eitaa logo
ذاکرین خمین🎤
1.6هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
683 ویدیو
357 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
دین احمد داشت قوت می گرفت دین حق در یثرب عزت می گرفت هر چه کوشیدند کفار قریش دین حق را هی فزون می گشت جیش مسلمی دلسرد از دینش نگشت زندگی هر چند سختش می گذشت جمع گردیدند آن ها دور هم تا که جمع مسلمین ریزد به هم یک نفر از هر قبیله منتخب شد برای کشتن محبوب رب تا بنی هاشم نسازد قصد جنگ خون بهایش را فقط آرد به چنگ جبرئیل آمد که ای احمد خبر آمده خصم تو با مکری دگر غافلان آرند اگر مکری به کار برترین مکار باشد کردگار در نخستین شب ز شب های ربیع گفت احمد بود حیدر هم سمیع مشرکان دارند من را قصد شوم آورندم تا که در بستر هجوم گر بیاسایی شبی را جای من می رهانم سوی غار ثور تن گفت آیا جان شما در می بری جانت از آسیب می گردد بری چون که آمد در جواب او بلی خنده کرد و سجده ی شکری علی چون که سر برداشت از روی زمین گفت من آماده ام ای شاه دین آن چه را مامور گردیدی بران ای فدایت قلب و گوش و دیدگان آن چه می خواهی بگو تا آن کنم کار را تا بر شما آسان کنم تا همان طوری که مقصود شما است کار را عامل شوم بی کم و کاست بی گمان هر امر در عالم به پاست حاصلش تنها به دستان خداست گریه ها کردند در آغوش هم از جداییشان جهان شد پر ز غم خواند احمد و جعلنا را و بست خالق او چشم دشمن های پست برکشید آن سوی، حیدر پرده ها بست آنگه جمله ی ابواب را بامدادان خصم چون یورش نمود دید حیدر، مصطفی اما نبود تیغ عریان عدو شد در نیام ریخت بر هم سخت آن سودای خام جای احمد را از او پرسان شدند از علی در خشم بی پایان شدند گفت دست من سپردیدش مگر از چه می گیرید از اویم خبر پس به نزد خویش جویید این جواب از شما چون شد گریزان با شتاب جای پیغمبر به حیدر تاختند حبس در بیت الحرامش ساختند چون علی خوابید بر جای رسول کرد کامل او شجاعت را فصول وحی شد جبریل و میکائیل را ای که می باشید بر هم چون اَخا حال از بین شما عمر یکی زان یکی سر باشد اما اندکی با فداکاری کدامین از شما می گزیند از برای خود فنا هیچ یک حاضر نشد از آن دو تن بر برادر ماندن و بر خود شدن وحی شد خوابید در بستر علی تا فدای اخ شود شادان ولی بر زمین اکنون فرود آیید پس حافظش باشید تا از پیش و پس بود جبرائیل بالای سرش سمت پا میکال پیش آمد برش گفت جبرائیل خوش بر حال تو آفرین بر جمله ی اعمال تو می نماید فخر بر کروبیان با وجودت ای علی رب جهان چون به خشنودی من، گوید خدا می شوندم مردمانی، جان فدا پس ز من یشری فقط کن اقتدا خویش را از غیر حیدر کن جدا بر کلام عسکری تدبیر کن با دعا از شعر او تقدیر کن https://eitaa.com/Maddahankhomein
رباعیات مهدویت 🌺🕊🌸❣🌺 بر حجت حق مهدی زهرا صلوات بر مظهر ذات حق تعالی صلوات گل چهره بی مثال خورشید نهان آن یوسف فاطمی نسب را صلوات 🌺❣🌺 بر آیت حق نمای ایزد صلوات بر جلوه ذات پاک سرمد صلوات بر منتقم خون حسین ابن علی مهدی گل خوش بوی محمد صلوات 🌺❣🌺 بر منتقم خون شهیدان صلوات بر روح خدا ماه جماران صلوات بر امت با بصیرت و با ایمان بر خامنه ای ولی دوران صلوات 🕊🌸🕊 تو نور جمال کبریایی مهدی غایب ز نظر بگو کجایی مهدی در سهله و جمکران تو را می جویم تا آنکه ز لطف حق بیایی مهدی 🕊🌸🕊 ای صاحب اختیار ما یا مهدی وی مایه ی افتخار ما یا مهدی بر شب زدگان؛ ماه شب تار تویی وی مشعل اقتدار ما یا مهدی 🌸🕊🌸 از لطف خدا دل به تو بستم مهدی شیدای تو از روز الستم مهدی سرمست ز باده ولایم کردی مشتاق به دیدار تو هستم مهدی 🌸🕊🌸 تو جان جهانی به خدا مهدی جان تو روح روانی به خدا مهدی جان عالم همه در پرتو انوار تواند خورشید نهانی به خدا مهدی جان 🌺❣🌺 به امید آن که بیاید مهدی جلوه از غیب نماید مهدی راز غیبت بنماید معلوم بر حجر چهره بساید مهدی 🌺❣🌺 منم چشم انتظار روی مهدی گدا و سائلی بر کوی مهدی همه دارو ندار من فدایش که تا بینم رخ دلجوی مهدی 🌸🕊🌸🕊🌸 منم آن عاشق دلبند مهدی غلام درگه و در بند مهدی به پیش پای او سر می گذارم که باشم تا ابد پابند مهدی 🕊🌸🕊🌸🕊 بیا مهدی که ما چشم انتظاریم به پیش پای تو سر می گذاریم بیا خون شد دل ما از فراقت به غیر از تو کسی را ما نداریم 🕊🌸🕊🌸🕊 ما انتظار رویت خورشید می کشیم درد فراق مظهر توحید می کشیم ما چشممان براه ولی دوخته است ولی در راه عشق هر چه بگوئید می کشیم 🌸🕊🌸🕊🌸 باید که به انتطار بودن بر کوی وصال پر گشودن افضل بود از تمام اعمال از بهر فرج دعا نمودن 🕊🕊🕊🕊 ای جان جهان جهان فدایی تو جان ای آن که گرفته ای به کف نبض جهان شد هر دو جهان منور از پرتو تو خورشید حقیقتی و از دیده نهان 🕊🕊🕊🕊 قیامت می شود وقت قیامت بنازم قامتت ای سرو قامت منم چشم انتظار مقدم تو بیا آقا نما بر ما کرامت 🌸🌸🌸🌸 قدم بر چشم ما بگذار آقا غم از دلهای ما بردار آقا تمام عاشقان چشم انتظارت تو ما را منتظر مگذار آقا 🌸🌸🌸🌸 غلامرضا محمودنژاد (ناطق) قم https://eitaa.com/Maddahankhomein
شعر مرثیه حضرت زهرا سلام الله علیها خانه ی حیدر میان آتشی شعله ور است این مصیبت، بعد چندی از غم پیغمبر است مُزد پیغمبر زِ بعد او به اولادش رسید مُزد تلخی که برای دشمنش شیرین تر است بین دیوار و در خانه گلش را چیده اند آن گلی که بر نبی هم مادر و هم دختر است دست مولا بسته و بازوی زهرا شد کبود اَندَر آن خانه که از عرش الهی برتر است آتش و دود و لگد، تا دست به دست هم نهاد مرتضی یک موقع دیدش روی خاکش کوثر است از همه نامردتر، مسمار در بود و لگد چون برابر شد بر آن سینه که سرِّ داور است نه مقصر فاطمه بود و نه طفل در رحم این وسط، تقصیر ها بر گردن میخ در است عاقبت حیدر نشد بابا شود از فاطمه هم برای فاطمه، هم حیدرش درد آور است بعد پیکار در و پهلو، میان کوچه ها تازه نوبت بر غلاف و بازوان مادر است آنقَدَر زد با غلاف و تازیانه بی حیا گوئیا کشتش گلی را که عزیز حیدر است پیش چشم کودکانش زد مغیره با غلاف آن طرف با تازیانه ضرب قنفذ بدتر است «ملتمس» باید بگویی از دل خون علی چونکه یاس ارغوانش در کنارش پرپر است https://eitaa.com/Maddahankhomein
کربلایی حسین عینی فردتوی خونه مادر افتاده.mp3
زمان: حجم: 6.13M
شور مرثیه حضرت زهرا سلام الله علیها وای مادرم وای مادرم... توی خونه، مادر افتاده روی او هم، یک در افتاده یاس پرپر، پرپر افتاده دستِ بسته، حیدرافتاده وای مادرم وای مادرم... بین آتش، چادر او سوخت تازیانه، خورد و بازو سوخت خم شد آخر، تاکه پهلو سوخت با یه سیلی، چشم و اَبرو سوخت وای مادرم وای مادرم... چی به روز، پیکرش آمد پشت در با، باورش آمد در دفاع از، حیدرش آمد چه بلایی، بر سرش آمد وای مادرم وای مادرم... پیش چشمِ، شوهرش می‌زد دومی با، نوکرش می‌زد تازیانه، بر پرش می‌زد او شرر بر، پیکرش می‌زد وای مادرم وای مادرم... سینه‌ی او، تاکه خونی شد محسن او، آسمونی شد صورت او، ارغوونی شد چادر او، لاله گونی شد وای مادرم وای مادرم... حیدرش را، اَشقیا بردند سوی مسجد، قبله را بردند پیش چشمِ، بچه ها بردند بی عمامه، بی عبا بردند وای مادرم وای مادرم... از تن او، یک سری مانده بر سر او، معجری مانده مات و مبهوت، دختری مانده فاطمه و..، لشکری مانده وای مادرم وای مادرم... @Maddahankhomein
شعر مرثیه حضرت زهرا سلام الله علیها ای گل باغ علی، یاسمنت را کشتند عده ای رذل، عقیق یمنت را کشتند از زمانی که به کوچه، به تو سیلی زده اند غصه و ماتم و غمها حسنت را کشتند بعد از آنی که تو را کُشته و حاشا کردند مرتضی همسر خیبر شکنت را کشتند اینچنین شد که پس از روز دوشنبه فرمود: آری آن روز گل بی کفنت را کشتند.. قاتلان پسرت بغض تو را داشته اند، با لگد چون مَه خونین دهنت را کشتند @Maddahankhomein
شعر مرثیه حضرت زهرا سلام الله علیها دست من بسته شد و بال و پر تو می‌سوخت تازیانه زدن و... دست و سر تو می‌سوخت چشم من خیره به سوی تو شد و می دیدم سیلی آن خصم زد و چشم تر تو می‌سوخت من روی خاک و تو اُفتاده به روی خاکی بر روی خاک تمام ثمر تو می‌سوخت پشت در بودی و در شعله‌ور از آتش بود.. در که می‌سوخت همه دور و بر تو می‌سوخت جگرم سوخت، دلم سوخت، زنِ من می‌سوخت درد خود را به که گویم...، جگر تو می‌سوخت حسنت دید که بر روی تو سیلی زده اند، زینبت دید که آنجا پسر تو می‌سوخت شد حسین تو پریشان زِ غلاف قنفذ ضربه ای زد که جهان در نظر تو می‌سوخت لعنت حق به کسی که لگدش کاری شد بعد از آن سینه و دست و کمر تو می‌سوخت شرر انداخت چنان بر دل تو دست عدو.. تا دم مرگ دل پر شرر تو می‌سوخت «ملتمس» هست دعایش، که بجایت زهرا کاش آنجا عدوی بی خبر تو می‌سوخت @Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مادرم پشت در افتاد به دادم برسید پشت در با پسر افتاد به دادم برسید ‌ ضربه آنقدر به پهلوی گلش کاری بود که زشاخه ثمر افتاد به دادم برسید در زجا کنده شد افتاد به روی مادر جان او در خطر افتاد به دادم برسید مادرش نیست به داد دل دختر برسد فضه در دردسر افتاد به دادم برسید با همان حال به دنبال علی رفت ولی چند قدم پیشتر افتاد به دادم برسید هر چه کردند نمی کرد رها حیدر را کار با ده نفر افتاد به دادم برسید یک نفر نیست بگیرد غلاف از قنفذ ضربه اش کارگر افتاد به دادم برسید آنقدر در وسط کوچه زدند زهرا را مثل یک محتضر افتاد به دادم برسید مردم شهرمدینه چقدر نامردید دخت خیرالبشر افتاد به دادم برسید @Maddahankhomein
در کوچه چه محشر شده سادات ببخشند اینگونه مقدّر شده سادات ببخشند این روضۀ ناموسی و این قصۀ کوچه تکرار مکرر شده سادات ببخشند دیوار که تقصیر ندارد به گمانم هر چه شده از در شده سادات ببخشند مادر که زمین خورده و بابا که شکسته ششماهه که پرپر شده سادات ببخشند مظلومۀ دنیاست ولی قاتل زهرا مظلومیِ حیدر شده سادات ببخشند دل سوخت ازین غصه که بین همه تقسیم ارثیّۀ مادر شده سادات ببخشند ارثیّۀ پهلوی لگد خوردهء مادر سهم علی اکبر شده سادات ببخشند گهوارهء ششماهۀ زهرا به گمانم وقف علی اصغر شده سادات ببخشند سهمیّۀ رخسار کبودش به خرابه تقدیم به دختر شده سادات ببخشند البتّه رسیده است به او ارث ، اضافه چشمی که مکدر شده شده سادات ببخشند ظلمی که به زهرا شده ، تکرار به نوعی با زینب مضطر شده سادات ببخشند در شام خدا داند و زینب که به نیزه با سنگ چه با سر شده سادات ببخشند https://eitaa.com/Maddahankhomein
بالفرض که چشمان بشر بسته بماند این قصه بنا نیست که سر بسته بماند باید همه خلق بدانند که تا حشر داغیست که بر روی جگر بسته بماند در کوچه اگر راه ببندند به مادر خوب است که چشمان پسر بسته بماند باز است در خانه مولای من اما بر روی ابوبکر و عمر بسته بماند با ضرب لگد باز شود هر دری اما یا رب تو مدد کن که مگر بسته بماند در باز شد و مادر ما بچه اش افتاد در سوخت نشد مثل سپر بسته بماند ای فضه بیا تا که نبینند خلایق ای فضه بیا تا که نظر بسته بماند بی هوش که شد فاطمه بردند علی را خاموش که شد فاطمه بردند علی را https://eitaa.com/Maddahankhomein
نقشه ی قتل علی بعد از نبی تنظیم شد با جسارت های قنفذ این سند ترسیم شد محسنیه شد میان شیعه،در این روزها؛ از مقام روح و از تأثیر آن تکریم شد با حضور میخ در زهرا برای محسنش پشت در صاحب عزای مجلس ترحیم شد بابت اینکه ولی شد در حقیقت،پشت در؛ هدیه ی زهرا به مولا زودتر تقدیم شد یک نفر پشت در و آن یک میان کوچه ها فرق محسن با حسن از این جهت یک میم شد حال مادر در میان بسترش بدتر شد و زخم های در به لطف فاطمه ترمیم شد غیر از اینکه قبر زهرا گشت پنهان از همه روز قتل محسنش هم حسرت تقویم شد اینکه زهرا با ولایت ماند با اهدای جان نکته ی برجسته ی تربیت و تعلیم شد https://eitaa.com/Maddahankhomein
گرچه به ظاهر از امامت یک پسر کشتند یک سوم سادات را در پشت در کشتند هم که پدر را پیش چشمان پسر بردند هم که پسر را پیش چشمان پدر کشتند هم عاطفی هم منطقی با کشتن یک طفل کشتند اگر که شیعه را از هر نظر کشتند گفتند آخر پایشان وا شد به بیت وحی عمری فحول شیعه را با این خبر کشتند بی فهم ها، بی رحم ها در خانه محسن را... یعنی که در گلدان گلی را با تبر کشتند یعنی سرِ شب که نه شمعی بود و نه گل...نه؛ نامردها پروانه را وقت سحر کشتند در پشت در امروز اگر، یعنی علی را هم از روبرو...نه، عاقبت از پشت سر کشتند https://eitaa.com/Maddahankhomein