eitaa logo
1.9هزار دنبال‌کننده
216 عکس
74 ویدیو
18 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنام خداوند بخشنده مهربان مناجات با «صلے الله علیڪ یا موسے بن جعفر علیه السلام» اے شعله ے هجرانت آتش زده هرجان را خاموش کن ازوصلت این شعله هجران را من طایرِ ایــن باغم از هـجرِ تو بے تابم وا کن ز پــر و بالم زنجیره ے هجران را از داغِ فراقِ تو گلگون چکـد اشــکِ من خونین جگر آوردم در کوے تو مهمان را مــاهِ رخِ زیــبا را از پــرده بــرون آور تا یڪ نظــر اندازم آن چهــره ے تابان را مے دانے ومے بینے از هجرتو با حسرت بر شانه ے خود دارم گیسوے پریشان را درخانه ے وصل خودبنشان منِ غمگین را یعنے سروسامان ده این بے سروسامان را تنــها ز حضــور تو آبــاد شــود گلـــشن بازآ و گلستان کن این خـانه ے ویران را تنها تو در این عالــم دلجــوے غـریبـانی در کــنج قفــس بـشـنو آواے غـریـبان را بے جرم وگنه جدّت درگوشه ے زندان است از بهــرِ ملاقــاتش بگــشا دَرِ زنــدان را مے خواست عدوسازدخاموش صداے حق برده سـت اگــر زنــدان آئیــنه ے قرآن را ظلمت بخدا هرگز درتاب وتوانش نیست تا آن که کند پنهـان خورشیدِ درخشان را با زهــرِ جــفا دشمن آتــش زده بر جانش کشــتند جفـــاکاران آن مظــهرِ احسان را در زیــر غُـل و زنجــیر افــتاد اگـــر از پا بخشیــده هـزاران گل گلخانه ے ایمان را "یاســـر" اگر از داغــش دارے دلِ توفانی قبل از سفـــرِ دریـا دریاب تو توفـــان را 📝شعر:محمود تارے"یاسر" https://eitaa.com/Madahankhomein
#شهادت بس کن یهود زاده ، حرم را بهم نریز هربار، خلوتِ سحرم را بهم نریز من پا به سِن شدم سرِ زنجیر را نکش با هر تکان ِ ضربه پرم را بهم نریز هراستخوانِ لِه شده بد جوش میخورد ارثیه هایِ پشتِ درم را بهم نریز من هم شبیهِ مادرِ خود گیر کرده ام ترکیبِ جسمِ مختصرم را بهم نریز نامرد نامِ فاطمه را بی وضو مبر با حرف هایِ بد جگرم را بهم نریز مویِ سپیدِ من شده بازیِ دستِ تو با ضربه ، هالة قمرم را بهم نریز بردار پایِ نحسِ خودت را ز صورتم تصویرهایِ چشمِ ترم را بهم نریز گودال هم، نهیب زد عمه،برو سنان این کشتة بدون سرم را بهم نریز با نیزه ات عزیز ِ مرا زیرو رو نکن بس کن حرام زاده حرم را بهم نریز بر اسبهایِ تازه نفس گفت دختری بانعلِ تازه ات پدرم را بهم نریز فریاد زد رباب برو حرمله برو با نیزه تربت پسرم را بهم نریز 😭😭😭 https://eitaa.com/Madahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل‌مصیبت شهادت امام موسی کاظم علیه السلام غل و زنجیر با چشمش تماشا کرد حیدر را در و دیوارِ زندانَش شنید آهِ پیمبر را تنِ بی‌جانِ مولا بر رویِ سجّاده افتاده شده تصویری از مادر بخوان آیاتِ کوثر را نمی‌دانیم و می‌داند مسیرِ خِیرمان را او خدایا دستِ او بِسپار اَحوالاتِ محشر را خدا را شکر عمری کرده‌ام یارب غلامیِ... عزیزانِ دل و جانِ همین موسی‌َابنِ‌جعفر را زیارت می‌کنم معصومه را با ذکرِ یازهرا خراسانی شدم تا که ببینم صحنِ دلبر را بخوانم روضه‌هایش را؟! سلیمانِ جهان است و... به رویِ لنگه‌ای در می‌برند اِی وای پیکر را برایِ غسلِ او چندین کفن آمد بخوان سلطان... برایش روضه‌هایِ پیکرِ عریان و بی‌سر را ببین دور و برِ معصومه‌اش مَحرم فراوان است بگو چنگِ حرامی‌ها چه کرده گوشِ دختر را اگرچه در غل و زنجیر مانده پیکرش امّا نَزدِ سنگی به پیشِ چشمِ خواهر رویِ نِی سر را به حقِّ روضه‌یِ باب‌الحوائج کربلایی کن خدایا سینه‌زن‌هایِ فراقِ رویِ دلبر را https://eitaa.com/Madahankhomein
مـرد خدا اگــر چـه بـه غربت اسير بود بـر هفـت شهـر كشــور امكان امـير بود حلمـش شكوه حلم و شكــيبايى رسول جودش هماره جلوه ے خـير كثير بود زنجيــر همـواى غـــريبــانـه‏ هـــاى او از صبر جان خســته ے او ناگـزير بود مى‏ خواست وقت ناب مناجات با خدا زنــدان بــراى خلــوت او دلپــذير بود اما چه شدكه يوسف زهرا به چـاه درد عجل وفاتى‏ اش به لب،ازعمر سيربود كنج قفـس شكسته پرى بود بـى نفس وقتى گشوده شد درزندان كه ديربود 📝شعر:استاد کمیل کاشانے https://eitaa.com/Madahankhomein
«خورشید پشت ابر» «الهــی سینـــه‌ای ده آتـــش افروز در آن سینه دلی وان دل همه سوز هر آن دل را که سوزی نیست دل نیست دل افسرده غیر از آب و گل نیست» خدایا لطف خود را شاملم کن غمی جان‌سوز، مهمان دلم کن که من عاشق‌تر از هر روزم امروز خریدار غمی جان‌سوزم امروز درون سینه تا در یاد دارم غم زندانی بغداد دارم.. همان مولا که در بند بلا بود پیام او پیام کربلا بود چه بی‌جا انتظاری داشت قاتل ز اسلام مجسّم، رأی باطل! ز دست موسوی، چشم نوازش؟! ز فرزند علی، امید سازش؟! خبر دارند هفتاد و دو ملّت که از این خاندان، دور است ذلّت.. تراود نکهت وحی از سجودش تمنّای شهادت در وجودش جهانی که در آن جای نفس نیست فضایش دل‌گشاتر از قفس نیست فضای بی‌عدالت، بسته بهتر دل دور از محبت، خسته بهتر عدالت، بستۀ زنجیر تا کی حقیقت، کشتۀ شمشیر تا کی؟ چرا دشمن کِشَد در قید و بندش چرا زندان به زندان می‌برندش؟ اگر تنها، نماز و روزه‌اش بود رکوع و سجدۀ هر روزه‌اش بود وگر تنها عبادت، پیشه می‌کرد کجا دشمن از او اندیشه می‌کرد مناجاتی که آن معصوم فرمود سرود انقلابی آتشین بود اگر بند ستم بر پای دارد خدا داند که در دل جای دارد ملال خاطرش هجر وطن نیست غم و اندوه او فرزند و زن نیست ننالد هرگز از زندان و زنجیر کجا اندیشد از قید و قفس شیر؟ غم او غربت اسلام و دین است تشیّع مانده تنها، دردش این است خدایا داد از این فصل غم انگیز گل یاسین و... در زندانِ پاییز؟.. مبادا دیده بیدارش بماند به دل‌ها داغ دیدارش بماند بر این بیداد، دل کی صبر دارد غمِ خورشیدِ پشتِ ابر دارد مبادا عاقبت در حسرت باغ بماند باغبان با یک چمن داغ اگر هر گل بهاری تازه دارد خدایا صبر هم اندازه دارد.. مبادا چشم حق در خون نشیند که صبح و شب «شفق» در خون نشیند 📝 شعر: استاد محمدجواد غفورزاده https://eitaa.com/Madahankhomein
620cc39e3af818a561143583_-5126507400960559768.mp3
4.52M
♠️‍ (ع) 💔👌😭 🍁🍁؛🍁🍁 دارم آروم ‌آروم آب میشم آخه اجلم نزدیکه شب و روزا بی‌تاب میشم شب و روز من تاریکه باهر آه من مهتاب ناله میزنه به حال دلم دل سیر گریه میکنه شبایی که من دارم سجده میکنم روی گردنم زنجیر گریه میکنه دیگه نفسم بند اومد آخه جیگر من خونه توی نفسای آخر قتلگاه من زندونه 😭وای از غربت، وای ازغربت چه‌جوری بگم دردامو به خدا سراپا دردم با چشای تارم دارم دنبال عصا میگردم تازیونه وقتی رو بال من نشست فهمیدم چرا دست مادرم شکست سرخه گونه‌هام مثل مادرم شدم آخه دست سنگینی چشم من رو بست دمِ آخری دلتنگم حال و روز من ‌معلومه چی میشه دم جون دادن باشه کنارم معصومه 😭وای از غربت، وای ازغربت صورتمو که میذارم غریبونه روی خاکا غروبا میخونم من از دم غروب عاشورا ذکر عمه جانم شد وامحمدا وقتی بچه‌ها بودن زیر دست و پا من فدای اون شاه بی‌سپاهی که رأسشو زده دشمن روی نیزه‌ها چه‌جوری بگم میبردن سر آقا رو نامردا جلوی چشای زینب کوچه به کوچه واویلا 😭وای از غربت، وای ازغربت 🍁🍁؛🍁🍁 https://eitaa.com/Madahankhomein
4_5940644351162975163.m4a
1.15M
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم زمزمه شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام سبکِ یه کوچه..... یه دیوار یه دیوارِ سنگی درست رو‌به‌روشه یه دیوار عجیبه یه تصویر که بغضِ گلوشه یه دیوار که آفتابِ پشتِ سرش آرزوشه یه دیوار... شبِ تار شبِ تارِ غمهاش چرا سَر نمی‌شه شبِ تار چرا بغضِ سینهَ‌ش سبک‌تر نمی‌شه شبِ تار بدون هیچ غمی داغِ مادر نمی‌شه شبِ تار... واویلا واویلا واویلا واویلا واویلا (۴) عزادار به یادِ در و بستر و ردِّ خونه عزادار عزادارِ یک مادرِ قد کمونه عزادار به فکرِ گُلِ پرپرِ نیمه‌جونه عزادار... بزن زار آخه دشمنش بددَهن بود بزن زار حریفِ چهل‌تن تو کوچه یه‌زن بود بزن زار عصایِ گُلم شونه‌هایِ حسن بود بزن زار... چه خونبار شده روضه‌یِ آخرش کنجِ زندان چه خونبار شنیدم که زخمی شد و گفت علی‌جان چه خونبار تو کوچه زمین خورد حسن شد پریشان چه خونبار... یه سالار که شد شاهدِ روضه‌هایِ یه مادر یه سالار که شد بی‌کفن سر نداره به پیکر یه سالار که شد آبرویِ دو دنیایِ نوکر حسین جان حسین جان ۴ (۴) https://eitaa.com/Madahankhomein
4_5816507998033414821.mp3
1.82M
🏴 کنجِ زندانِ بلا شد اسیر اَبَ الرِضا سِندیِ نامردِ پست میزد او را ای خدا میزد او را بی حیا با تازیانه و لگد روز و شب او میشِنید زخمِ زبان و حرفِ بد آه و واویلا از جسارت ها قلبِ او میسوخت از اهانت ها هفتمین مظلوم حضرت کاظم 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 غصه و ماتم کشید از غم و مِحنت خمید همچو زهرا مادرش از زمانه دل برید درغل و زنجیرِ زندان میشنید او ناسزا گریه میکرد بر غم زینب ، بر آن شامِ بلا از اسارت شد عاقبت آزاد کربلا گشته وادیِ بغداد هفتمین مظلوم حضرت کاظم 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 بند سوم: (زبان حال) زخمیه بال و پرم غرق خون، پا تا سرم صبح و شب گریه کنِ شاه عریان پیکرم میزند آتش به جانم آن دمی که بی پناه دست و پا میزد به روی خاک داغ قتلگاه نامرتب شد پیکرش ای وای ناله سر میداد مادرش ای وای سیدی مظلوم یا حسین جانم 🚩🚩🚩🚩🚩🚩؛🚩🚩🚩🚩🚩🚩(طاها تحقیقی) https://eitaa.com/Madahankhomein
4_5816507998033414847.mp3
2.81M
✅زمینه شهادت امام کاظم(علیهالسلام) غریب موندی بین یه زندون سوت و کور چقدر شنیدی آقا تو از همه حرف زور ای غریب در وطن خیلی کبوده این بدن دور از چش زنا و بچه ها بغض این گلو شکست ای وای من تو دست به دست اومد تنت رو تخته پاره ها دلت گرفته از ... غم و غصه ی دنیا ای وای از بلا وای از بلا ای وای از بلا تو باب حاجاتی و اسیره در بند آقا اینه ذکر رو لب هات مدد مادرم زهرا ‌ تازیونه خوردی و با هر لگد تو مردی و زنجیر گرفته هی توونه تو ساق پای تو شکست راه نفس به سینه بست دیگه به لب رسیده جوونه تو دل تو هر شب از...رضا میگیره سراغ ای وای از فراق وای از فراق ‌ای وای از فراق رسید لحظه ی آخر میذاری رو خاکا سر کنار جسمت آقا نبود ناله ی دختر لحظه های پر غمه ذکر لب تو این دمه ای جان فدای غربت تو حسین تشنه لب به زیر پا میشه جدا سر از قفا نگه نداشتن حُرمت تو حسین جلو چشم زینب ...سرت رفت رو نیزه ها ای وای کربلا وای کربلا ای وای از کربلا https://eitaa.com/Madahankhomein
4_5816507998033414848.mp3
1.96M
✅زمزمه شهادت امام کاظم (عليه السلام) تموم جسم تو سياهه و خوني گناه تو چي بود كه كنج زندوني روزاي تو مثل شبات شده تيره چندساله كه پاهات تو قل و زنجيره گوشه ي زندون شبانه روزش فقط دادن آزارت تو روزه بودي غروبا ميشد تازيونه افطارت باب الحوائج ٢ موسي بن جعفر مولا اونيكه از داغت روونه اشكامه اونيكه روز و شب شنيدي دشنامه تو گوشه ي غربت از نفس افتادي رضا نبود پيشت وقتي كه جون دادي هميشه اقا روي تن تو جاي كبودي بوده اونيكه هر شب شمارو ميزد خودش يهودي بوده باب الحوائج ٢ موسي بن جعفر مولا هنوز جاي زنجير رو دست و بازوتِ يه تخته ي پاره واسه تو تابوتِ موقع تشييعت عاشقاتون گريون شد آخرش آقا جسم تو گل بارون بميرم آقا برا تني كه به زير تير و سنگِ ميون گودال كفن نداره سر لباسش جنگِ غريب مادر ، غريب مادر غريب رو نيزه https://eitaa.com/Madahankhomein
مناجات وقتی کشیده میشود آهِ تو بر زمین خورشیدِ آسمان نگران میشود حزین از من دلت گرفته! به این علت است که با غربت است عصرِ همه جمعه ها عجیین شد حُسن نیّتم به تو هر روز بیشتر دلتنگ میشوم به هوای تو با یقین معنای ناب عدل و امامت ظهور کن برگرد ای نهایت عشق و اصول دین انگشترم گرفت جلا، تا که «ألعجل»- با گریه نقش بست به سرتاسرِ نگین گفتم بیا که خیر ندیدم از این و آن گفتم شکست خورده ام آقا مرا ببین ذکر لبم کنارِ سحرگاه جمکران «إیاکَ نعبُدُ» شد و «إیاکَ نستعین» مانده ست بر دلم غم ِ یک آرزو فقط تا زنده ام ببینمت آقا؛ فقط همین! شاعر: https://eitaa.com/Madahankhomein
▪️▪️▪️🌿؛▪️▪️▪️🌿 از روز اول عمر سائل این درم‌من ریزه خور سرای موسی بن جعفرم من واویلتاواویلا(۲) ای عاشقان دوباره امشب به شور و شینم با این دل شکسته مهمان کاظمینم واویلتاواویلا(۲) بودی همیشه شادان از لطف خاص یزدان از کینه‌های هارون بودی به کنج زندان واویلتاواویلا(۲) ترا به وقت افطار چه ظالمانه می زد بر بدن نحیفت با تازیانه میزد واویلتاواویلا(۲) درد و محن ز دشمن درون سینه داری سوزی به روی دل از داغ مدینه داری واویلتاواویلا(۲) سندی به زهر کینه آتش زده به جانت سوزانده قلب و سینه تا مغز استخوانت واویلتاواویلا(۲) جانت ز ظلم دشمن رسیده بر لب تو بر جان رسد نوای خلصنی یا رب تو واویلتاواویلا(۲) این غم به قلب زارم آتش زده دوباره جسم عزیز زهرا بر روی تخته پاره واویلتاواویلا(۲) شهید ظلم اعدا راحت شدی زغمها رفتی ز دار دنیا مهمان شدی به زهرا واویلتاواویلا(۲) زنم همیشه فریاد زین همه ظلم و بیداد مانده سه روز جسمت بروی جسر بغداد واویلتاواویلا(۲) کاظمین در عزایت شدهمچو روز عاشور در کربلا به مقتل پیچیده نفخه ی صور واویلتاواویلا(۲) جدت به کربلا شد غلطان به خون تپیده زینب کنار جسمش گریان و قد خمیده واویلتاواویلا(۲) آقا پس از شهادت جدا نشد سر تو کسی نزد پس از تو سیلی به خواهر تو واویلتاواویلا(۲) https://eitaa.com/Madahankhomein
در غـمِ خورشیــدِ پشتِ ابر، باران می گریست ماهتاب، از این هـلالِ رو به پایان می گریست در سیَه چالی که دیگر، روز و شب فرقی نداشت از فـراقِ رویِ او،خورشیـد تابان می گریست کُـنــجِ زنــدان بود، امّا  غــرقِ  طوفـــانِ بلا بود موسی در دلِ امواج و طوفان می گریست در مناجاتش نوایِ درد می آمــــد به گـــوش در نمـازش تک تکِ آیات قـــرآن می گریست هر رکوع و سجده اش از بس که سنگین می گذشت  از خجالت، حلقهٔ زنجیــرِ بی جان می گریست جایِ زندانبــان ِ بی شــرم ، از سرِ شـرمنــدگی  بر چنین احوال، حتی چشم زندان می گریست روزه داری  که  میـــانِ  سفــرهٔ  افـــطارِ  او ناله می زد تازیانه، سفره ، بی نان می گریست روزهای واپسـیـن ، رنگ دعــایش فــرق داشت یاد مادر بود و در سوگش فراوان می گریست ذکر "یارَب نَجِّنــی مِنْ سِجْنِ هارونُ الرَّشید" زیرِ لب میخواند و با حالی پریشان می گریست روز وشـب در انتـظار دیدن معصــومه بود از غمِ دلتنــگیِ شــاه خراسـان می گریست با زبــان روزه ، یاد کــربلا بــود ، از عطـــش  روضه می خواند و به یادِ شاه عطشان می گریست شکر، دیگر ، دختــرش جـان دادن او را ندید گرچه با حسرت، چنان ابر بهاران می گریست کــربلا ، امّا ســرِ خورشیـــد را بـر نِـیْ زدنــد پای نیــزه دختـری با  آه سوزان می گریست در ردیف از بس نوشتم گریه را بغضم شکست "کیمیا"هم در غزل با اشک پنهان، می گریست رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۱۲/۶ https://eitaa.com/Madahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام خدا ‌ خـواب دیــدم سفــرهٔ باب الحـوائج  باز شد دُورِ شمعــی ، جمعی از پروانه در پرواز شد روی سفره ، نان و خرما بود و قدری هم نمک دورِ سفــره ، نغمــه هایی  بی بدیل  آغاز شد نغمـــهٔ "إنّـا تَوَجَّـهنـــا ، تَوَسَّـلنــا" چه خوب با نــوایِ  بال آن  پروانــه ها  دمســاز  شد در چنیــن حال و هوا ، پروانهٔ  پربستـه ای واردِ  ایـن  محفــلِ  نورانــیِ  پُـر راز   شد ذکر یا موسی بن جعفر ،خانه را پر کرده بود با ،دَمِ بــاب الحــوائج  ، باب حاجت باز  شد تا توسّــل بست  بالِ شــاپرک  با نورِ شمــع ناگهــان چرخـی زد و با نغمــه ، هم آواز شد شمـــعِ این محفــل ، پرِ پــروانه را آتـــش نـزد بلکه خورشیدی شـــد و پیغمبــــرِ اعجــاز شد بودم آنجا مستِ این اعجاز شیرین ، تا  که با نغمــــهٔ " اللّه اکـبـــر "چشمـهـــایم   بـاز  شد هرگــز از یـادم نخــواهم بـُرد آن اعجـــاز  را در دلـم زیبا ترین تصویرِ  چشــــم انداز شد سفـرهٔ باب الحوائج خوب حاجــت می دهد چون قلـم در دست لـرزانم غــزل پرداز شد رقیه سعیدی (کیمیا) ۱۴۰۰/۱۲/۶ https://eitaa.com/Madahankhomein
آنجا که هر دلداده ای در شور و شین است شهر بهشتــی دو عــالم کاظمین است آنجا دو گل در زیــر آن خاک آرمیده مرغ دل صــد عاشــق آنجا پر کشیده آن یک جواد ابن الرضا است از ماه بهتر این یک شه دنیا و دین موسی بن جعفر آن یک اسـیــر همـسری نامهـربان بود این یک اسیر کنـد و زنجیر گــران بود آن یک تنـش افتــاد روی بـام خـانه این یک تنش تشییـع شد بر روی شانه اما نه سر از تن جدا نی غرق در خون نی بیکفن با جسم صـد پاره و گلگون 📝شعر:استاد خسروی فر https://eitaa.com/Madahankhomein
ای خدا دیگردراین زندان ز پا افتاده ام بس شکنجه دیده ازشورو نوا افتاده ام مونس تنهایی من کـند و زنجیــرم شده چهــارده سال است در دام بلا افتاده ام همچو زهرا مـادرم عجل وفاتی گفته ام من همان بیمـار عشقم بی دوا افتاده ام کو طبیــبی که بیاید از وفا یک دم برم من چه کردم که چنین دور از رضا افتاده ام همچو مرغی پر شکسته در سیه چال ستم میـزنـم بال و پـر اما بی صـدا افتاده ام میزند گه بی هوا این خصم دون پایه مرا صیـد دام درد هـستم بـی هوا افتاده ام کس نمی پرسد ز خود از این تن رنجور من چـون عبا بر روی سجـاده چرا افتاده ام دشمنان رقاصـه ای را همدم من کرده اند من غریبم که به دور از آشــنا افتاده ام 📝شعر: استادخسروی فر https://eitaa.com/Madahankhomein
«پـرسـتوی عشــق» دلم گرفته امشب _هوای گریه دارم شکسته ام سر از غم_به پای گریه دارم زندونی غریبی_امشب دیگه شد آزاد غریب تر از اون ندید_چشم زندون بغداد باور کنید عجیبه_رسم دور و زمونه یوسف زهرا کجا_زنجیر وتازيونه زنجیر و تازيونه_رفیق هر شبش بود همناله بانوای_جانسوز یاربش بود زنجیر و تازيونه_با او چه همزبون بود صیاد بی مروت_پست و نامهربون بود هر روز روزه بود و_غروب بجای افطار سیلی و ناسزا بود_براش غذای افطار زندون سرد و نمناک_محراب راز او بود حتی مرد زندانبان_محو نماز او بود هر شب پرستوی عشق_تا صبح دم از سفر زد خلصني يارب او_شد مستجاب و پر زد هوایی وطن بود_دلش تو شهر غربت قاتل جون او شد_شرار زهر غربت اومد بیرون از زندون_رُو دوش اشک و ناله هرچی که بود تموم شد_غربت چند ساله 📝شعر: استاد کمیل کاشانی https://eitaa.com/Madahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل‌مصیبت شهادت امام موسی کاظم علیه السلام زندان به حالِ زارِ موسیٰ گریه می‌کرد زنجیر و غُل بر دستِ آقا گریه می‌کرد وقتی عزیزِ فاطمه تشییع می شد پایِ جنازه داشت زهرا گریه می‌کرد سلطانِ رأفت زَد گریبان چاک از غم اَفلاک بر اَحوالِ آقا گریه می‌کرد آرایه‌هایِ بی‌کسی‌هایِ کریمه تکمیل شد از هجرِ بابا گریه می‌کرد می‌گفت شهری با کنایه خارجی رفت!!! زینب به یادِ شام آنجا گریه می‌کرد جسمِ کفن‌پوشِ اَمیرِ عشق بر دست اربابِ بی‌غسل‌و‌کفن‌ها گریه می‌کرد هر کس که آمد بر حریمَش تسلیت گفت معصومه یادِ قامتی تا   گریه می‌کرد در کاظمین شورِ حسینی بود برپا صاحب‌زمان آمد تماشا گریه می‌کرد باب‌الحوائج شد که ما حاجت بخواهیم او از فراقِ دلبرِ ما گریه می‌کرد https://eitaa.com/Madahankhomein
مدح یارب از ساق پایم می‌چکد خون خلصنی خلصنی من حبس الهارون ای رضا جان داد از جدایی ای رضا جان داد از جدایی من که زندان هارون قسمتم شد حلقۀ سلسله هم صحبتم شد ای رضا جان داد از جدایی ای رضا جان داد از جدایی خون دل هر شب از چشم ترم ریخت در کنج این قفس بال و پرم ریخت ای رضا جان داد از جدایی ای رضا جان داد از جدایی پایم از سلسله دارد نشانه بر تنم مانده جای تازیانه ای رضا جان داد از جدایی ای رضا جان داد از جدایی این اشک دیده این سوز و گدازم با خدا سرگرم راز و نیازم ای رضا جان داد از جدایی ای رضا جان داد از جدایی هر نفس در جگر داردم شراره قلبم از زهرکین شد پاره پاره ای رضا جان داد از جدایی ای رضا جان داد از جدایی هر شب از دیده خون‌دل فشانم کنج زندان نماز شب بخوانم ای رضا جان داد از جدایی ای رضا جان داد از جدایی استاد حاج غلامرضا سازگار 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠 https://eitaa.com/Madahankhomein
مدح وضعیتِ زندان این آقا اسف‌بار است دنیای زندانی فقط سقف است ، دیوار است چشمان او از دیدن خورشید محروم است خورشید ، اما بیشتر مشتاقِ دیدار است مغرب که شد با سفره‌ی رنگینی از آزار جلاد آمد گفت که هنگام افطار است سیلی و شلاق است قوت غالبش اغلب روزه گرفتن با چنین وضعی چه دشوار است غیر از تنش زخم عمیقی بر جگر دارد دشنام خوردن بدتر از هر نوع آزار است انگار که کهنه عبایی بر زمین پهن است چیزی نمانده از تنش ؛ از بسکه بیمار است دیگر توان ایستادن در نمازش نیست از بسکه آهن روی ساق پای او بار است از راه‌های منتهی به عرش ‌می‌گوید مردی که در قعر سیه چالی گرفتار است با حلقه‌ی زنجیر هم تسبیح می‌سازد شب‌زنده‌داری که تنش زنجیربازار است مقتل که خواندم با خودم گفتم «مسلمان نه !!» این ظلم‌ها در حق «زندانی» سزاوار است ؟! رضا قاسمی 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠 https://eitaa.com/Madahankhomein
هركجا مرغ اسیرى است، ز خود شاد كنید تا نمرده است، ز كنج قفس آزاد كنید مُرد اگر كنج قفس، طایر بشكسته پرى یاد از مردن زندانى بغداد كنید چون به زندان، به ملاقاتى محبوس روید از عزیز دل زهرا و على یاد كنید كُند و زنجیر گشایید، ز پایش دم مرگ زین ستمكارى هارون، همه فریاد كنید چار حمّال، اگر نعش غریبى ببرند خاطر موسى جعفر، همه امداد كنید تا دم مرگ، مناجات و دعا كارش بود گوش بر زمزمه ی آن شه عبّاد كنید پسرش نیست، كه تا گریه كند بر پدرش پس شما گریه بر آن كشته ی بیداد كنید نگذارید كه معصومه خبردار شود رحم بر حال دل دختر ناشاد كنید "خوشدل" از ماتم آن باب حوائج گوید تا شما نیز پس از مرگ ز وی یاد کنید. https://eitaa.com/Madahankhomein
🍃🌺 نذر ظهور پر از خیر و برکتِ 🌺🍃 وقتی کشیده میشود آهِ تو بر زمین خورشیدِ آسمان نگران میشود حزین از من دلت گرفته! به این علت است که با غربت است عصرِ همه جمعه ها عجیین شد حُسن نیّتم به تو هر روز بیشتر دلتنگ میشوم به هوای تو با یقین معنای ناب عدل و امامت ظهور کن برگرد ای نهایت عشق و اصول دین انگشترم گرفت جلا، تا که «ألعجل»- با گریه نقش بست به سرتاسرِ نگین گفتم بیا که خیر ندیدم از این و آن گفتم شکست خورده ام آقا مرا ببین ذکر لبم کنارِ سحرگاه جمکران «إیاکَ نعبُدُ» شد و «إیاکَ نستعین» مانده ست بر دلم غم ِ یک آرزو فقط تا زنده ام ببینمت آقا؛ فقط همین! https://eitaa.com/Madahankhomein