eitaa logo
مباحث
1.7هزار دنبال‌کننده
36.2هزار عکس
31.9هزار ویدیو
1.6هزار فایل
﷽ 🗒 عناوین مباحِث ◈ قرار روزانه ❒ قرآن کریم ؛ دو صفحه (کانال تلاوت) ❒ نهج البلاغه ؛ حکمت ها(نامه ها، جمعه) ❒ صحیفه سجادیه ؛ (پنجشنبه ها) ⇦ مطالب متفرقه ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را با آدرس منتشر کنید. 📨 دریافت نظرات: 📩 @ali_Shamabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️ الان باید نگران انفجار سالمندی باشیم! ➕ روایتی از (عليه‌السلام) در موضوع 🎙 تحلیلی از حاج ↙️ مراجعه پدر یک طلبه به ره در بحث و ایشان... ↙️ معرفی کتاب
بنده او را با انواع و اقسام امتحانات آزمایش نمودم. آیه ای را غلط میخواندم وی میگفت نه این درست نبود و اینطور است، تعداد جمل مکرره در یک سوره را از او میپرسیدم فوراً میگفت چند است. چندین نوع قرآن به چاپهای مختلف حاضر نمودم و از اواسط و اوایل و اواخر قرآن آیه‌ای را در نظر میگرفتم و قرآنی را به او میدادم بلافاصله آنرا میگشود و آیه منظور را نشان میداد بطوریکه من دچار حیرت میشدم. او را به دکان عکاسی آوردم و عکسی از او برداشتم و از طرف چندین نفر از اشخاص مختلف که فعلاً در نظرم نیستند نیز مورد آزمایش قرار گرفت که همگی دچار حیرت گریدند؛ زیرا اگرچه حافظ قرآن شاید بسیار باشند ولی به این نحو که بدون فکر و تأمل بگوید: آیه چندم فلان سوره، و یا فلان جمله، چند بار در فلان سوره تکرار شده، و پیدا کردن فوری هر آیه را که بخواهند، آن هم از چنین مردی عامی و اُمّی، شاید منحصر به فرد باشد. کیفیت پیدایش این موهبت بنده چون این وضع را دیدم و به تازگی، او را مشاهده کردم (و تصور میکنم خودش هنوز متوجه نیست که دارای چه موهبتی است و شاید بعلت بی سوادی و امی بودنش خیال میکند هر کَس قرآن میخواند اینچنین است) از او درخواست کردم که خود را برای من نقل کند. اینک آنچه از او شنیدم: وی میگفت: در چند سال پیش از این در ده یعنی دهی که در آن رعیتی میکردم روزی واعظی در حین وعظ میگفت که در مِلک شخصی که زکوه نمیدهد باطل است، این‌حرف در من اثر کرد زیرا میدانستم که آن ملکِ مردی نیست که زکوه بدهد، از این جهت به پدرم گفتم که من در این ملک نمیتوانم توقف کنم زیرا من نماز میخوانم و تمام نمازهای من باطل است و من از این ده بیرون میروم. هر چه پدرم اصرار کرد که بمانم و میگفت تو از کجا میدانی که او زکوه نمیدهد، من چون قطع داشتم و میدانستم که صاحب ملک اعتنائی به دادن زکوه ندارد، اصرار پدرم را نپذیرفتم لذا با اکراه و بالاجبار از آن ده بیرون آمدم و برای معیشت خود عملگی راه بین قم و اراک را قبول نمودم و روزی سی شاهی مزد به من داده میشد و من با این مبلغ استعاشه میکردم. سه سال بدین منوال گذشت، روزی مالک من نزد من کَس فرستاد و گفت: من اکنون زکوه میدهم بیا در همان ملک مشغول کار باش اگر هم نخواهی که برای من رعیتی کنی زمینی به تو میدهم، بذر هم میدهم برای خودت کشت کن، من تحقیق نمودم معلوم شد که وی زکوه میدهد از این جهت به ملک مزبور برگشتم. مالک ملک، بذر ده مَن زمین به من داد و یک بار گندم، تا بدینوسیله کشت نموده و امرار معاش نمایم. من ده من گندم را برای بذر برداشتم و نصف بقیه را برای معاش خود نگه داشته، نصفه دیگر را بین فقرای آن ده و ارحام خویش تقسیم نمودم. در نتیجه این کار، خداوند به زراعت من داد و ده بار گندم عایدم شد باز به همان نحو شروع به کار کردم یعنی ده من گندم برای بذر نگهداشته نصف بقیه را خودم برداشتم و ما بقی را به فقرای ده دادم.
ناگفته نماند که سبب مهم شدت تأثر آن بزرگوار دو چیز بود یکی فسق و گناه آشکار که سبب کوچک شدن گناه در نظر خلق و جرأت ایشان بر ارتکاب آن می شود و دیگر ظاهرالصلاح بودن تجار مزبور؛ زیرا اشخاص ظاهرالصلاح که در درجه اول روحانیّین و کسانی که بر منبر مردم را به وعظ و خطابه ارشاد می کنند و در درجه دوم کسانی که با علما ملازمند و به نماز جماعت و سایر شعایر دینی مواظبند هرگاه گناهی از آنها صادر شود یقیناً موجب سستی عقاید خلق و موهون شدن شرع انور و جرأت سایر مردم خواهد شد و در رساله گناهان کبیره مفصلاً بیان شده که گناه صغیره اشخاص ظاهرالصلاح در حکم گناه کبیره خواهد بود . مطلب دوم آن است که : ✓ اطلاع پیدا کردن هندی مزبور یا اشخاص دیگری مانند او به بعض از خفایای امور و خبر دادن به آن هیچ دلالتی بر حق بودنشان یا درستی اعتقاد و مذهبشان و تقرّبشان نزد خداوند ندارد؛ زیرا ممکن است شخص به وسیله تسخیر جن یا یاد گرفتن رمل و بعض علوم غریبه از استاد یا به وسیله تصفیه خیال به بعض از امور خفیه اطلاع یابد در حالی که دارای عقاید باطل و ملکات زشت و کردارهای ناروا بوده و از روحانیت بی بهره و به عالم شیاطین متّصل باشد . اما آنچه از بزرگان دین از آگهی به امور پنهان و خبرهای غیبی رسیده است باید دانست که آنها کسبی نبوده بلکه تنها عطای الهی و الهام ربّانی بوده است و اگر کسی بگوید بنابراین تمیز بین حق و باطل به چیست ؟ گوییم اولاً : اهل عقل از حالات و رفتار و گفتار شخص می فهمند که روحانی است یا شیطانی و آنچه داراست عطای الهی است یا به وسیله کسب است. ثانیاً : اگر کسی به مدعی مقام روحانیت شود و به وسیله علوم غریبه و بعض خوارق عادت که کسب کرده بخواهد مردم بیچاره را اغوا کند یقیناً خداوند او را رسوا و مفتضح خواهد فرمود و به قاعده لطف محالست که خداوند حجت خود را ظاهر نفرماید و مردم را در وادی گمراهی نگاهدارد . و بالجمله صاحبان علوم غریبه ای که کسب کرده اند هرگاه در مقام گمراه کردن خلق و انحراف ایشان از طریق دین الهی برآیند خداوند حق را ظاهر خواهد فرمود چنانچه در قرآن مجید می فرماید : بلکه می افکنیم حق را بر باطل پس حق می شکند و خورد می کند باطل را؛ پس آن هنگام باطل محو شدنی است.¹ و پس از مراجعه به کتب روایات و کتب رجال دانسته می شود که از صدر اسلام تا حدود قرن سوم خداوند متعال به وسیله ائمه هدی علیهم السّلام همیشه حق را غالب و باطل را آشکار می فرمود چنانچه در سایر قرنها تا این زمان هرگاه مدعی باطلی پیدا می شده خداوند به وسیله علمای اعلام و حامیان شرع مقدس اسلام بطلانش را واضح می فرموده است و برای این مطلب نمونه هایی است که نقل آنها از وضع این کتاب بیرون است و تنها به نقل یک اکتفا می شود . در کتاب اسرارالشهاده دربندی و کتاب قصص العلمای تنکابنی است که در زمان شاه عباس از فرنگستان شخصی را پادشاه فرنگ فرستاد و به سلطان صفوی نوشت که شما به علمای مذهب خود بگویید با فرستاده من در امر دین و مذهب مناظره کنند اگر او را مجاب ساختند ما هم با شما همدین می شویم و اگر او ایشان را مجاب کرد شما بدین ما درآیید . آن فرستاده کارش این بود که هرکَس چیزی در دست می گرفت اوصاف آن چیز را بیان می کرد. پس سلطان ، علما را جمع کرد و سرآمد اهل آن مجلس، آخوند ملا محسن فیض بود؛ پس ملامحسن به آن سفیر فرنگی فرمود سلطانِ شما مگر عالمی نداشت که بفرستد و مثل تو عوامی را فرستاد که با علمای ملت مناظره کند؟ آن فرنگی گفت : شما از عهده من نمی توانید برآیید اکنون چیزی در دست بگیرید تا من بگویم. ملا محسن تسبیحی از تربت علیه السلام مخفیانه به دست گرفت، فرنگی در دریای فکر غوطه ور شد و بسیار تأمّل کرد. مرحوم فیض گفت چرا عاجز ماندی؟ فرنگی گفت عاجز نماندم ولی به قاعده خود چنان می بینم که در دست تو قطعه ای از خاک بهشت است و فکر من در آن است که خاک بهشت چگونه به دست تو آمده است! ملا محسن گفت راست گفتی، در دست من قطعه ای از خاک است و آن تسبیحی📿 است که از قبر مطهر فرزندزاده پیغمبر ما صلّی اللّه علیه و آله است که امام است و پیغمبر ما فرموده ( مدفن حسین علیه السلام) قطعه ای از بهشت و صدق سخن پیغمبر ما را قبول کردی؛ زیرا گفتی قواعد من خطا نمی کند پس صدق پیغمبر ما را هم در دعوای نبوّت اعتراف کردی؛ زیرا این امر را غیر از خدا کسی نمی داند و جز پیغمبر او کسی به خلق نمی رساند. به علاوه پسر پیغمبر ما صلّی اللّه علیه و آله در آن مدفون است؛ زیرا اگر پیغمبر بحق نبود از صُلبش و تابعش در دین او در خاک بهشت مدفون نمی گردید. چون آن عیسوی این واقعه را دید و این سخن قاطع را شنید مسلمان گردید. ------------------------------------------------- 1- (بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْباطِلِ فَیَدمَغُهُ فَاِذا هُوَ زاهِقٌ) (سوره انبیا، آیه 18).
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تو شمرِ مایی نه شمرِ عمرسعد! 🔸 و ماجرای شمر تعزیه که زیر دست و پای مردم از دنیا رفت؛ و عنایت حضرت به او ..‌‌. 🎙️ حجت‌الاسلام 🚩 @Mabaheeth
📖 امام عليه السلام در اين گفتار نورانى خود به حقيقت مهمى اشاره مى‌كند و مى‌فرمايد: «از آن زمان كه حق به من نشان داده شده هرگز در آن شك و ترديد نكردم»؛ (مَا شَكَكْتُ‌ فِي الْحَقِّ‌ مُذْ أُرِيتُهُ‌) آگاهى بر چيزى درجات دارد كه وابسته به طرق دريافت آن است؛ ۱ | گاه انسان چيزى را با ادلۀ نظرى درك مى‌كند و گاه با مقدمات ضرورى، زمانى با حس و تجربه و هنگامى با شهود باطنى. يا ادلۀ بسيار محكمى همچون شهود است، شهودى كه از همۀ اينها برتر است يا و اطلاعى كه از ادلۀ نظرى حاصل مى‌گردد. - گاه نيز ممكن است در ادامۀ راه بر اثر دليلِ معارضى با شك مواجه شود. ۲ | از اين گذشته افرادى كه چيزى را درك مى‌كنند با هم متفاوتند؛ گاه افراد ضعيفى هستند كه با كم‌ترين شبهه‌اى متزلزل مى‌شوند و گاه افراد قوى و نيرومندى كه هيچ شبهه‌اى آنها را تكان نمى‌دهد. ۳ | از سوى سوم معلمانى كه چيزى به انسان مى‌آموزند نيز مختلف‌اند؛ گاه معلّم فرد عادى است و گاه امام معصوم يا پيغمبر خدا؛ در آموخته‌هايى از فردى عادى ممكن است شك و ترديد نفوذ كند؛ ولى آنچه را انسان از استاد معصومى آموخته از شك و ترديد مصون خواهد بود. 👈 تمام اين جهات در حد اعلا در روح و جان على عليه السلام وجود داشت؛ هم مشاهدۀ او نسبت به حق از طريق شهود بود و هم قدرت روح او اجازۀ شك و شبهه به وى نمى‌داد و هم استاد و معلم او شخصى همچون پيامبر اسلام بود كه مستقيما مطالب را از منبع وحى دريافت مى‌كرد. به همين دليل امام عليه السلام مى‌گويد: از آن روزى كه حق به من نشان داده شد هرگز در آن ترديد نكردم. افزون بر اينها بسيار مى‌شود كه تزلزل ايمان انسان از هواپرستى نشأت مى‌گيرد؛ مثلاً در معروف «عمر بن سعد» آمده است كه وقتى در برابر شهيد كردن سالار شهيدان، علیه السلام وعدۀ فرماندارى رى به او داده شده به قدرى براى او جالب بود كه حتى در معاد شك كرد و گفت: مى‌گويند خداوند بهشت و دوزخى آفريده اگر راست گفته باشند اين عمل را انجام مى‌دهم و مى‌كنم و اگر گفته باشند به مقام بلندى در دنيا مى‌رسم و از آنجا كه امام عليه السلام از اين امور پاك و منزه بود هرگز شبهه‌اى در وجود مباركش راه نيافت و چه بسيار افرادى در صدر اسلام و بعد از رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله براى جاذبه‌هاى مال و ثروت و مقام، خود را از دست دادند و گرفتار شُبَهات شدند.
غرض از نقل این داستان و تذکراتی که داده شد آن است که خواننده عزیز؛ نمونه مردان خدا را بشناسد و درس و و شجاعت و شهامت را از آنان یاد گیرد . علیه السّلام می فرماید : ( شجاع کسی است که بر خواهش نفس خود چیره شود)¹ ؛ یعنی از میل و خواسته نفس خود بگذرد و دارای گذشت باشد، خودخواه و خودپرست نباشد. در برابرش ( جبان ) یعنی ترسو کسی است که کوچکترین میل نفسانیش او را متحرک سازد و از نرسیدن به آن دلهره داشته باشد، محکوم و ذلیل و اسیر خواهشهای نفسانی خود باشد. از اینجاست که در حدیث رسیده : (بهشتیان پادشاهانند)². آری سلطان حقیقی کسی است که بر نفس خود مسلط باشد و خود را به غیر از خدا به هیچ آفریده ای از انواع دارایی ها و افراد بشر نیازمند نداند و خلاصه خود را از همه کَس و همه چیز بی نیاز و تنها به حضرت آفریدگار نیازمند بداند. 6- مطلب مهم دیگری که باید در ذیل این یادآوری شود آن است که اگر کسی از روی اشتباه یعنی بدون قصد و عمد، جنایتی از او سر زند، خشمگین شدن بر او و دشمنی با او برخلاف عقل و شرع است مانند قتل خطایی این جوان سید. ( اما از لحاظ عقل ) : کسی که از روی اشتباه خطایی از او سرزده عقلاً او را توبیخ و سرزنش نمی کنند (مگر اینکه در مقدمات اختیاری آن تقصیر کرده باشد) بلکه می گویند بیچاره تقصیری نکرده است (و برای جبران کسری که به طرف وارد آمده دیه معین شده است). ( اما شرعاً ) : در سوره احزاب آیه پنج می فرماید : ( نیست بر شما گناهی و تنگی در آنچه به خطا ازذشما واقع شود، لیکن و تنگی در چیزی است که با قصد دل شما واقع گردد (از قول یا فعل)³ بلی کسی که بر او جنایت شده مخیر است بین مطالبه دیه یا کمتر از آن یا بخشیدن آن و البته بخشیدنش ، بهتر و أجرش با خداوند است و دیه قتل خطایی هزار مثقال طلا یا ده هزارمثقال نقره است و دیه سایر اجزای بدن در رساله های عملیه ثبت است. قتل نفس اهمیت دارد در خصوص قتل نفس چون مهم است آدمی باید سخت مواظب باشد که از روی اشتباه نیز مرتکب نشود مثلاً کسی که تفنگ پر به دستش می باشد خیلی باید احتیاط کند و چون احتیاط نکرد و به خطأ قتل نفس نمود علاوه بر دادن دیه به ورثه، باید یک بنده آزاد کند و اگر نیست یا ندارد شصت روز روزه بگیرد چنانچه در سوره نساء معین فرموده است.⁴ بنابراین، در برابر قتل خطایی یا جنایت بدنی خطایی، کسی که جنایت بر او وارد شده یا بستگانش حق دشمنی و کینه توزی و انتقام جویی از قاتل یا جانی ندارند و نباید در دل خود چیزی از دشمنی و کدورت آن (بی تقصیر) جای دهند و اگر بتوانند آن جنایت را نشده قرار دهند و به حساب خدا گذارند و او را عفو نمایند بسیار خوب است و اگر تا این حد گذشت ندارند، تنها مطالبه دیه نمایند. تفصیل حرمت بُغض مؤمن در امور خطایی و سایر موارد در کتاب قلب سلیم بحث حِقد نوشته شده است. ------------------------------------------------- 1- الشُّجاعُ مَنْ غَلَبَ هَواهُ (سفینه البحار). 2- اِنَّ اَهْلَ الْجَنَّهِ مُلُوکٌ. 3- وَ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ فیما اَخْطَاءْتُمْ بِهِ وَ لکِنْ ما تَعَمَّدَتْ قُلوْبُکُمْ(سوره احزاب، آیه 5 ) 4- وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ اَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِناً اِلاّ خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَإً فَتَحْریرُ رَقَبَهٍ مُؤْمِنَهٍ وَ دِیَهٌ مُسَلَّمَهٌ اِلی اَهْلِهِ اِلاّ اَنْ یُصَّدِقُوا (سوره نساء، آیه 91) 【 ۳ از ۳】
در این دقت کنید : مرحوم استاد احمد امین در همان کتاب التکامل فی الاسلام می نویسد: زنی شوهرش مُرد، برای اینکه خدمتی به شوهرش کرده باشد، شبهای جمعه غذایی تدارک می کرد و به وسیله فرزند یتیم خود به خانه فقرا می فرستاد. طفل بیچاره با اینکه گرسنه بود غذا را از مادر می گرفت و به فقرا می رسانید و خود با شکم گرسنه به خانه برمی گشت و می خوابید تا اینکه شبی کاسه صبرش لبریز شد و در راه، غذا را خودش خورد و با شکم سیر به خانه برگشت و آسوده خوابید😴. آن شب زن شوهر خود را در خواب دید که به او می گفت : (تنها غذای امشب به من رسید!) زن از خواب بیدار شد و با کمال شگفتی از فرزندش پرسید شبهای جمعه گذشته و دیشب غذا را کجا می بردی و به کی می دادی؟ من دیشب پدرت را در خواب دیدم که می گفت تنها غذای دیشب به او رسیده است! طفل راستش را گفت که شبهای جمعه غذا را به خانه فقرا می بردم ولی دیشب چون زیاد گرسنه بودم خودم خوردم و آسوده خوابیدم. زن دانست بهترین خدمت به شوهر این است که یتیم او را سیر نگهدارد و از اینجا است که در حدیث است صدقه صحیح نیست در حالی که خویشاوندان انسان محتاج باشند .
127 - سقوط از مقام رفیع مخلص متقی و صفی زکی، مرحوم حاج غلامحسین(معروف به تنباکو فروش به مناسبت شغلش) رحمة اللّه علیه تقریبا چهل سال قبل نقل فرمود که من به مرحوم آیت اللّه سید ابوطالب ارادتمند بودم و شبها در مسجد معرکه خانه(مسجد نور فعلی) به جماعت ایشان حاضر می شدم. مدتی طرف عصر تا موقع نماز مغرب در مسجد مزبور با حضور جمعی از مؤمنین چند مسئله می گفتم و قدری از معجزات ائمه علیهم السّلام را از روی کتاب می خواندم. به تدریج زیادی حاضر می شدند تا اینکه حالت وسوسه در نیت من پدید آمد و از ریاکاری و نمایش به خلق و طلب منزلت نزد مردم سخت ترسناک بودم و چون در عمل خود در شک بودم آن مجلس را ترک کردم. شبی در عالم واقعه دیدم مرکبی از نور برایم حاضر شد و من بر آن سوار شدم پس به سمت آسمانها به سرعت نور حرکت می کرد و بهجت و سرور و لذتی که در آن طیران و مشاهده عجایب خلقت پیدا کردم قابل وصف نبود تا به آسمان هفتم رسیدم ناگاه مَرکب از من جدا شد و از همانجا سقوط کردم تا وسط مسجد معرکه خانه افتادم، در نهایت سختی و زحمت و غصه و در همان حال صدایی شنیدم که صعود تو از اینجا بود و سقوط تو هم از اینجاست و اگر باز صعود می خواهی باید از همین جا باشد. چون از خواب بیدار شدم پی به اشتباه خود بردم و خودم را بر ترک آن مجلس ملامت کردم؛ پس تصمیم گرفتم دوباره آن مجلس را برپا نمایم و همه روز در همان موقع عصر می رفتم لکن جمعیت نمی شد و مردم حاضر نمی شدند. خلاصه دیگر موفق به تجدید آن خیر بزرگ نشدم و از آن فیض عظیم بی بهره گشتم. توفیق را غنیمت شمارید غرض از نقل این آن است که مؤمن عاقل هرگاه کارِ خیری نصیبش شد، باید مزبور را بزرگ داند و از آن قدردانی کند و در ادامه آن کوشا باشد و از زوال توفیق ترسناک و به خداوند پناهنده باشد؛ مثلاً اگر توفیق پیدا کرد آن را از دست ندهد و اگر شبی خوابش برد تا صبح، پس از ادای نماز واجب، آن را قضا نماید یا مثلاً توفیق قرائت قرآن مجید یا دعایی روزانه دارد آن را از دست ندهد یا توفیق انفاق روزانه یا هفتگی یا ماهانه دارد مواظب باشد ترک نگردد، همچنین است توفیق اقامه و حضور در مجالس دینی. از اینجاست که در روایات امر شده کار خیر را ادامه دهند تا جایی که حضرت صادق علیه السّلام می فرماید : (کمی که با دوام است بهتر از زیادی است که دوام ندارد)¹ شواهد این مطلب زیاد و تنها به نقل یک روایت اکتفا می شود : در کتاب کافی به سند صحیح از یعقوب الأحمر روایت کرده که به علیه السّلام گفت فدایت شوم! به من هجوم و گرفتاریهایی رسیده ( و در نسخه دیگر از روایت : بدهکاری بسیار پریشانم کرده ) که هر خیر و نیکی را از دستم ربوده تا برسد به قرآن که قسمتی از آن یادم رفته است. گوید آنحضرت در هنگام این گزارش چون به نام قرآن رسید در هراس شد سپس فرمود : ( راستی شخص سوره ای از قرآن را فراموش می کند و آن سوره نزد او می آید تا اینکه یکی از درجات بهشت بر او مشرف شود؛ پس بر او سلام کند و او جواب گوید و می پرسد تو کیستی؟ گوید من فلان سوره ام که مرا ضایع گذاشتی و ترک کردی و اگر مرا ترک نمی کردی تو را به این درجه می رسانیدم. سپس فرمود : بچسبید به قرآن و آن را بیاموزید، به راستی برخی از مردم قرآن را یاد می گیرند برای شهرت تا بگویند فلانی قرآن دانست و برخی آن را برای آوازه خوانی یاد گیرند تا گویند فلانی خوش آواز است و در این آموزش خیری نیست و برخی آن را یاد گیرند و در شب و روز آن را به کار بندند و توجه ندارند کسی این مطلب را بداند یا نداند) ---------------------------------------------------- 1- قلیلٌ یَدوُمٌ خَیْرٌ مِنْ کَثیرٍ یَزُولُ
131 - توفیق زیارت و پذیرایی مکرر شنیده بودم که یکی از اخیار زمان به نام حاج محمد علی فشندی تهرانی، توفیق تشرّف به خدمت حضرت بقیه اللّه عجل اللّه تعالی فرجه نصیبش شده و داستانهایی دارد، دوست داشتم او را ببینم و از خودش بشنوم. در ماه ربیع الثانی 95 در تهران، حضرت سیدالعلماءالعاملین حاج آقا معین شیرازی دامت برکاته را به اتفاق جناب حاج محمد علی مزبور ملاقات نمودم، آثار خیر و صلاح و صدق و دوستی اهل بیت علیهم السّلام از او آشکار بود، از آقای حاج آقا معین خواهش نمودم آنچه حاجی مزبور می گوید ایشان مرقوم فرمایند. اینک برای بهره مندی خوانندگان این کتاب عین مرقومه ایشان ثبت می شود : بسم اللّه الرحمن الرحیم ( زیارت در مرتبه اولی ) قریب سی سال قبل عازم شدیم برای ، موقعی بود که برای هر نفر جهت گذرنامه چهارصد تومان می گرفتند. بعد از گرفتن گذرنامه، خانواده گفت من هم می آیم، ناراحت شدم که چرا قبلاً نگفته بود، خلاصه بدون گذرنامه حرکت نمودیم و جمعیت ما پانزده نفر بود چهار مرد و یازده زن و یک علویه همراه بود که قرابت با دو نفر از همراهان داشت و عمر آن علویه 105 سال بود. خیلی به زحمت او را حرکت دادیم و با سهولت و نداشتن گذرنامه، خانواده را از دو مرز ایران و عراق گذراندیم و کربلا مشرف شدیم. قبل از اربعین و بعد از اربعین، به مشرف شدیم و بعد از 17 ربیع الاول قصد کاظمین و سامرا را نمودیم. آن دو نفر مَرد که از خویشان آن علویه بودند از بردن علویه ناراحت بودند و می گفتند او را در نجف می گذاریم تا برگردیم، من گفتم زحمت این علویه با من است و حرکت نمودیم. در ایستگاه ترن کاظمین برای سامرا جمعیت بسیار بود و همه در انتظار آمدن ترن بودند که از کرکوک موصل بیاید برود بغداد و بعد از بغداد بیاید و مسافرها را سوار کند و حرکت کنند و با این جمعیت تهیه بلیط و محل بسیار مشکل بود . ناگاه سید عربی که شال سبزی به کمر بسته بود نزد ما آمد و گفت حاج محمدعلی ! سلام علیکم ! شما پانزده نفر هستید ؟ گفتم بله ، فرمود : شما اینجا باشید این پانزده بلیط را بگیرید، من می روم بغداد بعد از نیمساعت با قطار برمی گردم، یک اطاق دربست برای شما نگاه می دارم شما از جای خود حرکت نکنید. قطار از کرکوک آمد و سید سوار شد و رفت. بعد از نیم ساعت قطار آمد، جمعیت هجوم آوردند، رفقا خواستند بروند من مانع شدم، قدری ناراحت شدند. همه سوار شدند، آن سید آمد و ما را سوار قطار نمود، یک اطاق دربست. تا وارد سامرا شدیم، آن آقاسید گفت شما را می برم منزل سیدعباس خادم و رفتیم منزل سیدعباس، من رفتم نزد سیدعباس گفتم ما پانزده نفر هستیم و دو اطاق می خواهیم و شش روز هم اینجا هستیم چه مقدار به شما بدهم؟ گفت یک آقاسیدی کرایه شش روز شما را داد با تمام مخارج خوراک و زیارتنامه خوان، روزی دو مرتبه هم شما را ببرم سرداب و حرم. گفتم سید کجاست؟ گفت الان از پله های عمارت پایین رفت. هرچند دنبالش رفتیم او را ندیدیم، گفتم از ما طلب دارد پانزده بلیط برای ما خریداری نموده، گفت من نمی دانم تمام مخارج شما را هم داد. خلاصه بعد از شش روز آمدیم کربلا نزد مرحوم آقا میرزا مهدی شیرازی رفتم و جریان را گفتم سؤال نمودم راجع به بدهی نسبت به سید، مرحوم میرزا مهدی گفت با شما از سادات کسی هست ؟ گفتم یک علویه است. فرمود او علیه السّلام بوده و شما را مهمان فرموده. حقیر گوید : و محتمل است که یکی از یا که ملازم خدمت آن حضرتند بوده است. برکات احسان به سادات غرض از نقل این بیان اهمیت احسان به سلسله جلیله سادات خصوصاً علویه ها که علاوه بر ثوابهای آخرتی و ، آثار دنیویه و برکات ظاهریه هم دارد؛ چنانچه در این داستان چون حاج محمد علی نسبت به آن علویه بروز ارادت و احسان و خدمتگذاری داد چگونه تلافی شد و یک نفر از عباد صالحین رجال الغیب یا ابدال مأمور می شود برای یاری کردن او و همراهانش و سپس ضیافت شش روزه در سامرا و مرحوم آیت اللّه محمد مهدی شیرازی اعلی اللّه مقامه به دل روشنش دانست که این الطاف از برکات آن علویه بوده است. و ثقه الاسلام حاج میرزا حسین نوری در کتاب ( کلمه طیبه ) چهل روایت و حکایت از مدارک معتبره در فضیلت و برکات احسان به سلسه سادات نقل کرده است و تبرکاً یک داستان از آنها نقل می شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داشتم ضد اسلام کتاب مینوشتم که یهو دیدم مسلمان شدم 😐 یوران فان کلاورن نماینده پارلمان هلند☝️👇 ♻️ یک تغییر... یورام فان کلاورِن، قبل از اینکه مسلمون بشه به عنوان نماینده تشکل دست راستی «حزب برای آزادی» به مدت هفت سال مبارزه ای سخت و پیگیرانه رو بر ضد اسلام در مجلس سفلی پارلمان هلند بر عهده گرفته بوده... اما با مطالعه قرآن و سیره رسول الله ﷺ متحول میشه! یورام می‌گه که در پی این تحول درونی سرنوشت کتابی که تصمیم داشت بر ضد اسلام بنویسه تغییر پیدا کرده و به مرجعی برای ارائه استدلال جهت مقابله با انتقاد های مطرح شده از سوی افراد غیر مسلمان بر ضد این دین تبدیل شده. یورام می‌گه که راه شناخت مطالعه قرآن و سنته، نه رفتار مسلمون‌ها، چون چیزیکه کامله اسلامه نه مسلمون‌ها! ╭─── │ 🌙 @Mabaheeth ╰──────────
امام عليه السلام در اين گفتار بسيار پرمعنا، حقيقت استغفار را بيان مى‌كند. استغفارى كه جامع جميع شرايط است و انسان را از تمام آثار گناه پاك مى‌سازد و شست‌وشو مى‌دهد. اين گفتار از اين قرار است: «شخصى در حضور امام عليه السلام (از روى غفلت و بى‌خبرى) گفت: استغفر اللّٰه. امام عليه السلام (كه احساس كرد او ظاهرى بيش ندارد او را مخاطب ساخته) فرمود: مادرت به عزايت بنشيند»؛ (لِقَائِلٍ‌ قَالَ‌ بِحَضْرَتِهِ‌: «أَسْتَغْفِرُ اللّٰهَ‌»: ثَكِلَتْكَ‌ أُمُّكَ‌). «ثَكل» در لغت به معناى از دست دادن فرزند و يا از دست دادن يكى از عزيزان است بنابراين جملۀ (ثَكِلَتْكَ‌ أُمُّكَ‌) يعنى مادرت تو را از دست بدهد كه نتيجۀ آن اين است كه او عزادار مى‌شود؛ البته منظور از اين جمله واقعاً نفرين به مرگ نيست بلكه اين، تعبيرى است كه هنگام نهى أكيد از چيزى، در ادبيات عرب به‌كار مى‌رود. همان‌گونه كه ما وقتى كسى كار بدى انجام مى‌دهد و مى‌خواهيم به‌شدّت او را نهى كنيم مى‌گوييم: خدا مرگت دهد چرا اين كار را مى‌كنى‌؟ اين در واقع نفرين جدّى به مرگ نيست؛ بلكه اشاره به نهى شديد است. به هر حال، از قرائن معلوم مى‌شود كه شخص مزبور انسان آلودۀ به گناهى بوده كه استغفارش ظاهرى و يا بسيار كم‌محتوا بوده است. امام عليه السلام در اين‌جا فرصت را غنيمت مى‌شمرد تا كامل‌ترين مرحلۀ توبه و استغفار را بيان كند. نخست به او مى‌فرمايد: «مى‌دانى استغفار يعنى چه‌؟»؛ (أَ تَدْرِي مَا الاِسْتِغْفَارُ؟). اين استفهام در واقع استفهام انكارى است يعنى تو حقيقت استغفار را نمى‌دانى، بگذار براى تو شرح دهم ...
کتاب داستان خبر بزرگ.pdf
7.37M
📗 «خبر بزرگ» 📖 «خبربزرگ» شامل ۱۰ داستان از واقعه‌ی غدیر و با هدف آشنایی هرچه بیشتر کودکان با مفاهیم است. ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
تشرفات(maevaa_ir@) 1.mp3
7.58M
🤔 چرا امام عصر سلام الله علیه ظهور نمی کنند؟! ❓ مگر فقط 313 یاور نمی خواهند..؟! تشرف شنیدنیِ زاهدترین مرد نجف خدمت آن حضرت... 😔 علیه السلام ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روزی که صلی الله علیه وآله دست خانواده‌اش را گرفت و برای کاری مهم از خانه خارج شدند ... ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 دیدی خیلی مرده! مادر عراقی از سلام الله علیه ╭──────๛- - - - - ┅╮ │🏴 @Mabaheeth 🥀 ╰─────────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دختر فلج تهرانی و خاتون سلام الله عليها 🎙 سیداحمد ╭──────๛- - - - - ┅╮ │🏴 @Mabaheeth 🥀 ╰─────────────
1_6108023955.mp3
17.21M
🔈 🔰 فصل سوم؛ دوگونگی «الله» و «آلهه» | جلسه پنجم ▪️نوزدهم محرم، ۱۴۰۲ * شهدای ساحر * حکایت زندگی ما؛ دلگرمی به فرعون‌ها * ساحران نسبت به حضرت موسی علیه‌السلام * تقابل حق و من؛ امتحانی سخت و تعیین‌کننده * چگونه ساحران در چند ثانیه متحول شدند؟ * ساحران فرعونی یا عارفان الهی * علت تحولات عجیب شهدا قبل از شهادت چه بود؟ * ده خبیثی که به اسب‌ها نعل تازه زدند ... ⏰ مدت زمان: ۴۰:۱۱ 📅 ۱۴۰۲/۰۵/۱۵ @Aminikhaah_Media ╭──────๛- - - - - ┅╮ │🏴 @Mabaheeth 🥀 ╰─────────────
هدایت شده از 📚📖 مطالعه
| هر چه خدا گفته عمل كردم در سفرى به همدان، خدمت عالم بزرگوار آقاى حاج ملاعلى همدانى قدس سره رسيدم و از ايشان عجيب و جالبى شنيدم كه فرمود: روزى وارد صحن عليه السلام شدم ديدم گوشه‌اى شلوغ است، جلو رفتم و سؤال كردم چه خبر است‌؟ بچه‌اى را نشان دادند و گفتند: از بالاى منارۀ صحن به پائين پرت شده است، پدر اين طفل كه حمّال است در وسط‍‌ زمين و آسمان متوجّه شده و خطاب به بچّه كرده كه بايست، همانجا مانده و آنگاه او را سالم پائين آورده‌اند! با تعجّب از پيرمرد حمّال سؤال كردم چه چيز باعث شده شما به اين مقام برسى‌؟ گفت: اين كار مهمى نيست، من از اوّل بلوغ سعى كرده‌ام هر چه خدا فرموده عمل كنم، امروز من هم يك چيز از او خواستم، خداوند عزيز و قادر قبول كردند. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 پیرمرد فقیری که حاضر نشد نیمی از ثروت یک ثروتمند را قبول کند ... https://eitaa.com/ghararemotalee/137 🔺 داستانی از سیره رفتاری (صلی‌الله علیه وآله) ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
هدایت شده از فقه و احکام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آیت الله آقا سید ابوالحسن اصفهانی در دوران و مخالفتهای پدر و توسل ایشان به حضرت ولی عصر‌(عجل الله تعالی فرجه الشریف)‌ 🔹 یک طلبه می‌تواند مردم را: 🔹 به حوزه علاقمند کند! ♦️ از حوزه بیزار کند! 🔹 به انقلاب علاقه‌مند کند! 🔹 از انقلاب زده کند! @jazbe_hoze ┅─────────── 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │ 📖 @feqh_ahkam │📚 @ghararemotalee ╰──────────
هدایت شده از فقه و احکام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آیت الله آقا سید ابوالحسن اصفهانی در دوران و مخالفتهای پدر و توسل ایشان به حضرت ولی عصر‌(عجل الله تعالی فرجه الشریف)‌ 🔹 یک طلبه می‌تواند مردم را: 🔹 به حوزه علاقمند کند! ♦️ از حوزه بیزار کند! 🔹 به انقلاب علاقه‌مند کند! 🔹 از انقلاب زده کند! @jazbe_hoze ┅─────────── 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │ 📖 @feqh_ahkam │📚 @ghararemotalee ╰──────────
هدایت شده از مباحث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روزی که صلی الله علیه وآله دست خانواده‌اش را گرفت و برای کاری مهم از خانه خارج شدند ... ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
هدایت شده از 📚📖 مطالعه
28.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محمد خوش آمدی😭 🎬 زندگی کربلایی محمد اکبری، که با نگاه خاص علیه‌السلام توبه کرد و سوار بر کشتی نجات اباعبدالله الحسین علیه‌السلام شد. —— ⃟‌ ———————— 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
26.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | قرار جوانی که قرار بود محاکمه شود... السلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیک آلاف‌‌ التحیة‌ و الثناء ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────