#سبک_زندگی
در لشــگـــر 27 محمـــد رســـول اللــه ' ص '
بـــرادری بـــود کـــه عـــادت داشـــت #پیشـــانی شهـــدا را ببـــوســد !
وقـتــی خــودش شهیــد شــد بچـــه هــا تصمیــم گرفتنـــد بـــه تلافــیِ
آن همــه محبـت ، پیشـــانی او را غـــرقِ بــوســه کننـــد .
پارچـــه را کـــه کنـــار زدنـــد ، جنـــازه ی بـــی ســـر او دل همـــه شان
را آتـــش زد .
شهیـــد ' حـــاج محمد ابراهیـــم همت
💞@MF_khanevadeh
19.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 #ویژه_برنامه_قرار_زندگی
🔻قسمت چهارم: وادیِ مادری
🔹با حضور: خانم قَنداقی
🔸کارشناس ارشد توسعه فرهنگ و کارشناس جمعیت
#مسابقه
💞@MF_khanevadeh
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
🌓 #باز_شب_شده
❤️ #دلم_بهانه_می_گیرد
در نهانگاه #چشمانت اقیانوسی از اشارت جاری است که مرا به #ساحل نجات رهنمون می سازد ، حرفهایت در #غروبی برای من و در #طلوعی برای تو متولد شد .
در این #تنهایی و انزوا ، در این #عصر خستگی های مسری ، در #انتظار دعوتی از سمت توام تا مرا به سوی #خودت دعوت کنی و باز در #سکوتی که بوی #باران می دهد مرا با #خودم با #خودت و با #معبودی که #عاشقانه می پرستی اش آشنا سازی .
🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹
بی قرارم ، خسته ام و از تمام #دنیا بریده ام ، بگیر #دستانم را که اگر مرا از #نگاهت محروم سازی به قهقرا #سقوط خواهم کرد ، مرا در یادت #مدفون ساز
، مرا با #خودت ببر .
من می گویم
🌴 شب #بهشتی تو #بخیر
تو بگو عاقبت شما
🌹 #ختم به #خیر و #شهادت
🌷 #شهید_عزیزم
🌷 #رفیق_تنهایی_هایم
#امشبم را به نام تو #متبرک می کنم
🌹 #شهید_والامقام
🌹 #حیدر_غلامی
🌗 #شبتون_شهدایی🌷
💞@MF_khanevadeh
تلاوت - استاد کریم منصوری.mp3
1.52M
🌸روحتونو جلا بدین
❣️ به صوت استاد کریم منصوری
🔹والسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا ﴿۵﴾
🔹والْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا ﴿۶﴾
🔹ونَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿۷﴾
🔹فأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿۸﴾
🔸و قسم به آسمان بلند و آن که این کاخ رفیع را بنا کرد.
🔸و به زمین و آنکه آن را گستراند
🔸و به نفس و آنکه آن را درست و نیکو نمود،
🔸پس بزه کاری و پرهیزکاری اش را به او الهام کرد.
📗سوره شمس آیات ۸ - ۵
•┈✾🍀✿🌺﷽🌺✿🍀✾┈•
#احڪ📚ـام غســ🚿ــل
💢 شیوه غسل کردن هنگام نجس بودن بدن🛀🏻
┘◄ پرسش :
❓اگر هنگام #غسل قسمتی از بدن #نجس باشد، آیا می توان با یک بار شستن هم بدن را پاک کرد و هم غسل انجام داد؟
✅ پاسخ :
✍️ پیش از آغاز #غسل_ارتماسى ، بايد تمام بدن پاک باشد اما در #غسل_ترتيبى، هر قسمت از بدن که نجس شده اگر پیش از غسلِ همان قسمت، شسته شود کفایت می کند.
#احکام_غسل #غسل_با_بدن_نجس
💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
📚#تربیت_فرزند چرا دریافت مفاهیم ضد دینی یا غیر دینی و تأثیر آنها بر فرزندان ما راحت تر از مسائل
#تربیت_فرزند
ما باید از هفت سالگی ادب را برای فرزند خود شروع کنیم. و مقدمات ادب باید تا سن هفت سالگی صورت بگیرد. یعنی هم ادبیات متناسب و هم یاد دادن ادب هر دو از هفت سالگی آغاز می شود. ولی مقدمات این دو قبل از هفت سالگی است. قبل از هفت سالگی باید شما به بچه آرامش، اطمینان و محبت بی قید و شرط بدهید. او را در آغوش گرم آزادی، امنیت و آرامش قرار دهید. البته نه اینکه اگر بچه خواست به ضرر خود کاری انجام دهد باز هم ساکت باشیم. آنقدر به او آزادی بدهیم که زمانی که هفت ساله شد دیگر از این آزادی خسته شده باشد. از هفت سالگی برای او آموزش ادب را شروع کنیم. این ادب در خانه و مدرسه تفاوتی ندارد. حتی می توانیم شش ماه قبل از آغاز این دوره به او بگوییم که در آینده تو باید این کارها را انجام بدهی. یعنی یک انضباطی برای او قرار دهیم که کاملاً متفاوت با دوره ی قبل از هفت سالگی باشد.
از سن هفت سالگی با کمک و مدیریت پدر و مادر مبارزه با نفس آغاز می شود. مبارزه با نفس یعنی مبارزه با دوست داشتنی ها. ما یک چیزهایی را دوست داریم برای اینکه نداشته باشیم وگرنه زندگی شکل نمی گیرد. اینها همه مقدمات بیرونی آموزش های دینی است، تا بچه این فضا را درک کند. در همین دوره ی هفت تا چهارده سال ما باید به کودک یاد بدهیم که طبق گفته ی خداوند ما انسان را در زجر آفریده ایم. این چیزی است که در طول دوره ی مدرسه و دانشگاه هیچ کس آموزش نمی بیند. اگر ما مقدمات بیرونی آموزش های دینی را داده باشیم، نباید از ورود کودک خود در سن هفت سالگی به این فضا که ممکن هم است سخت باشد، بترسیم.
ادامه دارد.....
✍#استاد_پناهیان
💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#همسر_دوست_داشتنی #مهدی_خدامیان_آرامی نود هزار فرشته از کجا آمده اند؟ چه خبر شده است؟ چرا عرش خدا ب
#همسر_دوست_داشتنی
#مهدی_خدامیان_آرامی
پیامبر وارد قبر میشود و جنازه سعد را داخل قبر میگذارد و سنگ لحد را میچیند و قبر سعد را میپوشاند. به راستی چه کسی تا به حال، سعادت داشته است که پیامبر پیکر او را داخل قبر بگذارد؟ آن خانم را نگاه کن که آرام آرام کنار قبر پسرش میآید. او مادر سعد است. همه کنار میروند و او میآید و کنار قبر پسرش سعد مینشیند. او با چشم خود دیده است که پیامبر در تشییع جنازه پسرش سنگ تمام گذاشته است و برای همین بی اختیار میگوید: «پسرم، بهشت گوارایت باد! ». پیامبر به مادر سعد میگوید: «مادر سعد! صبر کن». [۲] و آنگاه نگاهی به آسمان میکند. چه خبر شده است؟ پیامبر دارد زمزمه ای میکند. ص: ۴۱ خانواده اش بد اخلاق بود و این فشار قبر به خاطر آن بود». [۱] آری، درست است که سعد، مقام بزرگی نزد پیامبر داشت، امّا همه کارهای خدا روی حساب و کتاب است! سعد همه خوبیها را داشت ولی با همسر خود بد اخلاق بود و برای همین باید فشار قبر ببیند. [۲] ما باید خیلی مواظب باشیم که مبادا با بد اخلاقی در خانه به سرنوشتی دچار شویم که سعد گرفتار شد
[ادامه دارد.......]
✍#مرکز_فرهنگی_خانواده
💞@MF_khanevadeh
⚠️ #تلنگر
نماز مانند لیمو شیرین است🍋
هر چه از اول وقت دور تر شود
تلخ تر می شود
هر که عادت به تأخیر نماز ها کرده
خود را برای تأخیر در امور زندگی آماده کند!
تأخیر در ازدواج
تأخیر در اشتغال
تأخیر در تولد اولاد
تأخیر در سلامتی!
هر قدر که امور نمازت منظم باشد
امور زندگیت هم تنظیم خواهد شد💚
💞@MF_khanevadeh
#همسرداری
🎁 هدیههای بیهزینه
❤️ سفیر محبت
💠 «زبان» ميتواند سفير محبت گردد. از او بخواهيد كه سفير شما در دل همسرتان باشد. آنگاه خواهيد ديد كه استوارنامهاش با رضايت كامل از سوی همسرتان امضا خواهد شد. از اين سفير محبت، كار بكشيد و از او فعاليت جدي بخواهید. عشقتان را پنهان نكنيد و از گفتن «دوستت دارم» دريغ نورزيد. تشكر از تلاشهاي همسرتان، بهترين رفع خستگي و منبع انرژي فراوان براي كارهاي بعدي اوست.
🌐 shamiim.ir
💞@MF_khanevadeh
19.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 #ویژه_برنامه_قرار_زندگی
🔻قسمت پنجم: دانش مادری
🔹با حضور: خانم قَنداقی
🔸کارشناس ارشد توسعه فرهنگ و کارشناس جمعیت
#مسابقه
💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
✨💫✨✨💫✨ #تنها_گریه_کن #قسمت_بیست_شش وقتی دم رفتن خواسته بودندش حتما قسمتش بوده،فقط ترسم این بود اگر
✨💫✨✨✨💫✨
#تنها_گریه_کن
#قسمت_بیست_هفت
چند ساعت بعد می رسید به مدینه و با اتوبوس کولردار حرکت می کنید سمت هتل،همه چیز هم آماده و مهیاست.ما آن زمان از همین قم تا خود مدینه و بعد مکه را با اتوبوس رفتیم و برگشتیم.شب ها هوا سرد می شد کلی لباس گرم می پوشیدیم و پتو می پیچیدیم دور پاهایمان تا بتوانیم بنشینیم توی ماشین.با این حال،سر صبر و حوصله ،زیارتگاه ها را گشتیم .مقصد بعدی مان سوریه بود،یک خانه ی بزرگ گرفتند که دور تا دورش اتاق بود.هر چند نفر ،یک اتاق داشتند ،من و حاجی و مریم با یک زن و شوهر دیگر و یک خانمی که تنها بود هم اتاق شدیم .چادر زدیم وسط اتاق و زنانه ،مردانه اش کردیم همان کاری که توی اتوبوس می کردیم این طوری هم ما راحت تر بودیم ،هم مردها،خورد و خوراک به پای خودمان بود .هر کس هر چیزی می خواست ،می خرید و درست می کرد ،همان غذاهای معمولی که توی خانه می خوردیم .معمولا همه ی کارهایمان را با هم انجام می دادیم که به کسی فشار نیاید .سر وقتش هم به نماز و زیارتمان می رسیدیم.
از خانه ای که گرفته بودیم ،تا حرم حضرت زینب سلام الله علیها راهی نبود،هر وقت از روز دلمان می خواست ،می رفتیم و بر می گشتیم ،اما حرم بی بی رقیه سلام الله علیها دور بود ،نمی شد پیاده رفت .سه تا زن دست به دست هم شام را سریع آماده می کردیم تا بتوانیم شب زود بخوابیم ،سحر بلند می شدیم و همراه مردها راه می افتادیم .گاهی به زحمت ماشین پیدا می کردیم.هوای نصفه شب هم که سرد است،به همین راحتی نبود ولی چراغ های حرم را که از دور می دیدیم ،دلمان روشن می شد ،اصلا همه ی عشقمان همین زیارت سحر و نماز صبحش بود.دو هفته ای ماندیم سوریه ،خستگی راه که از تنمان در آمد و کمی خرید کردیم ،دوباره سوار اتوبوس ها شدیم و راه افتادیم،حیف و صد حیف که مرز کربلا بسته بود حسرت به دل زیارت امام حسین علیه السلام راهی مدینه شدیم .خوب یادم نیست از کجاها رفتیم و بین راه چه شد،فقط همین قدر بگویم که یک دل سیر ماندیم مدینه و هر چه دلمان می خواست ،زیارت کردیم.مثل حالا نبود که محراب پیامبر را خیلی راحت زیارت می کردیم .گوشه ی اتاقی همان اطراف ،دسداسی گذاشته بودند که می گفتند برای خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها بوده می رفتیم برای زیارتش ،نگهبان بد عنقی هم داشت .یواشکی پول می گذاشتیم کف دستش ،اجازه می داد برویم نزدیک و دست بکشیم روی دسته و سنگ دستاس.
یک روز که رفته بودیم بازار ،یک قیچی و یک توپ پارچه ی تترون سفید خریدم و آوردم خانه.دو تا چادر ،دو تا لباس بلند،دو تا بلوز برای خودم و یک پیراهن بلند هم برای مریم بریدم.می ماند دوختش ،فکر آن را هم کرده بودم با همسایه های دور و بر خانه دوست شده بودم زبان هم را که نمی فهمیدیم ،فقط در حد اشاره و سلام و لبخند زدن،بالاخره هر چه نباشد ،همه مسلمان بودیم،کتاب و پیامبرمان هم یکی بود آنها خیلی محبت داشتند می فهمیدیم تعارف می کنند مهمانشان باشیم یک بار که جلوی خانه ی یکی شان ایستاده بودیم،در خانه باز شد و توی راهروی خانه شان چرخ خیاطی دیدم.
#ادامه_دارد....❣️
#یاد_شهدا_ذکر_صلوات
#شبتون_مهدوی💫
💠 مرکز فرهنگی خانواده« آ_ش»
💞@MF_khanevadeh