4_5796161655620504660.mp3
2.37M
نوحه شهادت امام صادق علیه السلام
سلام خدا به تو
ای صحیفه ی ناطق
حجت دین خدا
مولا امامِ صادق
زنده کننده ی دین
با درس فقه و اصول
عنایتی کن ما را
به سائلی کن قبول
از خوبان عالم سرآمدی
یا امام صادق یا سیّدی
تو جان علی و محمدی
یا امام صادق یا سیّدی
یا امام صادق یا سیّدی...
خانه ات آتش گرفت
از جفای اشقیا
افتادی یاد غمِ
جانسوز کرببلا
یاد آن شب تاریک
ک سرها بریده بود
یاد غمهای زینب
ک قدّش خمیده بود
غارت و هجوم و آتش و دود
خیمه های سوزان و هلهله
گریه های عالم سوز رباب
خنده های سَنان و حرمله
صلی الله علیکَ یا حسین...
✅ شعر و سبک حاج امیر عباسی
http://eitaa.com/Madahankhomein
نوحه زمینه_شام عزاته یابن زهرا.mp3
1.79M
🏴سبک نوحه زمینه شهادت رئیس مذهب تشیع شیخ الائمه حضرت امام جعفرصادق علیه السلام
سیدنا صادق مظلوم
شام عزاته یابن زهرا
دلم عزادارته امشب
برات به سینه میزنم من
یاصادق ای رئیس مذهب
زدن در خونتو آتیش
طناب به دستای تو بستن
حُرمت سنتو نداشتن
دلت رو بدجوری شکستن
پای برهنه بُردنت
از روی خاکا بی عصا
شنیدی طعنه ها تو از
اِبن ربیع بی حیا
زمین میخوردی و همش
مادر و میزدی صدا
جسم نحیفت شده بود
زخمیه تازیانه ها
سیدنا صادق مظلوم
به قلب غمدیدتون آقا
دوباره شد تداعی غم ها
رد شدی از اون کوچه ای که
سیلی زدن به روی زهرا
یکی به تو زخم زبون زد
یکی به گریه هات میخندید
یکی سرت داد میکشید و
دردتو هیچ کسی نفهمید
نداشتن احترامتو
بهت میگفتن حرف بد
تا که میگفتی مادرم
میخوردی از اونا لگد
تاب و توون نداشتی و
میبُردنت کشون کشون
میخوندی زیر لب همش
روضه ی مادری جوون
سیدنا صادق مظلوم
آوردنت تو کاخ منصور
بالاخره با کلی تحقیر
بی حیا تا دید تورو آقا
سه بار کشید روی تو شمشیر
هر دفعه اون نامرد ملعون
پیشه رو پیغمبرو میدید
میدید داره میکنه نفرین
از هیبتش به خود میلرزید
کاشکی میومدی آقا
عاشورا توی کربلا
خنجرو میگرفتی از
شمر پلید بی حیا
کاشکی بودی و نمیشد
سر از تن حسین جدا
بودی اگه تو نمیشد
تنش پامال مرکبا
سیدنا حسین مظلوم
🙏التماس دعای خیر
✍🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
http://eitaa.com/Madahankhomein
زمزمه واحد_بازم یه عده میزنن.mp3
2.02M
🏴سبک زمزمه واحد سنگین روضه ای شهادت امام جعفرصادق علیه السلام و روضه ی کربلا
بازم یه عده میزنن
آتیش در یه خونه رو
بازم مدینه میبینه
هجوم وحشیونه رو
بازم مدینه شاهده
اذیت و آزاره هنوز
قصه یه جوره دیگه ای
در حال تکراره هنوز
بدونه عمامه عبا
امام و از تو کوچه ها
میبرن و این پیرمرد
میُفته زیر دست و پا
رو گونه اشکاشه روون
روی لباش رسیده جون
میبینه تا مرکب میشه
به یاد جدش روضه خون
شیخ الائمه،امام صادق
آشفته حال و بی رمق
راه میره پشت مرکب و
زمزمه میکنه همش
روضه ی عمه زینب و
میشنوه تا زخم زبون
لعن امیه میکنه
تا میخوره مشت و لگد
یاد رقیه میکنه
تازه میشه داغ آقا
وقتی تو کاخ اون بی حیا
میکِشه شمشیر و سه بار
مدینه میشه کربلا
اینجا میاد پیغمبر و
تکرار نمیشه کربلا
یه مادرم تو کربلاس
کنار جسم سر جدا
حسین غریبه،غریب مادر
میزنه مادرت به سر
کنار پیکرت حسین
جلو چشای خواهرت
رفته رو نی سرت حسین
رحمی نمیکنه کسی
به حال خواهرت حسین
بعد تو میزنن اینا
سیلی به دخترت حسین
از توی قتلگاه میاد
صدای وامحمدا
خیمه ها میسوزن همه
غارت میشه گوشواره ها
هجوم میارن عده ای
توی حرم به دخترا
یه عده طفل بی گناه
میمیرن زیر دست و پا
حسین غریبه،غریب مادر
🙏التماس دعای خیر ۱۴۰۱/۰۳/۰۲
✍🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
http://eitaa.com/Madahankhomein
AUD-20220524-WA0038.opus
106.4K
نوحه شهادت امام صادق علیه السلام
امشب دلم ز سینه پرزد سوی مدینه
اون شهری که درعالم بهشت رو زمینه
مولا امام صادق(۲)
امشب زلطف خالق گویم بسی حقایق
افتاده این دل من یاد امام صادق
مولا امام صادق
قدرش چقدر رفیعه قبرش توی بقیعه
در روز محشر آقا برشیعیان شفیعه
مولا امام صادق
عالم شده پر از غم یثرب گرفته ماتم
گشته شهید کینه ششم عزیز خاتم
مولا امام صادق
دشمن چه ظالمانه باظلم وکین شبانه
چون غاصب فدک زد آتش تمام خانه
مولا امام صادق
با زهر کینه کشتند ششم امام ما را
کردند خموش از کین آن نور با صفارا
مولا امام صادق
آن نور حی سرمد جانش رسیده بر لب
گریدزداغ بابا موسی بن جعفر امشب
مولا امام صادق
از سوز داغ صادق سوزد تمام دنیا
شیخ الائمه امشب رود به سوی زهرا
مولا امام صادق
در بین آتش کین به یاد مادر افتاد
دشمن لگد به درزد مادر پشت در افتاد
مولا امام صادق
قلب علی روخستند دست علی رو بستند
پهلوی همسرش را به پشت درشکستند
مولا امام صادق
حسن ازاین مصیبت جانش رسیده بر لب همچون حسین میزد بر سر و سینه زینب
مولا امام صادق...
#رضا_یعقوبیان
http://eitaa.com/Madahankhomein
اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
🖤بسم الله الرحمن الرحیم🖤
چهارپاره شهادت امام صادق علیه السلام
اِی منبرت تجلّیِ نابِ ابوتراب
ای خطبهات تمامِ تمامیتِ علی
دریایِ علم و صدق و وفاداری و حیا
دنیایِ نورِ فاطمی و حُرمتِ علی
شیخُالرَّئیسِ مذهبِ دینداری و ولا
پیرِ طریقِ عشق وصفا صاحبِ کرم
باشد حریمِ خاکی و بی سایهبانِ تو
ای آفتاب حُسنِ حرم سایهیِ حرم
ای رونقِ کتابِ مبین اِعتبارِ دین
مُهرِ شناسنامهیِ شیعه حدیثتان
دینِ خداست زنده و پاینده تا اَبد
آری به لطفِ منبر و نطقِ نفیستان
بر رویِ شانهات عَلم شانه های شیر
دربند میکند سخنت دَهر را اَسیر
بازویِ بستهیِ تو همان روضههایِ شاه
در کوچهها کنایه شده سهمِ تو امیر
پیرِ غریبِ مکتبی و پا برهنهای
با دستهایِ بسته شدی فاتحِ حنین
یا اَیُّهاَالعزیز عبا و عمٰامهات
جا مانده است و روضه شده روضهیِ حسین
پیرِ حرم زمین بُخورَد روضه میشود
گاهی عصایِ جنگ تنِ نیزه میشود
خنجر برایِ آخرِ کار است از قفا
آماده روضه با زدنِ نیزه میشود
سرنیزه آمد و سر و صورت بههم که ریخت
شمشیر و تیغ و سنگ و عمود و عصا زدند
پایِ ولا و دینِ خدا مانده بود که....
بر جسمِ پاره پارهیِ جدِّ تو پا زدند
مسمومِ زهرِ کینه اگر سوخت سینهات
شکرِ خدا به سینهیِ تو چکمهای نبود
این کُلِّ روضه است سری رویِ نیزهها
یک روسریِ سوخته و چهرهای کبود
بیتاب و مضطر است و حَزین عمّهجانتان
خورده چقدر آه زمین عمّهجانتان
ندبه نوایِ بانویِ نیلیِ کربلاست
جانم فدایِ کوهِ یقین عمّهجانتان
✍ #حسین_ایمانی
https://eitaa.com/Madahankhomein
مدح #امام_صادق_علیه_السلام
از حـدیــث لوح می آید مقامـات اینچــنین
که ندارد هیچ کـس جزتو کرامات اینچـنین
مانده درتوصیف یک شأن توابیات اینچنین
سالها محکوم عشق توســت، نیات اینچنین
تا ابد مـرئــوس مــاییم و ریاســـت با شما
نازشــصت هرکـــسی مارا رســـانده تا شما
انقلاب علـــم، با کــرسی درســت پا گرفت
بحـــث و استـــدلال از عصـرشما بالاگرفت
فقـه ما از نور فقـــه جعفـــری مـعنا گرفت
میشود جزء مفاخر هرکس اینجا جا گرفت
راه گـــم کــــرده کـــنارت راه پیدا میـکـند
از دمــــت پیر زنـی کار مسیـحــــا میـکـند
آبــروی پرچـــــم در اهـتــــزاز مـا تـویی
از بقیــــه بی نـیازیمـــو نـــیاز مـا تـویی
ما هــمه اهـــل نمازیـــمو نمـــاز مــا تویی
پس شفاعت کن که تنها چاره ساز ماتویی
بانی ترویـج عاشورا تویی! پس بی گمان،،،
خانه ات یعنی حسینیه شماهم روضه خان
مجلس درست شلوغ وخانه ات خلوت شده
سهـــم تو درایـــن دیار آشنــا غربت شده
بازهم پشـــت دری لبریـــز جمعیــت شده
خـــانه امن الهـــی ســلب امنیـــت شده
آتشی از خانه ی زهـرا به این در هم رسید
ارث دست بسـته حیدر به جعفر هم رسید
پیـــرمـــرد شهر از دارالعــباده رفتـــنیست
نور حــق با عده ای ابلیس زاده رفتنیست
دستهایش بسته شدپس بی اراده رفتنیست
بی عمامــه بی عـــبا پای پیــاده رفتنیست
کوچه درکـوچه به پشت اسب حالا میدوی
پیش چشــم مردمــی بی عــار تنها میدوی
گرچه کوچه گردی ودست توبندسلسله ست
راستی آقا بگو دور شــما هــم هلهله ست؟
راستی بر پای تو از خــار صحرا آبله ست؟
راستی آقا دلـت دلواپــس یک قافله ست؟
راستی اهـل و عیالت را اســـارت میبرند؟
چادر و روبنده از آنـــها به غـارت میبرند؟
نه کسی اینجا ز ســرها معجری را میکشد
نه کسی با تازیانـه خــواهـــری را میکشد
نه کسی از پشـت موی دختــری را میکشد
نه کسی بر گـــردن تو خـنجــری را میکشد
نیزه داری هم اگرباشد سری بر نیزه نیست
قلب هجده پاره ی پیغمبری بر نیزه نیست
شعر:سید پوریا هاشمی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#دوبیتی #شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
ای یوسف آل مصطفی ادرکنی
ای بر همه شیعه مقتدا ادرکنی
یا حضرت صادق ای امید عالم
بر درگه تو منم گدا ادرکنی
ما بندگان خاص خداوند سرمدیم
بین تمام عالم هستی سر آمدیم
شکر خدا که از لطف وعنایات ذات حق
ما شیعیان صادق آل محمدیم
امروز روزحزن و ملال محمد است
در جان شیعه خوی و خصال محمداست
شال عزا به گردن موسی بن جعفر است
روز عزای صادق آل محمد است
عجب شام غم افزایی است امشب
مدینه در چه غوغایی است امشب
غم داغ ششم نور ولایت
به هر سینه چو دریایی است امشب
پر از غم آسمان ها و زمین است
شب داغ ششم نور مبین است
شهید زهر کینه گشته صادق
دل مازین غم عظمی حزین است
#حاج_رضا_یعقوبیان
https://eitaa.com/Madahankhomein
مدح شهادت #امام_صادق_ع
بياموزند تا در مكتبت ، مردم صداقت را
به نام تو سند كردند شش دانگ ولايت را
تورا از شش جهت خواندند مولاي ششم چونكه
به دست خويشتن داري زمام كلّ خلقت را
به ميليونها چنان سقراط يا صدها چنان لقمان
عطا كردند از درياي تو يك قطره حكمت را
ميان آن همه شاگرد هم باشي غريبي تو
نميفهمند وقتي اين جماعت شأن عصمت را
هَلِ الدّين،غير حبّ و بغض،مذهب چيست غير از اين ؟
خدا از ما نگيرد اين ولايت ، اين برائت را
تو از بس از حسين و كربلا رفتن به ما گفتي
به پا كردي درون سينه ها شور قيامت را
گرسنه،تشنه،خاك آلود،غمگين زائرش گشتي
چه خوب آموختي بر شيعيان رسم زيارت را
نمي ماند گنه كاري ميان عرصه ي محشر
اگر در پاي ميزان رو كني حكم شفاعت را
اگر مي گفت يازهرا كسي در پيش روي تو
عوض مي كرد ياد پهلويش حال و هوايت را
پس از زهرا گمانم رسم شد در شهر پيغمبر
بسوزانند در آتش ، درِ بيت سيادت را
شبانه با سر و پاي برهنه ، بُردن از خانه
ز حدّ خود به در كردند نامردان جسارت را
به هرگامي كه ميرفتي بسوي قصرِ آن ملعون
گمانم با دو چشم خويش ميديدي شهادت را
عذاب اوّلين و آخرين بادا بر آن قومي
كه سوزاندند از كين ، قلب خورشيد امامت را
كــلام آخرت وقــف نمــاز با توجّه شـد
عجب شرمنده ي خودكرد اين حرفت عبادت را
#محمد_قاسمي
https://eitaa.com/Madahankhomein
مدح #امام_صادق_شهادت
به منبر میرود دریا به سویش گام بردارید
هلا اسلام را از چشمه اسلام بردارید
مبادا از قلم ها جا بیافتد واژهای، اینک
که بر منبر قدح کج کرده ساقی جام بردارید
سلونی را هدر کردند روزی مردمان امروز
بپرسیدش از اسرار جهان ابهام بردارید
الا ای شاعران چشمان او آرایه وحی است
برای ما از آن باران کمی الهام بردارید
نسیم صبح صادق میوزد از گیسوی صادق
از آن مضمون پیچیده جناس تام بردارید
به فرزندان به اهل خانه جز ایشان
که میگوید:
غلام خستهام خفته، قدم آرام بردارید
اگر فرمان او باشد نباید پلک بر هم زد
به سوی شعله چون هارون مکی گام بردارید
رُویَ عن إمامِِ جعفرِِ صادق (له الرحمة)
به جز احکام او چشم از همه احکام بردارید
به جای حج به سوی کربلا کج کن مسیرت را
کفن باید به جای جامه احرام بردارید
اگر در گوش نوزادی اذان میگفت میفرمود:
که با آب فرات و تربت از او کام بردارید
میان شعلهها آیات ابراهیم میسوزد
میان گریه ختم سوره انعام بردارید
#حمیدرضا_برقعی
https://eitaa.com/Madahankhomein
مدح #امام_صادق_علیه السلام
هنگامۀ هجوم غم از هر کرانه بود
مردی غریب بود که در ترک خانه بود
در بین آشیانه چو صیّاد پا نهاد
مرغ سحر نشسته و گرم ترانه بود
با قامت کمانیاش از راه میگذشت
محنتکشی که تیر بلا را نشانه بود
اشک وداع پشت سرش ریخت جای آب
این بار حرف مرگ فقط در میانه بود
میخواست اهل خانه ندانند قصّه چیست
شاید ز خصم، خواهشِ مهلت، بهانه بود
بر روی مرکب ابن ربیع و ز پشت سر
شیخ الائمّه پای پیاده روانه بود
میرفت و اشکهاش روی خاک میچکید
یاد غمی که بینِ مصائب یگانه بود
آخر اگرچه خانۀ او شد محاصره
یارش کسی نگفته که در آستانه بود
یا آنکه دشمنش طرف اهل خانه رفت
یا حرفی از غلاف وَ یا تازیانه بود...
#علیرضا_قاسمی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#امام_صادق_شهادت
ای طایر بهشت چرا لانهی تو سوخت
ای باغبان برای چه گلخانهی تو سوخت
این زخم کهنه باز، دهان باز کرده است
با آتش سقیفه در خانه ی تو سوخت
میدید چونکه دست تورا بسته دشمنت
خیلی در آن میان دل پروانهی سوخت
بودند در امان همه اهل و عیال تو
هرچند نیمه شب درِ کاشانهی تو سوخت
یک گوشواره کم نشد از دختران تو
ننوشته اند صورت ریحانه تو سوخت
در خانه ات نه دامن طفلی شرر گرفت
نه معجری ز دختر دردانهی تو سوخت
اما به کرببلا وسط آتش خیام
موی رقیه عمهی نازدانهی تو سوخت
آتش گرفت موی سرش آه می کشید
از پا فتاد و زجر به امداد او رسید
#عبدالزهرا
https://eitaa.com/Madahankhomein
#امام_صادق_ع
لگد بر این در جبریل بوسه داده مزن
مزن که ولوله در عرش اوفتاده مزن
شکسته ای دل او ، حُرمتش دگر مشکن
امام را برِ چندین امامزاده مزن
حیا اگر که تو را نیست ، با مروت باش
بزرگ خانه دگر پیش خانواده مزن
امان بده که عبا یا عمامه بردارد
برهنه پا مبرش ، بی امان به جاده مزن
به پیش مرکب خود پیر مرد را ندوان
سواره هستی و شلاق بر پیاده مزن
کشان کشان ببر اما ، مبر ز مادر نام
شراره بر دل این جان بکف نهاده مزن
میان ره که زمین میخورد ، مزن سیلی
که در کنار پسر ، مادر ایستاده مزن
به آیه آیه ی قرآن قسم که قرآن اوست
حیا کن و به برش حرف جام و باده مزن
#حیدر_توکلی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#شهادت_امام_صادق_ع
فصل غم آمده زمان عزاست
کنج سینه شراره ها دارم
رخت ماتم به تن نمودم و باز
بین چشمم ستاره ها دارم
آسمان نگاه غمبارم
رنگ و بوی مدینه را دارد
هر چقدر آه هم اگر بکشم
از تب سینه باز جا دارد
آنکه یک عمر پای مکتب خود
روضه میخواند و عاشقانه گریست
گریه هایش شبیه باران بود
آن امامی که صادقانه گریست
ظلم تاریخ باز جلوه نمود
وقت تکرار قصه شومی ست
با تبانی آتش و هیزم
جاری از چشم، اشک مظلومی ست
آتش دشمنان به پا شده در
خانه ای در میان یک کوچه
میرود بی عمامه مردی در
غربت بی امان یک کوچه
داغیِ سینه میکند باور
بانفس هاش آه سردی را
خاک این کوچه ها نمیفهمند
غربت اشک پیر مردی را
پیر مردی که سوز آتش را
ساکت و بی کلام حس میکرد
پیرمردی که درد غربت را
مثل جدّش مدام حس میکرد
پیرمردی که تا زمین میخورد
نفسش در شماره می افتاد
دست خود میکشید بر روی خاک
یاد آن گوشواره می افتاد
یاد یک گوشواره خونین
یاد اشک نگاه طفلی بود
یاد آن مادری که زود گرفت
دست خود را به روی چشم کبود
نیمه شب تا که دشمن آقا را
میکشید او به ناله می افتاد
یاد یک کاروان و یک کودک
یاد اشک سه ساله می افتاد
یاد آن کودکی که حس میکرد
زخمِ زنجیرِ داغِ قافله را
شوری اشک او چه میسوزاند
زخم صورت ،و جای آبله را
مسعود اصلانی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#شهادت_امام_صادق_ع
نه رواقی، نه گنبدی،حتی
سنگ قبری سرمزار تو نیست
غیرمُشتی کبوتر خسته
خادمی، زائری،کنار تو نیست
بغضهایم کجا دخیل شوند
پس ضریحت کجاست آقاجان
روضه خوان ها چرا نمی خوانند
گریه ها بی صداست آقاجان
گنبدی نیست تا دلم بپرد
پابه پای کبوتران شما
کاش می شد که دانه ای گیرم
امشب از دست مهربان شما
حرف ِ گلدسته را نباید زد
تا حسودان شهر بسیارند
از شما خانواده آقاجان
درمدینه همه طلبکارند
حیف آن چاهها که حیدر کند
چقدر مادرت دعاشان کرد
عوض آن همه محبت ها
این مدینه چه خوب جبران کرد
کاش ایران می آمدی آقا
نزد ما اهلبیت محترمند
پیر مظلوم بی حرم،اینجا
پسران تو صاحب حرمند
کاش ایران می آمدی آقا
مُلک ری قبله ی ولا می شد
مثل مشهد برایتان اینجا
مشهد الصادقی بنا می شد
کاش ایران می آمدی آقا
قدمت روی چشم ما جا داشت
کاش خاک شلمچه و فکه
عطریاس عبایتان را داشت
کاش ایران می آمدی آقا
مردمش رأفت و حیاء دارند
ریسمان دست هم نمی بندند
همه دلهای با صفا دارند
کاش ایران می آمدی آقا
در مدینه غریب افتادید
من بمیرم برایتان؛ گیر ِ
عده ای نانجیب افتادید
کاش ایران می آمدی آقا
مردمش از مغیره بیزارند
حرمت گیسوی سپیدت را
در مدینه نگه نمی دارند
کاش ایران می آمدی آقا
نوکری تو کم ثوابی نیست
همه جا از فضائلت گویند
صحبت ازمجلس شرابی نیست
وحید قاسمی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#شهادت_امام_صادق_ع
ششم امامِ غریبی که جود کارش بود
مدینه باز هم امروز بی قرارش بود
اگرچه آخرِ عمری غریب و تنها شد
ولی دقایق آخر پسر کنارش بود
ملایکه همه پوشیده اند رخت عزا
برون ز هجره اجل هم در انتظارش بود
نبود در وسطِ آتشِ جفا جایش
کسی که عالم هستی در اختیارش بود
شکست حُرمتِ ریشِ سفید او افسوس
به مجلسی که فقط آه، غم گسارش بود
امامِ طاهرِ ما را تعارفِ مِیْ کرد
همان کسی که نجاسات، زهرِمارش بود
سه بار دشمنِ دون حمله کرد بر قتلش
پیمبر آمد و اینجا خلاصه یارش بود
ولی حسین خودش بود و نیزه و شمشیر
که خواهرش نگران بود و داغدارش بود
رسید شمر و سرش را برید و بر نی زد
همان دقیقه که ارباب، احتضارش بود
رضاباقریان
https://eitaa.com/Madahankhomein
#شهادت_امام_صادق_ع
دلم هواى بقیع دارد و غم صادق
عزا گرفته دل من ز ماتم صادق
دوباره بیرق مشکى به دست دل گیرم
زنم به سینه که آمد محرم صادق
سلام من به بقیع و به تربت صادق
سلام من به مدینه به غربت صادق
سلام من به مدینه به آستان بقیع
سلام من به بقیع و کبوتران بقیع
سلام من به مزار معطّر صادق
که مثل ماه درخشد به آسمان بقیع
سلام من به ششم ماه فاطمىّ بقیع
سلام من به گل یاس هاشمىّ بقیع
ز غربتش چه بگویم که سینه ها خون است
براى صادق زهرا مدینه محزون است
دلم دوباره به یاد رئیس مذهب سوخت
که ذکر غربت لیلى حدیث مجنون است
همانکه غربتش از قبر خاکى اش پیداست
امام صادق شیعه سلاله ی زهراست
ز بسکه کینه و غربت به هم موافق شد
هدف به تیر جسارت امام صادق شد
همان که فاطمه را بین کوچه زد گویا
ز کینه قاتل این پیرمرد عاشق شد
امام پیر و کهنسال شیعه را کشتند
امان که روح سبکبال شیعه را کشتند
براى فاطمه از بى کسى سخن مى گفت
براى مادرش از غربت وطن مى گفت
بخاک حجرهاش از سوز سینه مى غلطید
پسر به مادر خود از کتک زدن مى گفت
از آن شبى که زد او را ز کینه اِبْن ربیع
دوانده در پی اش اندر مدینه ابن ربیع
فضاى شهر مدینه بیاد او تار است
هنوز سینه آن پیر عشق خونبار است
هنور می کشد او را عدو به دنبالش
هنوز هم ز عدویش دلش به آزار است
هنوز تلخى کامش به حسرت شهدى است
هنوز چشم دلش به رسیدن مهدى است
سید محمد میرهاشمی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#شهادت_امام_صادق_ع
گوشه ای از حرای حجره ی خویش
نیمه شب ها،خدا خدا می کرد
طبق رسمی که ارث مادر بود
مردم شهر را دعا می کرد
هر ملک در دل آرزویش بود
بشنود سوز ربنایش را
آرزو داشت لحظه ای بوسد
مهر و تسبیح کربلایش را
هر زمان دل شکسته تر می شد
«فاطمه اشفعی لنا» می خواند
زیر لب با صدای بغض آلود
روضه ی تلخ کوچه را می خواند
عاقبت در یکی از آن شب ها
دل او را به درد آوردند
بی نمازان شهر پیغمبر
سرسجاده دوره اش کردند
پیرمرد قبیله ی ما را
در دل شب،کشان کشان بردند
با طنابی که دور دستش بود
پشت مرکب،کشان کشان بردند
ناجوانمردهای بی انصاف
سن و سالی گذشته از آقا !؟
می شود لااقل نگهدارید
حرمت گیسوی سپیدش را
پابرهنه،بدون عمامه
روح اسلام را کجا بردید؟
سالخورده ترین امامم را
بی عبا و عصا کجا بردید؟
نکشیدش،مگر نمی بینید!؟
زانویش ناتوان و خسته شده
چقدر گریه کرده او نکند؟
حرمت مادرش شکسته شده
ای سواره،نفس نفس زدنش
علت روشن کهن سالی است
بسکه آقای ما زمین خورده!؟
در نگاه تو برق خوشحالی است
جگرم تیر می کشد آقا
چه بلاهایی آمده به سرت!
تو فقط خیزران نخورده ای و
شمر و خُولی نبوده دور و برت
به خدا خاک بر دهانم باد
شعر آقا کجا و شمر کجا!؟
حرف خُولی چرا وسط آمد؟
سرتان را کسی نبرد آقا؟
به گمانم شما دلت می خواست
شعر را سمت کربلا ببری
دل آشفته ی محبان را
با خودت پای نیزه ها ببری
شک ندارم شما دلت می خواست
بیت ها را پر از سپیده کنی
گریه هایت اگر امان بدهد
یادی از حنجر بریده کنی
وحید قاسمی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#شهادت_امام_صادق_ع
باز روی سر تو ريخته اند
شعله پشت در تو ريخته اند
گريه ات را كه بهانه كردند
باز هم حمله شبانه كردند
ريسمان بسته به بازوی تو شد
باز زخمی روی ابروی تو شد
رحمی آن خصم پليد تو نداشت
حرمت موی سفيد تو نداشت
پشت مركب تن پاكت بردند
پا برهنه روی خاكت بردند
كو عبای تو و عمامه ی تو ؟
پر ز خاک است چرا جامه ی تو ؟
اشک چشم تر تو می ريزد
قلب اين دختر تو می ريزد
گيسويت از چه پريشان شده است
دخترت ديده و گريان شده است
ببريدش ولی با لشكر ،نه
می زنيدش ؟ جلوی دختر، نه
پيرمرد است مراعات كنيد
احترامی حق سادات كنيد
پيرمرد است زمينش نزنيد
تازيانه به جبينش نزنيد
گرچه آتش به سرايت زده اند
با لگد بر روی پايت زده اند
گرچه بردند تو را نيمه ی شب
سر برهنه شده پشت مركب
ولی هرگز تن تو تير نخورد
به خدا جسم تو شمشير نخورد
پيكرت پهن به گودال نشد
زير پا جسم تو پامال نشد
داغ فرزند تو را پير نكرد
نيزه ای بر دهنت گير نكرد
خيزران بر لب تو بوسه نزد
به رگت زينب تو بوسه نزد
كسی از پشت سرت را نبريد
جلوی ديده ی زهرا نبريد
ناگهان ولوله و غوغا شد
بر سر نعش حسين دعوا شد
يكی آمد كه عصا را ببرد
ديگری خواست عبا را ببرد
به كلاخود سرش رحم نكرد
به زره يا سپرش رحم نكرد
همه ی پيكر او غارت شد
پای تا به سر او غارت شد
رضا رسول زاده
https://eitaa.com/Madahankhomein
#شهادت_امام_صادق_ع
باز هم نوبتِ مدینه شُد و
در غَمَش باز کربلا میسوخت
باز در کوچهیِ بنی هاشم
خانهای بینِ شعلهها میسوخت
نیمه شب ریختند در خانه
مو سپیدی به ریسمان بستند
درِ آتش گرفته را اما
ناگهان رویِ کودکان بستند
به پَرِ دامنی ولی اینبار
آتشِ چوبِ شُعله وَر نگرفت
پدر از خانه رفت شُکرِ خدا
پهلویِ او به میخِ در نگرفت
نَفَسَش بند آمده نامرد
در پِیِ خود دوان دوان نَبَرش
پیرمرد است میخورد به زمین
بینِ کوچه کِشان کِشان نَبَرش
شرم از رنگِ این محاسن کُن
رحم کُن حالِ کودکانش را
این چنین رفتن و زمین خوردن
درد آورده استخوانش را
حق بده که به یادِ او انداخت
گَرد و خاکی که بر محاسن داشت
مادرش را که تا درِ مسجد
داغِ بابا عزایِ محسن داشت
حق بده که به یادِ او انداخت
عرقِ سردِ رویِ پیشانیش
خونِ رویِ جبینِ جدش را
عمه و رنجِ کوچه گردانیش
حق بده که به یادِ او انداخت
عمهاش را گُذر گُذر بردند
از مسیری که ازدحام آنجاست
یعنی از راهِ تنگتر بردند
حق بده که به یادِ او انداخت
گیسوانش که خاک آلود اند
گیسویی را که در دلِ گودال
غرقِ خون رویِ خاکها بودند
رویِ این کوچهای که از سنگ است
همه جایش نشانیِ او بود
یادِ یک حنجر است این دفعه
نوبتِ روضه خوانی او بود
هرچه او بیشتر نَفَس میزد
بیشتر میزدند زینب را
تیغشان مانده بود در گودال
با سپر میزدند زینب را
چادرش زیرِ پایِ او پیچید
بین نامحرمان زمین اُفتاد
از سَرِ تَلِّ خاک تا گودال
با کَمَر میزدند زینب را
سَرِ شب کودکان همه در خواب
تا سحر میزدند زینب را
یک نفر در میانِ گودال و
صد نفر میزدند زینب را
حسن لطفی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#شهادت_امام_صادق_ع
من که کبوتر دلم،همیشه در هوای توست
همچو نسیم قدسیان،عازم آن سرای توست
دو چشم جان به سوی تو،کعبه ی کعبه کوی تو
قبله ی قلب خسته ام ،تربت دلربای توست
بقیع اگر چه خلوت از ، همهمه ی آدمیان
پر از حضور عرشیان ، به قبر باصفای توست
خیل ملک صف به صف از ، بارگه ات کند عبور
که بارگاه خاکی ات ، بهشت آشنای توست
هدیه هر فرشته بر ، جمع ملائک به جنان
ذره ای از خاک بقیع ، به عطر جان فزای توست
زائر قبر اطهرت ، زیارت خدا کند
که وجه بی بدیل تو،جلوه ای از خدای توست
مرا اگر که دعوتی ، بهر زیارتت کنی
جان دهم از شوق وصال،که این هم از عطای توست
ای که رئیس مذهبی،به مکتب خدای عشق
بقای دین احمدی،به لطف گفته های توست
جلوه ی رب ازلی،وارث غربت علی
معنی دین نبوی،تلالو ولای توست
به سن پیری ز پی،مرکب دشمنت روان
به کاخ آن که به لبش،طعنه و ناسزای توست
شرح نمی توان نمود،داغ تو را که گوییا
هر چه غریبی و غم است،جمع شده برای توست
رخت سیه به تن کند،مادر قد خمیده ات
اوکه همیشه گریه کن،به مجلس عزای توست
محمد مبشری
https://eitaa.com/Madahankhomein
#شهادت_امام_صادق_ع
سلام الله،مولانا !سلام الله ای رهبر
سلام الله یا صادق،سلام ای حضرت جعفر
چه شبهایی نمازت را بنی العباس بر هم زد
و بُردت با جسارتها ،همانند پدر ،حیدر
میان کوچه ها بهرت ،مجسم گشت غمهایی
همان ایام تاریکی،که آمد بعد پیغمبر
گهی یک ابر تاریکی، به اوج آسمان دیدی
همان ابری که زد رعدی ،به رخسار گل ازهر
گهی باران پر بغضی،ز اشک مجتبی دیدی
که راه رجعت منزل ،نشان میداد بر مادر
گَه از فریاد بیجانی ،"خذینی فضّه"می آید
همانا کشته شد محسن، که افتاده به رویش در
و دَر گفتم به یاد آمد، حکایتهای آتش را
که تفتیده کند میخی،و سوزد مو و هم معجر
و باز از آتشم روضه،میان ذهن من جاری:
غروب کربلا وقتی،که از تل آمده خواهر
خبیثی داد فرمانی ،که سوزاندن روا باشد
و خیمه خیمه ها سوزد،و چوب و پرده خاکستر
حسین آن غیرت حق بر،شکسته نیزه زد تکیه
شعار راد مردی را، بیان فرمود بر کافر
صدای "عمه جان عمه"،فضای دشت را پیچد
و دخترها به گرد او ،مثال یاس و نیلوفر
به یکسو جمع می سازد،زنان دل پریشان را
ز یکسو میشود فکرِ ،نجات مردِ در بستر
تپشهای دلش اما، حسین بن علی گوید
هنوزش قلب زینب در میان مقتل دلبر
چقدر اشکت روان گشته،وبی تابی بر این حرفم
شوم خاموش یا مولا، نخوانم روضه ی دیگر
همان تاریخ عاشورا ،همان عهد غدیر خم
دعای حضرت ساجد،و ذکر منجی آخر
اگر بر ما رسید اینک،یقین از قال صادق شد
تو کوثر را شدی کوثر،و من شانئ،هو الابتر
ابراهیم لایق بر حق
https://eitaa.com/Madahankhomein
#شهادت_امام_صادق_ع
صاحب رَافت وُ رفتارْ اباعبدالله
پدرِ مکتبِ ایثار اباعبـدالله
نَبَوی مَسلَک و زهرا صفت وُ مولا خُو
روحِ صدق وُ سخنِ یار اباعبدالله
وارثِ کرب وُبلا باعث وُ بانیِّ وِلا
بیرقَت پرچم سالار اباعبدالله
تو که از نَسل حسین وُ حَسنی یاصادق
خوانده ای مَدح علمدار اباعبدالله
حضرت شیخ الائمّه پسرِ فاطمه ای
چاره یِ دردِ گرفتار اباعبدالله
نوه ات والیَّ طوس است وُ هوایِ پابوس
کرده این عاشقِ تو زار اباعبدالله
ذاکر شاه وَفا تذکِرِه می خواهم با
ذکرِ تو از شَهِ دربار اباعبدالله
تو که با روضه ی ِشاهِ شهدا مانوسی
کُنیه اَت اعظمُ الاذکار اباعبدالله
جمعه ها دیده به راهِ دلبرم می دوزی
بینِ هر ندبه زَدی جار اباعبدالله
حسین ایمانی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#شهادت_امام_صادق_ع
مباد آنکه عبای تو یک کنار بیفتد
میان راه،تن تو بی اختیار بیفتد
تو را خمیده خمیده میان کوچه کشیدند
که آبروی نجیبت از اعتبار بیفتد
دگر غرور تو را چاره جز شکسته شدن نیست
اگر محاسن تو دست این سوار بیفتد
توقع اثری غیر آبله نتوان داشت
مسیر پای برهنه ت اگر به خار بیفتد
چه خوب شد که لباست به میخ در نگرفت و
چه خوب شد که نشد پهلویت ز کار بیفتد
اگر چه سوخت حریمت ولی ندید نگاهت
ز گوش دخترکان تو گوشوار بیفتد
هنوز هم که هنوز است جلوه های تو جاریست
که آفتاب ،محال است در حصار بیفتد
علی اکبر لطیفیان
https://eitaa.com/Madahankhomein
#شهادت_امام_صادق_ع
دشمن هجوم آورد ، برخانه ات شبانه
ازگلشن ولایت، آتش زند زبانه
ای وای ازاین غریبی مولا امام صادق
یاد علی نمودی ، قلب تو رافسردند
وقتی تو را زخانه، پای پیاده بردند
ای وای ازاین غریبی مولا امام صادق
کردی به زیر لب ها، لعن بنی امیه
جاری شده دمادم ، اشک تو بررقیه
ای وای ازاین غریبی مولا امام صادق
دشمن به تنگ آمد، از استواری تو
جدت رسول آمد ، آن جا به یاری تو
ای وای ازاین غریبی مولا امام صادق
زهرستم شرر زد، برجسم وجانت آقا
مانده به جان شیعه ،داغ گرانت آقا
ای وای ازاین غریبی مولا امام صادق
خورشیدی ومزارت، در زیر آفتاب است
از سوز غربت تو ، قلب همه کباب است
ای وای ازاین غریبی مولا امام صادق
سیدهاشم وفایی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#شهادت_امام_صادق_ع
باید غزل سرتاسرش آتش بگیرد
شاعر بسوزد دفترش آتش بگیرد
از داغ پیدرپی سزاوار است شیعه
با گریه مژگان ترش آتش بگیرد
وقتی کبوتر در قفس محبوس باشد
ای وای اگر بال و پرش آتش بگیرد
وقتی زنی پشت در خانهست هرگز
خانه نبایستی درش آتش بگیرد
سخت است پیش چشم مردی که به نیزهست
دار و ندار خواهرش آتش بگیرد
گیرم به غارت رفت گردنبند طفلی
دیگر چرا پس معجرش آتش بگیرد؟
فرزند ابراهیم در آتش بعید است
یک تار از موی سرش آتش بگیرد
مرد خراسانی! ببین هارون مکّی
حاشا که یکدم باورش آتش بگیرد
تا پنج تن یار حقیقی نیست باید
شیعه نگاهِ بر درش آتش بگیرد
علی سلیمیان
https://eitaa.com/Madahankhomein
#شهادت_امام_صادق_ع
هرچه از درد و بلا بر سر حیدر افتاد
داد بیداد که یک روز به جعفر افتاد
یا رب این شعله چرا ول کن این طایفه نیست؟!
باز از خیمه گذشت و روی این در افتاد
سجده اش خورد به هم بس که تکانش دادند
سر سجاده ی خود با دل مضطر افتاد
با عصا هم بدود باز زمین می افتد
بی عصا رفت و به هر کوچه مکرر افتاد
پس کجایند دراین واقعه شاگردانش؟
پیش چشمان همه حرمت منبر افتاد
تا زمین خورد صدا زد ز جگر وا اُمّاه
پشتِ در یاد زمین خوردن مادر افتاد
مادرش خورد زمین، خورد زمین، خورد زمین
جلوی چشم علی، فاطمه با سر افتاد
فضه آمد کمکش ورنه مصیبت میشد
فضه با دیدن او پهلوی کوثر افتاد
گریهی غربت زن قاتل شوهر باشد
پس عجب نیست بگوییم که حیدر افتاد
آخر روضهی ما حرف حسین است حسین
دشنه با حنجر خشکیده ی او در افتاد
ولی الله به یک ضربه تنش برگشته
گذر شمر به این ناحیه آخر افتاد
کینه اش با دوسه تا ضربه به پایان نرسید
آنقدر زد روی تل یکسره خواهر افتاد
بانوک چکمه تنش این سو وآن سو می شد
بانوک نیزه سرش این ور و آن ور افتاد
آنکه درسجده فقط پای خدا می افتاد
وقت قتل علی اکبر شد و بدتر افتاد
سیدپوریا هاشمی
https://eitaa.com/Madahankhomein
jafasadeg9 - 1 - 128 - mahanmusic.net.mp3
3.08M
.
*دستایِ آقارو بستن، حتی سوارِ بر مرکب نکردن، راه افتادن به سمتِ کاخِ منصورِ ملعون، اِبنِ ربیعِ ملعون می تازید، این پیرمرد هی زمین می خورد و بلند میشد، هی نفس نفس میزد، پاهاش رویِ خارهایِ بیابون می رفت،شاید زیر لب می گفته:” یا عَمَّتیَ المَظلومه”…
آقارو آوردن تویِ کاخِ منصور، نانجیب یه نگاهی کرد دید این پیرمرد نفس نفس میزنه، شمشیر رو کشید آقارو شهید کنه، همه گفتن کارِ آقا تمومِ، یه وقت دیدن رنگِ منصور پرید، شمشیر رو غلاف کرد، گفتن: چی شده؟ خودت گفتی آقارو بیارید، میخواستی آقارو بِکُشی، چی شد یه مرتبه رنگ و روت پرید؟ گفت: شمشیر کشیدم آقارو شهید کنم، یه وقت نگاه کرد دیدم رسولِ خدا ایستاده، فرمود: منصور! اگه یه تارِ مویی از سَرِ بچه ام کم بشه، تاج و تختت رو بهم میریزم…
یارسول الله! یه شمشیر بالایِ سَرِ امام صادق دیدی طاقت نیاوُردی، بمیرم برا اون خانومی که بالایِ بلندی نگاه می کرد، شمشیرها بالا می اومد، همه به یک نقطه فرود میاد، حسین…
#روضه امام صادق علیه السلام
#حاج سیدمجیدبنی فاطمه
✨▪️▪️✨▪️▪️✨▪️▪️