گزاف
https://t.me/Ma_Khodamoradi