eitaa logo
ذاکرین خمین🎤
1.6هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
683 ویدیو
357 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
آقا کدام جمعه ظهورت مقدّر است بنگر که صبر شیعه دگر رو به آخر است حق می دهی که منتظرت بین فتنه ها از لحظه لحظه های حیاتش مکدّر است؟ تا کی همیشه شیعه ببیند به جای تو هر مظهر نفاق و ریا روی منبر است دنیا کجا به کام دل شیعیان شود؟! وقتی عزیز فاطمه بی یار و یاور است ایّام حزن آخر ماه صفر رسید در سینه ی حزین تو داغ پیمبر است ولله، جدّ تو به شهادت رسیده است او کشته از جنایت و بغض دو همسر است زهر جفای آن دو لعینه، ثمر نشست حالا رسول پاک خدا بین بستر است هرچند خون جگر شده از داغ روی داغ تنها شرار سینه ی او، داغ دختر است یک گوشه ی نگاه نبی سمت فاطمه گوشه نگاه دیگر او پشت آن در است بی اختیار از دل خود آه می کشد فکر هجوم خصم و غریبی حیدر است می بیند او که فاطمه اش می خورد کتک دردش طناب بازوی سردار خیبر است می بیند او که فاطمه اش پیش مرتضی در زیر دست و پای چهل پست کافر است حالا شده ست زمزمه اش وای  ِمن حسین گریان برای حنجر  ِ در زیر خنجر است دارد عطش ولی نخورَد آب گوئیا در وقت مرگ،فکر لب خشک اصغر است ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Maddahankhomein
تعجیل کن مولاجان ای پاسخ گرامی امن یجیب ها تعجیل کن به خاطر ما ناشکیب ها چشم جهان به چشمهٔ دستان سبز توست جاری شو از ورای فراز و نشیب ها تکلیف انتقام شهیدان به دوش کیست؟ خون مسیح مانده به روی صلیب ها برخیز وبزم شب زدگان را به هم بزن ای آشنا به ندبه و اشک غریب ها تعجیل کن به خاطر صدها هزارچشم ای پاسخ گرامی امن یجیب ها ! http://eitaa.com/Maddahankhomein
ای آشنای دردهایم یَابنَ زهرا کِی میکنی از خود رهایم یَابنَ زهرا توضیح لازم نیست، اشکم خود گواه است من بی قرار کربلایم یَابنَ زهرا در عمر خود کاری برای تو نکردم بِشنو زِ خجلت ناله هایم یَابنَ زهرا هر کار کردم بهرِ دنیای خودم بود شرمنده از عمری خطایم یَابنَ زهرا گر تو نبخشی حق مرا هرگز نبخشد اِغفِر ذُنوبي، من گدایم یَابنَ زهرا کِی میشود همچون شهیدان خدایی خونین به دیدار تو آیم یَابنَ زهرا من را ببر پیش رفیقان شهیدم اینجا غریب و بی نوایم یَابنَ زهرا سوگند بر آن مادر قامت خمیده مشتاق وصلِ لاله هایم یَابنَ زهرا ✅ شعر و سبک حاج امیر عباسی https://eitaa.com/Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
موکبِ اهلِ بِیتِ شاهِ شهید چون به دروازه مدینه رسید سیدالساجدین به صوتِ بشیر بر اَهالیِ شهر داد سفیر همه آیند سوی دروازه که شده داغِ فاطمه تازه خیمه های عزا بپا گردید شهرِ یثرب چو کربلا گردید زود مردم خبر شدند همه بر سر و سینه میزدند همه بینِ جمعیتی که آشفتند طَرَّقوا طَرَّقوا بهم گفتند اُمِ لیلا رسید و اُمِ بنین ناله کردند با نوای حزین دور تا دورِ زینب کبرا حلقه کردند با همه زنها این تو هستی، عقیله زینبِ ما؟ دختِ زهرا، جلیله زینبِ ما؟ چه بلائی ست بر سر آمده است؟! کاروانت چه مضطر آمده است!؟ ای بقربانِ شور و احساست کو حسینت؟ کجاست عباست؟ اینکه داری به کف در انجمنش نکند هست کهنه پیرهنش بینِ مردم که همهمه افتاد جز علی، ناله ی همه افتاد گفت سجاد با تنی خسته با دلی از فراق، بشکسته: همه ی اهل درد را کشتند همه مردانِ مرد را کشتند خیز از خاکِ قبر، یاجداه خبری دارم از برای تو، آه شد حسینِ تو کشته در گودال زیرِ سمِ ستور شد پامال آنکه جایش بروی سینه توست شهرها دور از مدینه توست دشمنت بسکه بی حیایی کرد بر تنش راهپیمایی کرد تا که سر از تنش جدا کردند تنِ عریان او رها کردند کرد در زیر نیزه ها ماوا شد سرِ غارتِ تنش دعوا آبروی حسین را بردند عترتت را به هر کجا بردند برد دشمن به افتخار و وقار زینبت را به کوچه و بازار حَرّمت را چه بد اسیری برد کوفه تا شام با حقیری برد آستین ها، حجاب زنها شد پرده پاره، نقاب زنها شد وای از کینه ها، به بزم شراب آه از دیده ها، به بزم شراب نه فقط کارِ شام، هیزی بود دردمان تهمتِ کنیزی بود حاج محمودژولیده https://eitaa.com/Maddahankhomein
عزیمت قافله اهل بیت ع از کربلا به سوی مدینه خیز و ببین یا اَخا می روم از کربلا با غم تو هم‌نوا می روم از کربلا قافله ی خسته را قامت بشکسته را می برم از نینوا می روم از کربلا داده ام اینجا ز کف دُرّ گران با صدف دستِ تهی حالیا می روم از کربلا شام بلا رفته ام از تو جدا رفته ام باز جدا از شما می روم از کربلا گشته ز جور زمان گلشن و باغم خزان با غمشان مبتلا می روم از کربلا خسته و خونین جگر با غمِ جان همسفر با دلِ در خون رها می روم از کربلا داغ تو شد منتشر شهر نبی منتظر من ز غمت در عزا می روم از کربلا می روم از کوی تو بی خبر از روی تو ای همه دَم دلربا می روم از کربلا محمود تاری «یاسر» https://eitaa.com/Maddahankhomein
عصر هر جمعه‌ی دلگیر، تو را می‌خواند دم به دم کوچه‌ی تقدیر تو را می‌خواند مادری چشم به راه است بیایی از راه کنج خانه پدری پیر تو را می‌خواند ندبه‌ها اشک شد و از تو نیامد خبری قطره‌ی اشکِ سرازیر تو را می‌خواند عالمی منتظر جلوه‌ی مولایی توست هر نفس قبضه‌ی شمشیر تو را می‌خواند ننگ بر ما چو ببندیم به غیر از تو امید صبح و شب عرصه‌ی تدبیر تو را می‌خواند یازده قرن گذشت از غم تنهایی تو دل وامانده‌ی ما دیر تو را می‌خواند مادری پشتِ در خانه صدایت می‌کرد مادری خسته، زمین‌گیر، تو را می‌خواند دارد از حنجره‌ای خشک صدا می‌آید دختری در غل و زنجیر تو را می‌خواند از همان ساعت سه، ساعت سر، ساعت حزن عصر هر جمعه‌ی دلگیر تو را می‌خواند ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
شام جمعه با یاد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف یابن زهرا تا بگیرم بوی تو شام جمعه آمدم من سوی تو من کجا و این همه احسان تو سوخت جانم از غم هجران تو از تو و از لطف تو شرمنده ام مهدیا با یاد رویت زنده‌ام کوله بار من شده مهدی گناه بر من مسکین ز لطفت کن نگاه کن نگاهی از کرامت بر دلم گرچه قابل نیستم کن قابلم در کجایی ای عزیز فاطمه کی میایی ای عزیز فاطمه بیقرارم بیقرارم بیقرار از برای دیدنت در انتظار یوسف زهرا تویی یار غریب بهر دیدار تو هستم بی شکیب ای که چون زهرا سراپا رحمتی از چه ای مولای من در غیبتی عالمی در انتظار روی تو دستهای خالی ما سوی تو ما همه چشم انتظار دیدنت جان فدای لحظه ی خندیدنت ای که هستی در جهان چون آفتاب جان زهرا بر قلوب ما بتاب آشنای قلب های بیقرار گر بیایی این جهان گردد بهار عالم هستی پر از رنگ و ریاست در فراقت بر لبم شور و نواست ای که هستی در جهان مشکل گشا از سفر برگرد یا مهدی بیا ای گل گلزار دین مهدی بیا شیعه را یار و معین مهدی بیا ای امید عالمین مهدی بیا ای عزادار حسین مهدی بیا ای که بر زهرا تویی نور دو عین ناله داری بهر جد خود حسین ای که هستی بهر جدت دل غمین قسمتم کن کربلا در اربعین 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠 https://eitaa.com/Maddahankhomein
گرچه عمری‌ست که زانوی غمت در بغل است همچنان منتظرش باش که خیرالعمل است مردن از چشم‌‌ به‌ راهیش گوارا عسل است ای که ذکر شب و ورد سحرت "العجل" است! بیش‌ از این در پی آن باش که دلداده شوی باید آماده‌ی آماده‌ی آماده شوی شب بی‌تابی ما را سحری در راه است باز هم بت‌شکنی با تبری در راه است در قد و قامت حیدر پسری در راه است بر یتیمان محمد پدری در راه است عاقبت منجی بین‌المللی می‌آید باز از کعبه یکی مثل علی می‌آید آن که گل‌ها همه وا می‌شود از لبخندش ابر و باد و مه و خورشید و فلک در بندش "یاحسین" است مزیّن شده بر سربندش یعنی ای مردم مشتاق! منم فرزندش آمدم جامعه را غرق در اعجاز کنم به نگاهی گره از کار جهان باز کنم هیبت حیدر و سیمای پیمبر دارد خاک زر می‌شود آن‌جا که قدم بردارد عالمی منتظر اوست علم بردارد کو جلودار اگر تیغ دودم بردارد؟ لشکری ساخته از نسل جمارانی‌ها و امیران سپاهند سلیمانی‌ها بی‌خود از خود شده خورشید خلاف آمده است آسمان هیبت او را به طواف آمده است آفتاب است که شب را به مصاف آمده است ذوالفقار است که بیرون ز غلاف آمده است همه جا پر شده از عدلِ گریبانگیرش خون بیدادگران می‌چکد از شمشیرش آی شیطان‌صفتان! هیبت‌تان پوشالی‌ست ژست آقای جهان بودن‌تان توخالی‌ست گرچه امروز رجزخوانی‌تان جنجالی‌ست حالتان لحظه‌ی موعود چه بد احوالی‌ست می‌رسد لحظه‌ی پایانی عیاشی‌تان شده نزدیک‌تر از پیش فروپاشی‌تان دست شب می‌شود از غائله کوتاه آخر می‌شود نوبت جولان سحرگاه آخر می‌دمد طلعت آن چهره‌ی دلخواه آخر چشم برهم بزنی می‌رسد از راه آخر آفتاب آن‌سوی این کهنه‌شب تاریک است شاعری گفت کمی صبر سحر نزدیک است شاعر : https://eitaa.com/Maddahankhomein
«احوالات حضرت زینب س و بازگشت به مدینه وگریز به درد و دل باحضرت زهرا» س •┈┈••✾••✾••┈┈• زیــنبم با غــصه و غم همدمم هــمچو زهرا مــادرم بحر غمم جای من بود هر که بی شک مرده بود غـــنچهٔ عـمرش یقین پژمرده بود هر که بــیند داغ مــــادر یا پدر می شود هر لحظه هر آن دیده تر مادرم رفت بی کس و تنها شدم مــن اسیر محنت و غم ها شدم تـا پـدر بود تــکیه گاهی داشـتم ســـر به بــالین پـــدر می زاشتم چون عدو زد ضربه بر فرق پدر غـصه و آلام مـن شـــد بـــیشتر نــیمه جان گشتم ز داغ مجتبی بـــعد او بر مرگ خود بودم رضا روز گار با مـن بـــخوبی تا نکرد غـصه و غــــم قامتم را تا بکرد الغرض دوران دیــگر سر رســید افـتاب روز مـــحـشر بــر دمــید من چه سان گویم چه شد در کربلا پیر گشتم من در ان محنت سرا مـــادرم آغوش خود را بـــاز کن بــار دیـگر ســاز غـم را سـاز کن گوش کن تا ســفرهٔ دل وا کـنـــم صحبت از صـحرای پر غـوغا کنم رخـــصتم ده تــا بــگویم مـــادرم ظــــهرعـــاشورا چــه آمد بر سرم تـا قیامت خون بگریم گر، سزاست هیچ مپرس مادر، حسین من کجاست گــر بــگویم قامت او بر شکست رأس او بـــــالای سر نیزه نشست انزمان ان لحظه دلخون می شوی جان زینب زار و محزون می شوی من چوه گویم آن گل رعنا چه شد مادرم عـــباس مه ســیما چه شد گــــویم ار از قاسم و اکبر سخن می زند آتش به جانت این محن از رقــــیه گــویم اینجا یک کلام دفــن کردم من ورا در شهر شام بــر غــم اصـــغر اگر ایــــما شود قـــامت مــن بیــشتر تـا می شود فـــاخرا بــر بــند دفـــتر را دگـــر بیش از این ما را مکن خونین جگر کن دعــــا با دیـــده گان اشـــکبار بر ظـــــهور مـــــهدی والا تــــــبار 🖊مسلم فرتوت فاخر https://eitaa.com/Maddahankhomein
بازگشت کاروان آل الله به مدینه مدینه! کاروانی سوی تو با شیون آوردم ره آوردم بود اشکی که دامن دامن آوردم مدینه! در برویم وا مکن چون یک جهان ماتم نیاورد ارمغان با خود کسی، تنها من آوردم مدینه، یک گلستان گُل اگر در کربلا بُردم ولی اکنون گلاب حسرت از آن گلشن آوردم اگر موی سیاهم شد سپید از غم ولی شادم که مظلومیت خود را گواهی روشن آوردم اسیرم کرد اگر دشمن، به جان دوست خرسندم که پیروزی به کف در رزم با اهریمن آوردم مدینه، این اسارت ها نشد سدّ رهم بنگر چه ها با خطبه های خود به روز دشمن آوردم مدینه، یوسُف آل علی را بردم و اکنون اگر او را نیاوردم، از او پیراهن آوردم مدینه، از بنی هاشم نگردد با خبر یک تن که من از کوفه پیغام سرِ دور از تن آوردم مدینه، گر به سویت زنده برگشتم مکن عیبم که من این نیمه جان را هم به صد جان کندن آوردم https://eitaa.com/Maddahankhomein
بازگشت کاروان اهل بیت به مدینه مدینه رو به سوی تو دوباره آوردم به همرهم دل پر از شراره آوردم مدینه باز مکن دربه روی من زیرا ز کوی عشق غمی بی شماره آوردم مدینه سوی تو این کاروان عاشق را گهی پیاده و گاهی سواره آوردم من این سفینۀ در خون نشسته را با خود ز موج خیز بلا تا کناره آوردم مدینه این چمن غنچه های پرپر را ز زیر تیغ غم و سنگ و خاره آوردم ستاره های شب افروز من به خون خفتند کنون خبر ز شب بی ستاره آوردم پس از شکفتن لبخند خون گرفتۀ عشق خبر ز کودک و از گاهواره آوردم در این رسالت عظمی، تمام عالم را به پای خطبه خود بر نظاره آوردم دلم ز غارت گلچین لبالب از خون است اگر اشاره ای از گوشواره آوردم اگر ز یوسف زهرا نشانه می طلبی نشانه پیرهنی پاره پاره آوردم «وفائی» ازغم و دردم اگر سخن گفتم ز صد هزار سخن یک اشاره آوردم سیدهاشم وفایی https://eitaa.com/Maddahankhomein