7.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 #کلیپ_نوشت | آمریکای باجگیر
👈🏻 حضرت آیتالله خامنهای: مشکل ما را با آمریکا یک چیز حل میکند؛ چه چیزی؟ به آمریکا باج بدهیم؛ نه یک بار؛ آمریکاییها به یک بار باج هم قانع نیستند؛ امروز باج بدهیم، فردا میآیند یک باج دیگر میخواهند، [باز باید] باج بدهیم؛ پسفردا میآیند یک باج دیگر میخواهند، [باز باید] باج بدهیم. امروز میگویند هستهای را تعطیل کنید ــ اوّل میگویند بیست درصد را تعطیل کنید، بعد میگویند پنج درصد را تعطیل کنید، بعد میگویند بساط هستهای را برچینید ــ بعد میگویند قانون اساسی را عوض کنید، بعد میگویند شورای نگهبان را بردارید؛ آمریکاییها باج میگیرند. اگر بخواهید مشکلتان با آمریکا حل بشود، باید این کار را بکنید؛ مرتّب باج بدهید. آمریکا اینها را میخواهد: پشت مرزهای خودتان، خودتان را محبوس کنید، دستتان را خالی کنید، صنایع دفاعیتان را تعطیل کنید. کدام ایرانی باغیرتی حاضر است که یک چنین باجی بدهد؟ ۱۴۰۱/۰۹/۰۵
🔹 رسانه KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب، کلیپ نوشت «آمریکای باجگیر» را منتشر میکند.
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
#تست_هوش تصویر ۲۳۱
دختر گرفتار موقعیتی که مورد تهدید گرگ ها، ببر و رودخانه است، چگونه نجات پیدا می کند⁉️🤔
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
جواب/فردا
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#لیلی_سر_به_هوا ☕🍁 #قسمت_61 نشستنش هم برایم خاص بود روی زمین نشسته بود و یک پایش را دراز کرده بود. آ
#لیلی_سر_به_هوا ☕❄️
#قسمت_62
را سر کنم با وسواس نگاهی به خود و لباسهای مشکی ام انداختم و بعد از پیدا کردن اطمینان از مرتب بودن چادر را سر کردم بعد از خداحافظی آرام از مادرم و نشاندن بوسه ای بر گونه ی برادرم که در خواب بود، از خانه بیرون رفتم.
مگر این موقع صبح تاکسی پیدا میشد؟ از دیر رسیدن متنفر بودم. بالاخره بعد از دقایق زیادی که منتظر بودیم تاکسی ایستاد و سوارمان کرد. از هرچیزی که فکرش را بکنی با مسافری که روی صندلی شاگرد گفت؛ آن هم با صدای بلند که واقعا مرا کلافه کرده نشسته بود، سخت می بود. ثانیه به ثانیه ساعت مچی ام را نگاه میکردم. در نزدیکی آخرین
ایستگاه تاکسی پیاده شدیم و از آن جا تا میدان را تقریبا با سرعت زیادی طی کردیم تلفن در دستم لرزید که نگاهی به آن انداختم و جواب دادم.
هدیه بود.
- عاطی کجایی؟ دو دقیقه دیگه حرکت میکنن ها!
- داریم میاییم.
- زود بیا؛ اونم .هست جلوی هیئت و ایستاده میتونی ببینیش! از این که حواسش به آمدن و محل ایستادن آقای میم بود، حرصی شدم و بدون خداحافظی تلفن را قطع کردم و در کیفم انداختم با رسیدن به میدان او را دیدم که جلوی هیئت و در کنار پدر و امام جمعه شهرستان ایستاده کمی جلوتر رفتیم که هدیه نزدیک آمد و ما را با خود به قسمت میانی صف برد با دوستش احوال پرسی .کردم اسمش معصومه و دو سالی از من بزرگ تر بود.
در کنار هم قدم میزدیم و پشت سر هیئت راه می رفتیم. هدیه مشغول صحبت با دوستش بود و من هم که از بی محلی او رنجور بودم، دست مبینا را گرفتم و به قسمت دیگری از صف رفتیم مسیر راهپیمایی میان دو میدان بزرگ شهرستان بود و بعد از آن به مسجد رفتیم مسجد کوچک بود
بودند
و افراد زیادی آمده بودند با تعجب به ظروف پلو نگاه می کردم که جلویمان گذاشته نگاه می کردیم با مادرم تماس گرفتم و اطلاع دادم که کمی دیر تر می.آییم غذایمان را خوردیم و با پیشنهاد من به کافه پسر خاله ام رفتیم در راه مبینا آرام در گوشم گفت پشت سرتها
دست و پایم را گم کردم و سعی کردم بهتر راه بروم که آن یک ذره پاشنه ام کج شد و تعادلم را از دست دادم اگر مبینا مرا نگرفته بود، پخش خیابان
می شدم و سوژه ی خنده را دست ملت میدادم از خجالت گونه هایم آتیشن شده بودند. با رسیدن به کوچهی کافی شاپ مسیرمان جدا شد. وارد شدیم و از پسرخاله ام خواهش کردم کسی را به طبقه بالا نفرستد تا عکس بگیریم و راحت باشیم هر دویمان آیس پک سفارش دادیم و منتظر شدیم با شوخی و خندهی فراوان و گرفتن کلی عکس آن جا را ترک کردیم و به خانه برگشتیم.
ماه ها از محرم می
گذشت و تنها راه دیدن ،او نماز جمعه بود. دلم بی قراری میکرد که هر روز خبر جدیدی دربارهی او از زبان هدیه می .شنیدم مدرسه می رفتم و اما زیاد درس نمی خواندم و بیشتر وقت هایم را در اینستاگرام می گذراندم فعالیت و دنبال کننده هایم بالا رفته بود اما برای من مهم ترین چیز این بود که استوری یا پستی بگذارم که او دوست داشته باشد. گاهی جواب نظرسنجی هایم را میداد و من ذوق می کردم.
چهارشنبه ها ساعت خروج ما از مدرسه ساعت دو بعداز ظهر بود و امروز بر خلاف روزهای دیگر به علت این که معلم ها به جلسه می رفتند، زود مرخص .شدیم با دو تا از دوست هایم که از چند سال پیش می فاطمه شناختمشان به مغازهای میرفتیم تا بستنی بخوریم و هانیه رشته شان علوم انسانی بود و من علوم تجربی. در راه از هرچیزی میگفتیم و میخندیدیم که چشمم به فردی افتاد. با تعجب به او خیره شدم اما او حتی نیم نگاهی به من نیانداخت. ضربان قلبم بالا رفته بود و صورتم سرخ شده بود همان پیراهن طوسی رنگ مورد علاقه ام و همان کت و شلوار مشکی مخصوص به خودش را پوشیده بود. ناخودآگاه دستم را روی جوشی که به تازگی در بالای لبم به وجود آمده بود
گذشتم
- عاطفه خوبی؟ چت شد؟
زیر لب پاسخش را دادم هیس هیچی نگو می شنوه.
هانیه با حالت ضایع ای نشانش داد و گفت: این؟
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
17.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ازدواج
#پوراحمد_خمینی
#قسمت_33
🔻 موضوع : دختر یا پسر
💠 جهت مشاهده یا دانلود سایر قسمتهای مجموعه کلیپهای مهارتهای زندگی مشترک و تربیت فرزند به لینک زیر مراجعه کنید👇
https://shamiim.ir/Category/List
#شبتون_پراز_یاد_خدا
#یا_فاطمه_الزهرا 🏴
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
🔸 ﷽ | فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ ۖ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ
🔸 پس به سوی خدا بگریزید (بشتابید)، که من از سوی او برای شما بیمدهندهای آشکارم!
«آیه ۵۰ سوره ذاریات»
📚 وقف خانه و شرط سکونت
💠 سؤال: اگر شخصی قصد دارد خانه اش را وقف عام کند ولی می خواهد خودش تا پایان عمر در آن خانه زندگی کند؛ آیا امکان قبض توسط متولی وقف، قبل از مرگ واقف وجود دارد؟
✅️ جواب: اگر خانه را وقف کرده و ضمن صیغه وقف منافع خانه را تا زمانی که زنده است استثنا کند، قبل از مرگ واقف، امکان ثبت اصل ملک به عنوان موقوفه توسط متولی وقف وجود دارد و واقف می تواند تا پایان عمر از منافع خانه استفاده کند.
#احکام_وقف #وقف_مشروط
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
👌قدر زنی که؛
میگه عیبی نداره
باهم درستش می کنیم رو بدونید...
بعضی زنها در زندگی مشترک
دنبال درست کردن نیستند...
دنبال چیزهای آماده اند...
و حال و حوصله درست کردن رو
اصلا ندارند ..
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
گاهی ب جای اینکه ب شوهرتون بگیددوستت دارم
بگید بهت افتخارمیکنم
چون برای مردهااین جمله اثرش ازجمله اولی بیشتره
این جمله باساختارشخصیتی یک مردمتناسبه وبه نوعی حس اقتداررو بهش میده
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
تربیت کودک_استادمیری_جلسه یازدهم.mp3
12.32M
#دوره_تربیت_کودک
بر اساس دیدگاه استاد پناهیان
🌹مدرس: حجت الاسلام دکتر علی میری
🔹جلسه یازدهم
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
14.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📍ورود مفاهیم همجنسبازی در کارتون بچهها !
گزارشی از اینکه غربیها چگونه در حال گسترش این انحراف اخلاقی در بین خانوادهها هستند.
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#تست_هوش تصویر ۲۳۱ دختر گرفتار موقعیتی که مورد تهدید گرگ ها، ببر و رودخانه است، چگونه نجات پیدا می
#پاسخ :
آزمون شناسایی راه نجات: ماندن در مسیر رودخانه و پرتاب شدن به ته آبشار معقولانه نیست. همچنین رفتن به سوی گرگ ها نیز کاملا اشتباه است. اما باید گفت بهترین مسیر، رفتن به سوی ببر است. ببرها معمولا انسان ها را طعمه نمی بینند. ببرها فقط در صورتی به انسان حمله می کنند که احساس خطر کنند.
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#لیلی_سر_به_هوا ☕❄️ #قسمت_62 را سر کنم با وسواس نگاهی به خود و لباسهای مشکی ام انداختم و بعد از پید
#لیلی_سر_به_هوا ☕❄️
#قسمت_63
هانیه با حالت ضایعای نشانش داد و گفت: این؟
تنها سری تکان دادم و از کنارمان گذشت کمی جلو تر که رفتیم
:گفت این که طلبه ی بابامه
- جدی؟
آره؛ همش فکر میکردم چرا فامیلیتون شبیه همه؟ چرا؟!
- فامیلیم.
هانیه با شیطنت گفت: دوسش داری؟
فاطمه
لبخندی زدم و چشمانم را به نشانه تایید باز و بسته کردم. سرم را به عقب برگرداندم ولی او را ندیدم هوف کلافهای کردم و گفتم می میری یه نیم نگاه به ما بندازی؟
هانیه نگاهی به دستم ک هروی لبم بود انداخت
- حالا چرا دستت رو گذاشتی رو لبت؟
دستم را پایین انداختم که جوشم را دید و با خنده گفت: نه خوب کاری کردی دستت رو گذاشتی؛ آفرین
بیشعوری نثارش کردم و وارد مغازه شدیم.
نزدیک امتحانات ترم اول بود و من هم چنان مشغول تلفن همراه و کامپیوتر بودم و لحظه ای را به درس خواندن اختصاص نمی دادم اظهار می کردم که در حال درس خواندن هستم اما تمام وقتم پشت کامپیوتر و در فضای مجازی صرف میشد و از ساعت پنج صبح تا نه که به جلسه می رفتم درس میخواندم نمیدانستم متوسطه دوم همچون متوسطه اول
نیست که یک جواب از خودم بنویسم و مدلم بیست شود؛ اینجا از این خبر ها نبود.
امتحانها تمام شد و من شب و روز را با اضطراب نتیجه ی امتحان می گذراندم میدانستم که نتیجه خوبی نخواهم داشت و برای همین در کار های منزل کمک میکردم و سعی میکردم سر به سر مادرم نگذارم مادرم می دانست این همه تغییر یک دفعهای رفتار من از جایی نشات می گیرد اما نمی دانست از کجا؟!
مشغول صحبت با مبینا بودم که او از من معدلم را پرسید
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
20.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ازدواج
#پوراحمد_خمینی
#قسمت _34
🔻 موضوع : تنبیه بدنی
💠 جهت مشاهده یا دانلود سایر قسمتهای مجموعه کلیپهای مهارتهای زندگی مشترک و تربیت فرزند به لینک زیر مراجعه کنید👇
https://shamiim.ir/Category/List
#شبتون_پراز_یاد_خدا
#یا_فاطمه_الزهرا 🏴
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️