eitaa logo
محمد هادی سمتی
181 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
157 ویدیو
25 فایل
📣 کانال شخصی محمدهادی سمتی ✅ طلبه حوزه علمیه قم ✅ سوابق: https://eitaa.com/MHSemati/2935 ✅ راه های ارتباطی: https://eitaa.com/MHSemati/2925 ✅ صفحه من در ویراستی: https://virasty.com/Hadisemati
مشاهده در ایتا
دانلود
محمد هادی سمتی
#یادداشت ✅ حوزه علمیه و مسئله پرورش و ساماندهی نیروهای کارآمد مدیر حوزه‌های علمیه و امام جمعه قم
پرونده منشور روحانیت؛ یادداشت | فراتر از "اجتهاد مصطلح" مادامی که فقه در کتاب‌ها و سینه‌ علما مستور بماند، ضرری متوجه جهان خواران نیست و روحانیت تا در همه‌ مسایل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد، نمی‌تواند درک کند که اجتهاد مصطلح برای اداره‌ جامعه کافی نیست. به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا «مثل یک لوح آسمانی پیام منشور روحانیت امام را مکرر بخوانید». این جمله‌ای است که رهبر فرزانه انقلاب اسلامی ایران حضرت آیت الله خامنه ای، ۱۰ روز بعد از صدور منشور روحانیت در خطبه‌های نماز جمعه تهران بیان کردند. منشور روحانیت پیامی است که سوم اسفند ۶۷ توسط رهبر فقید و کبیر انقلاب اسلامی با حدود ۳۰ عنوان اصلی صادر شده است. امام خمینی رحمت‌الله علیه این دست‌نوشته را با سلام‌وصلوات بر ارواح شهیدان و به‌ویژه شهدای روحانیت آغاز می‌کند و در ادامه حوزه‌های علمیه را مهم‌ترین پایگاه تشیع و اسلام می‌نامد. ایشان سپس ویژگی‌هایی را برای روحانیون اصیل بر می‌شمارد که فهرستش این‌چنین است: جمع‌آوری علوم اسلامی با امکانات بسیار کم و محدود. تکیه‌گاه محرومان و مستضعفان. تحمل اسارت‌ها و تبعیدها، زندان‌ها و اذیت و آزارها و زخم‌زبان‌ها و در نهایت شهادت در راه خدا. مخالف شرق و غرب و متکی به اصول اسلام. پیکار با سرمایه‌داران زالوصفت و ناسازگاری با آن‌ها. زهد و تقوا و ریاضت، فقر و تهیدستی و عدم تعلق به تجملات دنیا. دست رد زدن به سینه هرگونه منت و ذلت. به‌کارگیری هنر و صداقت و تعهد برای ترویج فقاهت. مخالفت روحانیون با بعضی از مظاهر تمدن در گذشته صرفاً به جهت ترس از نفوذ اجانب. احساس مسؤولیت در برابر توده‌ها. متن کامل این یادداشت را در بخوانید: http://rasanews.ir/002VkZ
اگر قرار باشد گزاره های تاریخی در منابر گفته شود و هیچ نتیجه و پیوست مربوط به وضعیت موجود دنیا و جامعه نداشته باشد همان بهتر که کتابخانه ها تعطیل شوند و تاریخ نویسان هم زحمت سیاه کردن کاغذها را به خودشان ندهند. : https://eitaa.com/MHSemati/104 @MHSemati
محمد هادی سمتی
✍ امامت جمعه و مسئله فهم اجتماعی ...امام جمعه آن طور که از اسمش پیداست مدیریت و راهبری شهر را بر د
امامت جمعه و مسئله فهم اجتماعی در مورد ماجرای اخیر در ایرانشهر چند نکته را نمی‌توان نادیده گرفت:‏ ‏1-‏ امام‌جمعه محترم می‌توانست باتدبیری ساده و بی‌دردسر، کارگران کنار خیابان ‏را به دفترش فراخوانی کند و با حفظ احترام و بی‌سروصدا آن مبالغ را تحویلشان ‏بدهد و از آن‌ها تفقد و دلجویی کند.‏ ‏2-‏ ما در عصر رسانه تنفس می‌کنیم و فرهیختگان و آدم‌های شاخص باید بیش و ‏پیش از بقیه سهم رسانه را در زندگی روزانه جدی بگیرند و هرگز پذیرفته نیست ‏که کسی نداند با فعال شدن دوربین تلفن همراه و ثبت عکس یا فیلم، تقریباً ‏هیچ‌چیزی مخفی نخواهد ماند.‏ ‏3-‏ سخت‌کوشی، تقوا و اخلاق‌مداری هیچ منافاتی بافهم اجتماعی ندارد؛ یعنی هیچ ‏بعید نیست که فردی از بالاترین خصوصیات اخلاقی بهره‌مند باشد اما در فهم ‏اجتماعی دچار نقص باشد و نتواند از عهده مدیریت کارهای اجتماعی بربیاید.‏ ‏4-‏ هیچ پذیرفته نیست که کسانی بگویند این مسئله نوعی توطئه است و دستی در ‏کار بوده تا امام‌جمعه برکنار شود. اساساً غلبه فضای احساسی بر منطق و تعقل ‏در فضای رسانه مطلوب نیست و ماجرای امام‌جمعه و برخی تحلیل‌های اطرافش ‏مصداق غلبه احساسات است.‏ ‏5-‏ امام‌جمعه آن‌طور که از اسمش پیداست مدیریت و راهبری شهر را بر دوش دارد ‏و مسئله فهم اجتماعی از ضرورت‌های گزینش افراد برای این منصب حاکمیتی ‏است و بنابراین استعفا یا برکناری تنها صورت‌مسئله را پاک می‌کند. ما باید به ‏سمت تربیت امامان جمعه با بیشترین درصد بهره‌مندی از فهم اجتماعی حرکت ‏کنیم تا آنچه امام ایرانشهر را گرفتار کرد هرگز پیش نیاید.‏ چهار شنبه ۳ اردیبهشت ۹۹ 🆔@MHSemati دو https://eitaa.com/MHSemati/629 https://eitaa.com/MHSemati/632
محمد هادی سمتی
🗒 حکیمِ مجاهد و تیرهای مسمومِ بینوایان ✍️ #محمد_هادی_سمتی هدف این یادداشت پاسخ به فحاشی جوانکی مغر
🗒 چشم فتنه قلم را کور کنید، طلبه حوزه علمیه قم و دانش آموخته کارشناسی ارشد اندیشه سیاسی در اسلام فَإِنِّي فَقَأْتُ عَيْنَ اَلْفِتْنَةِ / من چشم فتنه را از حدقه در آوردم (کور کردم) / نهج البلاغه خطبه 93 این جمله حماسی و غرور انگیز درباره ماجرای و حوادث دوران خلافت حضرت امیر علیه السلام است. ما از کلمه فتنه ، حوادث میدانی و شورش و آشوب به ذهنمان می رسد ولی فتنه به معنای _ غبار آلود شدن و بهم ریختگی فضا_ می تواند با چرخش قلم رخ بدهد،حتی اگر نتیجه ای در کف میدان نداشته باشد. یعنی آن که آدم قداست مداد _ جوهر_ را فراموش می کند و حقد و کینه و جهالت و حماقت را یکسره در چند سطر خرج می کند و سفید را سیاه یا برعکس جلوه می دهد. فتنه قلم یعنی کسی که کمترین آشنایی با و و و ندارد،با سخیف ترین تعابیر،،،،صاحب نظر در مسائل اساسی اسلام و مصداقی برجسته از بندگان صالح خدا را منفورترین افراد بنامد و حقد و کینه هایی در طراز اهل بدر و خیبر را با سرانگشت جهالتش انتشار بدهد. او و هرکسی که این چنین مسلکی دارد باید سزای آلوده ساختن قلم و از آن بالاتر مسموم کردن ذهن آدم ها را بدهد و برخورد شدید قضایی انتظاری نابجا نیست بلکه لازمه است و نمی تواند و نباید انتساب به شهید و شهادت یا همنشینی با مانع از اجرای قانون بشود. اما مهمتر از این ، وظیفه قلم به دستان متعهد است که فتنه قلم را با قلمی کردن جلوه های ناپیدا و ناشنیده از شخصیت های ارزشمند دینی جبران کنند. اشکال کار ما این است که در زمان زندگی دانشمندان و ، به دلیل حجاب حیات یا هر عذر دیگری ، ارزش افزوده زندگی این افراد را در مقابل چشم جامعه قرار نمی دهیم یا به سستی از کنارش عبور می کنیم. دوست و دشمن باید بدانند که زندگی یک عالم فرزانه مانند ، در موضع گیری های سیاسی _ به معنای حداقلی و جناحی اش_ خلاصه نمی شود. چقدر زشت و زننده است که یک جوان دور از آبادی و بی بهره از نَفَس و کلام مرحوم آقای مصباح، تمامی عمر هشتاد و چند ساله او را با حمایت از یک جبهه سیاسی مساوی کند و کینه های جناحی خود را بر تشخیص تکلیفی که از جانب یک صورت گرفته است غلبه بدهد و حتی این قدر متوجه نباشد که فهم تکلیف برای کسی که زندگی و جوانی اش را نه در پهنای باند مجازی بلکه در خط به خط کلمات آیه و روایت هزینه کرده است به مراتب آسان تر و البته ارزشمند تر است از فردی که تنها با غلیان احساس و هیجان تکلیفی را برای خودش تشخیص داده است. اگر یک عالم فرهیخته در حد و اندازه آیت الله مصباح هیچ کار دیگری جز تشخیص تکلیف و حمایت از یک فرد یا جریان انجام نداده باشد،باز نمی توان این را با کنش یک آدم عادی مقایسه کرد. بگذریم... جفای بزرگ در حق محمد تقی مصباح یزدی رضوان الله علیه آن است که کمتر کسی بداند لذت نشستن پای درس اخلاق او که در عین شیوایی بیان، حاوی پرمغزترین آموزه های بود هرگز از یاد نمی رود و با یادآمدن محروم شدن از هر جلسه ای که از دست رفته است آهی از نهاد برمی خیزد. پیرمردی که با تحمل رنج پیری و عوارضش اما در نهایت فروتنی هرشب خود را به محل می رساند و بی توجه به آن که عدد مخاطبانش کم است یا زیاد،بهترین دریافت هایش از را ارائه می کرد. ما جفا کرده ایم و جفا می کنیم که از آنچه دیده ایم و شنیده ایم نمی نویسیم و اجازه می دهیم تا فتنه قلم نشر پیدا کند و چهره ای ناموزون از زندگی و زمانه اسلام شناسان حقیقی به جامعه تحویل داده شود. باید آنقدر صفحه کاغذ _ حقیقی و مجازی _ را از شرح حال حقیقی امثال آیت الله مصباح پر کنیم تا کسی به خودش اجازه ندهد که از روی جهالت یا با اشاره و هدایتِ ، نورانیت ظاهر و باطن عالمان دینی را به لایک های عاری از ارزش بفروشد و بعد از آن که وانمود می کند پشیمان است همچنان نیش بزند و چنین القا کند که من عذرخواهی کردم اما شما باور نکنید! در فتنه قلم باید چشم فتنه را کور کرد و از حدقه در آورد. جنگ و جهاد قلم به این است که اجازه ندهیم محصول زندگانی سراسر برکت عالمی مجاهد همچون علامه مصباح با قلم های مسموم و کینه محور و فحش مدار به تاراج برود. حالا وقت جنگیدن است برای خشکاندن جوهر قلم هایی که زهر ترشح می کنند و چهره های ماندگار را به ثمن بخس کم فروغ می سازند. متن کامل این یادداشت در : yun.ir/hsfcab : https://eitaa.com/MHSemati/2078
🗒 چشم فتنه قلم را کور کنید، طلبه حوزه علمیه قم و دانش آموخته کارشناسی ارشد اندیشه سیاسی در اسلام در آستانه سالروز ارتحال فقیه مجاهد مرحوم علامه مصباح یزدی رحمت الله علیه فَإِنِّي فَقَأْتُ عَيْنَ اَلْفِتْنَةِ / من چشم فتنه را از حدقه در آوردم (کور کردم) / نهج البلاغه خطبه 93 این جمله حماسی و غرور انگیز درباره ماجرای و حوادث دوران خلافت حضرت امیر علیه السلام است. ما از کلمه فتنه ، حوادث میدانی و شورش و آشوب به ذهنمان می رسد ولی فتنه به معنای _ غبار آلود شدن و بهم ریختگی فضا_ می تواند با چرخش قلم رخ بدهد،حتی اگر نتیجه ای در کف میدان نداشته باشد. یعنی آن که آدم قداست مداد _ جوهر_ را فراموش می کند و حقد و کینه و جهالت و حماقت را یکسره در چند سطر خرج می کند و سفید را سیاه یا برعکس جلوه می دهد. فتنه قلم یعنی کسی که کمترین آشنایی با و و و ندارد،با سخیف ترین تعابیر،،،،صاحب نظر در مسائل اساسی اسلام و مصداقی برجسته از بندگان صالح خدا را منفورترین افراد بنامد و حقد و کینه هایی در طراز اهل بدر و خیبر را با سرانگشت جهالتش انتشار بدهد. او و هرکسی که این چنین مسلکی دارد باید سزای آلوده ساختن قلم و از آن بالاتر مسموم کردن ذهن آدم ها را بدهد و برخورد شدید قضایی انتظاری نابجا نیست بلکه لازمه است و نمی تواند و نباید انتساب به شهید و شهادت یا همنشینی با مانع از اجرای قانون بشود. اما مهمتر از این ، وظیفه قلم به دستان متعهد است که فتنه قلم را با قلمی کردن جلوه های ناپیدا و ناشنیده از شخصیت های ارزشمند دینی جبران کنند. اشکال کار ما این است که در زمان زندگی دانشمندان و ، به دلیل حجاب حیات یا هر عذر دیگری ، ارزش افزوده زندگی این افراد را در مقابل چشم جامعه قرار نمی دهیم یا به سستی از کنارش عبور می کنیم. دوست و دشمن باید بدانند که زندگی یک عالم فرزانه مانند ، در موضع گیری های سیاسی _ به معنای حداقلی و جناحی اش_ خلاصه نمی شود. چقدر زشت و زننده است که یک جوان دور از آبادی و بی بهره از نَفَس و کلام مرحوم آقای مصباح، تمامی عمر هشتاد و چند ساله او را با حمایت از یک جبهه سیاسی مساوی کند و کینه های جناحی خود را بر تشخیص تکلیفی که از جانب یک صورت گرفته است غلبه بدهد و حتی این قدر متوجه نباشد که فهم تکلیف برای کسی که زندگی و جوانی اش را نه در پهنای باند مجازی بلکه در خط به خط کلمات آیه و روایت هزینه کرده است به مراتب آسان تر و البته ارزشمند تر است از فردی که تنها با غلیان احساس و هیجان تکلیفی را برای خودش تشخیص داده است. اگر یک عالم فرهیخته در حد و اندازه آیت الله مصباح هیچ کار دیگری جز تشخیص تکلیف و حمایت از یک فرد یا جریان انجام نداده باشد،باز نمی توان این را با کنش یک آدم عادی مقایسه کرد. بگذریم... جفای بزرگ در حق محمد تقی مصباح یزدی رضوان الله علیه آن است که کمتر کسی بداند لذت نشستن پای درس اخلاق او که در عین شیوایی بیان، حاوی پرمغزترین آموزه های بود هرگز از یاد نمی رود و با یادآمدن محروم شدن از هر جلسه ای که از دست رفته است آهی از نهاد برمی خیزد. پیرمردی که با تحمل رنج پیری و عوارضش اما در نهایت فروتنی هرشب خود را به محل می رساند و بی توجه به آن که عدد مخاطبانش کم است یا زیاد،بهترین دریافت هایش از را ارائه می کرد. ما جفا کرده ایم و جفا می کنیم که از آنچه دیده ایم و شنیده ایم نمی نویسیم و اجازه می دهیم تا فتنه قلم نشر پیدا کند و چهره ای ناموزون از زندگی و زمانه اسلام شناسان حقیقی به جامعه تحویل داده شود. باید آنقدر صفحه کاغذ _ حقیقی و مجازی _ را از شرح حال حقیقی امثال آیت الله مصباح پر کنیم تا کسی به خودش اجازه ندهد که از روی جهالت یا با اشاره و هدایتِ ، نورانیت ظاهر و باطن عالمان دینی را به لایک های عاری از ارزش بفروشد و بعد از آن که وانمود می کند پشیمان است همچنان نیش بزند و چنین القا کند که من عذرخواهی کردم اما شما باور نکنید! در فتنه قلم باید چشم فتنه را کور کرد و از حدقه در آورد. جنگ و جهاد قلم به این است که اجازه ندهیم محصول زندگانی سراسر برکت عالمی مجاهد همچون علامه مصباح با قلم های مسموم و کینه محور و فحش مدار به تاراج برود. حالا وقت جنگیدن است برای خشکاندن جوهر قلم هایی که زهر ترشح می کنند و چهره های ماندگار را به ثمن بخس کم فروغ می سازند. متن کامل این یادداشت در : yun.ir/muqqfe : https://eitaa.com/MHSemati/2078