#ملاآقا_دربندی
#اسرار_الشهادة
#تحريف
◀️مقتل دربندی و نهادینهسازی مطالب بیپایه
🔸آقا بزرگ تهرانی ضعف مقتل دربندی را با خلوص او پیوند داده است: «... من شدة خلوصه و صفاء نفسه نقل في هذا الكتاب أمورا لا توجد في الكتب المعتبرة و انما أخذها عن بعض المجاميع المجهولة اتكالا على قاعدة التسامح في أدلة السنن مع أنه لا يصدق البلوغ عنه بمجرد الوجادة بخط مجهول، و قد تعرض شيخنا في اللؤلؤ و المرجان إلى بعض تلك الأمور فلا نطيل بذكره.» (الذريعة إلى تصانيف الشيعة، ج2، ص279؛ ش 1134)
🔺اگر چه آقا بزرگ نیز کتاب دربندی را بی اعتبار شمرده؛ اما پذیرش توجیهات ایشان در تبرئه خود دربندی با موانعی مواجه است. معلوم نیست شدّت خلوص و صفاء نفس چه ملازمتی با نقل مطالب مجاهیل و مجعولات دارد؟! و یا قاعده تسامح در ادله سنن، چه ربطی به نقل حوادث تاریخی دارد؟
🔻وانگهی دربندی تنها مطالب ساخته دیگران را نقل نکرده؛ بلکه بنا بر قرائن متعددی خود او نیز مطالبی را ساخته و به ائمه ع نسبت داده است. ابتداییترین قرینه بر این مطلب در تصریحات و توجیهات خود دربندی در این زمینه است.
🔸ملاآقای دربندی به بهانه تحلیل عقلی و استنباط از قواعد کلی، حوادثی ذکر کرده که به اعتراف خودش هیچ جایی ذکر نشده است؛ از جمله این که می نویسد:
وقتی سیّد الشهداء ع ندای «هل من معین» سر داد، خداوند پاسخ داد: «لبیک لبیک حجتی علی جمیع خلقی فانا ناصرک و معینک» و خود دربندی می گوید:«لم یصل فیه خبر خاص الا انه مما یستنبط من ملاحظة جملة من الآیات العامة!!» (دراین باره روایت خاصی نرسیده ولی از ملاحظه برخی آیات عام می شود استنباط کرد!»
▪سپس مدّعی می شود که پس از خداوند، رسول خدا و امیرالمؤمنین و ارواح انبیاء و ملائکه لبیک گفتند. و شگفت تر از همه آن که می نویسد: در این هنگام بدنهای شهیدان تکان خوردند و لرزیدند و برخی نشستند و برخی ایستادند و گفتند: «لبیک لبیک یابن رسول الله مرنا بالقیام حتی نجاهد بین یدیک مرة اخری» و سپس باز هم تصریح می کند که هیچ نقلی در این باره وجود ندارد و آن را استنباط کرده است!!! و مدعی می شود که این گونه استنباطها برای حاملان علوم و کسانی که مهارت دارند جایز است!! و سپس میافزاید: علی اصغر وقتی ندای «هل من معین» را شنید؛ قنداق را پاره کرد و خود را بر زمین انداخت و گریست و ضجه زد! و باز هم تصریح میکند که این را با همان استنباط خود فهمیده نه آن که روایتی دیده باشد و مدّعی الهام غیبی نیز می شود! (اکسیرالعبادات فی اسرار الشهادات، شرکة المصطفی، ج2، ص753-760)
🔶صد افسوس که این قضایا پس از او به عنوان روایت در منابر نقل شده است.
دیگر اینکه در نمونهای ملا آقای دربندی پس از آن که اعتراف میکند عروسی قاسم در روز عاشوراء را هیچ نقل معتبری -ولو با تعریف گشاده خودش- نیافته؛ هفت قرینه ذوقی و ضعیف بر وقوع آن ذکر میکند. نخستین قرینه ای که ذکر می کند چنین است:
🔺«إنّ کمالیة المصائب و تمامیة محنة آل الله و اهل بیت رسول الله (ص) فوق التمامیة و الکمالیة قاضیة بوقوع هذه القضیة أیضاً» (اکسیر العبادات، ج2، ص387)
یعنی چون مصیبت و رنج اهل بیت ع در نهایت کمال است؛ حتماً باید این قصّه هم رخ داده باشد!
این اصل تأسیسی آقای دربندی نیز منجر به این میشود، هر مصیبت دروغی را به اهل بیت ع نسبت دهیم، یا هر مصیبت دروغی را که نقل شد، باور کنیم؛ زیرا کمال مصیبت اهل بیت ع اقتضا دارد هر حادثه غم باری که ما در ذهن و خیال ما آید، برای آنها رخ داده باشد!
@Al_Rijal
#کانال_علوم_ومعارف_حدیث
@MaarefHadith
علوم و معارف حدیث
#ملاآقا_دربندی #اسرار_الشهادة #تحريف ◀️مقتل دربندی و نهادینهسازی مطالب بیپایه 🔸آقا بزرگ تهرانی ض
#اسرار_الشهادات(۲)
#ملاآقا_دربندی
#جعلیات
❗️ ملاآقای دربندی و اهتمام به مجعولات عوام
◀️محدث پرتلاش، میرزا حسین نوری و به تبع ایشان استاد مطهری نمونههای بسیاری از متفردات دربندی را که خلاف ضروری تاریخ است ذکر کردهاند. مانند: كشته شدن 25 هزار نفر به دست عبّاس و 330 هزار نفر به دست امام حسين عليه السلام و يا قصّه پردازى در باره چگونگى بيرون آمدن امام حسين عليه السلام از مدينه كه به زىّ پادشاهان شبيه كرده، و به تعبیر محدث نوری هر سطر آن مشتمل بر چند دروغ است. (نک: لؤلؤ و مرجان، ص262 و 263) و يا ارائه رقم 1/600/000 نفرى براى سپاه عمر سعد (نک: حماسه حسينى، ج3، ص39) جعلیاتی که به تمسخر واقعه عاشورا شبیهتر است؛ تا روضهخوانی.
▪ما نیز در اینجا نمونههایی را ذکر میکنیم، که از خلال آن روش پرآسیب دربندی در جمع روایات بهتر فهمیده میشود:
1⃣ابلیس در روز عاشورا از خداوند خواست که حرارت خورشید را هفتاد برابر کند و خدا دعایش را مستجاب کرد و ابلیس برای آن که نسوزد از کربلاء گریخت! این قصه بی اساس را دربندی از زبان شخصی مجهول نقل می کند و به توجیه و تأویل آن می پردازد. (اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، شرکة المصطفی، ج2، ص760)
2⃣افتادن نامه ای از آسمان در روز عاشوراء که امام را بین شهادت و زندگی مخیّر کرده بود. دربندی این قصه را به تفصیل از «بعض» نقل می کند و می گوید حتما روایتی دیده که چنین نقل کرده! (اکسیر العبادات، ج2، ص761)
3⃣امام حسین ع پس از شهربانو با شاه زنان خواهر او ازدواج کرد و از او صاحب دختری به نام زبیده شد. زبیده را در كربلا به عقد قاسم درآورد و در همان جا قاسم و زبیده هم بستر شدند و زبیده آبستن شد. زبیده به ری آمده و فرزندش متولد شده و نام او را قاسم ثانی گذاشته اند. قاسم سپس در شمیرانات بر ضدّ بنی امیه قیام می کند و در همان جا به شهادت می رسد. سر قاسم بن الحسن شهید کربلا را هم به ری آورده اند و در کوچه و خیابان با آن بازی می کرده اند و همان جا دفن کرده اند. دربندی چنان که خود معترف است این توهمات را از زبان عوام تهران یا کتابهایی امثال کتاب خود گرفته است. (اکسیر العبادات، ج2 ، ص387 -415)
◀️جالب آنکه مستوفی در مورد دربندی نوشته:
«يكروز نزد معتمد الدوله فرهاد ميرزا رفته اظهار عقيده كرده بود كه امامزاده قاسم كه مقبره او در بالاى تجريش واقع است، مدفن سر قاسم بن حسن شهيد روز عاشوراست كه از كوفه آورده اينجا دفن كردهاند. معتمد الدوله شاهزاده بااطلاع دقيق البته زير بار اين حرف نرفته، از او مستند اين دعوى را خواسته است. آخوند سندى براى اين گفته نداشته ولى قرآنى از بغل خود بيرون آورده گفته است «به اين قرآن قسم كه اين قبر، مدفن سر قاسم بن حسن، شهيد وقعه طف است.» (شرح زندگانى من، عبد الله مستوفی، نشر زوار، ج1، ص276)
⚠️تذکر: چنین نقدهایی ابداً در راستای سبکتر کردن بار مصیبتها نیست، و نادرست بودن مطالب مورد اشاره به این معنا نیست که مصائب بزرگ نبوده و صرفاً بعضی کمدقتان و تحریفگران آن را در این حد بزرگ کردهاند. بلکه عظمت این مصیبت فراتر از معرفت ماست، و این امثال فضای خیالی گفتههای امثال دربندی است که چهره عاشورا و مصائب آن را مخدوش میکند. تلاش برای انضباط در روایتگری و پیراستن منابع از زوائد متأخر، نه تنها خللی به حقائق وارد نمیکند، بلکه قدمی در راستای تحکیم آن و فهم بهتر است.
@Al_Rijal
#کانال_علوم_ومعارف_حدیث
@MaarefHadith
علوم و معارف حدیث
#اسرار_الشهادات(۲) #ملاآقا_دربندی #جعلیات ❗️ ملاآقای دربندی و اهتمام به مجعولات عوام ◀️محدث پرتلا
#اسرار_الشهادات(۳)
#ملاآقا_دربندی
#جعل_تحریف
🔻نمونهای ساده از روند تحریف و داستانسازی
روایات ضعیف اسرار الشهادة دربندی اقسام مختلفی دارد که از جمله آنها «وهمیّات» مؤلف است. مؤلف در موارد متعدّد به حافظه یا وهم خود ارجاع میدهد و میگوید: «در ذهنم هست که در جایی خوانده ام یا شنیده ام که ...» بدیهی است که کاربرد مکرّر این شیوه، اعتبار کتاب را مخدوش میکند و آن را از صورت یک اثر تحقیقی خارج میسازد. امّا سستی و وهن مطالب کتاب وقتی روشنتر میشود که میبینیم مؤلف حتی در استناد به متداول ترین کتب هم همین شیوه را به کاربرد برده است! تا آن جا که با اتکّاء به ذهن خود حدیثی را به روضه کافی –که از متداولترین کتب شیعه است- نسبت داده که اگر زحمت اندکی به خود میداد و به این کتاب مراجعه میکرد؛ درمییافت که چنین حدیثی در آن نیست.
جالب آن که دربندی این حدیث خیالی را برای اثبات استحباب تعزیه و شبیه خوانی و به عنوان «دلیل منجز» در مقام احتجاج بر اخباریان به نفع اصولیین آورده است:
🔸«عن ثقة الإسلام الكليني في كتاب الروضة من الكافي، ومضمونه ومعناه ـ على ما في خلدي الآن ـ: أنّ الكميت الشاعر دخل على الصادق عليه السلام، فقال: يا كميت، أنشد في جدّي الحسين عليه السلام. فلما أنشد الكميت أبياتاً في مصيبة الحسين عليه السلام بكى الإمام بكاءً شديداً، وبكت نسوة الإمام عليه السلام وأهله وحريمه وصِحن في حجراتهنّ، فبينما الإمام في البكاء والنحيب، إذ خرجت جارية من خلف الستر من الباب الذي كان في سمت حجرات الحرم، وفي يدها طفل صغير رضيع، فوضعته في حجر الإمام عليه السلام، فاشتدّ حينئذٍ في غاية الاشتداد بكاء الإمام عليه السلام ونحيبه، وعلا صوته الشريف، وأعلنت النسوة الطاهرات والحرم أصواتهن بالبكاء والنحيب من خلف الأستار من الحجرات» (اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، شرکة المصطفی، ج1، ص182-183)
میتوان احتمال داد که دربندی تعمدی در این تحریف نداشته، و چه بسا دو روایت زیر را در روضه کافی دیده و در وهم خود آنها را ترکیب کرده و به آنها افزوده و از آنها کاسته باشد و به صورت قصه فوق درآورده باشد:
🔹«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: أَنْشَدَ الْكُمَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع شِعْراً فَقَالَ «أَخْلَصَ اللَّهُ لِي هَوَايَ// فَمَا أُغْرِقُ نَزْعاً وَ لَا تَطِيشُ سِهَامِي» فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا تَقُلْ هَكَذَا فَمَا أُغْرِقُ نَزْعاً وَ لَكِنْ قُلْ فَقَدْ أُغْرِقَ نَزْعاً وَ لَا تَطِيشُ سِهَامِي.
- سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِي دَاوُدَ الْمُسْتَرِقِّ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ مُصْعَبٍ الْعَبْدِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ قولُوا لِأُمِّ فَرْوَةَ تَجِيءُ فَتَسْمَعُ مَا صُنِعَ بِجَدِّهَا قَالَ فَجَاءَتْ فَقَعَدَتْ خَلْفَ السِّتْرِ ثُمَّ قَالَ أَنْشِدْنَا قَالَ فَقُلْتُ « فَرْوُ جُودِي بِدَمْعِكِ الْمَسْكُوبِ» قَالَ فَصَاحَتْ وَ صِحْنَ النِّسَاءُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع الْبَابَ الْبَابَ . فَاجْتَمَعَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ عَلَى الْبَابِ قَالَ فَبَعَثَ إِلَيْهِمْ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع صَبِيٌّ لَنَا غُشِيَ عَلَيْهِ فَصِحْنَ النِّسَاءُ.» (الكافي ؛ دار الکتب الإسلامية، ج8، ص215 -216)
در هر حال نه چنان قصه ای در روضه ی کافی است تا اخباری آن را بپذیرد و نه این دو روایت ربطی و لو اندک به شبیه خوانی دارد. ضمن این که همان قصه وهمی نیز دلالت بر شبیه خوانی به شکل رایج ندارد.
جای تأسف بسیار است که پس از «ملا آقای دربندی» نیز «روضه نویسان» بی آن که زحمت تورّق در «روضهی کافی» را بر خود هموار کنند؛ قصه خود بافته ی دربندی را در کتب خود نقل کرده اند و به این ترتیب این قصّه به مجالس روضه خوانی و محافل روضه نویسی راه یافته و مشهور شده است! برای نمونه رجوع کنید به:
1. معالی السبطین، مهدی حائری مازندرانی، ج1، ص260
2. البکاء للحسین، محمد حسن میرجهانی اصفهانی، نشر نسیم کوثر، پنجم، ص330
3. سحاب رحمت، عباس اسماعیلی یزدی، انتشارات مسجد جمکران، سوم، ص548
4. سلسلة مجمع مصائب أهل البيت ع، محمد الهنداوي، المكتبة الحيدرية، اول، ج1، ص108
و ...
⚠️در اینجا یک بیمبالاتی موجب خلق داستانی جدید شده است. صدها نمونه مانند آن در کتاب دربندی هست، و البته این آسیب منحصر در او نیست، و بسیاری از واعظان و مداحان ما با حفظ ضعیف روایات، و کمی مبالات در نقل، داستانهای جدیدی میآفرینند، و سهلگیران بعدی نیز به نشر آن میپردازند. همیشه برای داستانسازی لازم نیست، جاعل عمداً جعل کند. بی مبالاتی و مراجعه نکردن به منابع اصیل مکتوب خود زمینه آن است که شخص ناخودآگاه روایات جدیدی بسازد.
@Al_Rijal
#کانال_علوم_ومعارف_حدیث
@MaarefHadith